شعر و داستان

بهشت فروشی

بهشت فروشی
بهشت فروشی هر وقت دلش می گرفت به کنار رود خانه می آمد .در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد .پاکی و طراوت آب غصه هایش را می شست .اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گل بازی می کرد .

آن روز هم داشت با گلهای کناررودخانه ،خانه می ساخت جلوی خانه باغچه ی در ست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گل صحرای گذاشت .

ناگهان صدای پای شنید برگشت و نگاه کرد زبیده خاتون –همسر خلیفه –با یکی از خدمت کارانش به طرف او آمد .به کارش ادامه داد .همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت بهلول ،چه می سازی ؟

بهلول با لحنی جدی گفت :بهشت می سازم .

همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند گفت :آن را می فروشی ؟!

بهلول گفت می فروشم .

-قیمت آن چند دینار است ؟

-صد دینار !

زبیده خاتون گفت من آن را می خرم !

بهلول صد دینار را گرفت و گفت :«این بهشت مال تو ،قباله ی آن را بعد می نویسم وبه تو می دهم !»زبیده خاتون لبخند زد و رفت .

بهلول سکه ها را گرفت و با دلی شاد به طرف شهر رفت .

بین راه به هر فقیری می رسید به او یک سکه می داد .وقتی تمام دینار را صدقه داد ،با خیال راحت به خانه برگشت .

زبیده خاتون همان شب –در خواب –وارد باغ بزرگ و زیبای شد در میان باغ قصرهای دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود .گلهای باغ عطر عجیبی داشتند .زیر هر درخت چند کنیز زیبا ،آماده به خدمت ایستاده بودند .یکی از کنیز ها ورقی طلای رنگ به زبیده خاتون داد و گفت :«این قباله ی همان بهشتی است که از بهلول خریدی !»

وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی راکه دیده بود برای هارون تعریف کرد ُُُ.

صبح زود هارون یکی از خدمت کارانش را به دنبال بهلول فرستاد .وقتی بهلول به قصر آمد ،هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد .بعد صد دینار به بهلول داد و گفت :یکی از همان بهشت های که به زبیده فروختی به من هم بفروش !

 

بهلول سکه ها را به هارون پس داد و گفت :به تو نمی فروشم .

هارون گفت اگر مبلغ بیشتری می دهی حاضرم بدهم !

بهلول گفت اگر هزار دینار هم بدهی نمی فروشم .

هارون نارحت شد و پرسید چرا ؟!

بهلول گفت زبیده خاتون آن بهشت را ندیده خرید ،اما تو می دانی و می خواهی بخری ،من به تو نمی فروشم !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا