سياسي اجتماعي

ساختار جامعۀ اسلامی

ساختار جامعۀ اسلامی

دکتر یوسف قرضاوی

اسلام، در عین حال که فرد درستکار و خانواده صالح را به جامعه ارزانی می کند جامعه صالح ایمانی با فضیلت و جامعه مؤمنان نیکو سرشت را به بشر تقدیم می دارد جامعه کسانی که  از جذابیت های ماده فراتر رفته رشته پیوند خود را به خداوند پیوند می زنند و با فضایل اخلاقی زندگی ،و همدیگر رابه پیشه کاردان عدالت و مشورت سفارش می کنند ؛ همان که خداوند می فرماید:

    « آنچه به شما عطا شده متاع زود گذرزندگی دنیا است وآنچه نزد خدا است برای کسانی که ایمان آورد، پروردگارشنان توکل می کنند ، بهتر و پایدار تر است؛همان کسانی که از گنا هان بزرگ و اعمال زشت اجتناب می ورزند ،و هنگامی که خشمگین می شوند ،عفو می کنند و کسانیکه دعوت پروردگار شان را اجابت کرده نماز را به پا میدارند و کارهایشان را به صورت مشورت میان آنها است و از آن چه به آنها روزی داده ایم انفاق میکنند. »  شوری (۴۲)،۳۶-۳۸

 

برخی از شالوده ها و ارکان این جامعه پس از عقیده و عبادت عبادت عبارتند از:

۱-برادری و دوستی :

این امر ،فرایند باوری است که پیروان خود را با ریسمان محکم عقیده و بر مبنای انما المؤمنون اخوه ، به هم پیوند می دهد بر این اساس تاریخ و واقعیت موجود ثابت کرده که هیچ پیوندی نیرومند تر از پیوند عقیده نیست و نشان داده که نیرومند ترین عقیده، عقیدۀ اسلام است .

کمترین مرتبه ازاین برادری ، پاک کردن دل ها از حسادت و کینه توزی است که روایت نبوی از آن به «درد امتها» تعبیر کرده، و آن را «حالقه»نامیده است و [مقصود از آن]تراشیدن و بر کندن مونیست؛ بلکه  مقصود محو و نابودی دین است.

هر قدر ایمان در دل ها ریشه دارتر ،برادری ها و آثار شیرین آن در روح و زندگی بیش تر خواهد بود و در نتیجه ، انسان ها از خود پرستی های زشت و ناپسند، بیش تر رهایی می یابند و به بهره رساندن بیش تر عنایت دارند تا بهره جستن،و در روایت آمده است:

از شما کسی به مرتبۀ ایمان نمی رسد، مگر آن که  آن چه را برای خودش می پسندد، برای برادرش هم بپسندد

و این برادری، گاهی به مرتبۀ ایثار و از خود گذشتگی میرسد؛ مرتبه ای که خداوند آن را ویژگی جامعه نبوی ذکر می کند ؛ آن جا که می فرماید:

و یوثرون علی انفسهم و لوکان بهم خصاصه.

۲-عطوفت و مهربانی به یکدیگر:

 این منش از آثار برادری راستین و حدیث نیز آن را به بهترین مجه به تصور کشیده ، می فرماید: « مسلانان را می بینی که از نظر محبت ، عطوفت و مهربانی به یک دیگر ، مانند پیکر واحدی هستند که اگر عضوی از آن به درد آید، دیگر عضو ها را آرام و قراری نماند.»

در حدیث دیگر می فرماید: « فقط آن که ترحم پیشه کند، وارد بهشت می شود؛البته این عمل به آن نیست که یکی از شما دوست خود را مورد ترحم قرار دهد، بلکه مقصود رحمت و ترحم همگانی است.»

 

در این میان ، ناتوانان ،مانند یتیمان ، تهیدستان  و در راه ماندگان ، از کسانی هستند که عطوفت و مهربانی ورزیدن به آنان از واجب ترین و لازم ترین تکالیف است؛ از این رو قرآن ، سنگدلی به خرج دادن با آنان را نماد کفرورزی و تکذیب دین دانسته است و می فرماید:

 (( ارء یت الذی یکذب بالدین فذالک الذی یدع الیتیم و لا یحض علی طعام المسکین.))

۳-همکاری و یاری رساندن به یکدیگر :

این منش نیز از جلوه های علمی برادری، مهر ورزی به یک دیگر و همیاری اسلامی به شمار می رود و بی تردید،زمینه ساز آن ، نیکو کاری و پرهیز کاری است،نه گناهکاری و ستیزه جویی؛ همان گونه که قرآن نیز بیان می فرماید: (( و تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان ))

 ازاین رو ،قرآن ربا و احتکار را تحریم کرده؛ زیرا باعث بهره کشی ناتوانان از سوی زورمداران است. نبی اکرم آن را این گونه تشبیه فرموده است:«رابطۀ مؤمنان با یک دیگر ، مانند بنای است که اجزای آن ، یک دیگر را استوار نگه می دارند.»

این منش،همیاری افراد ملت و گروه های آن با هم ونیز مردم وزمامدار را در بر می گیرد .مثال بارز آن در قرآن،همیاری میان «ذی القرنین»وگروهی است که به وسیلۀ«یأجوج ومأجوج»تهدید شده بودند؛  آنجا که ذکر می کند :

ذو القرنین گفت:«آنچه پروردگارم در اختیار من گذاشته بهتر است [از آنچه شما پیشنهاد میکنید]مرا با نیرویی یاری دهید تا میان شما وآنها سد محکمی قراردهم» . کهف(۱۸)،۹۵

۴- تعهد داشتن به یکدیگر و همبستگی:

 روابط باید به گونه ای باشد که نیرومند ،زیر پر وبال نا توان را بگیرد وثروتمند به نادار رسیدگی کند وهیچ نا توان وتهیدستی در جامعه تباه نشود .پاین ترین مرتبۀ این رسیدگی ، فرضیۀ زکات ( رکن سوم در اسلام است در انجام این مهم سه مراقبت عمل میس کند مراقبین ار درون مسلمان که ایمان او است ، مراقبی از درون جامعۀ که افکار عمومی مسلمان است، و مراقبی از طرف دولت که قانون و حاکم است چنان که می فرماید :

 (( خذ من امواله صدقه تطهر هم و تزکیهم بها. ))

در مال و ثروت حقوق دیگری غیر از حق زکات وجوددارد که ویژۀ حقوق همسایه بر همسایه است، به گوه ای که افراد جامعه در خوشی و ناخوشی به همسایگان خود رسیدگی و یاری می کنند در این زمینه روایتی است که می فرماید: « مؤمن [راستین] نیست کسی که با شکم سیر بخوابد در حالی که همسایه اش در کنار او شب را به گرسنگی صبح کند. »

 

تعهد و همیاری اسلامی،همۀ جنبه های (مادی و معنوی ) زندگی را در بر می گیرد.این تعهد و همیاری زمینه های معیشتی ، علمی، ادبیات و نظامیو دیگر زمینه هایی می شود که دکتر مصطفی السباعی (رحمت الله)در کتاب خود نظام سوسیالیستی(اجتماعی) اسلام ،آن را به تفصیل بیان کرده است.

۵- سفارش واندرز به یکدیگر:

 

این امر ، از تعهد و همیاری اخلاقی بر خواسته است و هر مسلمان را مسؤول دیگر افراد جامعه که پیرامون او زندگی می کنند ،قرار می دهد بدین ترتیب که آنان را پند و اندرز می دهد و ایشان را به حق و شکیبائی سفارش می کنند و او نیز از آنان نصیحت و اندرز می پذیرد جامعه مسلمانان، دوباره سفارش و پند دادن کوچک و بزرگ نمی شناسد و فرد هر قدر که بزرگ باشد  می توان به او پند داد و هر قدر کوچک باشد می وتند پند و اندرز دهد و این از مسائل اساسی دین و ضروریات ایمان و شروط رهیدن از زیان و خسران است. قرآن نیز در این باره می فرماید:

 (( والعصر ان انسان لفی خسر الا الذین آمنوا وعملو الصالحات و تواصوا بالحقو وتواصوا بالصبر )) یا سورۀ توبه(۹)، ۷۱

 ونیز در روایتی ذکر شده است: (( دین ، همان سفارش کردن دربارۀ خدا، پیامبر اکرم ، پیشوایان مسلمان و تودۀ مردم است، ودر روایتی آمده است مؤمن ، آیینۀ مؤمن است.))

۶-پاکیزگی وبالندگی:

جامعۀ مسلمانان ، جامعه منزهی است که فرزندان خود را بر اساس پاکی و عفت و پاکدامنی تربیت ، و زشتی و خلافکاری آشکار و نهان را تحریم می کند؛ شراب و قمار را پلیدی و از کارهای شیطانی می داند و به مؤمنان فرمان می دهد که چشم و شرمگاه خود را از گناه حفظ کنند و آرایش و غریبندگی زن در گفتار و راه رفتن و حرکات دیگر را ممنوع می کند تا کسانی  که دل هایشان بیماری دارد، به هوس نیفتندو غریزه های سر کش آنان بر انگیخته نشود تا آن گاه ، این غرایز بر آن که هیچ تعهد دینی و اخلاقی در بیان باشد ، جامعه را بهع فساد و تباهی بکشاند.

 

جامعۀ مسلمانان ، جامعۀ فرشتگان پاک نیست اما اگر فردی در آن به آن گناه آلوده شود آن را پوشیده می دارد و در انجام آن نه تظاهر می کند و نه به خود می بالد ؛ از این رو، آثار آن محدود می ماند و شر آن ، همه گیر نمی شود ؛ پس از او انتظار است که از گناهش توبه کند و ان الله یحب التوابین و یحب المطهرین.»

۷-عدالت:

عدالت، رفتار  و معاشرت های مردم با یکدیگر در زمینه های گوناگون زندگی را شام می شود ، از این رو ، عدل، واجب و ستم حرام است. در حدیث قدسی نیز آمده : « ای بنگان من !ستم را بر خودم حرام کردم وآن را بر شما [نیز]حرام شمردم، پس به یکدیگر ستم نکنید.»

عدالت شامل عدالت اقتصادی و اجتماعی نیز می شود چیزی که با آن در مقابل زورمندان می ایستد تا تنوانند خون ضعیفان را بمکند . این نوع عدالت می کوشد تا از سر کشی ثروتمندان جلو گیری کند و همزمان سطح زندگی تهی دستان را بالا برد و حقوق مالی زکات نخستین حقوق تهیدستان است که برای آنان در نظر می گیرد، نه واپسین  آن ها .

این عدالت ، شامل عدالت حقوقی و قضایی نیز می شود ، به گون ای که با آن ، هر انسانی به حقش – اگر چه نیز خلیفۀ مسلمانان باشد – بر سد و نیز گناه کار به جهت ارتکاب جرم مجازات شود ؛ اگر چه فرزند امیر مؤمنان باشد .

در ورایتی آمده است ب خی ار اشراف خاستار عدم  اجرای حکم در مورد یکی از زنان اشراف بودند ؛اما پیامبر اکرم(ص)فرمود:«به خداسوگند !اگر فاطمه دختر محمد[هم]سرقت کرده بود ،دست او را قطع می کردم.»

۸ – پیشرفته بودن :

یکی از مهمترین ویژگیهای جامعه اسلامی،پیشرفته بودن آن است،ولی این مسأله به توضیح بیشتری نیاز دارد؛چرا که واژۀ«پیشرفت»واژه ای مبهم وچند پهلو وپذیرای تفسیرهای گوناگون است. امروزه، تمدن غرب اعتقاد دارد که یگانه تمدن پیشرفته ای است و آنان هستند که جوامع پیشرفته ای دارند و جوامع مسلمانان و دیگر جوامع که به «جهان سوم» موسوم هستند همگی عقب مانده اند . گاهی هم به آنان لطف می کنند و کشور های آنان را «عقب مانده »نمی نامند و [به جای آن]از آنان به کشور های «در حال رشد» یاد می کنند .

در این بحث ناگذیریم بی پرده از موضع خود(یل به عبارت دقیق تر )از موضع اسلام   در برابر مفهوم پیشرفت پاسخ و توضیح دهم ؛البته پاسخ گفتن به این پرسش ایجاب می کند که نخست مفهوم پیشرفت را مشخص کنیم ؛ چرا که پیش از حکم کردن به نفع یا ضرر کردن چیزی ، باید تصور مشخصی از آن مفهوم در دسشت داشته باشیم.

پیشرفت در معنای ساده اش ، یعنی این که انسان مقابل دیگری باشد ؛ یعنی در جهت جلو ، در مقابل آن ، واژه عقب ماندن است ؛ یعنی اینکه انسیان در عقب یعنی پشت سر قرار گیرد . پیش بودن و پس بودن از امور نسبی هستند بر این اساس ،  در مقایسه با شخصی که پشت سر توست ، جلو افقتاده ای و در مقایسه با شخصی که جلو تو قرار دارد ، پس افتاده ای ، گاهی نیز پیشاپیش مجموعه ای هستی که همه در مقایسه با عقب افتاده اند و تو در مقایسه با آنان پیش قرار می گیری ؛ وقتی که با افراد لنگ مسابقه می دهی!

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا