بیداری اسلامیجهان اسلامحركات و احزابمطالب جدید

ریشه یابی عبور از لائیسم و بازگشت به اسلام گرایی در ترکیه

ریشه یابی عبور از لائیسم و بازگشت به اسلام گرایی در ترکیه

 نویسنده: رسول نوروزی فیروز

اسلام گرایی و جریان اسلام گرایی در ترکیه در تاریخ ترکیه به عنوان کشوری اسلامی ریشه دارد؛ اما اهمیت بررسی فرایند بازگشت اسلام گرایی در ترکیه از آنجاست که این کشور از اوایل قرن بیستم در صدد ایجاد کشوری لائیک بود و از کشورهایی است که لائیسیته افراطی را به شدت تجربه کرده است.

در این مورد بخوانید: برتری ترکیه در سطح جهانی در سایه‌ی حکومت اسلام‌گرایان

 

ترکیه نخستین کشوری در جهان اسلام است که پروژه مدرنیزاسیون را تجربه کرده و مسئله دیگری که بر اهمیت بررسی کشور ترکیه می افزاید، این است که هیچ کشوری در جهان اسلام به اندازه ترکیه جدال میان سکولاریسم افراطی و دین را تجربه نکرده است  و هنوز هم این جدال در لایه های گوناگون جامعه ترکیه جریان دارد – زیرا سکولاریسم ترکیه بر پایه لائیسیسم رادیکال ژاکوبین است که در صدد است با بهره گیری از قدرت دولت، دین را از عرصه اجتماعی حذف کند. پیگیری پروژه مدرنیزاسیون اجباری از سوی دولت در ترکیه سه پیامد اصلی داشت: ملی گرایی، سکولاریسم و بعدها کثرت گرایی در اعتقادات و ارزشها.

دولت لایئک ترکیه در آغاز کار با قدرت خود توانست با برخی از مظاهر دینی مبارزه ای جدی کند؛ ولی تلاش دولت برای ایجاد هویت ملی سکولار «از بالا به پایین» از طریق سازوکارهای قانونی و سیاسی با چالش هایی از سوی اسلام و نقش فرهنگی و نمادین آن در ساخت روابط اجتماعی و بنیان های اجتماعی مردم ترکیه روبرو شد.

تجربه ترکیه و ایران (آتاتورک و رضا شاه) نشان داد هویت تمدنی بر اساس مؤلفه هایی شکل می گیرد و از منابعی تغذیه می شود که تغییر آن با ابزارهایی سخت همچون اجبار دولتی ناممکن به نظر می رسد؛ از این رو به رغم استفاده از کامل ترین و بزرگ ترین ابزار مدیریت جامعه، یعنی دولت، این پروژه ناکام ماند و این دو جامعه عبور از لائیسم را در دستور کار قرار دادند.

ایجاد فضای آزادتر برای فعالیت اسلام گرایان:

در عبور ترکیه از لائیسم و ایجاد فضای آزادتر برای فعالیت اسلام گرایان باید چند مسئله را مد نظر داشت:

نخست آنکه بخشی از این رویداد، بی گمان در تاریخ و هویت ترکها ریشه داشته که با اسلام عجین شده است و سبب شد به ویژه در نیمه دوم قرن بیستم شاهد بازگشت اسلام و به حاشیه رفتن اندیشه های سکولاریسم افراطی باشیم که از آن به خیزش اسلام گرایی در ترکیه یاد می شود.

 مهم ترین متغیری که در این فرایند، بیشترین نقش را ایفا کرد، «هویت تمدنی» ترکها بود که در دین ریشه داشت؛ یعنی این واقعیتی انکارناپذیر است که تلاش دولت برای ایجاد هویت ملی سکولار از بالا به پایین، از طریق سازوکارهای قانونی و سیاسی همواره با چالش هایی از سوی اسلام و نقش فرهنگی آن در ساخت روابط اجتماعی و هویت اجتماعی مردم ترکیه روبرو بوده است و در نهایت هم این هویت توانست دوباره در برابر لائیسیته قد علم کند و خود را به عنوان هویت مسلط بر جامعه بروز دهد.

دوم آنکه فروپاشی عثمانی و ایجاد فضای جدید فرهنگی در ترکیه و ادعای غربی شدن، سبب شد درخواست برای مشاهده غرب از نزدیک افزایش یابد. ثمره این مشاهده، نمایان شدن ضعف های قرائت آتاتورکی از غرب بود؛ زیرا نشان داد این قرائت، قرائتی بسیار محدود یا حتی خودساخته است و فقط در کشورهای خاصی همچون فرانسه – البته به صورت یک سیاست دولتی حداقلی – پذیرفته است.

در بیشتر کشورهای غربی، پلورالیسم (پذیرش تکثر عقاید و ادیان و مذاهب و…)، دموکراسی و سیاست چند حزبی، آزادی بیان، حقوق فردی و شهروندی نظیر آزادی نوع پوشش، نوع تحصیل و… حکمفرماست.

در بیشتر این کشورها بر خلاف فرامین و اصلاحات آتاتورکی، مسلمانان را وادار نمیکنند به غیر زبان عربی اذان بگویند، نماز بخوانند یا قرآن را به زبان غیر عربی بخوانند یا پوشش خاصی داشته باشند؛ مثلا به اجبار مکشوفه و غیر محجبه باشند.

بیان گام دوم آشکار شدن تعارض میان برداشت آتاتورکی از غرب و واقعیت غرب بود. از این رو بود که از دهه ۱۹۶۰ میلادی به بعد، قواعد دموکراسی در ترکیه تعمیق شد و صندوق های رأی اهمیت یافتند و از آن زمان به بعد، حزب جمهوری خواه ترکیه و قواعد مبتنی بر لائیسیته آن به شدت تضعیف شد و این امر تا جایی ادامه یافت که سال های نخست هزاره سوم برای ترک ها با دولت اسلام گرایی که خود را قایل به رعایت قواعد دموکراتیک می داند، آغاز شد؛ از این رو اصول آتاتورکی از یک سو در تعارض با اسلام و از سوی دیگر در تعارض با غرب فرو ریخت و با پذیرش سیستم چند حزبی در سیاست، فضا برای ورود اسلام گرایان به سیاست فراهم آمد.

سوم آنکه با دوقطبی شدن جهان، ترکیه نیز خود را در معرض خطر اندیشه های مارکسیستی دید؛ از این رو به منظور مبارزه با اندیشه های مارکسیستی، به اسلام گرایان فضای تحرک بیشتری داده شد و همین امر نقطه عطفی در بازگشت اسلام گرایی به فضای اجتماعی ترکیه شد….

آنچه توانست پروژه عبور از لائیسم را در ترکیه تقویت کند، نوع ورود مسلمانان برای حل بحران بود. به نظر می رسد در حرکت سریع ترکیه به سمت غرب و بازگشت ترکیه به اسلام گرایی و احیای اسلام در این کشور مقوله «علم» و «آموزش» در کانون این تحول قرار دارد؛ زیرا پس از روی کار آمدن جمهوری خواهان در سال ۱۹۲۳ میلادی سیستم آموزشی در شکل و محتوا – حتی حروف الفبا و آتاتورک آموزش در ترکیه کاملا غربی شد و به شدت تلاش شد ترکیه از تراث علمی و تاریخی خود جدا شود؛ اما پس از دهه ۱۹۵۰ میلادی و ایجاد آزادی های بیشتر، قرائت های متفاوتی از اسلام که قایل به امکان جمع میان علم و سنت بود و «اسلام اجتماعی» نامیده می شد، رونق گرفت.

در این دوره اندیشه ها حول محور رابطه اسلام و مدرنیسم شکل گرفت که بر خلاف اندیشه های موجود در جهان مدرن که دین را مهم ترین مانع در برابر مدرنیسم می داند، کوشیدند با جمع میان اسلام و مدرنیته، هم پروژه لائیسم  افراطی آتاتورک را ناکارآمد جلوه دهند و هم نقدهای جدی به لیبرالیسم غربی وارد کنند و می توان گفت در پروژه عبور از لائیسم افراطی آتاتورکی – هر چند با قرائت خاص ترکی از اسلام – موفق بوده اند که ثمره های آن در ابعاد گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… نمایان شده است.

بنابراین می توان گفت اسلام گرایی در ترکیه اگر چه در تاریخ ترکیه به عنوان کشوری اسلامی ریشه دارد، حاکمیت گفتمان کمالیسم در ترکیه قرن بیستم سبب شد اسلام گرایی در ترکیه معاصر، به مفهوم و گفتمانی جریان ساز شود که از هویتی جداگانه برخوردار شده است؛ از این رو رصد جریان اسلام گرایی ترکیه، رصد گفتمانی است؛ بدین معنا که همانند همه گفتمان ها باید مراحل گوناگون از تولد تا تبدیل شدن به یک گفتمان غالب بررسی شود.

این مراحل عبارت اند از:

 تولد و پیدایش، تبدیل شدن به خرده گفتمان، قرار گرفتن در جایگاه گفتمان رقیب برای گفتمان مسلط و در نهایت مرحله غلبه گفتمانی و استیلا. جریانهای اسلام گرای ترکیه نیز چنین مراحلی را پیموده اند؛ از این رو برای جریان اسلام گرایی در ترکیه می توان دوره های گوناگون اسلام گرایی را رصد کرد که هر دوره ویژگیهای خاص خود را دارد.

دوره نخست ۱۹۲۳-۱۹۵۰ میلادی:

دوره فعالیت سری اسلامگرایان که می توان به آن دوره برزخ میان غرب گرایی و اسلام گرایی دانست. در این دوران که با آغاز حکومت آتاتورک (۱۹۲۳-۱۹۳۸) و حکومت جمهوری خواهان (تا ۱۹۵۰م) مصادف است، محدودیت های شدیدی برای اسلام گرایان به اجرا در آمد که از همین رو به دوره «اسلام زدایی» معروف شد. در این دوره، نخستین گام های بازگشت به اسلام گرایی برداشته شد؛ زیرا غرب گرایی نتوانست بسیاری از آمال و آرزوهای اعلام شده را محقق نماید و ترکیه را وارد تمدن غرب کند. این دوره، دوره فعالیت سری اسلام گرایان در اوج دوره لایسیته و اسلام زدایی است که فعالیت اسلام گرایان حالت زیرزمینی به خود گرفت و در قالب طریقتها به صورتی کاملا پنهان و بدون ظهور و بروز خارجی استمرار یافت. در این دوره، اندیشه ورزی در باب چگونگی تنظیم رابطه اسلام و مدرنیته توسط علمایی همچون بدیع الزمان سعید نورسی صورت گرفت.

دوره دوم از (۱۹۵۰- ۱۹۷۰م):

دورۂ احیا و آغاز فرایند بازگشت اسلام گرایی به عرصه های اجتماعی است که با پذیرش دموکراسی چند حزبی و روی کار آمدن حزب دموکرات و دوحزبی شدن عرصه سیاسی ترکیه و نخست وزیری عدنان مندرس (۱۹۵۰- ۱۹۶۰م) آغاز شد. برنامه اصلی مندرس گسترش فرایند دموکراتیزاسیون و ایجاد فضایی باز برای گروه های دینی بود که در نتیجه آن دستیابی به آزادی های حداقلی همچون فعالیت مدارس دینی برای اسلام گرایان آسان شد.

در این دوره، عوامل بسیاری در احیای اسلام گرایی دخیل بوده اند؛ از یک سو با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و تقسیم جهان به دو بلوک شرق و غرب و پیوستن ترکیه به غرب، ترکیه ناچار شد برخی سیاست های افراطی خود را تعدیل کند و برای نشان دادن همراهی با غرب، برخی از اصول لیبرالیسم همچون تعدد احزاب و دموکراسی را در نظام سیاسی خود اجرا کند که این امر موجب افزایش تحرک اسلام گرایان در فضای باز پدید آمده شد. از سوی دیگر به منظور مبارزه با اندیشه های مارکسیستی، به اسلام گرایان فضای تحرک بیشتری داده شد. در مجموع تمامی این عوامل سبب بازگشت اسلام گرایی به فضای سیاسی اجتماعی در این دوره شد.

دوره سوم (۱۹۷۰-۱۹۹۰م):

در موج اول اسلام گرایی، اسلام گرایان سیاسی فعالیت چشمگیری را از خود نشان دادند و با تشکیل احزاب و مطبوعات و… به طور رسمی وارد فضای اجتماعی – سیاسی ترکیه شدند. این دوره را می توان دوره تثبیت و نهادینگی جریان اسلام گرایی در کنار جریان غرب گرا نام نهاد.

دوره چهارم (۱۹۹۰م تاکنون):

در موج دوم اسلام گرایی شاهد روی کار آمدن قرائتی نو از اسلام با عنوان «اسلام اجتماعی» هستیم که امروزه بر فضای اسلام گرایی ترکیه حاکم است.” این جریان با ایجاد تشکلهای فراوانی در زمینه های گوناگون آموزشی، رسانه ای، اقتصادی و… فعالیتهای چشمگیری را در دست اجرا دارد.

این دوره را می توان دوره بلوغ و تکامل جریان اسلام گرایی اجتماعی – غیر سیاسی – دانست که در بعد دینی و آموزشی با گسترش جنبش فتح اللہ گولن در داخل و خارج ترکیه و در بعد سیاسی با حاکمیت حزب عدالت و توسعه همراه شده است.

در مجموع می توان گفت اگرچه متغیرهای پرشماری در احیای اسلام گرایی در ترکیه سهیم بوده اند، مهم ترین متغیری که بیشترین نقش را در این فرایند ایفا کرد، «هویت تمدنی» ترکها بود که در دین ریشه داشت.

 رشد هویت اسلامی در قالب اسلام مدرن در ترکیه آن چنان چشمگیر است که امروزه بحث از مدرنیته ترکی بدون ارجاع به اسلام امکان پذیر نیست و این دو در سازواری با هم برای پیشرفت ترکیه تعامل می کنند؛ یعنی این واقعیتی انکارناپذیر است که تلاش دولت برای ایجاد هویت ملی سکولار از بالا به پایین، از طریق سازوکارهای قانونی و سیاسی همواره با چالش هایی از سوی اسلام و نقش فرهنگی آن در ساخت روابط اجتماعی و هویت اجتماعی مردم ترکیه روبرو بوده است.

در حقیقت آتاتورک به این امر توجه نداشت که نمی توان یک ملت را از چارچوب فرهنگی آن جدا کرد. در ترکیه این چارچوب ماهیتی اسلامی دارد؛ به بیان دیگر هویت تمدنی ترکها بر اساس مؤلفه هایی شکل گرفته و از منابعی تغذیه شده که تغییر آن با بهره گیری از ابزارهایی سخت همچون اجبار دولتی یا «انقلاب از بالا» ناممکن به نظر می رسد.

نکته پایانی:

 آنکه اسلام در ترکیه گرایش بسیار زیادی به تصوف دارد؛ از این رو در این چارچوب است که قرائت سعید نورسی، فتح اللہ گولن، نجم الدین اربکان و حتی نقشبندیها و قادریها نقشی بسیار اساسی در تحولات اسلامی ترکیه ایفا کرده است.

وجود همین قرائت های گوناگون از اسلام سبب شده اسلام در ترکیه، شکلی کثرت گرایانه به خود بگیرد؛ در نتیجه نمی توان در ترکیه جریان اندیشه ای یا رهبر و متفکری که اندیشه هایش بر کل جامعه سیطره یافته و تحول چشمگیری را ایجاد کرده باشد، مشاهده کرد.

 ترکیه بر خلاف ایران یا مالزی، اندیشور و رهبر فکری به معنای واقعی کلمه ندارد که مدیریت کل جامعه اسلامی را بر عهده داشته باشد. با وجود این در ترکیه امروز، هرگاه به اسلام و اسلام گرایی اشاره می شود، نام چند نفر به میان می آید؛ از جمله: سعید نورسی، نجم الدین اربکان و فتح اللہ گولن که رشد جریان اسلامی و دستیابی به قدرت سیاسی و اجتماعی مرهون زحمات آنهاست و آن را مدیریت کرده اند. در فصلهای بعد به صورت تفصیلی به این افراد و جریانهای برآمده از اندیشه های آنان پرداخته می شود.

——————————-

منبع: 《گفتمان های تمدن اسلامی در ترکیه معاصر》 / مولف: رسول نوروزی فیروز / نشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا