سياسي اجتماعيكردستانمطالب جدید

جعبه سیاه حلبچه کی باز می شود؟ حقیقت آنچه در حلبچه روی داد چه بوده؟

جعبه سیاه حلبچه کی باز می شود؟ حقیقت آنچه در حلبچه روی داد چه بوده؟

نویسنده: صلاح الدین خدیو

بازنمایی فاجعه حلبچه در میان کردها با ادبیات سوگواری آغاز شد. شعر اصلی ترین ژانری بود که سالها به مدد آن رنجهای این کشتار هولناک بازگو می شد. این ” پاسداشت گریان ” در تقویت همبستگی جمعی و روح قومی موثر بود، اما قادر نبود به این پرسش پاسخ دهد، چرا کردهای عراق در اواخر دهه هشتاد میلادی مثل بره سر بریده می شدند و کسی هم دم بر نمی آورد.
پس از دوره رثا و ستایش، تقریبا از بیست سال قبل در عوالم روشنفکری کردی تلاش شد با ابزارهای علوم انسانی و کشیدن پای تئوریهای غربی، از معمای حلبچه و نسل کشی کردهای عراق در برابر دیدگان بسته جامعه جهانی، رمزگشایی شود.
اما این تکاپو هم چندان کارساز نبود. چرا که یک حلقه مفقوده مهم داشت. در غیاب هر گونه تاریخ نگاری جدی و روشمند، تئوری مستعد آن بود به آسانی حجاب واقعیت تبدیل و چشم حقیقت بین را کم سو کند.
تاریخ نگاری مقدمه تاریخ اندیشی است. تاریخ اندیشی یعنی فلسفیدن تاریخ. حلبچه محتاج تاریخ اندیشی است. هانا آرنت در بررسی ریشه های توتالیتاریسم به یهودستیزی می پردازد. سرفصلی مهم که توتالیتاریسم یکی از پایه های ایدئولوژی خود را بر آن نهاد. یهودی ستیزی ریشه های سنتی و خاستگاه و صورت بندیهای مدرن دارد. مهمتر از آن آرنت در بیان تقصیر یهودیها در پردازش آن تعصبی ندارد.
ایده اصلی آرنت این است که توتالیتاریسم برای تحقق خود، محتاج یهودستیزی بود، اما نقش خود بهودیان که مانند گوسفندی آرام به مسلخ برده شدند، نیازمند روشنگری بیشتری است. اینجاست که نویسنده یهودتبار آلمانی می کوشد با بهره گیری از آخرین یافته ها و شواهد تاریخی و بالاخص سطور نادیده و خوانده نشده آن، به منطقی ورای کلیشه های از قبل آماده دست یابد.
ارنست نولته هم که پژوهش هایش درباره خاستگاه و اعتلای فاشیسم نمونه است، همه جا، در به در در پی کشف منطق تحولات درونی رخدادهایی است که خشونت مدرن رژیم های سرکوبگر اروپا را از آن ناشی شد.
کارهای نولته بدون عبور از نظریات اقتصاد محور درباره ظهور فاشیسم بختی برای کامیابی نداشت. بدون شک اگر وی از ملامت چپها می هراسید و میان تصفیه های بزرگ استالینی در دهه سی و طبقه کشی بلشویسم با نژاد کشی نازیسم و هولوکاست آنها در دهه چهل، ارتباط علی و معلولی برقرار نمی کرد، امروز ما از بصیرت کمتری برای بررسی این دورانهای سراسر رنج و خون برخوردار بودیم.
صد البته این نوآوری و زایش های فکری تازه، محتاج سنت تاریخ نگاری پویایی است که در غرب موجود است. هر سال پژوهش ها و کارهای جدیدی بر اساس شواهد و اسناد تازه درباره اهم رویدادهای معاصر به میدان می آید و احیانا نظرات قبلی را نقض و فرضیه های جدیدی را پیش می کشند.
ما در کجای این کارزار ایستاده ایم؟
آیا بدون کارهای دقیق تاریخی و وقابع نگاریهای مستند و عبور از کلیشه سازیهای حزبی، امکان درک منطق درونی تحولاتی که در اواخر دهه هشتاد به فروپاشی عملی جنبش کردستان و تبدیل کردستان عراق به یک پادگان – شهر بزرگ انجامید، وجود دارد؟
تاریخ نگاری است که کمک می کند ریشه ها را بیابیم و مقصر یا مقصران احتمالی ماجرا را دست نشان کنیم.
هر روایت وفادار به بازنمایی حقیقت، بدون واکاوی منطق استراتژیک جنبش کردستان در دهه هشتاد، جایگاه آن در موازنه قدرت موجود در عراق و منطقه و در چارچوب جنگ ایران و عراق و ارزیابی آن از معادلات سیاسی و نظامی وقت، بختی برای توفیق نخواهد داشت.
فروکاستن علت تمام این فجایع به خوی توحش و سرکوبگری رژیم سابق عراق، در بهترین حالت تنها بیان بخشی از ماجراست و فرصت درس گرفتن از گذشته را سلب می کند.
در اقلیم کردستان تاکنون چند کتاب پژوهشی و ارزنده معطوف به بازخوانی فجایع حلبچه و انفال منتشر شده است؟ غیر از آنچه که در لابلای برخی خاطرات و یادمانده ها آمده، آیا اساسا کاری انجام گرفته است؟
چرا آرشیوهای حزبی و اسناد مربوط به رژیم سابق عراق در اختیار عموم قرار نمی گیرند؟
چه مصلحتی بالاتر از بیان حقیقت و ارائه روایتی تاریخمند از سرگذشت این مردم در قرن مشحون از فاجعه بیستم وجود دارد؟
#حلبچه
#انفال
#کردستان_عراق
#اقلیم_کردستان
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا