مقالات

پرستش های بازاری

پرستش های بازاری
نویسنده: فریدون سپری
یادم می آید که حدود سال های ۳۹-۴۰ در کتاب «درس اللغه و الادب» که در دانشکده ی علوم معقول و منقول دانشگاه تهران( دانشکده ی الهیات و معارف اسلامی امروزی) تدریس می شد بحثی را از یکی از نویسندگان عرب تحت عنوان «عباده الماضی»(گذشته پرستی) خواندم که سالیان سال است بر زندگیم سایه انداخته است و امروز مقداری از آن را با آمیزه ای از اندیشه های خود، به شما خوانندگان گرامی تقدیم می کنم.
نمی دانم شما که تاکنون با افکار و اندیشه های من آشنا شده اید، چه برداشتی از نوشته هایم دارید و قضایای طرح شده را چگونه تحلیل می کنید؟! به هر حال این سفر را با هم شروع کرده ایم و با هم ادامه خواهیم داد!
در کتاب اللغه آمده است که ما به ظاهر یکتاپرست هستیم در حالی که به عدد موهای سرهایمان، معبودهای گوناگون داریم، و یکی از زشت ترین چهره ی منحوس این نوع معبودهای خیالی و دروغین، بت گذشته پرستی است که در پاره ای از اوقات گران بهاترین ارزش هایمان را در برابرش به قربانگاه می بریم و گویی به گرد کعبه ی مقصود به طواف مشغولیم، و هستی هایمان را به مذبح گاه بت افتخارات گذشته ی خود، قومی و ملیتی، قربانی می کنیم و از این کار هراسی هم به خود راه نمی دهیم. و همواره با بت های کوچک و بزرگی روبه رو هستیم. نویسنده عرب می گوید یکی از پرستش های ننگین جوامع کشورهای شرقی و عقب افتاده و در حال پیشرفت، وازدگی، و کرنش و فراموش کردن تمام هویت و شخصیت ملی، مذهبی، فرهنگی و اجتماعی خویش در برابر بت استعمار است این بت، از همه ی بت های تراشیده و نتراشیده، گوشتی و غیر گوشتی خطرناک تر جلوه کرده است و نفس های نامبارکش تمام شریان های اقتصادی، فرهنگی، ملی و دینی را آلوده نموده است. تا آنجا که همه ی ارزش ها را رایگان به بت تجدد و غرب زدگی فروختیم و در سایه ی عدل او؛ بر لاشه ی دانش و آزادی گریستیم و ناله کردیم.
من حالا به این نوع بت کاری ندارم چون هدفم این است که از چیزهای دیگری سخن گویم و خوانندگان را با هم به سیر و سفر ببرم.
گفتیم گذشته پرستی ضد یکتاپرستی است باید کاوش کرد که این سخن چه معنایی دارد و اصولا" واژه ی پرستش در برابر غیر خدا به کار می رود؟! من کاری به صحت و سقم کاربرد این واژه ندارم و در تحلیلی به این عقیده رسیده ام که در پرستش، انسان وارسته به یکتایی خدا در پهنه ی هستی اقرار می کند و او را در همه ی حالات و سکنات و رفتار آدمیان آگاه و بینا می داند و تنها از او کمک می طلبد و فضای تاریک دلش را با نور حضرتش روشن می نماید. ما در پرستش به همه ی ایت حالات می اندیشیم که با پروردگاری راز و نیاز می کنیم که جهان را آفریده و انسان را به عنصر تکلیف و عبادت آراسته است. زمانی که در نماز قامت می بندیم می خواهیم با خود و خدایمان راست باشیم و لحظه ای که به رکوع می رویم به شکست وجود خود اقرار می نماییم و هر چند فاضل، دانشمند و متدین تر باشیم، خم شدن را نشانه ای ناچیز شمردن خود می دانیم و می خواهیم به این وسیله خلوص نیت مان را به ساحت مقدس پروردگار نشان دهیم. و زمانی که به سجده می رویم پیشانی خود را که محتوای درون آن، شاخص ترین عامل حیات و زنده ماندنمان است بر زمین می نهیم و خود را از خاک کمتر می شماریم و بر درگاه حضرت حق به تعریف و تمجید ذاتش می پردازیم و از محضر گرامیش تقاضای رستگاری در دنیا و آخرت می کنیم.
حالا اگر ما همین اعمال را یکی پس از دیگری انجام دادیم و به جای نیرو گرفتن از فیض های الهی، به گذشته ها بیندیشیم و گاهی هم آن چنان زیاده روی کنیم که چهره های منحوس و نکبت بار تاریخ بشریت را که جز کشتن و به بند کشیدن آزادگان، ما حصل چندانی برای جوامع بشری نداشته اند، نورانی جلوه دهیم و آثار ستمگرانه شان را که بر دوش های کارگران و محرومان ساخته شده است، نشانه های مجد و عظمت و اقتدار انسانی به حساب آوریم و به این نیندیشیم که هزاران نفر در لابلای این آثار، مدفون شده و برای همیشه در تاریخ، گمنام و به عنوان سربازان نام باخته ی تاریخ بشریت باقی مانده اند! آیا ما از مرکزیت توحید و خداشناسی فاصله نگرفته و به اقتدار پرستی روی نیاورده ایم؟! آیا فرعونیان، در ساختن اهرام ثلاثه ی مصر، کارگران و استادان رنجکش و زجردیده را با مزد ناچیز و بخور و نمیری به کار نگرفته اند و آنان را در مذبح قدرت خویش، قربانی اقتدار فرعونی خود ننموده اند؟!
آنجاها که کارگران توان کار نداشتند، گروهی دیگر را به میدان های کار نمی آوردند و با شلاق و شکنجه، آنان را به سرنوشت همدستان شان گرفتار نمی کردند؟!
ما امروزه هنگامی که به دیدن آثار فراعنه می رویم، از این جانباختگان قربانی اقتدار فرعونیان، یادی می کنیم و اصلا" به یادشان می افتیم و برای آنان در صفحات تاریخ بشری جایی باز کرده ایم؟ گذشته پرستی کار را به جایی کشانده است که ابرهای تیره دانش کاذبانه ی هیئت های حاکمه اقتدار، امکان هر نوع داوری را از ما گرفته و آسمان حقایق را پوشانیده است! یاد استاد جلال آل احمد و مرحوم دکتر شریعتی بخیر که اولی آفت غرب زدگی را به تصویر کشید و دومی، رنج های کشتگان بارگاه فراعنه را رنگ آمیزی نمود و چه دردناک است که تصاویر معنوی، از صفحه های روان ها پاک شدند، و صورتگران قلابی، فرعونیان را بزک کردند وبه آنان چهره های انسانی بخشیده اند! تاریخ ستمگری، تاریخ پر نشیب و فرازی است و صورت های کریه چپاولگران، گاهی آن چنان زیبا به تصویر کشیده شده اند که اگر آنان بار دیگر زنده شوند، خودشان را نخواهند شناخت. واقعا" جهان ما، از دوردست های تاریخ، حکایات عجیبی در دل دارد که موسی خیانت کار می شود و فرعون خدمت گزار، اماهای تاریخی ما را به نوعی پوچ گرایی می کشانند که اگر دل را به دریای مواج معارف بشری و عنایات حضرت حق نسپاریم تحلیلی علمی که دلمان را آرامش بخشد برای قضایا پیدا نمی کنیم و سراب های حیات را آب می پنداریم همچنان که عده کثیری در گذشته و امروزه، چنینند که بر لاشه های مردارها، یورش می برند و آنها را لذیذ می پندارند و جان هایشان را با طلسم جادویی کرکسان، آلوده می کنند و این خود قصه ی همیشگی تاریخ تعبد بشر در برابر خدایان دروغین و چهره نگاری های نابخردانه ی انسان شکن است. چه کسانی دیوار چین را ساخته اند و ضربان های قلب هایشان از پس قرن های ، در ناکجا آبادهای، کجاها، ثبت شده است و بر لاشه های مظلومشان ، چه کسانی اشک ریختند و تاریخ در این باره چه می گوید؟! آری در پناه بی عدالتی ها، و فرو ریختن کاخ های آمال ها، و سرمستی های اقتدار مآبانه، نحوی پرستش معبود حقیقی، به پرستش بت های مجازی و صاحب قدرت تغییر چهره داد و ما هم اکنون شاهد جلوه های زیان کار این معبودهای بازاری هستیم.
رنگ آمیزی های دنیا پرستان فضیلت فروش و کاسه بدستان خود فریب، چهره های معماران تاریخ معرفت را با هاله های مختلف و ابرهای متراکم، پوشانیده است و تعبد شخصیت های دروغین جنجال برانگیز معناها را به اسارت درآورده است و خود نیز در تعفن های شان خفه شده اند.
قدرت پرستی ضد یکتا پرستی است و آن گاه که قلدران و ستمگران با کرنش ها و احترام های بند پازان فرصت جو، و دغلکاران ناز و نعمت خواه ظاهری، می کوشند که در همه ی زمینه ها، خود را مطرح کنند، این دغلکاری نوعی به عبدیت کشاندن توده های محروم و در پاره ای از مواقع حماقت اقتدارگرایان دریوزه گر است که ثروت و جاه، و مال و مقام به آنان موقعیت ویژه ای بخشیده است که می خواهند به هر وسیله خود را به هدف هایشان برسانند. و زر و سیم و موقعیت ها را پرستش می کنند و معبودان متعددی دارند که رذالت ها و ذلت ها را برای چند روز بهتر زیستن به جان می خرند و با این بردگی، دنیای خدوشان را با ننگ ها می آرایند و پالایش در درون خود ندارند جز عبادت قدرت و ننگ نامی!
نوعی از قدرت پرستی در حیات خود افراد، جلوه گر است یعنی به جای پرستش اقتدارگرایان سلطه گر، خودی های وجودیشان را آن چنان مدرک و بها می بخشند که خود، برده ی آن تخیلات و خودی های وجودشان می شوند و آنها را  خواهند پرستید دوستی متفکر و عارف پیشه که هم اکنون به ترجمه ی آثار ابن عربی از انگلیسی به فارسی مشغول است و از اساتید مسلم زبان و ادبیات انگلیسی است سال ها خیلی پیش که به مسائل عرفانی سرگرم بود، به شاگردانش می گوید که گذشتن از مال دنیا، آسان نیست و اظهار می دارد که در مقام امتحان نمی تواند قالی هایش را به خاطر عبودیت حضرت حق ببخشد و صادقانه چنین اقراری کرده است.
قرآن تمثیل زیبایی از عبودیت و بندگی کردن انسان در برابر شیطان می آورد که هر خواننده ای را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد، جریان ای انس زمانی که ابلیس به علت سجده نکردن در برابر آدم از بارگاه خدا رانده شد و از حضرتش مهلت خواست، خداوند به او تا قیامت فرصت داد که می توانی با آوازت مردمان را به سوی خود فراخوانی و با لشکریان سواره و پیاده ای که در خدمت داری بر آنان بتازی و در ثروت ها و فرزندانشان شریک شوی و تا می توانی به آنان وعده بدهی ولی تو هیچ گاه بر بندگان صالح من غلبه نخواهی کرد و وعده ی شیطان جز فریب و دروغ نیست و خداوند وکیل همه جانبه ی آنها است.
ما امروزه این عبودیت شیطانی را در اغلب کشورهای به ظاهر پیشرفته می بینیم که چگونه با تبلیغات ابلیسی و لشکریان آشکار و پنهانی اهریمنان سودجو منابع حیاتی ملت های دربند را غارت می کنند و زر و زیور و تزویر بر همه ی آثار حیاتشان حکم فرما است! ممکن است در زمینه ی رعایت حقوق افراد ملت خویش، این چنین رفتار نکنند و به گونه ای منافع غارت شده را به آنان نیز برسانند اما با کمی دقت می فهمیم که ماده پرستی، آن چنان چهره ی خشنی به خود گرفته است که صاحبان تراست ها و کارتل های نفتی، در ایجاد جنگ ها و نابسامانی های بین ملت های عقب افتاده یا در حال پیشرفت ( اگر پیشرفتی باشد) فاعل مختارند و تا می توانند منابع طبیعی و فرآورده های فکری آنان را به غارت می برند. داستان زندگی پاتریس لومومبا قهرمان آزادی قاره ی سیاه و مبارزات دشمن شکنانه ی سالوادر آلنده در شیای، حقیقت موضوع را بیشتر برایمان روشن می کند و قدرت مدان و چپاولگران، دیگران را به عبودیت زر و زور می کشانند و خود بر لاشه ی مردار آزادی، سرود مصرف سر می دهند و فرهنگ شکمبارگی و نفس پرستی را اشاعه می دهند.
آیا آنان که گردنبندهای زنانشان، می توانند هزاران بلکه میلیون ها، گرسنه ی آفریقایی را از مرگ و فقر نجات دهند به این حیات عروسکی و پوشالی خود نگریسته اند؟!
آیا دنیاپرستان سلطه جو که ثروت های کلان بانک های بین المللی را در اختتیار دارند می دانند که مقادیری از این ثروت های تمام نشده، ضامن مهار کردن بیماری های سرطان و ایدز در قاره ی سیاه خواهد شد و علاوه بر کنفرانس های آن چنانی تاکنون برای پیکار با دشمنان بشریت و دفاع از حقوق ستمدیدگان چه کارهای اساسی را انجام داده اند؟! این آیاها، بازتاب های به تصویر نکشیده ی همه ی رنجبران و ستم دیدگان تاریخ سراسر پر از ننگ قلدران فلاکت آفرین حیات بشری است که مردمی ها را به اسارت نامردمی ها در آوردند و بر تخت های طلایی، جام های بلورین سرمستی را سرکشیدند. نویسنده در اشعاری این گونه از رذالت های نامردمان سخن می گوید و پرده از چهره هایشان بر می دارد:



آتشی در جان زدی جان یافتم                                 در ره عشق تو درمان یافتم
آن که آن سوی است، خود جان من است                 و آن که این سوی است، ایمان من است
سو نمی بینم به جز تو، سوی، من                                     آه ها سرگشته اندر کوی من
زنگ طراران شب در گوش ها                                  چاشنی های هوس، در نوش ها
نقطه ها، خط های زرکاران زشت                            مرده خواران فضای سرنوشت
چابکان رنج بر دوش زبون                                       گله های ترک تازان جنون
از هیولاها بریدن چاره جیست                                 مرگ ظالم را ندیدن چاره چیست
در درون ها زخم های کاه و گل                                در ضیافت مرده خوران هم خجل
اشتهای کهنه داران رفو                                         آب های گند مانده در سبو
معده داران سرای زرنگار                                         رشوه گیران بقای روزگار
جملگی این سو و آن سو، نیستند                          آن نداها و چراها چیستند؟
من به چاووشان ره دل بسته ام                              غیر تو از هر چه دیدم خسته ام
آب بر آتش زن و جان پاک کن                                  چشم دل را محور ادراک کن



 
______
نبع: سفر از خود به خود / نویسنده: فریدون سپری / انتشارات: نشر احسان-۱۳۸۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا