اندیشهمطالب جدیدمقالات

چرا خداوند بدون نظرخواهی از انسان، او را آفریده است؟

چرا خداوند بدون نظرخواهی از انسان، او را آفریده است؟
نویسنده: محمد حامدی

سوال:

چرا خداوند بدون نظرخواهی از انسان، او را آفریده است؟ در حالی که شاید انسان نسبت به آفرینش خود، ناراضی باشد. ضمناً چون به صورت جبری خلق شده ، با توجه به وجود استعداد خیر و شر در انسان و میل انسان به انتخاب شر ممکن است نهایتا جهنمی شود، در این صورت تقصیر انسان چیست؟

 

 جواب:

 خداوند به شیوه ی ازلی و ابدی دارای همه‌ی صفات کمال در حد بی‌نهایت است. و بر این اساس، همه‌ی افعالش (از جمله خلق انسان) حکیمانه و بجاست. زیرا انجام کار نابجا و غیر حکیمانه بخاطر وجود عواملی است که تنها در میان مخلوقات ناقص، از جمله انسان جاری است و در رابطه با خداوند منتفی است. که عبارت است از:

۱. وجود نقص و ضعف در علم

۲. وجود نقص و ضعف در قدرت

۳. وجود نقص و ضعف در کاردانی و حکمت

۴. وجود هوا و هوس

۵. وجود نقص و ضعف در سایر کمالات

بنابراین در همین ابتدا لازم است که افعال موجود در جهان آفرینش را در دو دسته قرار دهیم تا به صورت منطقی و عادلانه هر کدام را در جای خویش قرار داده و هرگز آن دو را به صورت همسان تلقی ننموده و بدنبال آن دچار مغالطه‌ی غیر منطقی نشویم و بدین خاطر احکام ناروا و داوری نابجا را اعمال نکنیم. که عبارت است از:

در این مورد بخوانید: ای انسان خودت را بشناس!

۱. افعال خداوند:

که همگی حکیمانه، علیمانه و رحیمانه است. زیرا فاعل آن کسی است که جمیع صفات کمال را در حد بی‌نهایت داراست و صدور فعل غیر حکیمانه و ظالمانه از جانب ایشان محال است. چون بر اساس فاکتورهای پنجگانه‌ی مذکور کار غیر حکیمانه از ایشان منتفی است. و هرگاه در بعضی از امور، فعلی از افعال خداوند  ظاهراً غیر حکیمانه جلوه نماید، وجود این امر ناشی از ضعف علمی ماست. در صورتی که خداوند برای همه‌ی کارهایش دلیل یا دلایلی موجه را دارد. اما گاهی حکمت آنها را بیان نمی‌کند. و البته این امر به خاطر عدم وجود حکمت در آنها نیست بلکه خداوند بخاطر وجود تخصص بی‌نهایتش از ما اعتماد شایسته را می‌خواهد نه مشکوک شدن غیر منصفانه.

کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ [سوره البقره : آیه ۲۱۶]

جهاد در راه خدا، بر شما مقرّر شد؛ در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید.

۲. افعال ممکنات و مخلوقات از جمله انسان:

که این گونه افعال هم می‌تواند حکیمانه باشد و هم غیر حکیمانه. زیرا فاعل آن هم بعضی از صفات کمال را در حد محدودی در اختیار دارد و هم دارای هوا و هوس و جهل نیز می باشد.

بنابراین درباره‌ی خلق انسان باید این را  گفت که چون این امر در حیطه‌ی علم، حکمت و رحمت بی‌نهایت خداوند دارای جمیع صفات کمال در حد بی‌نهایت است، کاری است کاملاً حکیمانه و بجا و قابل اعتراض نیست. چون فاعلش از هر نقصی بدور است.

از جهتی دیگر هر گاه خداوند می‌خواست برای خلق انسان از او نظر خواهی کند، می‌بایست قبلاً او را خلق کند و سپس از ایشان نظر خواهی کند که آیا مایل است خلق شود یا نه؟ که این کار از لحاظ فلسفی و عقلی تناقض و پارادوکسی غیر منطقی است. زیرا در این صورت مشکل این جاست که انسان نمی‌خواست خلق شود. در حالی که برای نظرخواهی می بایست قبلاً خلق شود.

ضمناً در این حالت، انسان برای نظرخواهی شایسته نیست زیرا هنوز زندگی دنیوی و عوارض و فوایدش (دینداری و متعلقاتش و زندگی غیر دیندارانه و متعلقاتش) را عملاً در مجالات مختلف مادی و معنوی تجربه ننموده تا در مورد خلق یا عدم خلق خویش به درستی قضاوت کند و بدنبال آن یکی را برای خود برگزیند.

همچنین در صورتی که انسان در تاریخ عمر خویش، فرمانبردار خداوند می‌بود، زندگی سعادتمندی را تجربه می‌نمود و کاملاً از خلق خود، راضی و شادکام می‌شد و از خداوند در خواست فنا را نمی‌نمود.

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ [سوره النحل : آیه ۹۷]

هر کس کار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم؛ و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می‌دادند، خواهیم داد.

اما با کمال تأسف به صورت جاهلانه، آگاهانه و ستمکارانه زندگی فاجعه باری را برای خود برگزید که خداوند به شدت از آن ناراضی است. انسان تنها در این صورت است که چنین درخواست ناروایی را مطرح می‌کند و خواهان فنای خویش می‌شود.

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا [سوره الاحزاب : آیه ۷۲]

ما امانت (تعهّد، تکلیف، و ولایت الهیّه) را بر آسمانها و زمین و کوه‌ها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند؛ امّا انسان آن را بر دوش کشید؛ او بسیار ظالم و جاهل بود، (چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد)!

در این حالت بجای حذف صورت مسئله (حذف خلق انسان) بایستی امور مفیدی را برای حل معضل موجود در نظر گرفت تا چنین درخواست نابجایی صورت نگیرد. از جمله به صورت علمی و استدلالی و به صورت عملی مکانیزم پروژه‌ی خوشبختی در قرآن به انسان‌ها معرفی شود تا زندگی انسان از فلاکت موجود به بهشتی دنیوی تبدیل شود. که در این صورت هرگز انسان بر خلق خویش معترض نمی‌شد. اما با کمال تاسف بر اثر کمکاری مبلغین دینی در معرفی این زندگی آرام‌بخش و بی‌علاقگی انسان‌ها، زندگی نکبت باری گریبانگیر آدمی شده است. لذا گاهی از دست عوارض این زندگی طاقت فرسا آرزوی فنا را برای خود می‌کند.

 انسان معمولا از بخش مفید و شاد زندگی خویش اعتراضی ندارد. اما از بخش ناملایمات و مظالم موجود در زندگیش ناراصی است و از این بابت به شدت می‌نالد. که در این مورد لازم است هم نقش خداوند و هم نقش انسان را مشخص نمود تا عامل  زندگی نکبت‌بار بشر شناسایی شود و بدین وسیله منشا این نوع  زندگی مصیبت بار را به صورت غیر منصفانه به خداوند دارای کمال مطلق نسبت ندهیم.

امور ناخوشایند زندگی انسان از نظر قرآن در پنج امر خلاصه می‌شود که نهایتا تعیین کننده‌ی میزان نقش خداوند و انسان در این ماجراست. که عبارت است از:

۱. خداوند گاهی به عنوان مربی دلسوز انسان، اموری را برای انسان حکیمانه می‌داند که ظاهرا غیر حکیمانه جلوه می‌کنند. که حدود ۲٪ زندگی انسان را شامل می‌شود. که در حقیقت برای انسان سودمندند اما انسان بخاطر وجود محدودیت در علم وحکمتش از اسرار آنها بی‌خبر است و بی‌خود بر آنها معترض است.

کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ [سوره البقره : آیه ۲۱۶]

جهاد در راه خدا، بر شما مقرّر شد؛ در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید.

 

۲. انسان بخاطر انجام امتحان الهی در حیات دنیا قرار گرفته نه برای زندگی بر طبق میل خویش. زیرا موجود مختار بایستی در مجالی خاص(حیات دنیا) به صورت آزادانه نوع زندگی ابدیش را انتخاب کند. که البته سوالات امتحانی انسان را باید خالق و معلم انسان (خداوند) طرح کند که هم شامل سوالات آسان و متوسط می‌شود و هم مشمول سوالات سخت می‌گردد. تا از این طریق، شایستگان از افراد نالایق جدا شوند.

الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ [سوره الملک : آیه ۲]

آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل می‌کنید، و او شکست‌ناپذیر و بخشنده است.

۳. پرداخت هزینه‌ی رشد و پالایش روح انسان از طریق وقوع ضربات خالص کننده‌ی ناملایمات.

 چنانکه برای کسب طلای خالص، سنگ طلا را با ضربات سنگین خورد نموده ، سپس آن را در حرارت شدید قرار می‌دهند تا از این طریق ناخالصی‌هایش حذف و طلای خالص تولید شود.

أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ ⭐️ ولَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ [سوره العنکبوت : آیه ۲ و ۳]

یا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم رها می‏شوند و مورد آزمایش قرار نمی‏گیرند ⭐️ و به یقین کسانى را که پیش از اینان بودند آزمودیم تا خدا آنان را که راست گفته‏اند معلوم دارد و دروغگویان را [نیز] معلوم دارد.

۴. آثار مخرب و ویرانگر گناهان مصرانه‌ی انسان.

وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ [سوره الشوری : آیه ۳۰]

هر مصیبتی به شما رسد بخاطر اعمالی است که انجام داده‌اید، و بسیاری را نیز عفو می‌کند!

۵. انتخاب زندگی نادرست بر اساس هوا و هوس خود و دیگران و مکاتب بشری.

ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ [سوره الروم : آیه ۴۱]

فساد، در خشکی و دریا بخاطر کارهایی که مردم انجام داده‌اند آشکار شده است؛ خدا می‌خواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (بسوی حق) بازگردند!

در امور پنجگانه‌ی مذکور، موارد یکم تا سوم از افعال خداوند و حیطه‌ی نقش ایشان است که موجب رشد و کمال انسان است و موجب ظلم و بی‌عدالتی و زندگی ناخوشایند نمی‌شود. اما موارد چهارم و پنجم از عوارض استفاده‌ی نادرست و ناعادلانه‌ی انسان از آزادی و اختیارش و حیطه‌ی نقش انسان است که باعث ایجاد همه‌ی مظالم و بی‌عدالتی‌های موجود در میان بشر شده است. و در این حالت هرگز نباید خداوند را مورد اعتراض قرار داد. بلکه باید بشر را مورد خطاب قرار داد و بایستی برای اصلاح این گروه از انسان‌ها همه‌ی تلاش‌ها را صرف نمود تا به راه سعادت‌بخش خداوند بازگردند. بنابراین تکلیف دینداران این است که تمام تلاش خود را در راستای اصلاح بشر صرف کنند تا از این طریق نسیمی از زندگی بهشتی احساس شود و هرگز بشر آرزوی فنای خویش را ننماید. پس قبل از رفتن در بهشت آخرت بایستی زندگی پر سعادت و بهشتی را در همین حیات دنیا تجربه کنیم تا بجای درخواست فنا از خداوند، از ایشان بخاطر آفرینش خویش تشکر کنیم.

مسئله‌ی دیگر موضوع جبر است که لازم است اشاره‌ای گذرا بدان بنماییم. جبر در زبان عربی یعنی از طریق سلطه و قدرت، موجودی را به طرف کمال سوق داده و نقص‌هایش را برطرف و جبران کنند. که این امر مقدس هرگاه از جانب خداوند باشد، کاملاً در راستای تأمین منافع انسان است اما هر گاه از جانب بشر اجرا شود هم ممکن است خداگونه انجام شود و هم ممکن است به صورت ظالمانه عملی شود؛ لذا این که خداوند انسان را به صورت جبری خلق نموده به معنای ظلم بر او نیست بلکه از این طریق خواهان رشد و کمال و سعادت انسان است.

ضمناً صفات خداوند بایستی عملاً تحقق یابند؛ در غیر این صورت خداوند به فقر و نقص متهم می‌شد؛ بنابراین یکی از صفات خداوند، خالق است که این امر خواهان خلق موجودات در دو دسته‌ی مسخر و مجبور و مختار و با اراده می‌باشد. پس انسان بایستی خلق می‌شد و شایسته نیست خداوند را در حرج قرار داد که از خلق خویش صرف نظر کند تا انسان معترض، راضی شود. لذا خداوند هرگز برای خلق حکیمانه‌اش از مخلوقاتش از جمله انسان اجازه نمی‌گیرد. زیرا فعل خویش را علیمانه، حکیمانه و رحیمانه می‌داند. و چون این کار، حق و بجاست کسب اجازه از کسی از جمله انسان را نمی‌خواهد. و چنین اجازه‌ای از جانب انسان نسبت به خداوند دارای کمالات مطلق، بی‌ادبی است.

در خاتمه درباره‌ی ایجاد استعداد خیر و شر در انسان باید گفت که انسان هرگز در رابطه با هیچ کدام از آن دو دچار جبر نمی‌شود و کاملاً بر هر دوی آنها مختار و مسلط است. و اگر بعد از اتمام حجت و روشنگری‌، شر را انتخاب کند، تقصیر خداوند نیست بلکه مقصر اصلی در اینجا خود انسان است. زیرا خداوند در دینش او را از انتخاب شر منع نموده و پیروی از خیر را برایش پسندیده و بدان امر می‌کند.

لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ [سوره البقره : آیه ۲۵۶]

در قبول دین، اکراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. بنابر این، کسی که به طاغوت [= بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستن برای آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست.

إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا [سوره الانسان : آیه ۳]

ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!

برادر کوچک شما محمد حامدی

@mohamadhamedy

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا