بیداری اسلامی، اقلیت های دینی و شهروندان غیرمسلمان -۵
بیداری اسلامی، اقلیت های دینی و شهروندان غیرمسلمان -۵
نویسنده: دکتر حسان حتحوت، داود نارویی
نیکی، دوستی و انصاف از آن دسته امور دینی هستند که اسلام آنها را واجب می شمارد. هم چنین از مسایل انسانی هستند که منطق سالم آن ها را ضروری می سازد. افزون بر آن، از قضایایی به شمار می روند که نشان دهنده ی برخورداری از حکمت و نگاه درست است. بنابر تمام این عوامل، مسلمانان بیش از دیگران به رعایت این امور و پایبندی به آن ها، حتی با مدد گرفتن از صبر و نماز، سزاوارند.
حدود یک سوم مسلمانان در کشورهای غیر مسلمان، به عنوان شهروند اقلیت، زندگی می کنند. ملت های مسلمان مؤظف اند در احترام نهادن به شهروندان غیر مسلمان این کشورها، نمونه و الگو باشند.
برای آن که وظیفه ی اسلامی همین است. با این کار، راه را برای کسانی که می کوشند شهروندان مسیحی را علیه شهروندان مسلمان تحریک کنند، ببندند. چنین تحریک هایی در برخی کشورها به درجات متفاوت، رخ می دهد.
ملت ها به طور کلی، خوی پاکی دارند، اما کسانی که همزمان نیت بدی دارند، در فقر وجدان به سر می برند و به اسلام کینه دارند، از سر سوزنی خطا نمی گذرند و به هر دلیلی که شده، می کوشند اسلام را بدنام کنند.
در لحظه ی نگارش این مطالب، در امریکا تبلیغات گسترده ای درباره ی شکنجه ی اقلیت های مسیحی در کشورهای غیر مسیحی راه افتاده است. راست افراطی مسیحی، آتش این تبلیغات را روشن کرده است. در این تبلیغات نام چند کشور عربی و اسلامی مثل مصر، عربستان، سودان، ایران، اندونزی و غیره در کنار چند کشور غیر اسلامی (از مجموع ۴۲ کشور) مثل چین و روسیه، ذکر شده است. در این میان، روسیه، نسبت به جنبش مخرب فعالیت تبشیری مسیحی برای فرقه های خارج از مذهب کلیسای ارتدوکس، اظهار انزجار شدید کرده است.
فیلم های نفرت پراکنی، به این موضوع پرداخته اند و چیزهایی را که انه عقل می پذیرد و نه تصورپذیر است، به تصویر کشیده اند. آیا کسی از ما باور می کند که دختری مسیحی در کشور ما ربوده شود و سپس به پذیرش اسلام و بر زبان آوردن شهادتین و نماز گزاردن سر وقت، اجبار شود و آن گاه در خلال همین مدت، از طرف چند مرد متجاوز، مورد تجاوز قرار گیرد؟ ذات این سرهم بندی، ناجور و نا هم خوان است.
کسی که کمترین شناختی از خوب و بد کشورهای ما داشته باشد، امکان ندارد چنین چیزی را باور کند. اما درباره ی ناآگاهان و ساده اندیشان و کسانی که چنین امور عجیبی را می قاپند و می بینند و با هوس های درون خود که دوستدار تایید این گونه قضایاست، هماهنگ می بینند و نمی کوشند درباره ی آن ها بررسی و تحقیق کنند، چه می شود گفت؟
این قضیه در مجلس سنای آمریکا، بازتاب یافت. صدای برخی سناتورها بلند شد. آنان درخواست کردند کمک های آمریکا براساس نوع رفتار هر کشوری با مسیحیان خود، قطع شود و تحریم اقتصادی شوند. در نهایت موضوع به کاخ سفید ارجاع شد.
کاخ سفید برای آن که در تنگنا نیفتد، موضوع را به کار گروهی متشکل از پیروان ادیان گوناگون ارجاع داد. مشیت خداوند شنوای دانا چنین قرار گرفت که صدای اسلام نیز به کارگروه برسد. این کار از طریق یکی از سران مرکز اسلامی جنوب کالیفرنیا و یکی از جوانان آگاه ما که در دانشگاه تگزاس، حقوق تدریس می کرد، انجام شد. کارگروه تشکیل شد. انگار مجلس عزاداری بود. برای شکنجه و آزاری که به مسیحیان جهان می رسید، می گریستند. سخن به درازا کشید. سرانجام نوبت اسلام فرا رسید. آن جوان گفت:
در این مورد بخوانید: بیداری اسلامی، غرور جاهلی و جهل مغرورانه افراد – ۳
۱- نخست، ما بسیار شنیده ایم، ولی درباره ی روش تحقیق و بررسی صحت و سقم این اخبار چیزی نشنیده ایم.
۲- دوم، ستمکار و ستمدیده هر کس باشد، ما شکنجه ی دینی و تعصب فرقه ای را در دایره ی همه ی ادیان محکوم می کنیم. محدود کردن موضوع به مسیحیان، به واقع سرآغاز تعصب است.
۳- سوم، درخواست دخالت آمریکا، طبق پیشنهادهایی که رسیده، زمان استعمار را به خاطر ما می آورد؛ ناو را به سواحل می فرستادند، یا باید حکومت، گردن می نهاد، یا آن که بر می افتاد.
۴- چهارم، آن جا حساسیت هایی وجود دارد که چه بسا مردم در این جا آن ها را احساس نکنند، اما بخشی از حقایق زندگی هستند که نمی توان نادیده شان گرفت. این حساسیت ها عبارت اند از اینند که مهم ترین سلاح ارتش استعمارگر در زمان استعمار، سلاح مبشران مسیحی بود که در کنار پیاده نظام، توپخانه و زره پوش ها حرکت می کرد. در اذهان مردم، تبشیر با اشغال گری پیوند خورده است.
۵- پنجم، دو عضو سنا کوشیدند نسبت به مسیحیت اظهار بی تعصبی کنند. بنابراین پیشنهاد کردند کشورهایی که یهود، مسیحیان، بهایی ها و بودایی ها را شکنجه می کنند، مجازات شوند. خب، سایر ادیان چه می شوند؟ آیا فکر کرده اید اگر کشوری خارجی به پشتیبانی از اقلیت بپردازد، آن اقلیت در نگاه اکثریت چه جایگاهی پیدا خواهد کرد؟
۶- ششم، ما در مقام محکوم کردن هر نوع فشار و آزار دینی، انتظار داریم این پرونده، حاوی مطالعات کامل از فشار و شکنجه ی مسلمانان در گوشه و کنار جهان، مثل هند، کشمیر، فیلیپین، کشورهای اتحاد جماهیر شوروی (قبل و بعد از فروپاشی)، چین، اروپا وحتی خود امریکا، باشد.
۷- هفتم، این بررسی هم چنین بایستی شامل مسلمانانی شود که در برخی کشورهای دارای اکثریت مسلمان، به سبب اسلام، شکنجه و آزار می بینند. این مسلمانان به واقع نخستین هدف سرکوب دینی هستند. آرمان های دموکراتیک آنان به عنوان تندروی و جرم به تصویر کشیده می شود.
۸- هشتم، افزون بر آن، می بینیم در تمام این مناقشه، حتی یک بار از اسراییل نام برده نشده است؛ با این که همه می دانند مسلمانان و مسیحیان آن جا از سرکوب دینی چنان رنج می برند که اقلیت مسیحی، آنجا را ترک کرده است. برای این سکوت گویا، چه توجیهی داریم؟
در لحظه ای که این مطالب را می نویسم، نمی دانم موضوع به کجا ختم خواهد شد. ما کوشش بسیاری صرف می کنیم و خوشبختانه پیش رفت ملموسی به دست می آوریم. اما در اثنای حرکت، تیرهایی دریافت می کنیم که ما را مجروح می کنند. گاه این تیرها، با تأسف بسیار، ساخت مسلمانان هستند. طبق تعبیری که زمان جنگ خلیج شنیدیم، از «آتش دوست» به ما می رسند.
اسلام را تبیین می کنیم. به اسلام احترام می گذارند و شیفته اش می شوند.
اما سپس نوبت پرسش و پاسخ می رسد. پرسش همیشگی این است:
شما می گویید اسلام دین صلح است، پس چرا مسلمانان با هم می جنگند و آسیای جنگ میانشان نمی ایستد؟
جای تردید نیست که این اتهام، درست است. از جمله فجایع این قرن (بیستم) بود که عراق به ایران حمله کند، جنگ چندین سال ادامه یابد و تر و خشک را بسوزاند، میلیون ها انسان بمیرند، آبادانی تبدیل به ویرانی شود و پول نفت به جیب کسانی برود که بدخواه ایران و عراق هستند. این زخم کاری که از هنگام آن آشوب بزرگ میان علی و معاویه به تن اسلام خورده، هم چنان عمیق تر می شود. این در حالی است که ما امیدوار بودیم بهبود یابد، زیرا زخمی است که در پیکر اسلام قرار دارد.
حمله ی عراق به کویت، و پیامدهایی که پیش بینی آن ها دشوار نبود، از دیگر فجایع بود. در آن زمان، ما به عنوان پنجاه مرکز اسلامی در نیویورک گرد آمدیم و برای رییس جمهور (وقت) عراق تلگراف زدیم و گفتیم تنها یک کس می تواند جلوی حضور نظامی بیگانگان را از شبه جزیره ی عربی بگیرد. آن فرد تو هستی، اگر بلافاصله اقدام به عقب نشینی از کویت کنی، چنین خواهد شد.
ماهیت امور چنین است. در دوران نخست، برای مسلمانان آسان بود که به پیامبر صلی الله علیه وسلم وصحابه ی بزرگوار او، رضی الله عنهم، پیشنهاد و توصیه کنند؛ اما اندرز دادن دیکتاتور، از هر کار دیگری دشوارتر است. کار او این است که خود را خدا بشمارد و برای خود عصمت قایل شود و سپس ملت خود، ملت عراق، ملت عرب و امت اسلام را به سمت تباهی، فقر، تفرقه، دشمنی و از کار انداختن حرکت عرب و اسلام، دست کم برای یک قرن، بکشاند.
به مردم پاسخ می دهیم در چیزهایی که می بینند، اسلام مقصر نیست، درست همان طور که ظهور فردی به نام هیتلر در مسیحیت ، باعث مقصر ساختن این دین نمی شود. می گویند اگر بنابر تصور شما، اسلام، دین مهربانی، بردباری و همکاری است، چرا در جهان اسلام، در سطح افراد و دولت ها، میان کسانی که به اسلام پایبندند و کسانی که به آن پایبند نیستند، چنین شکافی نجومی وجود دارد؟ حقیقت آن است که این وضعیت، معمایی ناگشودنی و حیرت انگیز است.
ادامه دارد…
————————————
منبع : رهیافتی به تفکر اسلامی معارصر/ نویسنده: دکتر حسان حتحوت، /مترجم: داود نارویی