تربیت، اخلاق و تزکیه

ایمان دروغین ، تظاهر به ایمان ، توهم ایمان

ایمان دروغین، تظاهر به ایمان ، توهم ایمان

نویسنده: دکتر کیوان بلند همتان

زنده گرداندن ایمان در دل انسانها نیازمند بستر ها و زمینه های خاصی است که مربی تربیت دینی  باید به آنها توجه و عنایت ویژه ای داشته باشد. برخی از این زمینه ها ، اموری هستند که بودن آنها مانع از روی اوردن به ایمان می شود. بینادی ترین و مهم ترین آنها دنیا خواهی و نفس پروری است.

در واقعآ آن کس که به دنیا روی میآورد، به پروراندن نفس خود مشغول می شود. زیاده روی چنین انسانی نشانی است از پروراندن نفس خویش؛ و نتیجه آن، نه تنها غفلت از خداوند، بلکه بیدادگری و فساد است. فساد نیز از دل ستمگری پدید می آید و مربی دینی لازم است که در عمل، به مسئله ستم و بیداد توجّه ویژه ای داشته باشد و تحت هیچ شرایطی به شاگرد خود اجازه ندهد که به ستمگری بپردازد و در حق دیگران ناروایی روا دارد.

در بحث از بیدادگری نکته های دیگری نیز وجود دارد که قرآن کریم در بررسی اعمال ستمگران به برخی از این نکات ارزشمند و تأمل برانگیزاشاره می کند.- نکته هایی که به لحاظ تربیتی نیز بسیار مهم است. در اینجا تنها به  دو نکته از این نکته های مهم اشاره خواهد شد. یکی "تظاهر به ایمان" است و دیگری ،" توهم ایمان" – موضوعاتی که آشنا شدن مربیان تربیت دینی با آن بسیار ضروری و حیاتی بوده و کوشش در جهت زدودن آنه، به مثابه امری بنیادین دینی، باید مورد توجه آنان قرار گیرد.

تظاهر به ایمان و توهم ایمان ریشه در شیفتگی نسبت به دنیا دارد. دنیا خواهی بی حدّ و حصر و بی پروا، هم امکان رستگاری سلب می کند و هم، اثرات آن تنها به خود فرد محدود نمی ماند چرا که لازمه کسب و حفظ مال و مقام دنیوی ، ای بسا، ست بر دیگران باشد. قرآن کریم هم چنان که گفته شد، بر پیوند بیداذدگری و دنیا خواهی  و کفر تاکید فراوان کرده و برآن است که ستمگری مهمترین نشان آشکار دوری از ایمان است . نکته آن است که ستمگرِ نفس پرور.

۱.هر گز نزد دیگران به بدکاری خود اعتراف نخواهد کرد  رفتار ناشایتی که ریشه در دنیاخواهی او دارد؛ بلکه در ظاهر خود را خیرخواه و نیک نشان خواهد داد و می کوشد کردار زشت خود را پنهان نگه دارد(تظاهر به ایمان)

۲. گاه نیز حال او چنان است که کردار نادرست و ناشایست خود را نیک و زیبا پنداشته و خویش را درستکار و راست کردار، وبر نهج صواب می داند. حتی کردادرهای زشتش را کاری لازم در راستای امری نیک می پندارد( توهم ایمان)

چنین است که دنیا پرستانی  که تشنه مال و مقام دنیوی هستند، همیشه کردار ناپسند خود را درست و برخاسته از نیتی پاک و شایسته می خوانند/ می دانند؛ چرا که آن اعمال را چیزی جز اجرای سنتی پاک یا به جای آوردن امر خداوندی یا دفاع از خاک و خلق یا پر وبال دادن به آزادی و عدالت یا کوششی برای آبادانی زمین نمی دانند.

۱)     تظاهر به ایمان

همان گونه که گفته شد، کسی که پروای خدا ندارد، مکن است برای رسیدن به مطامع دنیوی خود دست به هر کاریبزند. در این بی پروایی، حقوق بسیاری کسان ظایع خواهد شد و کثیری از انسانها به رنج و درد گرفتار خواهند شد. اما ستمگر، که زشتی و نادرستی اعمال خود را می بیند، ممکن است به ترفندهای مختلفی دست یازد تا آن کارها را ند انسانها پوشیده دارد یا درست جلوه دهد. کارترین ترفند در یک جامعه دینی ، تظاهر به ایمان است.[۱]او اگر چه کارهای ناشایست انجام میدهد.[۲]،اما آن را انکار کرده [۳]و حتی در حضور دیگران ،برخی کارهای شایسته  را انجام می دهد[۴]گرچه در دل ایمان ندارد.[۵]

 

۲)     توّهم ایمان

قرآن کریم در کالبد شکافی اعمال و روحیات کافران، یعنی همانان که برای رسیدن به مال و مقام دنیوی پروای خدا ندارند و دست به هر ناروایی می آلایند، بر نکته ای بس تأمل برانگیز انگشت می نهد. گاه کافر گرفتار یک توهم بنیادین می شود، او که عملاً برای دنیا خدا را به فراوشی سپرده است، کردار بد و زشت خود را نبک و زیبا می بیند[۶]چرا که آن را پاسداری سنتها و ارزشها دانسته و حتی بسیاری از این اعمال را با نام خدا و برای او انجام می دهد.[۷]در حالی که در نزد انسان سلیم النفس، چنان اعمالی، چیزی جز دنیا خواهی و بیدادگری ( و در واقع،روی گردانی از خدا) نیست.[۸] چه آنکه خداوند، هرگز به بدی امر نخواهد کرد؛[۹]و چگونه ممکن است خد ا وندی که خود به دادگری و نیکوکاری دعوت می کند، گاه و بی گاه، امر به بدی و ستمگری کند اما نفس پرورِ  ستمگر، که در پنهان  و آشکار  در برابر دیدگان خداوندِ آگاه و بصیر پرده دری می کند،[۱۰] چنان غرق در توّهم خود است که اگر کسی پیدا شود و او را به نیکیها فرا خواند ، بر می آشوبد و خود را درستکار و راست کردار [۱۱] و البته ، نماد حقیقت [۱۲]و حتی برگزیده و مورد عنایت خداوند [۱۳]میخواند . گاه نیز چنان خود را بر راه راست می پندارد که در برابر کسانی که او را به درستکاری فرا می خوانند تحمّل از کف داده، منادیان حق و حقیقت را منحرف خوانده[۱۴]و زبان به تهدید آنان می گشاید[۱۵]

چنین است که بی ایمانان دچار توهم ایمان می شوند . این توّهم همیشه دو صورت خود را نشان می دهد: نخست توّهم شایستگی [۱۶] است و دیگری، توّهم حق بودن.[۱۷]در توّهم ایمان  این دو با هم عجین و همنشین می شوند. در واقع،آن کس که گرفتار توّهم ایمان است. پیش از هر چیز و پیش از هر کس، خود را شایسته می داند هم در دانایی و هم در وارستگی؛ و چون چنین است، پس او حامل و نماد حقیقت ( و حتی خود حقیقت ) است بدیهی است که در چنین پنداری، هر کس دیگر، خصوصاً فرستاده خدا یا کسی که به سخن فرستاده خدا دل بسته است، به درجات و مراتب گوناگون، ناشایست و دروغگو است.

فرستادگان خدا، عموماً، در برابر چنین کسانی قرار می گرفتند – که خود را درستکار و بر راه راست پنداشته ، و سخن دیگر انسانها را پوچ و لغو  و بلکه خطایی می دانستند که آن افراد از سر تبهکاری و شیّادی به زبان می آورند.[۱۸]قرآن کریم این حق پنداری و شایسته انگاری خویش را " استکبار" نامیده و آن کس را که چنین خود را نیک و حق می پندارد متکبّر می خواند. نمونه آشکار استکبار  در قرآن کریم، فرعون دوران موسی است.[۱۹]او با بیانی حق به جانب دردفاع از دشمنی خود با فرستاده خدا می گوید که راه راست نزد ماست اما موسی بر آن است تا شما را منحرف گردانده ودینتان را فاسد کند.[۲۰] از این رو ، مؤمن آل فرعون [۲۱]به او یادآور می شود که اگر دلیلی بر سخن خود ندارد، بر سر دین خدا مجادله نکند؛ چرا که چنان گفتاری، برخاسته از قلبی است سرشار از کبر و قساوت.[۲۲] دقت شود که سخن فرعون بر سر آیات خدا و در دفاع از دین مردم بود. اما او در انکار موسی دلیلی در دست نداشت و تنها به باورها و پنداشته های ناروای خود دلخوش بود. در تاریخ، عموماً، آنان که در برابر فرستادگان خدا موضع می گرفتند، کسانی بودند که خود را حافظان آیین اجتماع می پنداشتند اما کردار و گفتارشان سرشار از فساد و بیداد بود، و جالب آنکه برای توجیه رفتار ناشایست و ناپسند خود، بر خداونددروغ می بستند.[۲۳]ازاین روی، خدای مهربان برای اصلاح دین و نجات انسانها[۲۴]فرستادگانی می فرستاد تا کذب ادعای دینی آنان رابر ملا کنند.[۲۵]اما اینان که به داشته ها ئو پنداشت های خود دلخوش بودن، به جای جستجوی صادقانه حقیقت،بدون داشتن هیچ دلیلی، آن فرستادگان را دروغگو، و خود را راستگو می دانستند.[۲۶]

در نگاه قرآن ، آنکه به ظاهر دعویدین دارد و بدون دلیل بر سر دین و دین ورزی جدال و های و هوی به راه می اندازد، و فرستادگان خدا را شیّاد، اما خود را وارسته و شایسته می خواند،متکبّری است که در پی به کرسی نشاندن منیّت های خویشتن است.[۲۷] چنین شخصی اگر با سخنی روبرو شود که خلاف میل و پندار او است از حقیقت روی برخواهد گرداند،[۲۸] یا در صدد تحریف حقیقت[۲۹] بر می آید و یا در نهایت امر،حقیقت را انکار می کند؛[۳۰] چرا که دل پر کینه و ناپاکش اجازه تأیید سخن فرستاده خدا را به او نمی دهد.[۳۱] اگر نگاهی ژرف داشته باشیم در مییابیم که او چنین می کند چون گرفتار توّهم است  – می پندارد که بسی شایسته بود، در مسیر درستی گام بر میدارد و فرجام کارش نیز رستگاری است![۳۲]درغا وضع و حال او به زودی ناخوشایند و ناخوش می شود. از سویی خود را شایسته و نماد حقیقت می داند و مخالفش را ناشایست و تبهکار، اما از سوی دیگر، به روشنی می بیند که مردمان شایستگی حقیقت را در سخن پیام آور الهی می بینند و رو به سوی فرستاده خدا دارند. مجال بر آن متکبر گرفتار توّهم تنگ می شود و دنیا در برابر چشمانش تاریک.[۳۳]از این رو ، می کوشد توده مردم را متقاعد سازد و خود را مُجاب! می خواهد هم خود و هم مردم باور کنند که سخن فرستاده خدا و راهی که او بدان دعوت میکند درست نیست و این اوست که بر راه راست است. از این رو ، برای راضی نمودن دل خود و مردم، به رفتارهای غریب[۳۴]، گفتارهای عجیب[۳۵] و بهانه ای کودکانه[۳۶]توسّل می جوید. اما راه چاره دست شستن از کبر و نخوتی است که وجودش را فرا گرفته است  – آن چنان تکبری که امکام شنیدن سخن حق را از آنان سلب نموده است.[۳۷] قرآن کریم ، در داستانی نمادین ، این روحیه و عمل متکبرانه را به تصویر کشیده است. ابلیس، سایان  سال، پرستنده خداوند بزرگ بود و مقامب ارجمند ند پروردگار داشت به گونهخ ای به جمع فرشتگان بارگاه الهی راه یافته بود . اما آن هنگام که آدم آفریده شد و ( به دلیل برخورداری از دانش و خرد[۳۸])آفریدگراش  به سجده در برار او فرمان داد، شیطان نافرمانی کرد چرا که مغرورانه خود را بسی برتر از  آدم خاکی می پنداشت.[۳۹] قرآن کریم رفتار او را مستکبر انه خواند[۴۰] و عاقبت این پندار را گرفتار شدن به عذاب الهی و به تعبیری، بیرون رانده شدن از بهشت دانست_ رانده شدنی که حقارت او را به خوبی و به روشنی ( در برابر خود برتر بین اش) به او بنمایاند.[۴۱]

این تمثیل است؛ در عالم انسانها نیز چنین است. قرآن کریم به روشنی یادآور می شود که علّت روگردانی انسانها از دعوت پیامبر توّهم شایستگی  و حق بودن(: استکبار) است [۴۲] – روحیه  ای که عموم کافران در برابر فرستادگان خدا از خود نشان می دادند،[۴۳] مانند اقوام نوح،[۴۴] هود،[۴۵]صالح ،[۴۶]شعیب،[۴۷] دشمنان موسی،[۴۸] و محمد[۴۹]،.آنان صرفاً گفتار، کردار و پندار خود را حق پنداشته و به بیانی ، اساساً خود را نماد حقیقت میدانستند؛ اما با آمدن فرستاده خدا رفته رته دی می یافتند که چنین نبوده و انان باوری باطل و کرداری ناپسند داشته اند.[۵۰]این روشنگری خشم آنان را شعله ور ساخته و سبب می شود که از فرستاده خدا روگردان شوند و به مخالفت با او بر خیزند.[۵۱]به بیانی دیگر، توّهم ایمان تعصّب می آفریند و این تعصّب ، خشونت. این  در حالی است که مومنان راستین همیشه در آرمون و سنجش باور خود بوده[۵۲] و از دارا بودن روحیه حق پنداری و شایسته انگاری ( استکبار) به خدای خود پناه می برند.[۵۳] ازاین رو قرآن کریم ایمان و استکبار را در برابر هم قرار داده و سخن از مومن و مستکبر می گوید.[۵۴] توجه  به پیامد ایندو گونه روحیه جالب است. تقابل این دو روحیه، در عمل ، تقابل رستگاران و آنانی است که روی رهایی نخواهند دید. آن کس که به توّهم ایمان گرفتار است و خود را در جایگاهی برتر و والاتر از دیگران میبیند، رستگار نخواهد شد. دوزخ جایگاه کسانی است که در دنیا استکبار را پیشه ساخته بودند.[۵۵] در نگاه قرآن، تکبّر و استکبار حاصلی در بر ندارد جز آنکه در آخرت عذاب را نصیب فرد خواهد گرداند[۵۶] – عذابی سخت [۵۷]و خفت بار[۵۸]تا طعم تلخ کبرشان را به آنان یادآور شود. عذابی که البته دامنگیر پیروانشان نیز خواهد شد؛ همان پیروانی که صدای بوم شوم را ندای رهایی و روشنایی پنداشته بودند غافل از آنکه جغد، جز به تاریکی ویرانه ها راه نمی برد.[۵۹]

توّهم ایمان از مسایل محوری در تربیت دینی است و مستلزم توجه بسیار. تربیت انسانهایی مومن؛ در حالی که خداوند بر دلهایی که پر از احساس کبر و جبّاریت باشد قفل خواهد زد و هرگز آنان را به راه ایمان هدایت نخواهد کرد.[۶۰]از این رو ، نخست باید ریشه های استکبار را خشکاند و به گونه ای به تربیت پرداخت که شاگردان گرفتار توّهم حق پنداری و شایسته انگاری نشوند. در این راستا ، شیوه های مورد تایید گوناگونند:

۱.گاهی تکیه وتاکید بر ضرورت فروتنی و تواضع مومنان در برابر دیگران است، اعم از پدر و مادر[۶۱] و دوست [۶۲]و دشمن [۶۳].

۲. گاهی مومنان از تکبر و خود بزرگ پنداری تخذیر و بر حذر داشته می شوند؛[۶۴] یا ندا داده می شود که خداوند بزرگ فخر فروشان را دوست ندارد.[۶۵]

۳.  گاه  از مومنان خواسته می شود که بخشنده و دست و دل باز باشند چرا که پیوندی استوار بین خر فروشی و تنگ چشمی وجود دارد.[۶۶]

۴. اما قرآن کریم در مبارزه اصلی با ریشه کنی توّهم ایمان دو تذکر اساسیرا بیان می دارد:

ال: ایمان لطفی الهی است و مومن نباید برخورداری از ایمان را دلیلی بر شایستگی خویش بداند. در نگاه قرآن کریم، ایمان هدیه ای از جانب خداوند است.[۶۷]

ب: مومناننباید خود را پاک و بری از عیب، و دیگران را ناپاک و پُر عیب بشمارند.[۶۸] و خصوصاً مردمان را به فسق متهّم کنند[۶۹] در نگاه قرآن ، مومنان نباید به عمل ناچیز خود خشنود باشند جرا که ممکن است عمل ظاهراً خوب آنان،نزد خدا هیچ نیرزد،[۷۰] و بلکه تنها شیطان [۷۱]و خود فرد[۷۲] از آن خشنود باشند . مربی و شاگرد نباید به پنداشته ها و کردارهای عاقبت نامعلوم خود دل خوش باشند،آنان باید بدانند که ایمان با دل آدمی سرو کار دارد و تنها خداست که می داند دل و جان آدمیان بر چه وضع و حالی است. این به معنای ضرورت ارزیابی مدام خود، نقد بی امان اندیشه و رفتار خویش، و کوشش مستمر و پیگیر برای اصلاح خود در راه ایمان است؛ یا به تعبیر زیبای عارفان، به خود مشغول بودن، مراقبه و محاسبه نفس، آن را در مظان اتهام قرار دادن، مواخذه پیوسته خویشتن و حتی سخت گیری بر خود. جالب آنکه چنین کسی که چنین در پی اصلاح خویشتن است دیگر نه فرصتی برا تجّسس در احوال دیگران و عیب جویی از آنان دارد و نه جرأتی برای انجام  چنان کارهای ناپسندی ، چرا که با دیدن عیوب دیگران به فکر عیوب آشکار و نهان خود در گذشته و حال خواهد  افتاد ؛ و سر در گریبان و گریان، به توبه و استغفار خواهد پرداخت.

————————————-

منبع :کتاب:ایمان و تربیت ( تأملی در تربیت دینی بر مبنای مفهوم ایمان در قرآن) / نویسنده: دکتر کیوان بلند همتان / انتشارات: پرتو بیان / چاپ: اول / پاییز ۱۳۸۹

 


[۱]إِذَا جَاءکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ (منافقون ۱)

[۲]الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ(توبه/۶۷

[۳]وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ * یُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یَشْعُرُونَ* فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ(بقره/۸-۱۰)

[۴]. وَالَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَن یَکُنِ الشَّیْطَانُ لَهُ قَرِیناً فَسَاء قِرِیناً (نساء :۳۸)

وَإِذَا قَامُواْ إِلَى الصَّلاَهِ قَامُواْ کُسَالَى یُرَآؤُونَ النَّاسَ وَلاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلاً (نساء:۱۴۲)

[۵]وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَکِن لاَّ یَعْلَمُونَ * وَإِذَا لَقُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَکْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ (بقره:۱۳-۱۴)

[۶]. قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً *أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَزْناً *ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَرُسُلِی هُزُواً (کهف:۱۰۳-۱۰۶)

[۷]. إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاء لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ * وَإِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَهً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء أَتَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ*قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ (اعراف:۲۷-۲۹)

مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى ( زمر:۳)

[۸]وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ *وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ ( زخزف:۳۶-۳۷)

[۹]إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ*وَأَوْفُواْ بِعَهْدِ اللّهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ وَلاَ تَنقُضُواْ الأَیْمَانَ بَعْدَ تَوْکِیدِهَا ( اعراف: ۹۰-۹۱)

وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ* إِنَّمَا یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ(بقره:۱۶۸-۱۶۹)

بر مبنای این آیات ، یکی از ملاک های درستی هر حکم دینی، مطابقت آن با قانون اخلاق است. هر آنچه غیر انسانی بوده و فطرت انسانی از آن بیزار باشد، به دلیل غیر اخلاقی بودن، نمی تواند حکمی دینی باشد، گر چه به نام دین عرضه شود.

 

[۱۰]أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى ( علق ۱۴)

[۱۱]وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ * یُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یَشْعُرُونَ * فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ *وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ*أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِن لاَّ یَشْعُرُونَ (بقره:۸ -۱۲)

[۱۲]وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ * وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیِهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الفَسَادَ *وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ( بقره: ۲۰۴-۲۰۶)

[۱۳]وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاء اللّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم ( مائده: ۱۸)

[۱۴]وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَى اللّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ * وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ(ابراهیم: ۱۲ – 13)

[۱۵]. فَأُلْقِیَ السَّحَرَهُ سُجَّداً قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى* قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَیُّنَا أَشَدُّ عَذَاباً وَأَبْقَى ( طور : ۷۰ -۷۱)

[۱۶]وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَکِن لاَّ یَعْلَمُونَ

[۱۷]وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَا أُنزِلَ عَلَیْنَا وَیَکْفُرونَ بِمَا وَرَاءهُ ( بقره:۹۱)

[۱۸]وَلَکِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ( انعام :۴۳)

[۱۹]وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ * أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَلَا یَکَادُ یُبِینُ * فَلَوْلَا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَهٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَاء مَعَهُ الْمَلَائِکَهُ مُقْتَرِنِینَ* فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْماً فَاسِقِینَ( زخرف : ۵۱ – 54)

[۲۰]وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَى وَلْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخَافُ أَن یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَن یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ * وَقَالَ مُوسَى إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَرَبِّکُم مِّن کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لَّا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسَابِ* وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلاً أَن یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءکُم بِالْبَیِّنَاتِ مِن رَّبِّکُمْ وَإِن یَکُ کَاذِباً فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَإِن یَکُ صَادِقاً یُصِبْکُم بَعْضُ الَّذِی یَعِدُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ * یَا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظَاهِرِینَ فِی الْأَرْضِ فَمَن یَنصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِیکُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِیکُمْ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشَادِ (غافر ۲۶ – 29)

[۲۱]به روایت قرآن، او یکی از نزدیکان فرعون بود که ایمان آورده ، ام ایمان خود را مخفی نگه داشته بود. وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلاً أَن یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءکُم بِالْبَیِّنَاتِ مِن رَّبِّکُمْ وَإِن یَکُ کَاذِباً فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَإِن یَکُ صَادِقاً یُصِبْکُم بَعْضُ الَّذِی یَعِدُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ ( غافر :۲۸)

[۲۲]کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ * الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ کَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ ( غافر: ۳۴- ۳۵)

[۲۳]قَالُواْ یَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَکْنَا یُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لِّنَا وَلَوْ کُنَّا صَادِقِینَ ( سونس :۱۷)

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ( انعام : ۲۱)

[۲۴].برای نمونه بنگرید به مشرکان که چگونه فرندان خود را با توجیهی دینی قربانی می کردند: وَکَذَلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ أَوْلاَدِهِمْ شُرَکَآؤُهُمْ لِیُرْدُوهُمْ وَلِیَلْبِسُواْ عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ( انعام : ۱۳۷)

[۲۵]. فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَکَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءهُ أَلَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْکَافِرِینَ *وَالَّذِی جَاء بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ( زمر: ۳۲-۳۳)

[۲۶]. وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُ أَلَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْکَافِرِینَ ( عنکبوت/۶۸)

[۲۷]إِنَّ الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِن فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ مَّا هُم بِبَالِغِیهِ ( غافر /۵۶)

[۲۸]قرآن کریم در وصف حال این افراد متکبر به داستانی عبرت آموز اشاره می کند: وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ ۸ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ( اعراف:۱۷۶- ۱۷۵)

امام فخر رازی در شأن نزول این آیه، به برخی افراد ارجاع می دهد؛ نخست، فردی به نام " بلعم بن باعورا"  روحانی ای در دوران موسی، که در علم و تقوا چیزی هم وزن موسی بود اما با برگزیدع شدن موسی به پیامبر، کینه و عناد را پیشه خود ساخت. دوم، فردی به نام " امیه بن ابی صلت ثقفی" که در زمان پیامبر، با آنکه دانش فراوان داشت، و بشارت آمدن پیامبر را از کتب مقدس خوانده بود و به وحدانیت خداوند باور داشت، حاضر به پذیرش سخن پیامبر نبود. فرد دیگر به نام " ابی عامر الراهب " نیز بوده است که وضعیتش تقریباً همچون امیه بوده است ….

[۲۹]. وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَیَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ  ( آۀ عمران/۷۸)

فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِیَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا یَکْسِبُونَ ( بقره/۷۹)

[۳۰]إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ …. إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ الْکِتَابِ وَیَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولَئِکَ مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَلاَ یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَلاَ یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ( بقره: ۱۵۹ -۱۷۴)

[۳۱]وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُفْسِدِینَ( نمل/ ۱۴)

[۳۲]وَقَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَى عَلَىَ شَیْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلَى شَیْءٍ وَهُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ کَذَلِکَ قَالَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ( بقره/۱۱۳)

[۳۳]مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لاَّ یُبْصِرُونَ * صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ ( بقره؟ ۱۷- ۱۸)

[۳۴].وَقَالَ مُوسَى رَبِّی أَعْلَمُ بِمَن جَاء بِالْهُدَى مِنْ عِندِهِ وَمَن تَکُونُ لَهُ عَاقِبَهُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ * وَقَالَ فِرْعَوْنُ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرِی فَأَوْقِدْ لِی یَا هَامَانُ عَلَى الطِّینِ فَاجْعَل لِّی صَرْحاً لَّعَلِّی أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّی لَأَظُنُّهُ مِنَ الْکَاذِبِینَ * وَاسْتَکْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنَا لَا یُرْجَعُونَ * فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الظَّالِمِینَ( قصص: ۳۷ – 40)

[۳۵]. ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَکْبَرَ * فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ * إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ( مدثر: ۲۳ – 25)

[۳۶]برای مثال: فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاکَ إِلاَّ بَشَراً مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ وَمَا نَرَى لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کَاذِبِینَ * قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِن کُنتُ عَلَى بَیِّنَهٍ مِّن رَّبِّیَ وَآتَانِی رَحْمَهً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ أَنُلْزِمُکُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا کَارِهُونَ* وَیَا قَوْمِ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللّهِ وَمَا أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ وَلَکِنِّیَ أَرَاکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ * وَیَا قَوْمِ مَن یَنصُرُنِی مِنَ اللّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلاَ تَذَکَّرُونَ * وَلاَ أَقُولُ لَکُمْ عِندِی خَزَآئِنُ اللّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ لَن یُؤْتِیَهُمُ اللّهُ خَیْراً اللّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِی أَنفُسِهِمْ إِنِّی إِذاً لَّمِنَ الظَّالِمِینَ( هود: ۲۷ – 31)

وَقَالَ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْنَا الْمَلَائِکَهُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فِی أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوّاً کَبِیراً ( فرقان: ۲۱)

 

[۳۷]ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآیَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِینٍ * إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَکْبَرُوا وَکَانُوا قَوْماً عَالِینَ *فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ( مؤمنون : ۵۴ – 47)

[۳۸]وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ * وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَهِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ( بقره/ ۳۰- ۳۱)

[۳۹]مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ * قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ ( ص / ۷۵ – 76)

[۴۰]. وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ( بقره / ۳۴)

 

[۴۱]قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَن تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ( اعراف/۱۳)

[۴۲]. سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ( اعراف/۱۴۶)

[۴۳]وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا کُلُّ خَتَّارٍ کَفُورٍ (لقمان/۳۲)

[۴۴]وَإِنِّی کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَاراً ( نوح/۷)

[۴۵]فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّهً ( فصلت/۱۵)

[۴۶]قَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحاً مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ * قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِیَ آمَنتُمْ بِهِ کَافِرُونَ ( اعراف/۷۵ – 76)

[۴۷]قَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یَا شُعَیْبُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَکَ مِن قَرْیَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ کُنَّا کَارِهِینَ…… فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالاَتِ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ فَکَیْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ کَافِرِینَ( اعراف/۸۸ – 93)

[۴۸]وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءهُم مُّوسَى بِالْبَیِّنَاتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ( عنکبوت/۳۹)

[۴۹]إِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ(صافات/ ۳۵)

[۵۰]الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِیقاً مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ ( بقره/ ۱۴۶)

[۵۱]وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِن جَاءهُمْ نَذِیرٌ لَّیَکُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءهُمْ نَذِیرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً * اسْتِکْبَاراً فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّئِ ( فاطر/۴۲ – 43)

[۵۲]. وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ* الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ( زمر/۱۷ – 18)

ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَاناً وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ * وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ ( مائده/ ۸۲ – 83)

[۵۳]. وَقَالَ مُوسَى إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَرَبِّکُم مِّن کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لَّا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسَابِ ( غافر/۲۷)

[۵۴]. وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّن بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَاسْتَکْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ( احقاف/۱۰)

[۵۵]. قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ( زمر /۷۲؛ نیز : نحل/۲۹، زمر:۶۰/غافر:۷۶/ اعراف:۳۶)

[۵۶].قَدْ کَانَتْ آیَاتِی تُتْلَى عَلَیْکُمْ فَکُنتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ تَنکِصُونَ* مُسْتَکْبِرِینَ بِهِ سَامِراً تَهْجُرُونَ( مومنون/۶۶ – 67)

[۵۷]وَأَمَّا الَّذِینَ اسْتَنکَفُواْ وَاسْتَکْبَرُواْ فَیُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً أَلُیماً( نساء/۱۷۳، اعراف/۴۰ -۴۱)

[۵۸]وَیَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فِی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَاسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا کُنتُمْ تَفْسُقُونَ( اعرا/۲۰، انعام /۹۳)

[۵۹]وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ* قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاکُمْ عَنِ الْهُدَى بَعْدَ إِذْ جَاءکُم بَلْ کُنتُم مُّجْرِمِینَ * وَقَالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَن نَّکْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَندَاداً وَأَسَرُّوا النَّدَامَهَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ( سبا/ ۳۱ – 33، نیز ابراهیم/۲۱، غافر/ ۴۷ – 48)

[۶۰]کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ( غافر/۳۵)

[۶۱]وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً( اسرا/۲۴)

[۶۲]وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ( شعراء/۲۱۵، حجر/۸۸)

[۶۳]وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً( فرقان/۶۳)

[۶۴]وَلاَ تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً( اسراء/۳۷، لقمان/ ۱۸)

[۶۵]إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً ( نساء/۳۶، هود/ ۱۰، لقمان / ۱۸) إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ( حج/۳۸)

[۶۶]لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ* الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ( حدید/ ۲۳ – 24)

[۶۷]بنگرید به آیات زیر:

وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَیَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ( یونس/۱۰۰)

قُلْ إِن ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِی وَإِنِ اهْتَدَیْتُ فَبِمَا یُوحِی إِلَیَّ رَبِّی ( سبا /۵۰)

وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَا مِنکُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَداً وَلَکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( نور/۲۱)

إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ(قصص/۵۶)

وَاللّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ( بقره/ ۲۱۳ و ۱۴۲، یونس/۲۵، ابراهیم/۴)

لَّیْسَ عَلَیْکَ هُدَاهُمْ وَلَکِنَّ اللّهَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ ( بقره/۲۷۲،انعام/۸۸)

[۶۸]أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ یُزَکِّی مَن یَشَاءُ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً ( نساء/۴۹) فَلَا تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى( نجم/۳۲)

[۶۹]یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُوا خَیْراً مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن یَکُنَّ خَیْراً مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ( حجرات/۱۱)

[۷۰]قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً ( کهف/۱۰۳ – 104)

[۷۱]وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ * وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ( زخزف/۳۶ – 37)

إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ اللّهِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ ( اعراف/۳۰)

[۷۲]آیات بسیاری بر این نکته دلالت دارند؛ برای مثال:

کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ( اعراف/۱۰۸)

أَفَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ( فاطر/۸)

فَیُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ اللّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ (توبه/۳۷)

وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ( انعام/۴۳، و نیز : انعام/۱۳۷و ۱۲۲، انفال/۴۸، نحل/۶۳، نمل/۲۴ و ۴، عنکبوت/۳۸، یونس/۱۲، غافر./۳۷)

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا