مقالات ارسالی

جوان و بحران هویت

جوان و بحران هویت

نویسنده: شوانه مام رسولپور

در دوره نوجوانى و جوانى، اساسى‏ترین تحولات زندگى انسان از طریق شکوفایى اصیل‏ترین نیازها به وقوع مى‏پیوندد. از میان همه این احساس نیازها، نیاز به برخوردارى از یک هویت مستقل، بیش‏ترین تاثیر را در سرنوشت افراد و درنتیجه در سرنوشت جوامع بشرى دارد.

 

جوان در این برهه از زندگى، به موازات احساس نیاز به داشتن یک هویت مستقل، از نظر ذهنى نیز دچار یک تحول بى‏سابقه مهمى مى‏شود. ارزش‏هاى نسبتا ثابت دوره کودکى فرو مى‏ریزد، بدون این‏که نظام فکرى و ارزشى خاصى جایگزین آن شود، در نتیجه، جوان با یک بحران فکرى و فرهنگى بزرگى مواجه مى‏گردد. چون نه همچون گذشته از طریق همانندسازى رفتار و عملکردهاى خود به دیگران، مى‏تواند به اعمال خود نظام منسجمى بخشد و نه از ایده و نظام فکرى و ارزشى مستقلى برخوردار است تا در هر مورد مستقلا تصمیم‏گیرى خاصى داشته باشد. در چنین موقعیتى، اگر جوان از شرایط مناسب فکرى و روحى و روانى نیز محیط فرهنگى و آموزشى شایسته‏اى برخوردار نباشد، در گزینش مسیر درست و انتخاب هویت واقعى دچار مشکل مى‏گردد.

 

بحران هویت

 

از عدم توانایى فرد در تحصیل هویت انسانى، با تعابیر مختلفى یاد شده است. برخى از صاحب‏نظران از آن با تعبیر «گم کردن خویش‏» یا «از خود بیگانگى‏» یاد مى‏کنند. و روان‏شناسان از این حالت اغلب تحت عناوینى چون: «آشفتگى هویت‏»، «اختلال هویت‏» و «بحران هویت‏» یاد مى‏کنند و در توصیف آن مى‏گویند: «بحران هویت عبارت است از عدم توانایى فرد در قبول نقشى که جامعه از او انتظار دارد.» (1) به اعتراف همه صاحب‏نظران، جدى‏ترین بحران در طول زندگى انسان در خلال شکل‏گیرى هویت او رخ مى‏دهد; چون شخصى که فاقد یک هویت متشکل قابل قبولى باشد در طول زندگى با مشکلات بسیار زیادى روبه‏رو خواهد شد. چنین شخصى در درجه اول از حقیقت وجودى خود و استعداد و توانمندى‏هایى که دارد، آگاهى لازم ندارد و در درجه دوم، از هدف خلقت و نقشى که در نظام هستى بر عهده اوست‏بى‏اطلاع است، در نتیجه، از تشخیص شیوه درست ارتباط با دیگران و برخورد با پیش‏آمدها نیز پاسخ به اصلى‏ترین پرسش‏هاى زندگى عاجز است. مجموعه این امور در نهایت، او را دچار سردرگمى در اغلب موضع‏گیرى‏ها مى‏کند. طبیعى است که وقتى فرد خود را نشناخت و هدف از آفرینش جهان و انسان براى وى معلوم نگشت و با وظایفى که در جامعه بر عهده دارد آشنا نشد، نمى‏تواند نقش مثبتى در زندگى ایفا کند. بروز چنین وضعى و تزلزل فکرى اعتقادى مهم‏ترین خطرى است که سعادت انسان را در طول حیات مورد تهدید قرار مى‏دهد.

 

نشانه‏ها و پیامدهاى بحران هویت

 

همان‏گونه که برخوردارى از هویت انسانى کامل، نشانه‏هاى مشخصى چون خودباورى، احساس ارزشمندى و توانایى حل مشکلات، موضع‏گیرى مناسب در برخورد با پیش‏آمدها و برخوردارى از اراده و استقلال لازم و… دارد، فقدان یا اختلال هویت نیز آثار و نشانه‏هایى دارد. روان‏شناس معروف «اریکسون‏» در این‏باره مى‏گوید: «فردى که قادر به یافتن ارزش‏هاى مثبت پایدار در فرهنگ، مذهب یا ایدئولوژى خود نیست، ایده‏آل‏هایش به هم مى‏ریزد. چنین فردى که از به هم فروپاشى هویت رنج مى‏برد، نه مى‏تواند ارزش‏هاى گذشته خود را ارزیابى کند و نه صاحب ارزش‏هایى مى‏شود که به کمک آن‏ها بتواند آزادانه براى آینده برنامه‏ریزى نماید. (۲)

 

گرچه تعبیر «اریکسون‏» در نوع خود بجاست اما براى روشن شدن اثرات و نشانه‏هاى بحران هویت‏به برخى نتایج آن اشاره مى‏گردد:

 

الف. بى‏برنامگى در زندگى

 

انسانى که دچار بحران هویت‏شده است، نمى‏تواند براى زندگى خود طرح و برنامه منسجمى تهیه کند. چون چنین شخصى علاوه بر این‏که از درک اهداف اصلى حیات خود ناتوان است، در ایجاد انسجام بین هدف‏ها و وظایف عادى زندگى نیز دچار حیرت و سردرگمى است.

 

ب. غفلت از فرصت‏ها

 

از جمله عوارض بحران هویت، بیهوده تلف کردن وقت و از دست دادن فرصت‏هاست. بروز اختلال در هویت موجب مى‏شود که فرد از تشخیص صلاح کار و عوامل سعادت‏آفرین و تعالى‏بخش ناتوان گردد. در نتیجه، چنین فردى اغلب، اوقات خود را به بطالت مى‏گذراند. براى چنین فردى مهم نیست که سرمایه اصلى زندگى را، که عبارت از لحظات عمر است، چگونه از دست مى‏دهد.

 

ج. مسؤولیت گریزى

 

از آنجا که احساس مسؤولیت‏با نوع نگرش انسان به جهان، انسان، خدا معنى پیدا مى‏کند، فرد از خود بیگانه نمى‏تواند جایگاه خود را در نظام هستى به صورت شایسته تشخیص دهد. در نتیجه از پذیرش مسؤولیت‏ها شانه خالى مى‏کند. روشن است که کسى که نتوانست پاسخى براى سؤالات اساسى زندگى خود پیدا مى‏کند، در حقیقت انگیزه‏اى هم براى پرداختن به وظیفه خویش در قبال خود و جهان و دیگران نخواهد داشت.

 

د. دل‏مشغولى‏هاى بى‏ارزش

 

از مظاهر روشن فقدان هویت، مشغول بودن به هدف‏هاى ناچیز و کارهاى بى‏ارزش است. فردى که دچار خود فراموشى شده، هرگز نمى‏تواند در زندگى براى خود نقش مؤثرى پیدا کند. به همین دلیل ضمن احساس پوچى، اغلب اوقات خود را در کارهاى بیهوده صرف مى‏کند و چون این قبیل کارها، کم‏کم ارزش و اعتبار خود را در نزد شخص از دست مى‏دهد، فرد در نهایت دچار احساس بى‏ارزشى، یاس و بى‏معنایى مى‏شود. چه بسا در چنین مواقعى حتى دست‏به خودکشى نیز… خواهد زد.

 

ه. تقلید کورکورانه از دیگران

 

اغلب افرادى که به بحران هویت دچارند، داراى شخصیت‏بسیار منفعلى هستند. چون از جهان‏بینى و نظام ارزشى ثابتى برخوردار نیستند، اعمال و رفتار و ارزش‏هاى خود را براساس دیدگاه‏هاى دیگران تنظیم مى‏کنند. روشن است در این حد اهمیت قائل شدن به داورى‏هاى معقول و غیرمعقول دیگران و احساس خود کم‏بینى زمینه‏اى براى نفوذ اندیشه‏ها و ارزش‏هاى غلط بیگانگان است و این امر گاهى آن چنان مؤثر واقع مى‏گردد که فرد حتى کوچک‏ترین واکنش در قبال دستورات و القائات غلط فرهنگى آنان را، نوعى ارتجاع تلقى کرده، پاى‏بندى به ارزش‏هاى خودى را خلاف اصول مدنیت و تمدن مى‏پندارند! بدین‏وسیله، بستر تسلط همه جانبه فکرى و اقتصادى و فرهنگى بیگانگان را بر سرنوشت‏خود و جامعه با دست‏خویش فراهم مى‏سازد.

 

عوامل بروز بحران هویت

 

همان‏گونه که پیش از این بیان شد، فرد در فرایند دست‏یابى به هویت کامل انسانى، از عوامل گوناگونى چون خانواده، نهادهاى آموزش و پرورش، نظام سیاسى و فرهنگى و اجتماعى حاکم بر جامعه و رسانه‏ها و مطبوعات و تبلیغات بیگانگان و… متاثر مى‏گردد.

 

البته در این میان، دو عامل نخست‏بیش‏ترین تاثیر را دارند. بر این اساس، افرادى که از نعمت والدین و خانواده‏هاى مناسبى برخوردارند و در نتیجه سرپرست‏هاى فهیمى دارند، ضمن حفظ تعادل روحى و روانى، زمینه رشد و تفکر و بینش آنان هماهنگ با سایر استعدادها مى‏گردد. چنین افرادى با توجه به توانمندى‏هایى که قبل از این پیدا کرده‏اند، به راحتى مى‏توانند این بحران را پشت‏سر بگذارند و به تمام پرسش‏هاى مربوط به کسب هویت مستقل پاسخ صحیحى دهند. در نتیجه، از دچار شدن به تحیر و سردرگمى در پیش‏آمدهاى زندگى در امان باشند و اما اگر چنین مسؤولیتى به هر دلیلى در محیط خانواده به انجام نرسد، روشن است که جوان تربیت‏یافته در چنین خانواده‏اى قادر نخواهد بود در فرایند هویت‏یابى به موفقیت لازمى دست‏یابد.

 

نهاد آموزش و پرورش و یا به عبارت دیگر، مجموعه نهادهاى فرهنگى جامعه پس از خانواده مؤثرترین عامل تاثیرگذار در تکوین هویت اشخاص محسوب مى‏شوند. اگر مجموعه آموزه‏هاى این بخش از جامعه با توجه به واقعیت‏هاى وجودى انسان و جهان تهیه شود و در انتقال آن به افراد نیز از مناسب‏ترین شیوه‏ها استفاده گردد، در مرحله جست‏وجوى هویت قشر جوان با کم‏ترین تلاش قادر خواهد بود جایگاه واقعى خود را در کل نظام هستى و در نتیجه در جامعه تشخیص دهد و به وظایف و مسؤولیت‏هایى که برعهده دارد به نحو احسن عمل نماید و از عوارض آشفتگى هویت در امان بماند.

 

امروزه به لحاظ حاکمیت نظام استکبارى غرب در جوامع بشرى، از جمله مهم‏ترین عوامل اختلال در هویت افراد، تبلیغ فرهنگ اومانیستى غرب است. استکبار جهانى با در اختیار گرفتن دست‏آوردهاى علمى و تکنولوژیک از طریق به کاربردن پیچیده‏ترین شیوه‏هاى تبلیغى به ترویج اصول و ارزش‏هاى منحط خود مى‏پردازد که اغلب با آموزه‏هاى فرهنگى و ارزش‏هاى دینى و ملى سایر جوامع در تعارض‏اند. از این‏رو این ارزش‏ها مانع از تکوین هویت واقعى افراد است و موجب از خود بیگانگى و غرب‏زدگى و پوچ‏گرایى و تمایل به هویت منفى غربى است. از جمله دست‏آوردهاى خطرناک آن، این‏که اصولا هویت‏زدایى از جمله مهم‏ترین اهداف عوامل استکبار است و بدون چنین کارى، زمینه براى تسلط نظام ضدبشرى غرب در هیچ جامعه‏اى فراهم نمى‏گردد.

 

علاوه بر آنچه گذشت امورى چون ویژگى‏هاى شخصیتى هر فرد، نظام اجتماعى و اصول فرهنگى ملت‏ها، نوع اعتقادات و فرهنگ دینى جامعه، عملکرد رهبران، ویژگى‏هاى الگوهاى پذیرفته شده اجتماعى، میزان خودباورى و اعتماد به نفس افراد و نظام اخلاقى در رشد اندیشه‏ها و سلامت روانى افراد و چگونگى تکوین هویت آنان مؤثرند.

 

جوان و بحران هویت جهانى

 

به دنبال نهضت عصرنوزایى در نوع تفکر و جهان‏بینى بشر تحول بسیار عظیمى پدید آمد، زیرا بین جهان‏بینى و رفتارها رابطه نزدیکى وجود دارد.

 

توضیح آن‏که وقتى در جریان عصرنوزایى مکتب اومانیسم به معناى انسان محورى، جاى مکاتب الهى و خدامحورى را گرفت و به اصطلاح، انسان در جایگاه خدا قرار گرفت و ملاک خوبى‏ها و بدى‏ها امیال و غرایز خود انسان شد هویت الهى انسان جاى خود را به هویت ماده‏گرایى و لذت‏پرستانه داد. از این پس، به موازات تغییر در جهان‏بینى، انحطاط اخلاقى نیز شروع شد. در نتیجه مکاتب الحادى انسان‏مدار، لیبرالیسم و آزادى بى حد و مرز و به دنبال آن، نیهلیسم (پوچ‏گرایى) با هدف مذهب ستیزى پایه‏گذارى و حاکمیت پیدا کرد. و بدین سان، بشر غربى هویت اصیل انسانى خود را از دست داد و کم‏کم با اصالت پیدا کردن تکنیک و اقتصاد، انسان آن‏چنان گرفتار سیطره تکنولوژى شد که خود نیز به ماشین تبدیل گردید.

 

امروزه در اثر پدید آمدن این بحران، زمینه همه فضیلت‏هاى اخلاقى و ارزش‏هاى معنوى، به ویژه در میان مردم جوامع غربى از بین رفته است و در اثر آن، به جاى صلح و امنیت، ناامنى و ظلم و تعدى سراسر جهان را فرا گرفته است، به گونه‏اى که انسان‏ها به منظور اشباع هرچه بیش‏تر غرایز امیال حیوانى خود از هیچ‏گونه خیانت و ستم به یکدیگر روى‏گردان نیستند. تعجب‏آورتر آن که، تمام این کارها را تحت عناوین زیبا و خوش رنگ و لعابى چون: دفاع از حقوق بشر و مبارزه با تروریسم و… انجام مى‏دهند! این وضع، نتیجه طبیعى بروز اختلال هویت‏بشر عصر حاضر است که به دلیل پشت پا زدن به ارزش‏هاى معنوى و اعتقادات اصیل دینى و ملاک‏هاى صحیح عقلى براى وى پیش آمده است. رهایى از این وضع جز از طریق رجوع به فطرت اولیه و بازیابى و بازشناسى حقیقت اصیل انسانى خویش میسر نیست و صد البته، علایم چنین بازگشتى کم و بیش در اقصى نقاط جهان، به ویژه در عهد تمدن غربى به چشم مى‏خورد. به عنوان مثال، اندیشمندان بزرگ معاصر وقتى بى‏هویتى انسان و از خود بیگانگى و حیرت و سرگشتگى او را در اثر سیطره تکنولوژى بى‏روح مشاهده کردند، درصدد برآمدند تا هویت مستقلى براى انسان سرگشته امروزى تدارک ببینند در این راستا، پیشنهادهایى هم مطرح کردند:

 

«انیشتین‏»، راه حل گریز از خلا روانى و فقدان خوشبختى، رفع ابهام و آشفتگى از هدف‏هاى زندگى انسان است;

 

«هانرى برگسن‏»، نیاز به منابع تازه اخلاقى و معنوى وتغییر روش اخلاقى را راه نجات از بى‏هویتى دانست;

 

«ماکس پلانک‏»، پیروزى خدانشناسى را عامل ویرانى فرهنگ و نابودى هرگونه امید به آینده معرفى کرد; «آلبرت شوایتزر»، بر احیاى سنت‏هاى اخلاقى تأکید کرد و… (۳)

 

و در این میان چون قرآن غفلت از خدا را عامل اصلى خودفراموشى و بحران هویت انسانى معرفى مى‏کند (۴) در نتیجه، راه صحیح خودیابى را هم خداشناسى مى‏داند. اصولا محال است که انسان بتواند حقیقت‏خود را جدا از علت و آفریننده خود درک کند. بنابراین، ایمان به خدا بهترین و در عین حال، صحیح‏ترین راه دستیابى به هویت واقعى است.

*کارشناس علوم اجتماعی

پى‏نوشت‏ها:

    روان‏شناسان بزرگ، ص ۶۴

    تضادهاى درونى ما، ص ۱۳۴

    سروش، شماره ۱۰۲۱، ص ۷۱

    سوره حشر آیه ۱۹

منبع : سایت اصلاح وب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا