سراوان را بهتر بشناسید
سراوان را بهتر بشناسید
عبدالودود سپاهی
(۱)
تاریخ در واقع علم کشف رویدادهای به وقوع پیوسته در جامعههای گوناگون و علل آن و شناخت نهادهای متفاوت و یا ساخت واردههای اجتماعی است. رویدادهای گذشتهی حیات انسانی از نظر موضوعی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و سیاسی هستند، به لحاظ مکانی به منطقهای خاص تعلق دارند که سکونت گاه دیرینهی ساکنان آن است و با لحاظ زمانی هر واقعیت تاریخی متعلق به دورهای مشخص و شرایط منبعث از آن است.
افزون بر اینها، هر جامعهای دارای ویژگیهایی است که از دگرگونیهای درونی و داد و ستدها و تعامل و گفت و گو برونی نشأت گرفته است، از این رو جامعهها، جماعتها، فرهنگها، پاره فرهنگها و تمدنهای متعدد به وجود آمده و هیچ گاه هیچ یک از آنها کاملاً منزوی و جدا از هم نبودهاند.
سراوان به عنوان قسمتی از کشورمان ایران و تشکیل دهندهی بخشی از ناحیهای که بلوچستان نامیده میشود از پیشینهی تاریخی درخشان و ارزشمندی برخوردار است و در این مقاله سعی شده است با نگاهی گذرا جایگاه و اهمیت این شهرستان در تاریخ ایران مورد توجه قرار گیرد.
برای آگاهی از تاریخ و قدمت یک ناحیه و وجود سوابق تمدن در آن در دوران پیش از تاریخ و همچنین دورانی که منابع کتبی موجود نباشد مهمترین مدارک آثار باستانی است که از آن به عنوان بخشی از مدارک باستان شناسی یاد میشود وجود این مدارک در هر سرزمین نشانگر غنای تمدنی آن منطقه است. طبق تحقیقاتی که در طی سالهای ۱۳۴۶-۱۳۴۵ شمسی/ ۱۹۶۷-۱۹۶۶م توسط دانشگاه مینه سوتای آمریکا به سرپرستی گاری هیوم انجام شده است، در تراس رودخانههای لادیز در میرجاوه و سیمیش و ماشکید در سراوان، ابزارهای سنگی به دست آمده است و این آلات سنگی شامل تبر و سنگ چخماق و وسایل ساخته شده از آن است و از نظر سک و نحوهی ساخت این اشیا و سایل متعلق به اوایل و دوره پارینه سنگی در نواحی خارج از ایران شباهت دارد و مربوط به ۸۰ تا ۱۰۰ هزار سال پیش است. این ابزارها نشان میدهد که این بخشهای بلوچستان از دوران پارنیه سنگی مسکونی بوده است.
علاوه بر این، سنگنگارههای متعددی که در سراسر شهرستان سراوان پراکندهاند، نشانی دیگر از قدمت دیرینه آن است و هزاران پیام نهفته در خود دارد از دیگر آثاری که حکایت از دیرینگی تمدن این شهرستان دارد تپههای متعدد باستانی است که در در سراسر این شهرستان به چشم میخورد و حکایت از گسترش زندگی شهرنشینی در این قسمت از ایران دارد. از میان این تپهها، تپهی روباهک دزک نشانگر وجود زندگی شهری در دوران پیش از تاریخ است و تپه مهتاپ خزانهی کوهک سندی است که ۵ هزار سال زندگی شهرنشینی در سراوان تپه میر عمر در جالق یادآور ایران باستان تا دوران اسلامی است و بالاخره وجود شش تپهی باستانی در روستای سیب(سب) هر شخصی را به تصدیق وجود جایگاه ارزشمند این منطقه در روزگاران کهن وا میدارد.
این آثار از پویایی زندگی در این منطقه در دوران پیش از میلاد مسیح و گذشتهای کهن تر حکایت دارد و همچنین نشانههایی هستند از حلقههای ارتباطی بین شبه قارهی هند و تمدنهای بین النهرین میتواند یادآور سکونت آریاییهای اولیه در این مناطق باشد.
باستان شناسان و زبان شناسان که در جست و جوی نشانههایی مبنی بر وجود اتصال از راه خشکی میان تمدنهای متقدم رود سند و بین النهرین بودهاند به وسیلهی اسناد سومری و آکدمی متعلق به سه هزار سال تا دو هزار سال قبل از میلاد به مناسبات میان درهی دجله و فرات و جاهایی به نام دلمن و مکن و ملخه دست یافتهاند. و مکن را عموماً با مکران کنونی منطبق میکنند.
عمدهترین کالاهایی که در این مسیر بازرگانی روزگار کهن مبادله میشده است فلزات و سنگ ساختمانی بوده و در بین این فلزات مس اهمیت زیادی داشت و از آنجایی که معادن تعطیل شده خیلی قدیمی مس در سراسر بلوچستان به چشم میخورد میتوان گفت بخشی از مس مورد استفاده در بین النهرین از بلوچستان تأمین میشده است و واقع شدن بر سر راههای بازرگانی قدیم به این منطقه این ویژگی را داده است که معادن غنی آن به منظور تأمین فلز مورد نیاز تمدنهای مجاور مورد استفاده قرار گیرد.
در کوه بیرک که در محدودهی شهرستان سراوان قرار دارد آثار معادن و کورههای ذوب فلزات مشاهده میشود که نشان میدهد که نشان میدهد فلزاتی چون مس برای عرضه در بازارهای دنیای قدیم از این معادن استخراج میشده است.
در دورانی که در تاریخ ایران آن را به دورهی ایران باستان میشناسیم اطلاعات و آگاهیهایی در بازره بلوچستان داریم اما این گزارشها، اوضاع سیاسی و اجتماعی نواحی مختلف بلوچستان و به ویژه سراوان را روشن نمیسازد و به منظور آگاهی از تاریخ این منطقه در دورهی مورد اشاره، انجام تحقیقات بیشتر و کاوشهای باستان شناسی ضروری به نظر میرسد.
در این دوره به ویژه در دوره اشکانیان با توجه به رونق بازرگانی از مسیر خشکی به هندوستان، رونقی در ارتباطات بازرگان در بلوچستان و به تبع آن در سراوان پدید آمده است در نتیجه راههای ارتباطی احیا شده است و به منظور تسهیل در این ارتباطات و ایجاد امنیت برای کاروانهای بازرگانی احداث قلعههایی در بمپور، دزک، سرباز، کیچ، و تربت کنونی در بلوچستان پاکستان به این دوره نسبت داده شده است.
با ورود اسلام به ایران و آغاز دورانی که از آن به نام دوران اسلامی تعبیر میشود مشخص میشود به بخشهایی از بلوچستان در نیمهی اول قرن و اواخر قرن توسط مسلمین فتح شده است اما جزئیات پیشروی مسلمانان در بلوچستان در منابع نیامده است و عمدهترین مشخصهی گسترش فتوحات مسلمانان در بلوچستان کندی پیشروی و به تبع آن پذیرش تدریجی دین اسلام در این بخش از ایران بوده است و از آن جایی که در این فتوحات بیشتر قسمتهای جنوبی بلوچستان چون قصرقند (کهسرکند) و کیچ به منظور دسترسی به سند مورد توجه بود میتوان گفت که ناحیهی امروزی سراوان با توجه به فاصلهای که از مسیر فتوحات داشت در قرن اول هجری و حتی کی قرن پس از آن وضعیت گذشتهی خود را حفظ نموده است و پذیرش اسلام توسط مردم این نواحی در ابتدای قرن سوم و به صورت تدریجی بوده است و کار تبلیغ دین اسلام را در سراون بیشتر عرفا و صوفیان بر عهده داشت اند. با گسترش فتوحات مسلمانان، لزوم شناسایی دقیق سرزمینهای اسلامی موجب رویکردی جدی به دانش جغرافیا شد و در نتیجه جغرافی دانان مسلمان آثار ارزشمندی عرضه کردند تا حدود زیادی اوضاع سرزمینهای اسلامی را در طی قرنهای سوم و پنجم مشخص میکند و در هر جایی که آن جغرافیانویسان از شهرهای مکران قدیم (بلوچستان) نام بردهاند از درک به عنوان مهمترین شهری که دذ حوزهی سراوان کنونی قرار دارد یاد کردهاند، جالق از دیگر شهرهای سراوان است که در این منابع در شمار شهرهای مهم بلوچستان ذکر شده است.
موقعیت نسبتاً ممتازی که این شهرها در قرون اولیه اسلامی در بلوچستان و ایران داشتهاند به خاطر احیاء راه بازرگانی قدیمی یود که به عنوان یکی از راههای دسترسی به هندوستان مورد استفاده قرار میگرفت. این راه در غرب ایران به کرمان میآمد از کرمان به بمپور مگس مه گاس (در زبان پهلوی به معنی شهر بزرگ)(زابلی)، سب و دزک و از دزک به جالق میرفت، از جالق این راه به شهر قصدار (خضدار کنونی در بلوچستان پاکستان) و از آنجا به قسمتهای داخلی هندوستان امتداد مییافت.
اطلاعاتی که ما تا چهار قرن اول هجری در مورد بلوچستان داریم آگاهیهای ناقصی است و منابعی که اوضاع سرزمینهای ایرانی را در آن روزگاران گزارش دادهاند فقط اشارات مختصری در این باره داشتهاند و این کم توجهی خود ناشی از موقعیت سیاسی بلوچستان در آن روزگار بوده است، زیرا بلوچستان در طی این قرون وضعیت خود مختار داشته است و حکام آن با ارسال مالیات پیوند خود را با حکومتهای مرکزی ایران و خلفای اسلامی حفظ میکردهاند.
در دوره غزنویان گزارشی که در مورد بلوچستان آمده است از اختلاف میان فرزندان معدان حاکم مکران پس از فوت او حکایت دارد و این اختلاف موجب شد تا سلطان مسعود غزوی در سال ۴۲۲قریال لشکری را به همراه ابوالعسکر فرزند معدان که از پادشاه غزنوی اطاعت داشت به بلوچستان بفرستد و در مقابل عیسی برادر الوالعسکر به جمع آوری نیرو از سراسر بلوچستان پرداخت و از جمله گروهی که دراین نگ شرکت داشتند، ریگیها بودند که امروزه بخشی از آنها در شهرستان سراوان زندگی میکنند.
در دوره سلجوقیان و با توجه به تشکیل شاخهای از این سلسله به نام سلجوقیان کرمان، به دلیل همجواری بلوچستان با کرمان قدرت آنها در این منطقه گسترش یافت و تسلط بر بلوچستان اهمیت زیادی برای سلجوقیان داشت. در این عصر ما شاهد گسترش و رونق بازرگانی در بلوچستان هستیم و همچنین اقدامات عمرانی زیادی در این ناحیه انجام شد و گنبدهایی که امروزه در جالق وجود دارد یادآور تسلط سلجوقیان بر سراوان و بخش بزرگی در بلوچستان است دلیل تعلق این گنبدها به دورهی سلجوقیان علاوه بر روایات محلی، گزارش منابع تاریخی و شباهت معماری این گنبدها به بناهای دورهی سلجوقی میباشد.
در گزارشهای اندکی که در دورهی تسلط خوارزمشاهیان بر ایران دربارهی بلوچستان وجود دارد به اوضاع مناطقی چون سراوان پرداخته نشده است ولی در جریان حملهی مغولان به ایران شواهدی در دست است که نشان میدهد سراسر بلوچستان توسط آنان غارت شده و این غارتها در دومین حمله مغولها به ایران به فرماندهی هلاکو در سال ۶۵۱ق انجام شده است.
نتیجهی این تهاجمات، مهاجرت عدهی زیادی از ساکنان بلوچستان به مناطق شرقی تر و آن چه امروزه بلوچستان پاکستان نامیده میشود، بود. بلوچها هنوز با توجه به تاریخ روایی (شفاهی) خود از حملات مغولها یاد میکنند و این یورش را از ویرانگرترین حملات بلوچستان میدانند.
(۲)
غارت بلوچستان در دورهی تیمور در سال ۷۹۹ق و حملهی امیر ایدکو و شدن عمل او در حالی که بلوچستان یک دوره خشکسالی را میگذراند موجب تسریع مهاجریت مردم بلوچستان شد و شمار زیادی از مردم سراوان به جلگه سند و پنجاب مهاجریت کردند مردم آن چه امروزه مردم سب مهاجریت ساکنان این روستا به دادرو سپسی میدانند و همچنین مهاجرت ساکنان مگس به آن بخش از بلوچستان که در حوزه کشور پاکستان قرار گرفته است گویی پس از این حوادث اتفاقی افتاده است. هنوز هم ساکنان سیبی مهاجرتی را که از این بخش سراوان داشتهاند به خاطر میآورند و مهاجران شهر زابلی کنون یا مگس(مه گاس) قدیم، طایفهی بزرگی را در پاکستان تشکیل میدهند که نام مگسی یا مکثی مشهورند و به ۲۰ تیره تقسیم میشوند.
در دوره صفویان که دوران تشکیل حکومتی قدرتمند در تاریخ ایران به شمار میرود گزارشهای مورخان نشان میدهد که دزک همچنان به عنوان مهمترین شهر سراوان موقعیت گذشتهی خود را حفظ کرده است و در کنار بمپور به عنوان یکی از چند شهر مهم بلوچستان معروفیت خاصی داشته است و حاکم دزک مالیات بخش بزرگی از بلوچستان را به حکومت مرکزی پرداخت میکرده است.
شدت عمل صفویان در بلوچستان که با به اسارت گرفتن مردم و ضبط اموال آنان و همچنین به گروگان گرفتن حاکمان کلی این ناحیه همراه بود موجب شد که نقش قلاع به عنوان پناهگاههای امنی در مقابل این حملات مورد توجه بیشتری قرار گیرد.
مهمترین واقعهای که در سالهای پایانی سلطنت صفویان در سراوان اتفاق افتاد و پس از آن در بخش وسیعی از ایران گسترش یافت آغاز حرکت اعتراضی علیه صفویان به رهبری میرخسروشاه دزکی حاک جالق و دزک در سال ۱۱۱۰ق بود. التبه باید در نظر داشت که در سالهای پایانی حاکمیت صفویان بر ایران، مردم چند نقطه از کشور ما اعتراض در برابر سیاست آنان را به صورت شورش نشان دادند و یکی از مهمترین این شورشها حرکتی بود که از سراوان آغاز شد. این حرکت از این جهت دارای اهمیت است که موجب شد بخشهای شرقی در برابر قیام افغانها که در آن زمان بخشی از ایران به حسا ب میآمدند شکننده شود و آنها بتوانند بدون برخورد با مانعی به بخشهای مرکزی ایران وارد شوند.
با وجود نارضایتی ساکنان بلوچستان از سیاستهای صفویان میهن دوستی آنان و دلبستگی به کشورمان را میتوان از ورای سخنان یکی از سرداران بلوچ فهمید که به هنگامی که شاه سلطان حسین پس از سقوط اصفهان، تاج شاهی را به دست خود بر سر محمود افغان نهاد و به اوگفت: فرزند به موجب گناهان من خداوند مرا بیش از این لایق سلطنت نمیداند در این زمان سردار بلوچی که به همراه محمود بود با مشاهدهی این کار شاه به او گفت چرا چنین کاری کردی و با تسلیم شدن خود چه روزی بر سر ما آوردی و ما را این سان خانه خراب نموده و برده و بندهی محمود ساختی.
با ظهور نادرشاه در تاریخ ایران و حرکت او برای اخراج افغانها از قسمتهای داخلی ایران، بلوچها همگکاری نزدیکی با او در شکست افغانها داشتند، تا جایی که اشرف افغان که در حال فرار به طرف افغانستان کنون یود به دست عدهای از بلوچهای ناحیه به قتل رسید.
نادرشاه در اواخر سال ۱۱۴۹ق. تصمیم گرفت برای تنبیه افغانهای فراری به قندهار حمله کند اما قبل از این حمله، میخواست آن دسته از حاکمان بلوچستان را که از او اعلام اطاعت نکرده بودند تنبیه نماید. با این هدف پیرمحمد خان بیگاربیگی هرات و اسلم خان بیگاربیگی تفلیس را به سرداری بلوچستان تعیین کرد، از آنجایی که حمله به هندوستان یکی از اهداف نادرشاه به شمار میرفت امنیت بلوچستان و اعلام اطاعت حاکمان این منطقه به عنوان راه دسترسی به هند اهمیت زیادی داشت.
از جمله حوادثی که در دورهی افشاریه در سراوان اتفاق افتاده است، جنگ سرداران نادرشاه با مردم شهر جالق و گشوده شدن این شهر است، علت توجه سپاهیان نادرشاه به این بخش از سراوان، مقاومتهایی بود که عدهای از مردم بلوچستان در برابر سخت کشیهای نیروهای نادرشاه از خودشان دادند، از جمله مقابله پردل خان خارانی.
پس از این مقاومت عدهای از مردم نواحی شمال شرقی جالق به این شهر آمده و با توجه به سنت بلوچی میار مردم جالق حفاظت از آنان را بر عهده گرفتند و آماده مقابله با حملهی احتمالی نیروهای نادری شدند و بنا به گزارش نویسندهی عالمآرای نادری: با هم دیگر چنان متفق شدند که تا جان در بدن و رمق در تن داشته باشند در کوشش اجتهاد و رزیده لمحهای فرو گذاشت ننمایند و اسباب قلعه داری را مرتب ساخته و مستعد مجادله و محاربه گردیدند.
با حرکت نیروهای نادر به طرف شهر جالق این شهر به محاصره درآمد و چهل روز در محاصره بود و از آنجایی که استحکامات قلعهی جالق در جریان محاصره ویران شده و نیروهای محاصره کننده به تصرف آن مصمم بودند و احتمال به اسارت گرفته شدن زنان و کودکان وجود داشت، مردان این شهر به خاطر دفاع از ناموس خود زنان و فرزندانشان را به دست خویش به قتل رسانده و به صفوف محاصره کنندگان حمله کرده و تا آخرین نفر جنگیدند.
در دورهی حکومت زندیه بر ایران، قدرت آنها به بلوچستان نرسید و«آن ملک کماکان مطلق العنان بود» و در چنین شرایطی حکام محلی فرصت یافتند تا از خان کلات که در بخش شرقی بلوچستان قدرت یافته بود مستقل شده و قدرت را در قسمتهای غربی بلوچستان به دست بگیرند از میان این گروه بزرگ زاده قدرت خود را از دزک به سراسر سراوان امروزی گسترش دادند.
(۳)
آگاهی و اطلاعاتی که ما درباره سراوان در دوره قاجاریه داریم بسیار بیشتر از دورههای قبلی است و این مسأله خود ناشی از گسترش قدرت دولت مرکزی در این منطقه و برقراری پیوندهای مستحکم تر و همچنین حساسیت دولت مرکزی ایران نسبت به دخالت انگلیسها در بلوچستان و توجه دولت انگلستان و حکومتهای انگلیسی به بلوچستان و مأموریتهای مکرر فرستادن انگلیسی در این منطقه است.
اولین واقعهی قابل توجه مقارن با شروع سلطنت قاجارها بر ایران، در سراوان، توجه کشورهای استعماری از جمله فرانسه و انگلستان به بلوچستان است با روی کار آمدن ناپلئون در فرانسه وی تصمیم به برقراری رابطه با ایران به منظور گذر از این سرزمین به هندوستان گرفت و یکی از عمدهترین راههای زمینی دسترسی به هندوستان از طریق بلوچستان و به طور خاص منطقهی سراوان کنونی بود. انگلیسها که متوجه خطر ناپلئون شده بودند مأمورانی را برای شناسایی بخشهایی که در نظر آنها ناشناخته بود اعزام کردم که مهمترین این مأموران هنری پاتینجر است که در سال ۱۸۱۰م. به سراوان آمده و گزارشهای جالبی دربارهی وضعیت سیاسی و اجتماعی این منطقه در سفرنامهی خود به یادگار گذاشته است. پاتینجر در این سفرنامه از اوضاع کله گان، کلپورگان، دزک، سب و مگس گزارش ای جالبی آورده است.
وی به طور کلی به موضوعاتی چون موقعیت هر شهر و ویژگیهای جغرافیایی آن استحکامات، جمعیت، وضع زندگانی مردم و سرداران میزان درآمد آنان، شیوهی تغذیه، نوع مسکن، لباس و ویژگیها و روحیات مردم شهرها و آبادیهای بلوچستان که از آنها میگذشته، اشاره کرده است.
حاج عبدالنبی افغان که از جانب دولت هند انگلیس در لباس بازرگان برای جمع آوری اطلاعات محرمانه به سراوان سفر کرده است.
گزارش بسیار جالبی در مورد دزک ارائه کرده که نشان میدهد این منطقه در قرن قبل بسیار آباد بوده است او در گزارش خود نوشته است: در دزک دست کم هزار بافندهی منسوجات کتانی (جولاهه) یا جولاهگ که پارچه ایشان به اطراف صادر میشد و صد بازرگان هندو بودهاند.
از نظر سیاسی و اداری سراوان در آن سالها به حکومتهای کوچکی تقسیم شده بود و قلاع مراکز این حکومتها به شمار میآمدند. در چنین شرایطی است که اولین حضور نیروهای قاجاری را در سال ۱۲۳۲ هجری قمری/ ۱۸۱۶ میلادی در سراوان شاهد هستیم، در این سال حاکم مگس به عنوان اولین حاکم محلی سراوان اعلام اطاعت کرد.
حاکمان سب، دزک و جالق در فاصلهی سالهای ۱۲۳۷-۱۲۳۲ قمری با ارسال مالیات علاقمندی خود را به پیوند با دولت مرکزی نشان دادند. اما در مقابل، شدت عمل قاجارها و مطالبه مالیات بیشتری از ظرفیت منطقهی سراوان و عدم توانایی در پرداخت مالیات درخواستی و رقابت خوانین دزک و سب موجب در محاصره گرفتن و فتح قلعه سب در سال ۱۲۷۱ قمری شد.
در زمان فرمانروایی ابراهیم خان سعدالدوله در بلوچستان (۱۳۰۱-۱۲۸۰) سختگیریهای او موجب شد که محمدشاه سبی و سیف الدین خان مگسی برای شکایت از این اوضاع به کرمان بروند و نا امید به مناطق خود باز گردند و میرعلم خان حاکم دزک که از چنین اوضاعی به جان آمده بود و برای دادخواهی به تهران رفته بود بدون نتیجه به دزک بازگشت و پیداست که در چنین شرایطی چه فشاری در این سالها بر مردم سراوان که تأمین کنندگان واقعی مالیات بودند وارد میشده است.
اهمیت منطقهی کنونی سراوان در دورهی قاجار بیش از همه به هنگام تعیین مرزهای بلوچستان نمایان شد. اختلاف بر سر مالکیت نواحی کوهک و اسپندک (اسفندک) از مسایلی بود که مذاکرات مرزی را با دشواری رو به رو ساخت.
سرانجام پس از مذاکرات و اختلاف نظرهای طولانی در جریان کمیسیون اول تشکیل مرزی، دولت ایران در سال ۱۸۷۱م/ جمادی الاخر۱۲۸۸ق، نقشهای را که توسط گلداپسید مأمور انگلیسی تهیه شده بود پذیرفت. این نقشه را که طبق آن از خلیج گواتر تا جالق تعیین حدود شده بود به نظر ناصرالدین شاه رساندند و شاه نظر به اهمیتی که منطقهی کوهک داشت با واگذاری آن به خان کلات مخالفت کرد.
اختلاف بر سر مالکیت کوهک بین ایران و انگلیسیها که به ظاهر نقش حکم را بین ایران و خان کلات بازی میکردند از مهمترین مشکلات پس از تشکیل کمیسیون اول مرزی بود.
از آنجایی که کوهک دژ مهمی محسوب میشد و برای کنترل مناطق مرزی اهمیت داشت و همچنین بر خلاف سایر نواحی که دولت ایران بر آن تسلطی نداشت، از مناطقی بود که زیرنظر حاکم دزک اداره میشد، دولت ایران حاضر نبود که نظر انگلیسیها را دربارهی این ناحیه بپذیرد.
اختلاف بر سر مالکیت کوهک و پافشاری مردم و مأموران ایرانی بر مالکیت بر آن چنان مهم بود که موجبات تشکیل کمیسیون دوم مرزی ایران و انگلیس را فراهم ساخت و سرانجام در دومین کمیسیون مرزی که در سال ۱۳۱۳ق۱۹۸۵م تشکیل شد، انگلیسیها که تمایل مردم این منطقه دو ماندن در بخش ایرانی بلوچستان میدیدند و با مقاومت ایران رو به رو بودند مالکیت کشورمان را بر این منطقهی مهم پذیرفتند.
اوضاع سراوان در سالهای پایانی سلطنت ناصرالدین شاه تا پایان دوهی قاجار
در سال ۱۳۰۹ق/۱۸۹۱م. ناصرالدولهی فرمان فرما حاکم کرمان و بلوچستان سفری به بلوچستان انجام داد او در این سفر قول داد که به کسی تعرض ننماید و کسی را توقیف نکند، اما به وعدهی خود پشت پا زده و جمعی از روستاییان بلوچ را دستگیر نمود. از جمله این افراد دلاور خان حاکم جالق بود. در نتیجهی این اقدام ناصرالدوله، عبدالله خان فرزند دلاور خان شورش کرده و سردار پتی محمد بم پشتی او را در این کار پشتیبانی نمود.
واقعهی مهمی که در دورهی حکومت عبدالحسین میرزا فرمان فرما تقریباً که بعد از برادرش ناصرالدوله به حکومت کرمان و بلوچستان رسیده بود اتفاق افتاد، مهاجرت گستردهی مردم بلوچستان ایران به عمان زنگبار و بلوچستان تحت الحمایهی انگلیس و سند بود. علت اصلی این مهاجرتها، افزایش خودسرانه مالیات بلوچستان از جانب حاکم کرمان و بلوچستان و ضابط بلوچستان بود. میزان مالیات در شرایطی افزایش مییافت که خشکسالی چند سالهای زیانهای فراوانی بر اقتصاد منطقه وارد کرده بود.
در جریان این مهاجرتها شمار زیادی از مردم سراوان نیز مهاجرت کردند به طوری که در گزارش یکی از مأموران سیاسی کشورمان که برای امین السلطان در سال ۱۳۱۳ق/۱۸۹۴م. و صدر اعظم وقت ایران ارسال شده چنین آمده است: به سر مبارک حضرت اجل اشرف در کراچی فدوی تحقیق کردم چهارده هزار بلوچ از رعایای جالق و دزک در کراچی بودند که فرار کرده و رفتهاند، در مسقط، چهبار(چابهار) و گوادر و دیگر جاها و سایر جاها هم همین قسم موجودند.
پس از قتل ناصرالدین شاه که اوضاع کشور رو به وخامت نهاد و نا امنیهایی در گوشه و کنار کشور ایجاد شد آشفتگیهای بلوچستان که نتیجه اعمال سیاستهای سوء قاجاریه بود، موجب تزلزل قدرت مرکزی در این ناحیه گردید و در چنین شرایطی است روزنامه حبل المتین برای آرام کردن این اوضاع نوشت:
مأمورین بلوچستان را آنقدر خرج و مواجب عنایت فرمایند که چشم تاراج کردن و اسیر آوردن بپوشند، ثانیاً حتی المقدور به طور صحبت و انعام و اکرام التفات مردم آنجا را به دست آورده و از وجود آن ا فایدههای بزرگ بردارند و در سرحدات مثل سرحد جالق و دزک و مکران و مگس و غیره قلعهها خوب بنا فرمایید و نوکر کلی از خود بلوچستان بگیرند.
در چنین اوضاعی است که انگلیسیها بر دخالت خود در امور بلوچستان افزودند ولی در مقابل واکنیش مردم بلوچستان و به ویژه حرکت مردم سراوان علیه خود روبه رو شدند. این موضع گیری در برابر انگلیسیها با حمله گروهی از مردم سراوان به کیچ (تربت کنونی در بلوچستان پاکستان) و خرابی تأسیسات آنها و ضربه زند به منافع وابستگان دولت هند انگلیس در این منطقه آشکار شد.
در سالهای پایانی سلطنت قاجارها بر ایران کنتزل آنها بر نواحی دور از مرکزی چون بلوچستان از دست و این ماجرا نیز از سراوان آغاز شد با این توضیح که در ذیحجهی سال ۱۳۲۴ق اکرم السطنه حاکم بلوچستان که برای مأموریتی به دزک آمده بود از حاکمان بخشهای مختلف سراوان مالیات سنگینی مطالبه کرد که سه برابر مالیات میخواست حاکمیت قلعه بخشان سراوان را از ابراهیم خان گرفته و به شخص دیگری واگذار نماید این در حالی بود که ابراهیم خان مالیات خود را پرداخت نموده و تعارف هم داده بود.
حاکم بلوچستان برای بیرون راندن ابراهیم خان از قلعه متوسل به زور شده و در نتیجه درگیری پیش آمده و شماری از نیروهای اکرم السلطنه کشته شدند و او ناچار به عقب نشینی به طرف بم میشود و این ماجرا جرقهای بود برای قیام علیه ظلم و ستم قاجارها و به تدریج تمام بلوچستان را فرا گرفت و بار دیگر به مدت ۲۳ سال حکومتهای خود مختار محلی قدرت تا سال ۱۳۰۷ش/۱۳۴۷ق. که نیروهای رضاشاه فتح بلوچستان و سرکوب دوست محمد خان بارکزهی را به عهده گرفتند، ادامه یافت.
منبع: اصلاح وب
جزاک الله بهترین کار ی که انجام دادید