ویژگی های برتر رسالت جهانی اسلام چیست؟
ویژگی های برتر رسالت جهانی اسلام چیست؟
نویسنده: استاد مرحوم فتحی یکن/ مترجم:مولود مصطفایی
وجه تمایز جهانی شد اسلامی و اختلاف و تفاوت آن با جهانی شدن امروزی بسیار است، هر چندگا به ظر می آید که نقاط اشتراک و تشابهی هم با هم دارند اما اختلاف این دو در خط مشیها مفاهیم و اهداف و غایات عمیق و ریشه ای است. در اینجا به برخی از ویژگی های جهانی شدن اسلامی اشاره کرده و نمونه های موجز و کوچکی از آن را بیان می کنیم:
۱- برابری و مساوات انسانی:
خداوند می فرماید:
( یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ )حجرات/۱۳
« ای مردمان ! ما شما را از مرد و زنی ( به نام آدم و حواء ) آفریدهایم ، و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودهایم تا همدیگر را بشناسید ( و هر کسی با تفاوت و ویژگی خاص درونی و بیرونی از دیگری مشخص شود ، و در پیکره جامعه انسانی نقشی جداگانه داشته باشد ) . بیگمان گرامیترین شما در نزد خدا متقیترین شما است . خداوند مسلّماً آگاه و باخبر ( از پندار و کردار و گفتار شما ، و از حال همهکس و همه چیز ) است . »
و در حدیث رسول خدا مواردی از این قبیل فراوان به چشم می خورد:
· مردم فرزندان آدم اد و آدم از خاک است…
· مردم همانند دانه های شانه با هم یکسان و برابراند.
· مخلوقات همه نیازمند به خدا هستند و بهترین آنان کسی است که برای خانواده اش سودمندتر باشد
· خطبه ای که رسول الله(ص) در حجه الوداع ایراد کرد، قانونی عالی در برابری و مساوات انسان هاست. در این خطبه چنین می فرماید:
«ای مردم! همانا خداوند بهره و سهم شما را از جاهلیت و افتخار به گذشتگان را از شما دور ساخته است. مردم دو دسته اند، یا نیکوکار و پرهیزگار و بخشنده ی در راه خدا هستند و یا گناهکار و بدبخت اند و نزد خدا خوار و ذلیل. و مردم همه فرزندان آدم هستند. و خداوند آدم را از خا آفرید…»
«ای مردم! همانا که پروردگار شما یکی است و پدر شما آدم نیز یکی بود پس بدانید که عرب بر عجم و عجم بر عرب و سرخ بر سیاه و سیاه بر سرخ هیچ گونه برتری ندارند مگر به واسطه ی تقوا، آیا پیام خدا را ابلاغ کردم؟ گفتند: آری! پس فرمود: آنان که حاضرند این گفته ها را به دیگران برسانند.»
بدین گونه روشن می شود که تمامی انسان ها با هم برادرند و با هم هیچ وجه تمایز و برتری ندارند مگر به میزان شناختی که هر یک نسبت به خود و نسبت به پروردگارش به وسیله ی تقوا کسب کرده است و تقوا خود سبب افزایش مفاهیم انسانی و ارزش های والای آن در درون افراد می شود.
۲- برابری های اقتصادی و اجتماعی:
جامعه ی مسلمانان و امت اسلامی به مانند جسد واحدی است.
رسول خدا(ص) در مورد آنان چنین می فرماید:
«مؤمنان در محبت و لطف و عاطفه که در میان هم دارند، همانند جسمی واحد هستند که هرگاه عضوی از آن به درد آید، سایر اعضا با شب زنده داری و تب کردن با او همدردی می کنند.»
این روحیه ، که اسلام فرزندانش را براساس آن تربیت می کند، ویژگی خاصی است که رضایتمندی و پایبندی به برابری و مساوات اجتماعی و اقتصادی را میان فرد فرد جامعه ی اسلامی و هرکس دیگری که وارد این محدوده شود پایه ریزی می کند.
در جای دیگری رسول خدا می فرماید:
«خدمتکاران شما برادران شما هستند که خداوند آن ها را تحت امر شما قرار داده است پس هرکس که برادرش تحت فرمانش است از آن چه خود می خورد به او نیز بدهد و از آن چه خود می پوشد او را بپوشاند و هرگز او را به کاری که نمی تواند مجبورنسازید و اگر چنین کاری به او محول کردید خودتان نیز یاری اش دهید.»
در روایت دیگری آمده است «و اگر زن نداشت برای او زن بگیرید و اگر مرکب و سواری نداشت برایش تهیه کنید.»
عمر بن خطاب مردی یهودی را دید که گدایی می کرد از او پرسید «آیا تو فلانی نیستی؟ یهودی گفت: بله خودم هستم! عمر فرمود: «ما در حق تو به انصاف رفتار نکرده ایم زمانی که جوان بودی از تو جزیه گرفته ایم و اینک که پیر شده ای تو را فراموش کرده ایم»»و دستور داد از بیت المال مسلمانان مستمری و حقوقی برای او در نظر گرفته شود.
۳- برابری های قومی:
از جمله مسائلی که در این عصر همچنان لاینحل باقی مانده است، امکان هم زیستی مسالمت آمیز طایفه ها و اقوام و عقاید مختلف است. و با وجود تحولات و دگرگونی هایی که در عرصه ی تکنولوژی و فنی و برپایی سازمانها و تشکل های قانونی و تلاش های انسانی صورت گرفته، این بحران ها روز به روز بیشتر شده و چون آتشی که به کاهدان افتاده باشد گسترش می یابد، و آنچه که نتیجه ی این بحران است، بدترین شکل قتل و کشتار و فاجعه ها و تراژدی هایی است که انسانیت تاکنون به خود دیده است. آنچه در بوسنی، کوزوو، چچن، کشمیر و اسکاتلند و … روی می دهد، خود گواه آن است که این عصر، عصر تعصبات شدید قومی و قبیله ای است. اما آئین جهانی اسلام با سعه ی صدر و عدالت، تمامی ملیت ها و انتساب به آن ها را دربرگرفته و با درایت و تسلط کافی توانسته است که امور تمامی اقوام را به خوبی انتظام بخشیده و مصالح آنان را مراعات نماید. در این آیین میان مسلمانان تفاوتی نیست، و همه در سایه ی احکام شریعت اسلامی و در چارچوب حکومت اسلامی برابرند. و دلیل این مدعا احادیث فراوانی است که در این خصوص از رسول خدا(ص) نقل شده است و ما به برخی از آنها اشاره می کنیم:
· هرکس فرد ذمی را بیازارد مرا آزرده، و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است.[۱]
· هرکس فرد ذمی را به قتل برساند بوی بهشت به مشامش نمی خورد و بوی بهشت در فاصله ی چهل سال پخش شده است.[۲]
· هرکس به فرد ذمی ظلم کند و یا حقش را ضایع گرداند، یا کاری خارج از توانائی اش بر او تحمیل کند، و یا چیزی را بدون رضایت از او بگیرد، من روز قیامت علیه او شکایت می کنم.[۳]
· برای آنان(اهل ذمه) آنچه پسندیده است که برای ما پسندیده است، پسندیده است و آنچه ناخوشایند است که برای ما ناخوشایند است.[۴]
· خلفای بعد از پیامبر هم با همین روش رفتار کردند، و چنین شده که فقهای بعد از آنان این مسئله را به عنوان اصلی در فقه این گونه مطرح ساختند:
«هر پیرمردی که توانایی انجام کار را از دست بدهد، یا به بیماری و آفتی مبتلا شود و یا ثروتمند بوده و فقیر شده باشد و طلبکاران از او درگذشته باشند، باید زندگی خود و خانواده اش از بیت المال تأمین شود و اگر ذمی باشد جزیه نیز از او ساقط می شود.»[۵]
· شیخ اسلام ابن تیمیه، هنگامی که تاتار سرزمین شام را اشغال کرد، نزد فرمانده آنان رفت و از او خواست اسرا را آزاد سازد. قطلو شاه اجازه داد اسرای مسلمان را آزاد سازند؛ اما امام ابن تیمیه نپذیرفت و فرمود:«ما تنها با آزادی تمام اسرا اعم از یهودی و نصاری راضی می شویم. آنان در دمه ی ما هستند و هیچ فرد اهل ذمه و یا مسلمانی را در اسارت رها نمی سازیم» و در مقابل این اصرار بود که تاتار تمامی اسیران را آزاد کردند.
· در کتاب "مراتب الاجماع"ابن حزم آمده است:«اگر کسانی که در ذمه ی ما هستند مورد تهاجم دشمنان قرار گیرند بر ما لازم و واجب است که با ادوات جنگی اسب و سلاح به مقابله با دشمن رفته و در این راه کشته شویم، تا به پاسداری از اهل ذمه ی خدا و رسول پرداخته شود، اگر بدون هیچ تلاشی در برابر این قضیه سکوت شود، در معاهده ی ذمه سهل انگاری شده است.»
۴- برابری نژادی:
در دهه های اخیر قرن بیستم و د ر پی فشار افکار عمومی جهانیان تعداد موافقان مبارزه با تبعیض نژادی و نژادپرستی در محافل بین المللی افزایش یافت. با این حال دامنه ی فعالیتهای نژادپرستان هنوز هم تا این لحظه در بسیاری از جوامع متمدن گسترش یافته است.
اما اسلام از همان ابتدای ظهورش در فرد و جامعه روح آخرت و برادری مبتنی بر ارزش ها را به گونه ای گسترش داد که انگیزه های نژادی در جوامع اسلامی، افکاری مردود و مطرود و غیرقابل پذیرش شده بود، چرا که با نصوص شرعی و روح شریعت اسلامی منافات داشت. و همین امر سبب افزایش انسجام و هماهنگی میان تمامی عناصر و مؤلفه جوامع اسلامی شده و بعد جهانی دیگری به این آئین افزوده است که تمامی اصناف و نژادهای آدمیان را به شکل یکسان و برابر دربرمی گیرد.
· خداوند در این مورد می فرماید:
( یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ )حجرات/۱۳
« ای مردمان ! ما شما را از مرد و زنی ( به نام آدم و حواء ) آفریدهایم ، و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودهایم تا همدیگر را بشناسید ( و هر کسی با تفاوت و ویژگی خاص درونی و بیرونی از دیگری مشخص شود ، و در پیکره جامعه انسانی نقشی جداگانه داشته باشد ) . بیگمان گرامیترین شما در نزد خدا متقیترین شما است . خداوند مسلّماً آگاه و باخبر ( از پندار و کردار و گفتار شما ، و از حال همهکس و همه چیز ) است . »
· و خطبه ی حجه الوداع پیامبر را یادآور می شویم که در آن فرمود:
«ای مردم! همانا که خدای شما یکی است و پدر شما، آدم نیز یکی است. بدانید که عرب بر عجم و عجم بر عرب و سرخ بر سیاه و سیاه بر سرخ هیچ گونه برتری ندارند مگر به واسطه ی تقوا…»
و نیز می فرماید:
· بشنوید و اطاعت کنید حتی اگر برده ای حبشی بر شما حکم براند که سرش چون انجیر خشک باشد!
· سلمان از ما، اهل بیت است.
· یک بار ابوذر غفاری زبانش لغزید و با کلمه ی ناپسند«سیاه پوست زاده» بلال حبشی را مورد خطاب قرار داد. بلال نزد رسول خدا(ص) از او گلایه کرد. پیامبر فرمود: ابوذر! آیا مادرش را مورد طعن قرار می دهی؟! حقا که در تو هنوز آثار جاهلیت مانده است. ابوذر بسیار پشیمان شد و از اشتباهش توبه کرد. تا جایی که به بلال اصرار می کرد که برای جبران خطایش با لگد به صورتش بکوبد!
و مسلمین نیز در زندگی خود همین خط مشی را پیش گرفتند:
v هنگامی که عمروبن عاص گروهی را برای مذاکره با مقوقس می فرستاد، عباده بن صامت را که پوست بسیار سیاهی داشت، به عنوان امیر آنان تعیین کرد. فرستادگان نزد مقوقس رفتند و عباده جلو رفت تا با او سخن بگوید. مقوقس گفت: این سیاه را از من دور کنید و یگی دیگر به جایش با من سخن بگوید! اعضای گروه گفتند: آرا و نظرات و علم و دانش این سیاه از ما بسی برتر است. او بزرگ ما، بهترین ما و امیر و فرمانده ی ماست. و به ما فرمان داده شده که از امر او سرپیچی نکنیم. موقس گفت: چگونه راضی شدید که این سیاه از شما بهتر باشد در حالی که او باید پست و دون می بود!گفتند: هرگز! اگرچه او همچنان که می بینی سیاه است اما موضع گیری او، سوابق او و عقل و تدبیر و نظرات او از همه ی ما بهتر است و سیاهی پوست نزد ما ناپسند نیست! پس از آن بود که مقوقس به عباده گفت: بیا جلوه سیاه پوست! و با مت به آرامی سخن بگو که من از سیاهیت وحشت دارم و اگر گفته هایت نیز تند و تیز باشد بی شک ترس از هیبت تو نیز بر آن افزوده می شود. عباده که ترس را در چهره ی مقوقس می دید گفت: در لشکر ما یک هزار سیاه وجود دارند که از من بسی سیاه ترند!
۵- برابری حقوقی و قضایی:
جهانی بودن تنها زمانی می تواند پابرجا شده و استمرار یابد که عدالت و مساوات قانونی و حقوقی را در میان مردم برقرار سازد. عصر نوین ما اگرچه سرشار از قوانین و تحقیقات و بررسیهای انباشته از مساوات و برابری حقوقی است اما واقعیت ها و رسوایی ها، خلاف آن را گواهی می دهند! سلطه گری سلیقه ای و تشخیصی تصمیم گیران و برنامه ریزان از خلال قوانین خود را نشان می دهد تا قوانین بر اساس خواست آنان و آنچه سبب رشد و گسترش قدرت آنان و حفظ مصالحشان می شود به جریان افتد.
اما اسلام پیروانش را با فعالیت های قدسی و معنوی خود در درون افراد و بسط قوانین عالی و ارزشمند از این انحراف باز داشته و تعدی بر قوانین و خروج از آن را بر همگان ممنوع و حرام ساخته است.
بی شک برقراری مساوات و برابری حقوقی راه نجات جوامع است.
اسامه بن زید که محبوب رسول خدا(ص) بود نزد او رفت تا برای زنی از بنی مخزوم، که مرتکب دزدی شده بود و قرار بود مجازات حد بر او جاری شود، طلب بخشش کند! پیامبر فرمود: اقوام پیش از شما به همین دلیل هلاک و نابود شدند که اگر فرد صاحب جاه و مالی دزدی می کرد او را به خود می گذاشتند و هرگاه فرد ضعیفی مرتکب این کار می شد او را تنبیه می کردند! به خدا سوگند اگر فاطمه دختر محمد هم دست به دزدی زده بود، محمد دستش را قطع می کرد.
در دوران خلافت عمر بن خطاب مردی یهودی علیه علی ابن ابی طالب شکایت کرد. هنگامی که در محکمه حاضر شدند، خلیفه ی مسلمین، یهودی را با نامش مورد خطاب قرار داد و علی را با کنیه اش- ابوالحسن- علی برآشفت و ناراحت شد. عمر به او گفت: چرا ناراحت شدی؟ آیا از اینکه تو با دشمن یهودی ات به صورت یکسان و برابر در محکمه ایستاده اید ناراحت هستی؟ علی پاسخ داد: نه ! بلکه ناراحتی من به خاطذ این است که تو با ما دو نفر یکسان رفتار نکردی و مرا بر او برتری دادی او را با اسمش فرا خواندی و مرا با کنیه ام!
۶- آزادی در اسلام:
تعدد ادیان و تکثیر دینی که امروزه در جهان اسلام شاهد آن هستیم، در واقع نشانگر بخشندگی، گذشت و سخاوت اسلام است. حال آن که در این عصر، ما شاهد کشتارها و سرکوب های بسیاری هستیم که دین و اعتقادات دینی عامل اصلی آن است، و از همین مجرا مسلمین نیز دچار تجاوزات و اذیت و آزارهای بسیار شده اند.
آزادی در اسلام امری فطری به شمار می رود که خداوند مردم را براساس آن آفریده است و وجه تمایز اسانی است که خداوند به او عقل و اراده عطا کرده و برای سقوط نکردنش در گرداب پوچی، بیهودگی و تباهی و فساد، با توشه و سرمایه ی شریعت او را یاری کرده است. این آزادی جنبه های مختلفی دارد که ما به دو مورد آن اشاره می کنیم:
الف: آزادی دینی- آزادی عقیده-
خداوند می فرماید:( لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ )بقره/۲۵۶
« اجبار و اکراهی در ( قبول ) دین نیست ، چرا که هدایت و کمال از گمراهی و ضلال مشخّص شده است ، بنابراین کسی که از طاغوت ( شیطان و بتها و معبودهای پوشالی و هر موجودی که بر عقل بشورد و آن را از حق منصرف کند ) نافرمانی کند و به خدا ایمان بیاورد ، به محکمترین دستاویز درآویخته است ( و او را از سقوط و هلاکت میرهاند و ) اصلاً گسستن ندارد . و خداوند شنوا و دانا است ( و سخنان پنهان و آشکار مردمان را میشنود و از کردار کوچک و بزرگ همگان آگاهی دارد ) . »
و می فرماید:
(أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ)یونس/۹۹
«آیا تو ( ای پیغمبر ! ) میخواهی مردمان را مجبور سازی که ایمان بیاورند ؟ ( این کار نه صحیح و سودمند است و نه از دست تو ساخته است ) »
آزادی دین در اسلام بر اصل عدم اکراه استوار است. یعنی: کسی به ترک دین و اعتقادش و پذیرفتن و گردن نهادن به اعتقاد و دینی دیگر مجبور نمی شود. و به پیروان سایر ادیان این حق داده شده که شعائر دینی خود را در سایه ی حکومت اسلامی بر پای دارند و به امور شخصی و عادت و آداب و رسومی که با عقایدشان مرتبط است در چارچوب فضای عمومی حاکم بر روحیه ی شریعت اسلامی پایبند باشند و آنها را اجرا کنند.
آزادی دینی تنها در حد شعار و سخن باقی نمانده است، بلکه به آن، توانایی عملی شدن داده شده و گمان تعدی و تجاوز علیه آن و نادیده گرفتن حد مرز آن بعید به نظر می رسد. و این را در اقدام آگاهانه و پر از دوراندیشی و آینده نگری خلیفه ی دوم "عمر بن خطاب" به خوبی می توان مشاهده کرد، هنگامی که در فتح بیت المقدس حاضر نشد در درون کلیسای قیامت نماز بگزارد و در خارج از آن نمازش را خواند از ترس آن که مبادا مسلمانان بعدها به قصد تبرک در آنجا نماز بخوانند و آن جا را به مسجد تبدیل کنند!
در لابه لای اوراق تاریخ دروان اسلامی نیز هیچ سخنی از ویران کردن کلیسایی و یا تخریب مکان های عبادی سایر ادیان دیده نمی شود. در حالی که تاریخ گذشته و معاصر نیز شاهد ظلم و جور و رنج و مرارت های بسیاری است که علیه مسلمین روا داشته می شود، مساجدشان ویران شده و تبدیل به کلیسا و موزه می شود- در اندلس و اروپای شرقی و…- و در هنگام مواجه با چنین برخورد کاملا" متناقضی است که ما بیشتر قدسی ات و پاکی آزادی در اسلام را درک می کنیم. و همین جاست که مفهوم این سخن عمر بن خطاب بر ماروشن می شود که فرموده است:«تا کی مردم شما را به بندگی و بردگی بگیرند و حال آن که مادرانتان شما را آزاد و آزاده به دنیا آورده اند!»
ب: آزادی اندیشه و اظهار نظر:
آزادی ابراز عقیده و اظهار نظر و یا به تعبیری تکلیف و وظیفه ی بیان حق، برای دادن چهره ی اسلامی به جامعه امری ضروری است، و این تکلیف آزادانه است که کژی ها و کاستی های زندگی عمومی را اصلاح می کند و به جامعه مقبولیت،محبوبیت، شفافیت می بخشد. احادیث رسول گرامی اسلام نیز سرشار از این مطلب است. می فرماید:
v به من فرمان داده شده که حق را بگویم اگرچه تلخ باشد.
v به من فرمان داده شده که حق را بیان کنم و در راه خدا از ملامت کسی نهراسم.
v به من فرمان داده شده که حق را اظهار کنم هرچند به زیان خودم باشد.
v کسی که در ابراز حق سکوت می کند شیطانی گنگ است!
آزادی اظهار عقیده و بازخواست مسئولین، دعوتی است که در درون شریعت اسلامی نهفته است، و حکومت اسلامی بر همین اساس استوار شده و حد و حدودش مشخص شده است. آزادی بازخواست حاکم در بطن شریعت قرار داشته و آزادی اظهار عقیده شهروندان در راستای ترمیم و اصلام این خط مشی است. همان چیزی که امیرالمؤمنین "ابوبکر صدیق" در روزهای نخستین خلافتش بر آن تأکید ورزید:«من امیر و سرپرست شما شده ام در حالی که بهترین شمانیستم. اگر به نیکی رفتار کردم از من فرمان برداری کنید و اگر به خطا رفتم مرا اصلاح کنید… و فرمود:«در هر آنچه که من از خدایتان اطلاعت کردم، شما نیز از من اطلاعت کنید و اگر من به خطا رفتم و مرتکب گناه و معصیت شدم، لازم نیست از من اطلاعت کنید…»
آزادی اظهار نظر که اسلام از آن سخن می گوید به آشتی میان عقل و دین منتهی شده است، آن هم بعد از دشمنی دیرینه ای که در عقاید گذشته میان این دو ایجاد شده بود، این آزادی همچنین به گسترش ژرف اندیشی، تفکر و اندیشه و تحقیق در میادین نبرد زندگی منجر گشته و در خلال آن، زندگی دگرگون و متحول شده است. علما و دانشمندان به میدان آمدند و علوم مختلف طب، ریاضیات،ستاره شناسی، زبان و فقه و… گسترش یافت.
این جو حاکم بر آزادی در اسلام است. یک آزادی سازنده و همه جانبه که پیروان و منسوبین به سایر افکار و عقاید را نیز در برمی گیرد و افراد را به نوآوری در رأی و نظر وادار می سازد و به آزادی، اظهار عقیده ترغیب می کند. و در چنین فضایی است که هر انسان آزادی، مطلوب و خواسته ی خویش را می یابد و به دست می آورد. و این همان چیزی است که خلفای راشدین مردم را به برخورداری از آن تشیج و ترغیب کرده اند. روزی "عمربن خطاب" برای مردم سخن می گفت، در اثنای سخنانش از آنان پرسید:"چه می گویید اگر حب دنیا بر من غلبه کند و این گونه راهم را به سوی مال دنیا کج کند(سرش را به یک سو خم کرد)؟مردی برخاست و شمشیر از نیام برکشید و گفت: ما هم با شمشیر چنین می گوئیم (و با شمشیر اشاره کرد که سرش را قطع می کند!)عمر فرمود: «مرا می گویی؟!مرد گفت: آری، با تو هستم! و این سوال را سه بار با تحکم به او پاسخ داد! آنگاه عمر فرمود: خداوند بر تو رحم آورد!سپاس مر خدای را که در میان این امت کسی هست که کژی ها و کژ روی های مرا راست گرداند.»"
اما آزادی برای خونریزی، تخریب و ویرانگری دولت و نظام و اخلاق ، در اسلام جایی ندارد، و اسلام با این آزادی و بی بندو باری به معارضه و مبارزه برخاسته است تا جامعه و مردمانش را از نابودی وهلاکت در امان بمانند.
۷- رأفت و مهربانی و تسامح در اسلام:
جهانی شدن، انسان ها را مورد خطاب قرار می دهد و به سوی آنان دست یاری دراز می کند، و این یاری دادن، گاه به سود انسان و گاه به زیان اوست، گاه در امور خیر است و گاه در امور شر، امام ویژگی اصلی جهانی بودن اسلام، رحمت و مدارا و تسامح است.
خداوند پروردگار جهانیان و پروردگار همه ی مخلوقات است و او خود را با صفت رحمت و مهربانی توصیف می کند:«الرحمن الرحیم» او منتهای رحمتی است که همه چیز را در برگرفته است و رسالت اسلام نیز جزیی از اجزای این رحمت است و برای همه ی جهانیان آمده است و خاص قوم یا امت و یا نژاد و یا منطقه ی جغرافیایی ویژه ای نیست، بلکه تمامی این دایره ها و خطوط تنگی را که بر جهان سایه افکنده و پیوسته جنگ ها و فجایعی را به بار می آورد و همچنان در دوران ما نیز ادامه دارد، نادیده گرفته و از آنها فراتر رفته است.
آثار و جنبه های رحمت اسلامی، گسترده و همه جانبه است و در آیات قرآن و احادیث نبوی به بسیاری از این جوانب اشاره شده است. از جمله:
( وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِّلْعَالَمِینَ )انبیاء/۱۰۷
« ( ای پیغمبر ! ) ما تو را جز به عنوان رحمت جهانیان نفرستادهایم . »
(بِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ)آل عمران/۱۵۹
«ز پرتو رحمت الهی است که تو با آنان ( که سر از خطّ فرمان کشیده بودند ) نرمش نمودی . و اگر درشتخوی و سنگدل بودی از پیرامون تو پراکنده میشدند »
(وَمَا مِن دَآبَّهٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم)انعام/۳۸
«و هیچ جنبندهای در زمین و هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند وجود ندارد مگر این که گروههائی همچون شمایند»
رسول خدا (ص) می فرماید:
· به اهل زمین رحم کنید تا آن که در آسمان است بر شما رحم آورد.[۶]
· تسامح و مدارا با هر کاری همراه باشد، به قدر و ارزش آن می افزاید و از هر امری برداشته شود، ان را ناقص و معیوب می کند.[۷]
· خداوند بر افراد مهربان رحم می کند.[۸]
· همانا که خداوند خون، آبرو و اموال شما را بر همدیگر حرام کرده است.[۹]
· درباره ی این حیوانات زبان بسته از خدا بترسید! به نیکویی از آنها سواری بگیرید و به نیکویی غذایشان دهید.[۱۰]
مدارا و تسامح رسول خدا(ص) تا حدی بود که به سخن همه ی مردم، بزرگ و کوچک، زن و مرد، غنی و فقیر گوش می داد، و منافقین به طعنه می گفتند: محمد به هرکس گوش می دهد و حرفش را تصدیق می کند- یعنی امور را در هم آمیخته است- و در همین زمان بود که این آیه نازل شد:
( وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَّکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَهٌ لِّلَّذِینَ آمَنُواْ مِنکُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ )توبه/۶۱
« در میان منافقان کسانی هستند که پیغمبر را میآزارند و میگویند : او سراپاگوش است ( و راست و دروغ را میشنود و همهچیز را باور میکند ) . بگو : ( او در نهایت لطف و محبّت به سخنان خوب و بد شما گوش فرا میدهد ، ولی به سخن خوب عمل میکند و سخن بد را نادیده میگیرد و بدان عمل نمیکند ، و این ) سراپا گوش بودن او به نفع شما است . او به خدا ایمان دارد ( و همه فرمودههای او را تصدیق میکند ) و به مؤمنان ایمان دارد ( و هرچه بگویند باور میکند ، چون معتقد به اخلاص ایشان است ) و او برای کسانی که از شما که ایمان آوردهاند رحمت است ( زیرا ایشان را به راستای خداشناسی آورده است و راه بهشت را بدانان نموده است ) . کسانی که فرستاده خدا را میآزارند ، عذاب دردناکی دارند . »
امیرالمؤمنین عمربن خطاب می گفت:"به خدا سوگند اگر پای استری در عراق بلغزد قطعا" پسر خطاب در مورد آن مورد سوال و بازخواست قرار می گیرد."
تمدن و فرهنگ با ظرفیتی فراتر از محدودهی زمان و مکان، ظرفیتی که به رغم فتور و ضعف در قلمرو اسلامی، همچنان نمونه و تصویر رحمت و مدارای اسلامی، در اذهان و خاطره ها امری ثابت و به یادماندنی است.
۸- آداب و اخلاق جنگی در اسلام:
اسلام دین صلح و امنیت برای همه ی جهانیان است. و اعلان جنگ آخرین شیوه ی معالجه و آخرین دوایی است که تنها برای مداوای امراض صعب العلاج و با گونه و کشنده که مصالح عمومی را تهدید کند، به کار گرفته می شود.
خداوند در این زمینه می فرماید:
( لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ )ممتحنه/۸
« خداوند شما را باز نمیدارد از این که نیکی و بخشش بکنید به کسانی که به سبب دین با شما نجنگیدهاند و از شهر و دیارتان شما را بیرون نراندهاند . خداوند نیکوکاران را دوست میدارد . »
و می فرماید:
( وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ )بقره/۱۹۰
« و در راه خدا بجنگید با کسانی که با شما میجنگند . و تجاوز و تعدّی نکنید . ( شما جنگافروزی نکنید و بیگناهان و بیخبران و زنانی که نمیجنگند ، و کودکان و پیرمردان و بیماران و امانخواهان را نکشید و خانهها و کشتزارها را ویران نسازید ) . زیرا خداوند تجاوزگران را دوست نمیدارد . »
اگرچه جهاد در اسلام ارزش و جایگاه ویژه ای دارد، اما تنها یک وسیله است و نه هدف! رسول خدا(ص) می فرماید: «ای مردم! آرزو مکنید که با دشمن رودررو شوید، و از خداوند عافیت و آسایش بخواهید، و اگر با دشمن روبرو شدید صبور باشید و بدانید که بهشت زیر سایه ی شمشیرهاست[۱۱]»و لشکریان مسلمان به همراه شمشیر،رحمت و لطف و عطوفت نیز حمل می کردند. ابوبکر صدیق، لشکریان تحت امر اسامه را چنین سفارش فرمود:«کسی را مثله نکنید، بچه های خردسال و پیران افتاده و زنان را نکشید، درختان خرما و هیچ درخت ثمردار دیگری را نسوزانید و قطع نکنید، گاو و گوسفندان و شتران را جز برای خوردن نکشید شما نزد اقوامی می روید که خود را وقف کلیساها و دیرها کرده اند آنها و معتقداتشان را به اسلام دعوت کنید.»[۱۲]
شریعت اسلامی، آئینی است که چشم به صلح و امنیت و ثبات دوخته و به جنگ و جدال امیدی ندارد مگر برای برقراری و تحقق صلح جهانی و امنیت عمومی و برای دفاع از حق و دفاع از ستمدیدگان و یاری دادن آزادی عقیده و آزادی گسترش آن، بلندی شأن و مقام اسلام و ارزش والای آن اخلاقیاتش، جامعه را تحت الشعاع خود قرار داده تا تمام اقوام، نژادها و ملت ها و اعتقادات را دربرگیرد و این اخلاقیات در روابطش با دیگران به خوبی انعکاس یافته است… پس از فتح مکه و به رغم اذیت و آزارهایی که مکیان به پیامبر و مسلمین روا داشته بودند، رسول خدا(ص) آنان را مورد خطاب قرار داد و پرسید:«گمان می برید با شما چه کار خواهم کرد؟» گفتند: ما جز خیر و نیکی انتظار دیگری از شما نداریم، که تو برادر و برادرزاده ی مهربان و بخشنده ای هستی! و او فرمود:«امروز دیگر سرزنش و ملامتی بر شما نیست! خداوند مرا و شما را ببخشاید! بروید که شما آزاد شدگان هستید![۱۳]»
۹- تشریک مساعی و همکاری های اجتماعی در اسلام
از انجا که ابعاد مختلف سازمانی، عبادی و انسانی هماهنگی های اجتماعی اسلام بسیار گسترده است و بر انتساب به اسلام تأکید بسیار دارد، لذا تنها زمانی قابل درک و شناخت است که «فقه اسلامی» به خوبی فهم شود… دوران اسلامی نمونه های بسیاری از تشریک مساعی و همکاری های اجتماعی را در خود دارد که بسیار زیبا بوده و از اعماق ایمان سرچشمه گرفته و مصداق تلاشی قابل توجه است. این تلاش ها و این اقدامات قطعا" بی پایه و اساس نبوده و تنها از انگیزه ها و خواسته های درونی ناشی نشده اند.
بلکه بسیار گسترده تر و فراگیرتر از آن بوده و در پاسخ و لبیک به خواست خدا و پیامبرش، و در اجرای اوامر او و برای جلب رضایت او آمده اند تا عقل و خرد و درون و اعضا و جوارح را مورد خطاب و تحت تأثیر قرار دهند.
در این رابطه احادیث بسیاری از رسول اکرم(ص) بر جای مانده که به برخی از انها اشاره می کنیم:
· هرکس توشه و آذوقه ای مازاد دارد، دیگران را با آن یاری دهد
· به من ایمان نیاورده کسی که سیر باشد و همسایه اش گرسنه بماند و او بدان آگاه باشد
· هر آن کس که شب را به صبح رساند و در فکر امور مسلمانان نباشد مسلمان نیست.
· مردمان همه نیازمند به خدایند و بهترین آنها کسی است که برای مردم سود بیشتری داشته باشد
· هرکس بر درمانده ای که در تنگنا افتاده آسان بگیرد و به او کمک کند، خداوند روز قیامت بر او آسان می گیرد.
· هرکس در فکر برآوردن نیاز برادرش باشد، خداوند نیز نیازهای او را برآورده می سازد.
· اگر نمی توانید با اموالتان مردم را یاری دهید با اخلاق پسندیده این کار را انجام دهید.
· خداوند بر اغنیای مسلمانان(زکاتی) در اموالشان واجب ساخته که فقرا را یاری رسانند. و هر فقیری که گرسنه و برهنه بماند و به گدایی بپردازد و این کار او به خاطر کوتاهی ثروتمندان باشد. بدانید که خداوند ثروتمندان را سخت مورد محاسبه قرار داده و به سختی مجازات و عذابشان می دهد.
· ابن حزم می گوید:«خداوند بر ثروتمندان تمامی سرزمین ها واجب کرده که به امور فقرا رسیدگی کنند، و حاکم باید آنان را به این کار مجبور سازد آنان باید از ان چه که از خوراک لازم است برایشان تهیه کنند، و لباسی که برای زمستان و تابستان مناسب باشد و مسکنی که آنان را از سرما و گرما و چشمان رهگذران در امان نگه دارد»
۱۰- عدالت اجتماعی:
فاصله های شدید طبقاتی، سالیان دراز بر جوامع سایه افکنده بود و نتیجه ای که حاصل شده، جنگ های ویرانگری بوذ که پایه های جامعه را سست نمود و وحدت و همبستگی آن را در هم شکست. هنگامی که اسلام آمد، این مظاهر بیماری و فساد را از ریشه درآورد و نخست از ارائه ی دیدگاهی نسبت به انسان آغاز کرد که براساس آن تنها مقام و ثروت جایگاه او را در جامعه تعیین نمی کند، بلکه این امر از میزان ایمان و پایبندی به ارزش ها و اصول رسالتش روشن می شود.
از این منظر، مفهوم عدالت اجتماعی سربرآورد. و این است که ما در تاریخ اسلام، نبرد طبقاتی خاصی را نمی بینیم، بلکه تاریخ سرشار از موضع گیری هایی اسن که از جانب خلفا صورت می گرفت و به ثبات و تضمین عدالت یاری می رساند. به موضع گیری های زیر توجه کنید:
· عمر بن خطاب روزی بر سر منبر چنین گفت:
« به خدا سوگند در این بیت المال مسلمین کسی را بر کسی برتری نیست و من نیز بر کسی برتری ندارم! هر فرد مسلمانی از آن سهمی دارد. ما همه در خانه هایمان «کتاب خدا» را داریم، و رسول خدا(ص) سهم ما را معین نموده هر کس به میزان مشکلاتی که در اسلام بر او وارد شده یا گام هایی که در این راه برداشته و به میزان ثروت و مالی که دارد و هر کس همانند دوستش. به خداوند سگوند اگر چیزی از آن بماند و چوپانی از کوه های صنعا بیاید سهم خود را از آن می گیرد.»
· و در کتاب "الاموال " چنین آمده است:
در زمان فتح عراق به دست سعد بن ابی وقاص خلیفه ی وقت عمر بن خطاب نامه ای برای او فرستاد و در آن از او خواسته بود که اراضی مفتوحه را تنها میان افرادی که حضور دارند و یا لشکریانی که در آن فتح شرکت داشته اند تقسیم نکند. چون با این کار زمین ها تنها به دست آنان افتاده و سایر مسلمانان بهره ای از آن نمی بردند. همچنین این فرمان برای جلوگیری از ایجاد تیول داری و مالکین بزرگ صادر شده بود. در قسمتی از این نامه آمده بود:
«اما بعد، نامه ات به من رسید مردم می خواهند غنائم و آنچه را که خداوند به عنوان غنیمت به آنان داده در میانشان تقسیم نمائیم! بنگر هر آنچه از اسب و استر و اموال که در لشکریان به آنان رسیده، میان مسلمانانی که حضور دارند تقسیم کن و زمین ها و رودها را برای کارگزارانشان باقی بگذار تا برای مسلمین بماند، چه اگر همه را میان حضار تقسیم کنیم برای سایرین چیزی نمی ماند…»
در پایان:
در برابر پدیده ی جهانی شدن که از هر نقطه ای از دور و نزدیک هجوم آورده و در برابر جبهه گیری و جناح بندی های کشورها و مردمان، و در میان دو دسته ی کسانی که جهانی شدن را سرنوشتی محتوم می دانند که هیچ راه گریزی از آن نیست و کسانی که به دنبال نقش خود در درون آن هستند، و با وجود اختلافات شدیدی که در سطح صنعت و تکنولوژی و اقتصاد میان کشورهای بزرگ و کشورهای در حال توسعه و عقب مانده به وجود آمده و با وجود نیروی طغیانگری که از کشورهای قدرتمند و در رأس آنها ایالات متحده از آن برخوردارند، در میان این همه تضاد و تفاوت سخن گفتن از «جهانی شدن» بیهوده و گزافه می نماید! و حقیقت آن است که این پدیده امری اجباری است که از طریق آن قوی، اراده و خواست خود را با شیوه ای نوین و در چارچوب قانونی جهانی بر ضعیف تحمیل می کند و رهایی از چنگ آن مشکل به نظر می رسد!
برخورد و معامله با این پدیده ممکن نیست سودی دربرداشته باشد، مگر اینکه از طریق وحدت و به دست آوردن قدرت در هر شکلی از اشکال آن و رشد و گسترش دادن این قدرت و به کارگیری آن در خدمت بیداری و حرکت این امت و مسلط ساختنش در زمین صورت بگیرد.
بی شک نیرو و قدرت مسلمانان در درونشان نهفته و در دسترس آنان است. نیروی عقیده، نیروی اقتصادی، نیروی ثروت های طبیعی و… و آن چه که بدان نیاز دارند قدرت اراده و عمل است. و این امر نیاز به بیداری و آگاهی بیشتری دارد. و جهاد و فداکاری و احساس رابطه ای عمیق و مستقیم و انتسابی شایسته به تمام اصول و مبانی این دین، و بر دوش گرفتنش به مانند رسالتی جهانی که به ادای مسئولیتش در چارچوب عالم دانش و انقلاب ارتباطات گسترده ی کنونی می پردازد.
مهم ترین و اصلی ترین نقشی که از مسلمانان امروزی انتظار می رود این است که اسلام را به عنوان رسالتی جهانی بر دوش گرفته و منتشر نمایند، چون از آن جا که این عصر، عصر جهانی شدن است اسلام با توجه به اصول و تدابیری که دارد برای رهبری و به دست گرفتن زمام امور این عصر، از شایستگی و لیاقت بیشتری برخوردار است اما… اما به یک رهبری حکیمانه و به افرادی مخلص و هم فکر و هم پیمان نیاز دارد:
( مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً )احزاب/۲۳
« در میان مؤمنان مردانی هستند که با خدا راست بودهاند در پیمانی که با او بستهاند . برخی پیمان خود را بسر بردهاند ( و شربت شهادت سرکشیدهاند ) و برخی نیز در انتظارند ( تا کی توفیق رفیق میگردد و جان را به جان آفرین تسلیم خواهند کرد ) . آنان هیچ گونه تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادهاند ( و کمترین انحراف و تزلزلی در کار خود پیدا نکردهاند ) . »
_________________________
منبع: جهانی شدن و آینده جهان اسلام / نویسنده: فتحی یکن/ مترجم:مولود مصطفایی
انتشارات: نشر احسان -۱۳۸۷
[۱]روایت از طبرانی فی الاوسط
[۲]روایت از احمد و بخاری
[۳]روایت از ابوداود و بیهقی
[۴]حدیث شریف
[۵]الخراج- ابویوسف
[۶]روایت از ابوداود
[۷]روایت از ابوداود
[۸]روایت از دارمی
[۹]روایت از شیخان
[۱۰]روایت از ابوداود
[۱۱]روایت از مسلم
[۱۲]البساعی
[۱۳]ابن هشام