اندیشه

ارتداد در اسلام

ارتداد در اسلام

یوسف سلیمان زاده

اسلام دینی است عقلانی، و از تمامی مخاطبان خود می خواهد که از روی تعقل و بر پایه ی استدلال های قوی علمی و عقلی وارد آن شده و اصول و پایه هایش را(توحید، نبوت، معاد) در سایه اقناع درونی بپذیرند. به همین دلیل آیات بی شماری از قرآن کریم آدمیان را به تفکر و تدبر فرا می خواند و از تقلید و پیروی کورکورانه نهی نموده است. برای اثبات عقلانی بودن اسلام صدها آیه در قرآن کریم وجود دارد که با قطعیات علمی در رشته های مختلف علوم تجربی سازگاری داشته و کتاب های بی شماری توسط متخصصین در این رشته ها در راستای هم خوانی آیات قرآن با یافته های علمی دنیای مدرن به رشته تحریر درآمده است. همچنین در آیات بی شماری ضمن به مبارزه طلبیدن مخالفان و مخاطبان خود در هر سطح علمی، از ایشان می خواهد که اگر می تواند آیاتش را به چالش کشانده و هم نوعی برایش بیابند، در ضمن اعلامیه جهانی حقوق بشر که سنبلی از افکار و اندیشه های متفکرین بین المللی است، بسیاری از بندهای آن نه تنها با قوانین و احکام اسلامی سازگار است، بلکه قرن ها پیش قرآن به صورت کامل تر و همه جانبه تر آنها را بیان داشته است. از سوی دیگر آیات قرآنی و افکار و اندیشه های منشأ گرفته از این آیات در میدان عمل و در عرصه ی اجتماعی و در شرایط یکسان و در فضای آزاد می توانند گوی سبقت را از سایر افکار و اندیشه ها ربوده که گذشته تاریخ هم این را به اثبات می رساند، زیرا این افکار در شرایطی بر جوامع حاکم شده اند، که مخالفان بواسطه نیروهای مادی وبه شیوه های مختلف درصدد حذف آنها بوده اند. به همین دلیل به طور یقین می توان ادعا نمود افرادی که عاقلانه و عالمانه وارد دین اسلام می شوند به ندرت از این دین خارج شده و سر از ارتداد در می آورند. دینداران تحقیقی اگر دچار شبهه ای در دین شوند می دانند که بسیاری از شبهات یا مربوط به عملکرد مسلمانان و جوامع اسلامی است و یا ناشی از برداشت فقهی و اسنتباط های عقلی است که اسلام آن را به رسمیت شناخته و برای همیشه در اجتهاد را برای آیندگان باز گذاشته است، بدین ترتیب که تمامی افراد جامعه اسلامی می توانند به شرط کسب اجتهاد، ضمن برخورد عقلی با متون اسلامی با بسیاری از شبهات به مقابله برخیزند. ضمن این که به دلیل زندانی بودن در حصار زمان و مکان ممکن است بخشی از شبهات امروزی را آیندگان دریابند و بخشی دیگر که مربوط به ذات الهی است چون در دایره ی حواس آدمیان نمی گنجد در فردای قیامت مکشوف خواهد شد. حساب دینداران تقلیدی، جبری، محیطی و ژنتیکی هم از بقیه دیندارانی که آگاهانه از حق آزادی خود در راستای انتخاب عقیده بهره می برند، کاملا" جداست. اولا" آنها وقتی مسلمان به حساب می آیند و قوانین اسلامی بر آنها جاری می شود که بعد از بلوغ، آگاهانه عقیده خویش را انتخاب نمایند. این دینداران که اکثرا" در معرض ریزش بوده و همواره مناسب ترین افراد برای شکار شدن از سوی احزاب کمونیستی و لائیکی و گرایش های سکولاری و ضد دینی هستند، اولین قربانیان پرورشی بی حاصل و تربیتی تقلیدی و ناکارآمد فرهنگ اسلامی گرفتار جمود و دیانتی ظاهری و گرفتار انحطاط هستند که آنها پیش از آن که مجرم باشند، قربانی هستند. آنها از وقتی که چشم باز کرده اند و با پدران و مادران و جوامع خود برخورد عقلانی داشته اند، هموراه تضاد رفتار و ظاهرسازی و ریاکاری در سایه دین و انواع و اقسام ظلم و ستم را به نام دین مشاهده نموده اند که همه ی اینها می تواند زمینه ساز ارتداد آنها شود، حال ارتداد آنها از دو حال خارج نیست یا طالب حقیقت اند ولی رفتار و عملکرد نامناسب جوامع اسلامی و شبهه های فراوان ذهنی باعث بدبینی آنها نسبت به اعتقادات پدرانشان شده است. آنها بدور از تبعیت از هوی و هوس و فقط در راستای بهره مندی از حق اختیار و آزادی خود به عنوان نوعی اعتراض به جامعه اسلامی با عقاید پدرانشان وداع می نمایند. در برخورد با آنها که نسلی هستند که هدف تهاجم فرهنگی قرار گرفته اند و این تهاجم آنان را در روزگار رکود و افول این امت و در وانفسای اشتغال عالمان به بحث های بیهوده و اختلاف های مذهبی از پیکر امت بریده است، پسندیده ترین برخورد، بایستی موضع یک طبیب و مربی باشد نه موضع یک قاضی و حاکم و قاتل. به طور حتم در سایه برخورد منطقی با آنها و رفع شبهاتشان می توان بدون توسل به خشونت، ایشان را به پیکره جامعه اسلامی برگرداند و از آنها دیندارانی تحقیقی که مایه ی عزت جامعه اسلامی هستند، ساخت و اگر هم قصد رجوع نداشتند و بر افکار و اندیشه های جدید خود پافشاری نمودند اگر حاکم اسلامی تشخیص داد که آنها قصد براندازی و مخالفت عملی با اعتقادات سایر دینداران را ندارند رها کردن آنها در راستای بهره وری ایشان از حق آزادی با بسیاری از آیات قرآن کریم و سیره حضرت رسول (ص) به مراتب سازگارتر است تا اقدام برای قتل ایشان به عنوان حد ارتداد.

دکتر قرضاوی با تقسیم بندی مرتدین می فرمایند:

« من بر این باورم که علما در مورد بدعت کوچک و بزرگ قایل به تفاوت شده اند همچنان که در مورد اهل بدعتی که برای بدعت خود تبلیغ می نمایندو سانی که برای آن تبلیغ نمی­کنند فرق گذاشته اند. در مورد پدیده ی ارتداد هم بایستی میان شدت و ضعف آن و در ارتباط با اهل ارتداد بین دعوت کننده و غیر دعوت کننده، فرق بگذاریم. مرتدی که دیگران را نیز به ارتداد فرا می خواند، تنها یک انسان عادی منکر اسلام نیست، بلکه به خاطر به دست گرفتن پرچم مبارزه با اسلام و مسلمانان با آنها همچون محاربین با خداوند و پیامبر (ص) و تلاشگران برای گسترش فساد در زمین نگاه خواهد شد.»[۱]

و در نهایت آخرین نوع ارتداد که ملیه ی عالمان اسلامی در گذشته و عصر حاضر بر قتل و محاربه با آن اتفاق نظر دارند، مرتدی است که علیه مسلمانان و کیان جامعه اسلامی وارد مبارزه شده و عالمانه درصدد متلاشی نمودن و سست نمودن اعتقادات مسلمان می­باشد. این افراد چه از روی طرح و نقشه قبلی وارد اسلام شوند و یا چه مقلّدانه عضو جامعه اسلامی باشند و بنا به دلایلی با تبعیت از هوی و هوس و در سایه ارضای اغراض شخصی و یا در راستای اجرای فرامین و نقشه های دشمنان اسلام چنین اقدامی را انجام دهند، حاکم اسلامی مؤظف است در راستای حفظ کیان و اصول و پایه های دین اسلام شدیدترین مجازات ها را برای ایشان در نظر گیرد.

قرضاوی در این زمینه می فرمایند:

«باید برای برخی از موارد ارتداد مانند ارتداد سلمان رشدی که دیگران را به وسیله زبان و قلم به ارتداد فرا می خواند، مجازات سختی در نظر گرفته شود، و رأی جمهور و اکثریت و ظاهر احادیث در راستای ریشه کن نمودن شر و بستن فتنه و آشوب، ملاک عمل قرار گیرد. ایشان با اسم بردن از ارتداد نقابدار آن را خطرناک ترین نوع ارتداد می دانند و می فرمایند:

« ارتداد کسانی که همچون برخی افراد مرتد ساده اندیش نیستند که به کفر و ارتداد خود آشکارا افتخار کنند، نه آنان زرنگ تر و کارکشته تر از آن هستند که کفر و ارتداد خود را آشکار نمایند.آنها ارتداد خویش را درلفافه های گوناگون می پیچند و چنان خود را در پشت ظاهر آراسته شان مخفی می کنندکه شناختن آنها کار هر کسی نمی باشد و عقول ساده اندیش و چشم های ظاهربین را یارای دریافتن ماهیت آنها نیست. این ارتداد، ارتداد فکری است که اثرات و پیامدهای آن روزانه در لابه لای صفحات روزنامه، کتاب و مجلاتی که به تعداد زیادی چاپ و منتشر می شوند، می بینیم و آن را از بلندگوی رادیو و تلویزیون و فرهنگ و قوانینی که برایشان تبلیغ می شود، می شنویم و مشاهده می کنیم، نفاق به مراتب بدتر از کفر آشکار است. به همین خاطر در اوایل سوره ی بقره قرآن کسانی را که کفر خویش را آشکار می کنند، تنها در دو آیه مورد مذمت و سرزنش قرار داده، اما در سیزده آیه به بیان و انحراف منافقین پرداخته است.

مسئولیت و واجب قطعی در قبال این پدیده آن است که با اسلحه ای که خود آنها از آن بهره می گیرند، به مقابله آنها برخیزیم و برای کشف پنهانی ها و افتادن نقاب چهره شان و باطل گردانیدن سحر و جادوگری هایشان با فکر و اندیشه اهل حق به میدان مبارزه با آنان گام بنهیم. درست است که آنان بیشترین و گسترده ترین منابر و میکروفن و وسایل و رسانه های گروهی اعم از رادیو و تلویزیون و روزنامه را در اختیار دارند، اما نیروی عظیم حقانیتی که ما از آن برخورداریم و ذخیره ی ایمانی بسیار پر حجمی که قلوب ملت های مسلمان را مملو نموده است و تأیید و وعده ی پیروزی خداوند، همه این ها کافی است که کاخ بنا گردیده از خاکستر آنها بر سر و رویشان فرو ریزد.

همچنان که خداوند می فرماید:

(‏ بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ ‏)انبیاء/۱۸

«‏ بلکه ( ما چنین نمی‌خواهیم و ) حق را به جان باطل می‌اندازیم ، و حق مغز سر باطل را از هم می‌پاشد و باطل هرچه زودتر محو و نابود می‌شود . وای بر شما ( ای کافران ) به سبب توصیفی که می‌کنید ( از بی‌هدفی جهان ، و از افترائی که بر خدا و فرستاده یزدان می‌بندید ) . ‏»

(فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ)رعد/۱۷

«کف و حباب روی آب به سادگی می ترکد و از بین می رود، اما آنچه برای مردم مفید است در زمین ماندگار می شود.»

مرتدین در جامعه اسلامی و هر جامعه دیگر را می توان به منزله ی تومورهایی فلمداد کرد که در اثر رشد نامناسب و تقسیم کنترل نشده سلول های بدن به وجود می آیند. چنین توده سلولی که جزء پیکره ی فرد بوده از جمله سلول های غیر مفید برای بدن فرد شده اند. که آنها را می توان به دو دسته خوش خیم و بدخیم تقسیم بندی نمود. در حالت خوش خیمی آسیب و ضرری به بافت های مجاور خود نرسانده و سر جای خود باقی می مانند که در این حالت نیازی به عمل جراحی و مبارزه با چنین تومورهایی وجود ندارد و مدارای با آنها اشکالی ندارد. مرتدان خوش خیم هم هرچند از پیکره ی جامعه اسلامی جدا شده اند و به عنوان افرادی جدا از جامعه اسلامی به حساب می آیند (از لحاظ عقیده نه حق شهروندی) ولی چون ضرری را متوجه جامعه و اعضای آن نمی نمایند، نیازی به برخورد خشونت آمیز با آنها احساس نشده و دادن حق آزادی عقیده به آنها هم عقلانی بوده و هم با روح و ماهیت اسلام همخوانی دارد. اما دسته دوم از مرتدین که در واقع می توان آنها را به عنوان تومورهای بدخیم قلمداد نمود و در ردیف سلول های سرطانی قرار می گیرند و سلول هایی بوده اند که قبل از سرطانی شدن جز سلول های مفید بدن بوده، ولی تحت تأثیر عواملی، آنتی ژن های سرطانی را کسب کرده اند که چنین سلول هایی سرجای خود باقی نمانده و ضمن اختلال در بافت ها و اندام های تولیدی با جابجایی به نقاط دیگر بدن نیز منتقل شده و در عملکرد سایر قسمت های بدن نیز اختلال ایجاد خواهند نمود. و اگر برخورد سریع و مناسب با چنین تومورهایی صورت نپذیرد و از طریق شیمی درمانی و دارو و عمل جراحی با آنها مقابله نشود چه بسا فرد را از کار انداخته و زمینه ساز مرگ و نابودی آن شخص شوند. مرتدین بدخیم هم که از جمله سلول های سرطانی جوامع به حساب می آیند و چون درصدد نابودی جامعه اسلامی بوده و تمام تلاش و کوشش خود را به کار می گیرند تا به شیوه های مختلف ارکان و پایه های جامعه را متزلزل نمایند، در صورت عدم برخورد با آنها نظم اجتماعی و انسجام جامعه دینی برهم می خورد، به همین دلیل بایستی بلافاصله در جامعه با چنین مرتدینی که به منزله های سلول های سرطانی که در حال رشد و نمو هستند و نه بر مبنای برخورداری از آزادی انتخاب عقیده، بلکه به سبب عداوت و دشمنی درصدد متلاشی نمودن ارکان جامعه اسلامی هستند برخورد شود.

نکته بسیار مهمی که باید مسلمانان به آن توجه داشته باشند و در واقع یکی از مهم ترین عوامل رکود جوامع اسلامی که مستمسک دشمنان دین در راستای مورد اتهام قرار دادن قرآن و سنت شده است، این است که در اکثر جوامع اسلامی مخالفان فکری و عقلی یکی از مذاهب و یا حرکت های فکری را ترک گفته و به مذهبی دیگر بپیوندد و حتی در بسیاری موارد اگر آن شخص برخی از رأی و استنباط های فقهی سایر مذاهب را به دلیل داشتن پشتوانه قوی عقلی و دینی که دارای سازگاری بیشتری با روح اسلام و جوامع امروزی است را قبول نماید، از سوی حرکت فکری و مذهب گذشته خود طرد شده و مورد انواع و اقسام تهمت ها و برچسب زدن ها قرار می گیرد و به عنوان فردی مرتد تلقی می شود و همین حکم چه بسا او را در معرض انواع و اقسام شکنجه ها و آزار و اذیت ها قرار داده و در صورت مقاومت و تسلط، چه بسا در بسیاری موارد از سوی مذهب فقهی غالب جامعه جان خود را از دست دهد. چنین تلقی از دین که بیشتر از سوی دینداران متعصب تقلیدی که دچار نوعی مطلق نگری فکری شده اند و مذهب و فکر خود را عین دین تلقی می نمایند
، ارائه می شود، بزرگترین صدمات را متوجه جامعه اسلامی نموده و در طول تاریخ سبب شده است که همواره مذاهب غالب که دارای قدرت مادی و پشتوانه قدرت حکومتی بوده اند، تلاش نمایند، به شیوه های مختلف پیروان سایر مذاهب را در تنگنا قرار داده و ضمن سلب آزادی از آنها به شیوه های گوناگون در صدد هضم و حذف سایر فرقه ها و مذاهب برایند که متأسفانه باعث شده است به جای اینکه نقاط مشترک و اصول بنیادی تمامی مذاهب برجسته شوند و زمینه های اتحاد و همبستگی جامعه اسلامی فراهم آید همواره اختلافات و تفاوت های فقهی که به مراتب کمتر از اشتراکات است مورد بزرگ نمایی واقع شده و تمامی نقاط اشتراکی را در جامعه اسلامی تحت الشعاع خود قرار دهند و در واقع در جامعه اسلامی آنچه بیشتر رواچ دارد مرتد فقهی است تا مرتد دینی چه بسا در بسیاری موارد مسلمانان با پیروان سایر ادیان و حتی احزاب لاییک سازگاری بیشتری از خود نشان می دهند تا با برادران مسلمان خود که دارای اختلافات فقهی هستند.

________________________

آزادی در اسلام

مؤلف: یوسف سلیمان زاده

انتشارات:تافگه- ۱۳۸۷

[۱] – دورنمای جامعه ی اسلامی، دکتر قرضاوی، ص ۶۱.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا