اندیشهمطالب جدیدمقالات

بدعت چیست؟ تعریفی جامع و مانع از بدعت

بدعت چیست؟ تعریفی جامع و مانع از بدعت

نویسنده: حیدر الماسی

تعریف بدعت

می خواهیم جامع‌ترین و مانع‌ترین تعریف مختار را از بدعت معرفی کنیم.

برای این منظور ضمن ملاحظه شرائط تعریف[۱]باید به نصوص اسلامی و ادله شرعی و تمامی آنچه که در این کتاب به عنوان معرفی بدعت به آن عنایت شده، توجه کرد تا تعریف، تعریفی دقیق، جامع، مانع و روشن و صحیح باشد.

باید اعتراف کرد که تعریف امام شاطبی از بدعت، بهترین و کامل‌ترین تعاریف است. وی درکتاب بی‌نظیر الاعتصام بدعت را اینگونه معرفی می‌کند:

(البدعه طریقه فی الدین مخترعه تضاهی الشریعه، یقصد بالسلوک علیها مایقصد بالطریقه الشرعیه[۲]… بدعت راهی در دین است که ساختگی است و با شریعت الهی مشابهت دارد و هدف و منظور از آن، همان هدفی است که از راه و روش شرعی، موردنظر است.»

در اینجا برای تبیین بیشتر مطلب مفردات تعریف را شرح می‌دهیم تا مفاهیم تعریف شفاف‌تر شود.

طریقه:  منظور از طریقه راه و سنت و تمام آن چیزی است که برای عمل کردن و پیمودن ترسیم شده و یا برای تعبد ساخته می‌شود، چه در مسائل علمی و نظری و چه در مسائل عملی و اجرایی.

فی الدین: فایده ی این قید مثبت این است که طریقه‌ی مذکور باید در امور دینی و آنچه که در این زیر مجموعه قرار می‌گیرد، باشد. چون اساساً ذم بدعت و بدعت مصطلح، مربوط به امور دینی و چارچوب آن است وگرنه اختراع در امور دنیوی قطعاً نه تنها مذموم نیست بلکه همانطور که گفتار، سیره و عمل پیامبر و صحابه نشان می‌دهد بسیار ممدوح و محمود است. و گفتار رسول اللهص: «من أحدث فی أمرنا هذا، ما لیس منه فهو رد»[۳]فصل الخطاب این قید و مبحث است. چه بسا دیده شده که ناصران بدعت و بدعت گذاران وقتی که با منع و انکار مخالفان، روبرو می‌شوند دست به دامن مغالطه‌ زده و مظاهر علم و تکنولوژی بشری را بدعت می‌نامند تا سرپوشی بر بدعت‌گذاری یا بدعت‌پذیری خود بگذارند. و مثلا می‌گویند: ماشین، تلفن، رادیو و … نیز بدعت است، پس چرا از آنها استفاده می‌کنید از طرف دیگر ممکن است افرادی از سرکج فهمی به عنوان دفاع از سنت، در مقابل علم روز و دستاوردهای آن بایستند، که پرواضح است، هردو موضع، اشتباه محض است.

باید توجه کرد که منظور از بدعت‌سازی، ساختن، پرداختن و تحویل دادن عقائد، اقوال، اعمال و رفتارهایی به نام دین است که هیچ دلیل شرعی مثبت بر آنها نیست. این کار نوعی استدراک بر خدا و پیامبر است گویی مبتدع با زبان حال می‌گوید، آنچه را که خدا و پیامرش ندانستند و یا فراموش کرده و یا اشتباه نمودند، ساختم و ذکر کردم و اصلاح نمودم. از طرف دیگر بدعت گذار در واقع به خود حق تشریع داده، درحالی که این حق فقط خاص خداست و با اندکی اندیشه در ماده «شرع» که پنج بار در قرآن آمده به خوبی متوجه می‌شویم که حق تشریع از لوازم الوهیت است، در آن آیات می‌خوانیم:

) ((الشوری: ۱۳)

«خداوند برای شما از دین، آن را تشریع کرد که نوح را به آن سفارش مؤکد کرد و به آنچه که آن را بر تو وحی نمود».

)((المائده: ۴۸)

«برای هر کدام از شما امم (پیروان انبیا) شریعت و راه واضح و روشنی را مقرر کردیم».

)((الشوری:۲۱)

«آیا این کافران شریکانی از شیاطین یا الهه باطل دارند که دینی را بر ایشان تشریع کردند که خداوند به آن اذن و رضایت نداده است؟»[۴]

)  ((الجاثیه: ۱۸)

«سپس به دنبال بنی اسرائیل، ترا به شریعتی واضح و روشن از امر دین، قراردادیم و تو از آن شریعت و راه، پیروی کن».

البته در فهم این آیات توجه به سیاق و سباق آنها بسیار، الزامی است که بحث اصلی آنها، اختصاص حق الوهیت به الله تعالی و نهی از شرک است.[۵]

نکته بسیار مهمی که از آیه آخر فهم می‌شود این است که باید توجه نمود که فقط الله شارع است و پیامبر متبع است و اینکه در افواه، پیامبر را شارع می‌گویند، اشتباهِ محض است.

بنابراین تشریع از فروعات الوهیت است وشکی نیست که لااله اله الله.

مخترعه:  اختراع یعنی آوردن چیز جدیدی که مردم نسبت به آن سابقه ذهنی ندارند.

و دراینجا (این مفهوم را می‌رساند که با تتبع در مجموعه دین، بدعت امر پرداختی است که در اصالت دین، جایی را برای خود ثبت نکرده است.)

تضاهی الشریعه: مضاهاه به معنی مشابهت، مقایسه، مقابله، تقلید و مشاکله می‌آید.

این فعل در تعریف می‌تواند از ماده (ض، هـ ی) یا (ض، هـ أ) باشد[۶]و حامل تمامی مفاهیمی است که برای آن ذکر شد.[۷]و در قرآن به صورت فعل مضارع باب مفاعله یکبار آمده است.

)((التوبه: ۳۰)

«یهود گفتند: که عزیز پسر الله است و نصاری گفتند مسیح پسر الله است، این گفتار فقط ادعای زبانی آنهاست، اینان با این گفتار همانند کسانی که پیش از آنها کفر ورزیدند، نسبت فرزند به خدا می‌دهند».

مشابهت بدعت با شریعت فقط از جهت مظهر و ظاهر است و از جهت جوهر، بدعت با شریعت رابطه‌ی تباین دارد.

کسی که چیزی تقلبی می‌سازد، لازم است، کالای بدلی خود را زیرکانه و با تزویر، اصلی جلوه دهد تا بیننده را فریب دهد. در واقع مبتدع مانند کسی است که پول تقلبی می‌سازد، وی ساده انگاران و زودباوران را فریب می‌دهد، در حالی که پول وی جز کاغذی بی‌اعتبار چیزی دیگر، نیست. مشابهت بدعت با طریقه شرعی می‌تواند در جهتی از جهات شریعت باشد، و لازم نیست که تمامی اجزای بدعت، با سنت و طریقه شرعی، همانند باشد. این مسئله می‌تواند با الزام به عملی و یا منع از عملی دیگر باشد که البته همراه با این الزام، وضع، قصد قربت و نیت عمل دینی کردن، همراه است. مضاهاه می‌تواند با تخصیص زمان یا مکان یا هیئتی مخصوص به صفت یا عملی شرعی باشد. که شرع قائل به آن تخصیص نیست.[۸]

مضاهاه می‌تواند با الحاق عملی محدث به شریعت و یا به صورت کاستن جزیی از عمل و طریقه شرعی، صورت پذیرد. و مضاهات می‌تواند یا تغییر قالب‌ها و ظواهرشریعت، یا تبدیل اصطلاحات شرعی و یا حذف و اضافه کردن بر اعتقادات و مبانی عقیدتی و یا احکامی باشد.

به هرحال عمل مضاهاه با تمامی معانی آن همراه با نوعی مغالطه و استدلال غلط است که بدعت پرداز و یا فرد بدعتی، به آن استناد می‌کند و نص و اشارتی شرعی را به غلط تأویل و تحریف می‌کند و یا دلیلی را به عنوان دلیل شرعی، جعل می‌کند[۹].

در قسمت اخیر تعریف شاطبی می‌خوانیم، (یقصد بالسلوک علیها ما یقصد بالطریقه الشرعیه) .

با توجه به اینکه ما از الفاظ عموم است، می‌توان گفت که مبتدع با ابتداع خود می‌خواهد ترغیب به اطاعت و عبادت و انقطاع به آن را در خود و دیگران بیفزاید تا هدف غایی قرب به خدا، بهتر حاصل شود و یا اینکه مصالح خمسه را به زعم خود، بهتر تأمین نماید، در هر حال این کار همانطور که گفته شد، نوعی استدراک بر شارع است.

گویا مبتدع چنین قصد می‌کند (گر چه وی قلبا چنین منظوری نداشته باشد)

مبتدع توجه نکرده، که قوانینی که شارع برای تعبد و جلب مصالح بندگان وضع کرده، کافی است. او اگر بدعت را در زمینه عبادات ابتداع کرده باید بداند که معبود علیم، خود راه عبادت را بهتر می‌شناسد، و اگر برای رستگاری دین و دنیا وضع کرده، باید بداند که باز خالق دین و دنیا رستگاری را بهتر از او می‌شناسد و راه رسیدن به آن را بهتر وضع می‌کند.[۱۰]

نکته‌ای که در تعریف شاطبی، بسیار جای توجه است کلمه (ما) درجمله (یقصد بالسلوک علیها ما یقصد بالطریقه الشرعیه) می‌باشد، که به علت عام بودن لفظ (ما)، هم بدعت را در زمینه عبادات در بر می‌گیرد و هم در زمینه عادات و معاملات.

وی در الاعتصام می‌گوید: «در اصول شرعیت این مطلب به ثبت رسیده که الزاماً در امور عادی شائبه‌ای از تعبد وجود دارد، چون آنچه که معنایش در امور مأمورٌ به یا منهیٌ عنه علی التفصیل، فهم نمی‌شود، تعبدی است اما آنچه که معنایش فهم می‌شود و مصلحت و مفسده‌ی آن برای انسان مفهوم می‌باشد، امر عادی است.

مواردی مانند طهارت، نماز، روز و حج، تعبدی است و اموری همچون، نکاح، بیع و شراء، طلاق، اجاره، جنایت، امور عادی است، چون احکامشان معقول المعنی می‌باشند.

و چون مقید به اوامر شرعی هستند، در حصار تعبد قرار دارند، لذا مکلف حق انتخاب و این کنم یا آن کنم را در آن ندارد، لذا بدعت به آنها نیز تعلق می‌گیرد، و البته اگر امر و نهی و تحدید و تقیید و ثواب و عقابی برای امور عادی ذکر نشود، نباید مقوله بدعت را در آنها وارد ساخت.[۱۱]

فصل دوم: بدعت در نصوص شرعی

دقت در کاربرد بدعت در متون اصیل اسلامی، به محقق کمک می‌کند که درباره بدعت بینشی متقن و صحیح و فهمی درست، پیدا کند. به این منظور باید دید که سباق و سیاق و شأن ورود بدعت در احادیث نبوی و کلام و آثار شاگردان مدرسه رسول خدا، چیست؟

[۱۲]– این تحقیق و دقت موجب می‌شود، تعریف صحیح و کاملی از بدعت ارائه دهیم و یا از بین تعریف‌های برتری که علماء در مورد بدعت داده‌اند، تعریفی را اختیار کنیم که با کاربرد صحیح آن، در میان کسانی که عقیده و ایمانشان ملاک صحت عقیده و ایمان دیگر مسلمین است، مطابقت داشته باشد.

 [۱۳] – اهمیت نگاه دقیق به متون اسلامی، برای فهم صحیح بدعت، از آن جهت است که غالبا عنصر زمان و مکان و عمومی شدن یک واژه کلیدی در میان عامه مردم در تغییر مفهومی آن واژه تأثیر دارد. لذا در بسیاری از موارد می‌بینیم که مردم عوام، شبه عوام و عوام‌گرا، معنی متطور و تغییر یافته را به جای معنای اصیل و اصلی اصطلاح، به کار می‌برند که قطعاً این کاربرد موجب تحریف مناسبات و تغییر فهم کلی خواهد شد. تطور و تغییر واژه‌های یک عقیده، تنها مختص دین و گستره آن نیست. [۱۴] حساسیت توجه به مفهوم اصلی و اصیل یک واژه در فهم دینی و تفسیر و تحلیل قضایای دینی به علت ارتباط آن قضیه به دین طبعا بیشتر است.

یقیناً اگر شخصی درک صحیحی نسبت به مصطلحات کلیدی دین نداشته باشد، در تحلیل خود به خطا خواهد رفت. هم اکنون برخی از نفی و اثبات‌های غلط در میان مسلمانان در مورد پاره‌ای از افکار و اعمال و اختلاف بر بدعت یا عدم بدعت بودن بعضی از اعمال، در ارتباط با عدم فهم یکی از دو طرف مناقشه، بر سر مفهوم صحیح بدعت است.[۱۵]

———————————————

منبع: بدعت تعریف، احکام و انواع آن / تألیف:حیدر الماسی / انتشارات: پرتوبیان


[۱]-در علم منطق برای تعریف (معرّف) چهارشرط اصلی تقریرشده است به این ترتیب: ۱- تعریف نباید تعریف به نفس باشد مثلاً حرکت را به نقل تعریف کنیم ۲- عدم تعریف معرف ۳- معرف باید جامع مصادیق خود و مانع غیر خود باشد ۴- تعریف باید از معرف اوضح و اعرف باشد. محمود شهابی، رهبر خرد صص ۱۲۲-۱۲۱٫

[۲]-ابواسحاق الشاطبی، الاعتصام ج۱ ص ۳۷٫

[۳]-ترجمه و تخریج حدیث در مباحث گذشته چند بار تکرار شده است.

[۴]-استفهمام صدر این آیه برای توبیخ است، صفوه التفاسیر جلد۳ص۲۱۳٫

[۵]-مورد پنجمی که در اینجا ذکر نشده، آیه: ۱۶۳ سوره الاعراف است، که کلمه شرع جمع شارع در آن به کار رفته و شارع در آن آیه به معنی راه آبی است. و موضوع مربوط به بنی‌اسرائیل است و به ما نحن فیه ارتباطی ندارد.

[۶]-راغب اصفهانی، مفردات ص۳۰٫

[۷]-همان منبع، ص ۳۰ و نیز علی صابونی، صفوه التفاسیر جلد ۱ ص ۸۳۰ و المختار من الصحاح ص ۳۰۵٫

[۸]-همان منبع، ص ۳۰ و نیز علی صابونی، صفوه التفاسیر، جلد۱ ص ۸۳۰ والمختار من الصحاح، ص ۳۰۵٫

[۹]-برای تحقیق بیشتر در این مورد مراجعه شود به ابن جوزی، تلبیس ابلیس، خصوصا باب دوم آن. خواننده زیرک و اهل تحقیق می‌تواند برای هر کدام از موارد مذکور در متن، مصادیق متعددی در بین اعمال مسلمانان بیابد.

[۱۰]-مراجعه شود به ابواسحاق الشاطبی، الاعتصام ج۱ صص ۴۰-۴۱ و ج ۲ صص۷۹-۸۰٫

[۱۱]-ابواسحاق الشاطبی، الاعتصام ج۲ صص ۷۹-۸۰ و ج۱ ص ۴۱٫

[۱۲]-با عنایت به اینکه فهم، همانطور که در تاج العروس (۹/۱۶) آمده یعنی: (تصور المعنی من اللفظ) است و نیز با توجه به اینکه این تصور در نهایت، تعقل و شناخت را به دنبال دارد. همانطور که در لسان العرب (۱۲/۴۵۹) آمده: (فهمت الشیء عقلته وعرفته) و نباید از نظر دور داشت که مفهوم آن است که از فحوای اشاره‌ی لفظ استنباط می‌شود نه از صیغه و ظاهر آن.

[۱۳]-اشاره است به آیه:  ۱۳۷ سوره البقره: «فإن آمنوا بمثل ما آمنتم به فقد اهتدوا».

[۱۴]-مثلاً واژه پرولتاریا در زبان لاتین به معنای فرزندمند، از کلمه PROLES(به معنای فرزند) است. این کلمه نخست در امپراطوری روم، در قرن ششم پیش از میلاد، پدیدار  شد. در آن زمان به موجب قانون، زمینداران و دیگر طبقات می‌بایست با پرداخت مالیات یا خدمت سربازی به دولت خدمت کنند و آنان که چیزی نداشتند تا به دولت بپردازند، می‌بایست فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند این کلمه در سده ی دوم مسیحی ناپدید شد و در سده‌های پانزدهم و شانزدهم به معنای مردمی که زمین خود را از کف داده و تنها با نیروی کار خود می‌زیند، به کار رفت و در سده‌ی نوزدهم، نویسندگان سوسیالیست مانند سیسموندی، کابه، لوئی بلان و پرودون آن را به کاربردند، و کسی که آن را رواج عام بخشید یک نویسنده‌ی اجتماعی آلمان به نام لومرنتز فن اشتاین بود. ولی این نام بیشتر با نام مارکس قرین است. مارکس در کتاب (نقد فلسفه‌ی حق) هگل از پرولتاریا به نام «طبقه‌ای دربندهای سخت» سخن می‌گوید در آن رساله وی از پرولتاریا این تعریف را به خوانندگان می‌دهد: «مقصود از پرولتاریا طبقه‌ی کارگران مزدور جدیدی است که مالک هیچ وسیله‌ی تولیدی نیست و نیروی کار خود را برای  تأمین زندگی می‌فروشد» مارکس و انگلس پرولتاریا را تنها به معنای کارگران تهیدست صنعتی به کار می‌بردند و اساساً این لغت در جنبش‌های کمونیستی و درتاریخ کمونیسم به همین معنا به کار برده شده است. اما به یاد داریم که در اوائل انقلاب (ایران) برخی به عمله‌ها و کارگرانی که کارگر ساده ساختمانی بودند نیز پرولتاریا می‌گفتند!! این اشاره کوچکی به تأثیر عنصر زمان و عمومی شدن یک واژه کلیدی فکری، در تطور و تغییر مفهومی یک لفظ است. که طبعاً این نوع کاربرد عامیانه صحیح نیست و تحلیل کمونیست با این تعبیر عوامانه از پرولتاریا و دیگر واژگان مارکسیست، بیشتر به یک شوخی شبیه است تا تحلیل علمی. ر- ک داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، صص ۸۴ -۸۵ .

[۱۵]-و شاید هیچ واژه‌ای مانند کلمه إله را نیافت که در میان مسلمانان این عصر تحریف معنایی پیدا کرده امروزه بسیاری لا اله الا الله را «هیچ خدایی به جز خدا نیست» ترجمه می‌کنند و خدا را هم به معنای خالق می‌گیرند، سطحی بودن این تفکر را با تأمل در آیاتی که کلمه اله در آنها به کار رفته به وضوح می‌توان دریافت.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا