جای پا
جای پا
خوابی دیدم ……
خواب دیدم در ساحل با خدا قدم می زنم .بر پهنه ی آسمان صفحه هایی از زندگی ام برق زد.
درهرصحنه ، دوجفت جای پا روی شن دیدم .یکی متعلق به من ودیگری متعلق به خدا. وقتی آخرین صحنه در مقابلم برق زد. به پشت سر و به جای پاهای روی شن نگا ه کردم. متوجه شدم که چندین بار در طول مسیر زندگی ام. فقط یک جفت جای پا روی شن بوده است.
هم چنین متوجه شدم که این در سخت ترین و غمگین ترین دوران زندگیم بوده است .
این واقعا برایم ناراحت کننده بود و در باره اش از خدا سئوال کردم .
خدایا اگر به دنبال تو بیایم ، تو در تمام راه با من خواهی بود . ولی دیدم که در سخت ترین دوران زندگیم ، فقط یک جفت جای پا وجود داشت .
نمی فهمم چرا هنگامی که بیش از هر وقت دیگر به تو نیاز داشتم ، مرا تهنا گذاشتی .
خدا پاسخ داد : بنده ی بسیار عزیزم ، من همیشه در کنارت هستم و تنهایت نخواهم گذاشت .
اگر در آزمون ها و رنج ها ، فقط یک جفت جای پا دیدی ، بدان خاطر بود که
در آن هنگام تو را در آغوشم حمل می کردم .
جای پا : پرستو ابراهیمی