تربیت، اخلاق و تزکیه

پایه های اولیه تربیت نفس

پایه های اولیه تربیت
نفس

مومن باید نسبت به
نفسش حسن ظن نداشته باشد، زیرا همین سبب میشود خصلت های زشت و اخلاق بدش بر او
پوشیده ماند، زیرا نفس به شهوتها فراخوانده و از رشد و هدایت باز میدارد.

حال که چنین است ناگزیر
باید اقدام به چنین کارهایی نماییم:

 

۱-       
سوء ظن دایم به
نفس و پرهیز مداوم از آن.

۲-       
لگام ترس بر او
نهادن تا به سادگی بتوان آن را سرپرستی کرد.

۳-       
مقاومت در برابر
پا فشاری اش به خود شیفتگی.

۴-       
محاسبه نفس.

۵-       
مداوم توبه نمودن.

 

۱-سوء ظن داشتن به نفس:

بر ما واجب است که بر
نفس هایمان اعتماد و اتکا ننموده و نسبت بدان حسن ظن نداشته باشیم، زیرا نفس هرگز
ما را به کار خیری فرا نمیخواند، و به خاطر تاکید این مفهوم، لازم است که خطورات
نفسانی را که بر ذهن میگذرد و اشاراتی را که در خصوص ضایع گردانیدن یا به تاخیر
انداختن انجام حقی از حقوق القا مینماید و یا ارتکاب گناهی را میطلبد، پیگیری
ننماییم، این کار نقش بزرگی در شناخت نفس و پرهیز مداوم از آن دارد. چند بار به
یاد می آوری که نفست ترا فرا خوانده که به خاطر راحت طلبی و استراحت برای نماز صبح
بیدار نگردی؟

و چندین بار به یاد
میاوری که نفست تو را واداشته که چشمانت را به دیدن چیزی سوق دهی که بر تو حرام
است؟!

… و از جمله کارهای
معینی که مدام به نفس هشدار میدهد، پیگیری و جستجوی این موضوع در قرآن است تا
ببینیم که نفس با پیشینیان چه معامله ای کرده است؛ کسانی همچون برادران یوسف، همسر
عزیز مصر، سامری، ثمود، و فرعون…

 

۲- ترس از خداوند:

نفس همچنان که توانایی
انجام گناهان و طغیان را دارد به همان شیوه توانایی خودداری و دوری از گناه را نیز
دارد، همچنان که خداوند میفرماید:

” وَ نَفْسٍ وَ
مَا سَوَّاهَا فَألْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَا هَا “

“و سوگند به نفس
آدمی، و به آنکه او را ساخته و پرداخته کرده است سپس بدو گناه و تقوا را الهام
کرده است “

نفس _ همچنان که آجری
میگوید:_

وقتی سیر شود چشم
براه باقی میماند و وقتی ناامیدش کنی او هم ناامید میگردد.

وقتی او را به قناعت
واداری قناعت میکند و هنگامی که در مراقبتش سستی کنی طغیان میکند.

اگر او را به حال خود
واگذاری بدی میکند و اگر او را به انجام دستورات الهی واداری به نیکی میگراید.

برترین افسار و لگامی
که نفس بدان پیش رانده میشود، ترس از خداوند عزوجل است:

” وَ أمَّا مَنْ
خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهیَ النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی* فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ
الْمَأَوَی”

” و اما آن کسی که
از جاه و مقام پروردگار خود ترسیده باشد، و نفس را از هوی و هوس باز داشته باشد،
قطعا بهشت جایگاه (او) است.”

ابزارها و وسایل
فراهم سازی ترس از خداوند بسیارند که در رأس آنها یاد بسیار از مرگ قرار دارد. و
همچنین یادآوری آخرت و زیارت قبور و نوشتن وصیت نامه و خریدن کفن و گوش دادن به
سخنرانی ها و خواندن کتابهایی که دل را رقیق و لطیف میگرداند.

۳- مقاومت در برابر
اندیشه ها و تمایلاتی که به عجب و غرور فرا میخواند:

پیوسته نفس_ هر نفسی_
بر صاحبش پافشاری میکند تا او را تمجید و تعریف کرده و در هر کار مثبتی که موفق به
انجامش میشود، یا سخن مفید و ارزشمندی که میگوید، دچار خود شیفتگی شود.

بر ما واجب است که با
این اندیشه ها و تمایلات، همراه و هم آوا نگردیم، و با تمام توانمان در برابرش مقاومت
و پایداری کنیم و در برابر هر اندیشه ای هر چند کوچک ساکت و آرام ننشینیم….از
جمله مواردی که ما را در این مقاومت یاری میدهد یادآوری عواقب بدی است که به خاطر
عجب دامن گیرمان می شود؛ از جمله خشم و غضب خداوند و نابود شدن کارهای نیک.

سری میگوید: اگر شخصی
وارد باغی گردد که تمامی آفریده های خداوند از پرندگان در آن حضور داشته باشند و
هر پرنده ای او را مخاطب قرار داده و صدایش به این شخص برسد و بگویند: سلام بر تو
ای دوست خداوند، آنگاه نفس آن شخص نسبت به این خطاب آرامش یابد، او در دستان نفسش
اسیر گردد.

از جمله دیگر وسایل
یاری کننده، بخشیدن مال و چیزهایی از این قبیل است که دوستشان داریم، آن هم زمانی
که در برابر پافشاری های نفس احساس ضعف و سستی نمودیم.

 

۴- محاسبه نفس:

زمینه های بسیاری
برای محاسبه نفس وجود دارد که در بر گیرنده همه دستوراتی است که خداوند ما را به
انجام آنها فرا خوانده یا کارهایی که ما را از انجامشان باز داشته است.

آنچه ما را در موضوع
علاج عجب یاری میدهد محاسبه نفس برای ادای کامل حقوق خداوند است که همچون علاجی
مؤکد برای رهایی از این بیماری محسوب میشود.

ابن قیم میگوید: آنچه
سبب میشود شخص از عجب و غرور، و دیدن کارهای خود دوری گیرد این است اولاً نسبت به
حق خداوند بر خود بیاندیشد سپس ببیند که آیا آنچنان که شایسته است آن حق را ادا
نموده است.

در نتیجه هر کس که
خداوند و حقش را، و آنچه از لوازم بندگی که شایسته عظمت اوست را بشناسد: کارهای
نیکش در نظرش نیست و نابود میشوند و به راستی در دیدگانش کوچک جلوه میدهند، و
میداند که این کارها نجات دهنده واقعی او از عذاب خداوند نیستند و آنچه آدمی را به
عزت میرساند و عبودیتش را نیک میگرداند چیز دیگری است.

در حال و روز موسی
علیه السلام بیاندیش در حالی که ابتدا و قبل از اینکه به اعمالش بنگرد به حق
پروردگارش نگریست آنگاه گفت: پروردگارا، چگونه شکر تو را به جای آورم در حالی که
تمام کارهایی را که انجام داده ام همسنگ کوچکترین نعمتی از نعمت هایی که به من عطا
کرده ای نیست. به سویش وحی آمد که ای موسی الآن شکر مرا به جای آوردی.

آنچه در این محاسبه
یاریگر است تفکر در نعمت ها، و تلاش در شمارش آنهاست_ همچنان که پیشتر بیان شد_ و
از زمره مهمترین نعمتهایی که هنگام انجام این محاسبه شایسته است در آن تفکر شود،
نعمتهای برگزیده شدن و رسیدن فضل و احسان خداوند بر بنده است.

 

۶-مدام
توبه کردن:

توبه نتیجه طبیعی
محاسبه پیروزمندانه است، محاسبه ای که صاحبش به حق خداوند و ناتوانی اش در ادای
کامل این حق نظر افکنده در نتیجه به سرعت به طرف مولایش شتافته و از او درخواست
عفو و گذشت و مدارا مینماید و هرزمان که شناخت ما از حق خداوند فزونی یابد و خود
را در ادای آن مقصر بدانیم، توبه ی ما جدیتر شده و ترس ما شدت یافته و خود را خار
تر و حقیر تر میبینیم.

همین بیانگر این مطلب
است که صحابه و گذشتگان هرچند بسیار تلاش و کوشش مینمودند اما بسیار ترسان نیز
بودند. این ابوبکر صدیق
رضی الله عنه است
که میگوید: ای کاش گیاهی بودم که توسط حیوانات خورده میشد.

و این ابن عباس است
که به عمر بن خطاب میگوید: خداوند به وسیله تو شهرهای بزرگ را آبادان گردانید و
سرزمین ها را گشود و چنین و چنان کرد، سپس عمر رضی الله عنه گفت: به راستی دوست
دارم که از حساب و کتاب آخرت رهایی یابم در حالی که هیچ پاداشی و گناهی نصیبم
نگردد.

و عثمان بن عفان رضی
الله عنه گفت: اگر من میان بهشت و جهنم قرار گرفته و ندانم که کدام سوی برده
میشوم، قبل از اینکه بدانم به کدام سو برده میشوم میخواهم که خاکستر باشم.

شخصی نزد عبدالله بن
مسعود گفت: چقدر دوست دارم که از اصحاب الیمین باشم،‌بیشتر از آن دوست دارم که از
مقربین باشم. عبدالله گفت: اما کسی اینجاست که دوست دارد که چون مرد بر انگیخته
نشود… منظورش خودش بود.

 

خلاصه

از این روی برای ما
روشن میشود که از مهمترین وسیله های حقیر داشتن نفس و با دیده تحقیر و نقص به
کارها نگریستن: شناخت خداوند و شناخت نفس است.

 

ابن قیم میگوید: هر کس
که حضور اسماء و صفات خداوند و در قلبش ریشه دوانیده و نیرو گیرد، و علم و حالش
بدان متصف گردد، این حالت به آرامی در همه کارهایش سرایت میکند و چندین برابر آن
را در حق پروردگارش، یعنی حق خود در برابر حق پروردگارش را کوچکتر از خردلی در
برابر کوههای دنیا میبیند، در نتیجه انتظار دریافت جزا و پاداش از قلبش رخت بر
میبندد، زیرا خود را در برابر او خوار و اندک، و در چشمانش ناچیز میبیند.

دبوسی اهمیت شناخت
خدا و شناخت نفس، در علاج عجب و خود بینی را خلاصه کرده، میگوید: رهایی از عجب و
خود بینی کاری سخت و نادر است، زیرا نفس خواهان قدرت و نفوذ و سلطه و اقتدار
است… و فقط زمانی از خودبینی دست میکشد که نسبت به ناتوانی و نیاز نفس شناخت
پیدا کرده و از اسرار آن آگاهی یابد. همچنین نسبت به قدرت خالق نفس و منت هایی که
به راههای گوناگون بر آن نهاده شناخت پیدا نماید.

 

بگو و تکرار کن

فقط از خداوند طلب
کمک و یاری مینمایم، و فقط به او پناه میبرم، و از او میخواهم که راه راست را به
من نشان دهد، و فقط به او روی آورده و متوسل میشوم. متبرک و خجسته است کسی که
مقدرات را تقدیر میکند، بنده حرکت نمیکند و نمی ایستد و سخن نمی گوید و سکوت
نمیکند مگر به واسطه نعمت جدیدی که حتما به او خواهد رسید و خداوند از قدیم آنرا
تقدیر نموده است. جاودانه همه سپاس و ستایشها تنها او را سزد و پیوسته و ابدی شکر
از آن او باد.

—————————————————

منبع : بتت را بشکن

مؤلف : دکتر مجدی
هلالی

مترجم : مجتبی دروزی

انتشارات : نشر احسان

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا