دروسی از فی ظلال

زیبای ، زیبا آفرین

زیبای ، زیبا آفرین


شهید سید قطب


*(الذی احسن کل شی ءٍ خلقه )*


او کسی است که هرچه را آفرید ، نیکو آفرید


خداوند این حقی است که فطرت آن را می یابد و چشم آن را می بیند و خرد آن را تشخیص می دهد . حقی است که در اشکال اشیاء و در وظایف آنها ، در سرشت چیزها به طور فردی ، در هماهنگی آنها به گونه جمعی ، در سیماها و نمودها و احوال و اوضاع و فعالیت و تلاش و حرکت و جنبش همه پدیده ها ، پدیدار و آشکار است ، و در هر چیزی جلوه گر است که دور یا نزدیک مربوط به وصف زیبایی و زیبانگاری و نو و نوآفرینی است .


پاکا یزدان سبحان ! این ساختار او در هر چیزی است . این دست قدرت او است که آثار پدیده ها و آفریده ها دارد . این هر چیزی است که آفریده است و زیبانگاری و نوآفرینی و محکم کاری و استواری در آن جلوه گر آمده است ، بدون اینکه فرارَوی و کوتاهی شود ، و فزونی از حدومرز زیبانگاری بشود و کم و کاستی روی بدهد ، و افراط و تفریطی در حجم یا شکل یا ساختار و یا وظیفه و کاری صورت پذیرد . هر چیزی به اندازه لازم است و از حد و مرز هماهنگی زیبا و دقیق فزونی یا کاستی داشته و از موعد مقرر خود پیشی یا پسی بگیرد و از فاصله زمانی خود درگذرد یا کوتاهی کند…در هر چیزی از ذره کوچک گرفته تا بزرگ ترین اجرام ، و از سلول ساده ای گرفته تا پیچیده ترین اجسام ، زیبانگاری و استواری در آن جلوه گر می آید … همه اعمال و احوال و حرکات و حوادث نیز چنین است . همه آنها هم از زمره ساختار خدایند، و رد یکایک آنها اندازه گیری دقیقی در موعد و در جولانگاه و در فرجامی که دارند انجام گرفته است ، برابر طرحی که در حرکت و سیر این جهان از ازل تا به ابد با تدبیر و تقدیر خدا پی افکنده شده است و ریخته گردیده است .


هر چیزی و هر آفریده ای ساخته شده است تا نقش ویژه خود را در نمایش هستی اجراء و ادء کند، و برای اجراء و اداء این نقش آمادگی دقیقی دارد ، و با استعدادها ویژگیهایی آماده گردیده است و زاد و توشه داده شده است که او را برای اجراء و اداء نقش خود کاملاً شایسته و بایسته کرده است . این سلول تنهایی که مجهز است برای انجام انواع وظایف ، این کرمی که در حرکت است و با پاها و یا موها و با نرمی تن و آرامی و قدرت  بر راه رفتن است به زیباترین شکلی و شیوه ای که باید باشد، این ماهی، این پرنده ،این خزنده ،این حیوان ، این جانور…همچنین این انسان ،این ستاره ، این سیاره ، این افلاک ، این جهانها ، این گردشها و چرخشهای منظم ومرتب و دقیق و هماهنگ و شگفت و با اوقات دقیق و حرکات پیاپی ، هرچیزی و هرچیزی ،تا آنجایی که چشم کارمی کندو برد دارد ،دارای ساختار و پیکره شگرف است و در یکایک آنها زیبانگاری و محکم کاری به کار رفته است و به گونه ماهرانه و استادانه ساخته و پرداخته گردیده است.


چشم باز و ذهن آگاه و دل بینا، زیبایی و زیبانگاری را در همه موجودات و پدیده های هستی مشاهده می کند . زیبایی و زیبانگاری را در هریک از اجزا و افراد هستی     می بیند . اندیشیدن درباره آفریدگان یزدان، هرکجا که دیده یا دل و یا ذهن بنگرد و توجه کند، به انسان پشتوانه ای از اندوخته های بزرگ و سترگی از ذخائر زیبایی  وزیبانگاری عطاء می کند، و نواها و آواهایی از هماهنگی و کمال بدو می بخشد ، نواها و آواهایی که از هر سو خوشبختی را با شیرین ترین مزه هایی که دارد گرد    می آورند ، و آب حیات خوشبختی را به دل انسان می ریزند. آن وقت است که انسان در این جشن باشکوه و زیبا و دقیق و بدیع الهی بسر می برد ، و نشانه های زیبانگاری و استواری را در هر چیزی که می بیندو در هرچیزی که می شنود و در هرچیزی که درک وفهم می کند، ورانداز و مشاهد می نماید ، و در آن مدت زمانی که کوچ خود را بر این ستاره ادامه می دهد و زندگی خویش را بسر می برد . همچنین از فراسوی شکلها و تصویرهای این جهان فانی ، با جمال باقی برجوشیده از جمال ساختار اصیل الهی ، پیوند و اتصال پیدا  می کند .


دل از این نعمتهای فراوان در این کوچ زمینی خود چیزی را درک و فهم نمی کند . مگر زمانی که از جمود و رکود عادت و خوی  بیدار شود و به در آید ، و از خستگی و فرسودگی انس و الفت بیرون شود و برخیزد ، و نواها و آواهای جهان هستی پیرامون خود را بشنود ، و به پیامها و اشاره های آن چشم بدوزد ، و در پرتو نور الهی بنگرد تا چیزها و پدیده ها عنصر زیبای اصیل خود را بنمایند  آن گونه که از دست قدرت و نوآفرین خدا بیرون آمده اند و پدیدار گردیده اند ، و هر زمان که چشم یا خرد او به یکی از نو آوریها و زیبانگاریهای خدا بیفتد  او را به یاد بیاورد و ذکر او را بگوید ، در این وقت است که دل احساس می کند که پیوندی میان آفریدگار نوآور زیبانگار و میان چیزی وجود داردکه آن را از نیستی به هستی آورده است و خلعت زیبای وجود بر تن او چست کرده است ، و همچون دلی آنچه را که می بیند و آنچه را که احساس می کند زیباتر و آراسته تر مشاهده می کند ، چون جمال کردگار متعال را در فراسوی آن      می بیند .


این جهان زیبا است ، و زیبایی آن از میان نمی رود ، و انسان در درک و فهم این زیبایی مراتب والاتری را می پیماید و بیشتر وبهتر آن را می بیند و مشاهده می نماید ، و خوب تر و نیک تر از آن جمال لذت می برد و بهره می جوید تا مرز نامحدودی و بدان اندازه که بخواهد وجهان آفرین وهستی بخش به او اجازه دهد .


عنصر جمال و زیبایی در پهنه این جهان هستی ، کاملاً مقصود و منظور است . محکم کاری و استواری در ساختار هر چیزی کمال وظیفه را در آن جای می دهد و          می گنجاند،تابدانجا که به حد و مرز جمال و زیبایی می رسد و جمیل و زیبا می شود . کمال ساختار پیکره هر چیزی در هر عضو و اندامی ، و در هر آفریده ای جلو ه گر است و بر در و دیوار وجود جلوه گر می آید … بنگر به این زنبور عسل ،بدین گل ، بدان ستاره ، بدین شب ، بدین روز ، بدان سایه ها ، بدان ابرها ، بدین موسیقی  وآهنگی که در سراسر وجود طنین انداز و نغمه پرداز است ، بدین همآوایی و هماهنگی که نابهنجاری و ناموزونی ندارد و لحظه ای قطع نمی گردد و بریده نمی شود . و…


این کوچ لذت بخشی که در این جهان زیبا و در ساختار شگفت انگیز و دل آرای    ترکیب بند ساختار آن است ،‌ قرآن ما را متوجه این کوچ می کند تا ما آن را ورانداز کنیم و به دیده دل بنگربم و از مشاهده این همه جمال و جلالی که دارد لذت ببریم . بدان هنگام که قرآن می فرماید :


 


*(الذی احسن کل شی ءٍ خلقه)*


آن کسی است که هر چه را آفرید نیکو آفرید .


 


قرآن مجید بدین وسیله دل را بیدار می سازد تا مواضع و موارد حسن و جمال را در گستره این جهان برزگ ببیند.


 


*(الذی احسن کل شیءٍ خلقه)*


آن کسی است که هر چه آفرید ، نیکو آفرید .


منبع : فی ظلال القرآن


مترجم : استاد خرمدل


 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا