نوروز؛ جشن ملّی کردستان
نوروز؛ جشن ملّی کردستان
نویسنده : عبدالرحمن صدیق / مترجم : محمد حسن پور
اشارهی « عبدالرّحمن صدیق» یکی از افراد برجستهی حزب اتحاد اسلامی کردستان عراقهای گوناگون شرکت کردهمیباشد که کارهای تحقیقی انجام داده و در گردهمایی.است. ایشان به عنوان یک روشنفکر و محقق در کردستان عراق شناخته شده استواضح است که در مورد استنادات ترجمهای از کارهای او میباشد.اثر زیرتاریخی نوروز نظریات متفاوت و گاه متناقض وجود دارد و نظریهی فوق بهعنوان یکی از نظریهها مطرح میباشد.
هر سال بنا به رسم تاریخی صد سالهی ملت کرد، عصر روز قبل از نوروز، بر بلندای کوهها، تپهها و قلههای مرتفع آتش پیروزی روشن میکنیم تا یاد و خاطرهی قیام پیروزمندانهی کاوهی آهنگر را گرامی بداریم و صفحهای دیگر از صفحات ظلم وستم ملت مظلوممان را ورق بزنیم.
ملت کرد با بزرگ داشت و یادآوری این جشن بزرگ، به جهانیان اعلام میکند که ملتی مستقل و دارای شناسنامه و تاریخ ویژهای است.۱به همین سبب قدرتهای حاکم و سازمانها و ارگانهای سرکوبگرشان به شدت با این جشن مخالفت نموده و از اجرای این مراسم جلوگیری کردهاند.
دشمنان ملت کرد هرگاه در سرکوب این جشن با شکست مواجه شدهاند، به دین متوسل شده و کوشیدهاند تا با نقاب دینداری و با ترویج شایعات نادرست از قبیل این که: نباید((نوروز)) را یک جشن به حساب آورد، در تاریخ اسلام جشنی به نام ((نوروز)) وجود نداشته است، تعیین((نوروز)) به عنوان آغاز سال نادرست است، روشن کردن آتش در «نوروز» بدعت است و شایعات نادرست دیگری از این دست، میخواهند شور و احساسات ملی ما را خاموش کنند.
این ایده های نادرست در حالی ترویج داده میشوند که هر کدام از کشورهای مسلمان یک روز را به عنوان جشن ملی اعلام نموده و جشن میگیرند. پس چرا مردم ما که یکی از کهن ترین اقوام دنیا و منطقهی خود هستند و میهنمان گهوارهی دوم بشریت است باید تحت تأثیر چنین سخنانی قرار گیرد.
اکنون برای رفع این تهمتهای ناروا، آنها را بررسی میکنیم:
اول: هنوز هم برخی از مردم منظور پیامبر را از حدیث ذیل در نیافتهاند: ((ان لکل قوم عیدا و هذا عیدنا۲)) به همین خاطر با استناد به این حدیث میگویند که غیر از عید رمضان و عید قربان، عید دیگری وجود ندارد؛ اما اگر به منابعی که ((صحیح بخاری)) را تفسیر کردهاند، نظیر: ((فتح الباری)) و ((عمده القادری)) و «ارشاد الساری» مراجعه نماییم، در مییابیم که در تفسیر این حدیث چنین میگویند: ((فی قول لکل قوم عید: ای لکل مله من الملل المختلفه عید یسمونه باسمه)) و قوله هذا عیدنا: ((و هو یوم الاضحی.)) یعنی در هر آیینی جشنی وجود دارد که با اسم خاصی نام گذاری شده است. دلیل این گفته، کلمهی((مله)) است که به معنی ((دین)) میباشد و عیدهای ((رمضان)) و ((قربان)) جشنهایی هستند که دین اسلام آنها را برای ما مشخص نموده، پس جشنهای دینی ملت ما میباشند. اما جشنها و مناسبتهایی را که ملتمان از زیر یوغ ظلم و استبداد رهایی یافته یا خواهد شد، شامل جشنهای ملی خواهند بود.
عید((نوروز)) هم که ۲۷۰۰سال قدمت دارد و به مناسبت تشکیل دولت ماد به عنوان آغاز سال ملت کرد اعلام شده، و بزرگ ترین جشن ملت ما است.
بر این اساس در دین اسلام هر مناسبت دیگری را میتوان جشن گرفت، مانند: تولد، روز مادر، روز زن و مناسبتهای ملی و … . در این رابطه استاد عبدالکریم حمادی الدیان در مجلهی ((التربیه الاسلامیه)) در پاسخ به سؤال یکی از خوانندگان، در بارهی عید چنین میگوید: ((اما تسمیته عیدا قلیست حراما و لا مکروهه، الا اذا اعتقدوا الیوم عید وضعه الشارع)) یعنی: ((نامگذاری و تعیین یکی از مناسبت های ملی به نام عید، نه حرام است و نه مکروه، به شرط آن که آن را یک عید دینی تعیین شده از سوی خدا ندانیم.))
به این ترتیب در مییابیم که عیدهای رمضان و قربان جشن های دینی ما هستند که خدا آن ها را برای ما تعیین نموده است و ملت مسلمان کرد این در روز را به خاطر دین شان جشن میگیرند و ((نوروز)) هم جشن ملی ما است و آن را به خاطر ملیت مان جشن میگیریم. زیرا نوروز و روز پیروزی یک ملت و تولد عزم ملی و استقلال ملت کرد است، به همین سبب هر سال را برای بزرگ داشت آن، جشن میگیریم.
دانشمند شهیر، «ابن تیمیه» در کتاب «اقتضاء الصراط المستقیم» کلمهی عید را چنین تعریف میکند: «العید: اسم لما یعود من الاجتماع العام علی وجه معتاد عائدا ما یعود السنه او بعودالاسبوع او الشهر او نحوذ لک».[۱]
دوم: اغلب اوقات و نیز در طول دوران حکومت اسلام این مراسم برپا بوده و مانند مراسمات دینی به گرمی از آن استقبال شده است. در روز نوروز مردم شیرینی پخش نموده و برای بزرگ داشت آن، مراسم بر گذار کردهاند. این روز آنقدر شیرین و به یاد ماندنی بوده که امام علی(ع) آرزو کرده هر روز نوروز باشد. در جلد دوم کتاب((التراب الاداریه او نظام الحکومه النبویه))، اثر عبدالحیالکتانی، چنین آمده است: ((جیء الی ((علی)) بفالوذج، فأکل منه، و قال: ما هذا؟ قالوا، نور النیروز، فقال: ((نوروزنا فی کل یوم.))[۲]
در دورهی امویان نیز، نوروز به عنوان آغاز سال جدید معین گردید و باج و خراج در اغاز سال جمعآوری شده است. اما مردم برخی از مناطق که نمیتوانستند تا هنگام نوروز محصولاتشان را بفروشند و خراجشان را پرداخت نمایند، درخواست نموده اند که نوروز به عنوان آغاز سال تعیین نگردد بلکه آخر فصل بهار برای این کار مناسبتر است. چون درخواست آنها از طرف حکومت پزیرفته نشد، با نوروز به مخالفت برخواستند و به نوروز تهمت ناروا زدند و به آن بد و بیراه گفتند.
ابوریحان بیرونی هم در کتاب ((آثار باقیه)) صفحهی۲۱۷.۲۱۶ به این مطلب اشاره میکند و میگوید: ((ان الملاک اجتمعوا فی عهد هشام بن عبدالملک الاموی و شکوا الی عامله، خالد بن عبدالله القسری، و شرحوا ما یجدونه من الاصعاب و سالوه ان یوءخر النوروز شهرا، فأبی.))[۳]
دلیل درخواست آنها همان بود که قبلاً به آن اشاره شد. دکتر حسن ابراهیم حسن در صفحهی ۳۵۵ کتاب ((تاریخ الاسلام)) چنین میگوید: ((لان التقویم الجدید قدم یوم النوروز، فکان یجیء، و الزرع اخضر فی الوقت الذی یحب ان یدفع فیه الضرائب.))[۴]
در دورهی پادشاهان عباسی نیز نوروز مهمترین جشن رسمی بوده است. دکتر حسن ابراهیم در جلد دوم ((تاریخ الاسلام)) در بارهی نوروز میگوید: ((اصبحت من اهم اعیاد هم الرسمیه فی العصر العباسی الاول.))[۵]
پس بیاید تا ما هم بیش از گذشته به این عید ملی و دیگر مناسبتهای ملیمان اهمیت دهیم و به کردستان و ملیتمان افتخار کنیم، زیرا این ملیت مخلوق خداست و هم او آن را به ما بخشیده است.
سوم: بنا به دلایل فطری و طبیعی، بسیار ضروری است که در ادارهها و سازمانهای حکومت کردستان و نیز زندگی روازنهی مردم از تقویم کردی استفاده گردد. زیرا استفاده از آن به منزلهی احیاء تاریخ کهن ملت کرد است و با آب و هوا و وضعیت کردستان بسیار متناسب بوده و استفاده از آن نیز بسیار آسان است. از طرفی نام ماههای تقویم کردی بسیار با مسمی بوده و وضعیت طبیعت و آب و هوای آن ماهها کاملاً هماهنگ است:
1_ نه وروز(خاکه لیوه)، گولان، جوزردان، ماه های بهار؛
2_ پوشپهر، خهرمانان و گهلاویژ، ماههای تابستان؛
3_ رهزبهر، گهلاریزان(خهزهلوهر)، سهرماوهز، ماههای پاییز؛
4_ بهفرانبار، ریبهندان و رهشهمه، ماههای زمستان هستند.
تعداد روزهای ماههای فوق، با ماههای فارسی برابر است.
چهارم: در پاسخ کسانی که میخواهند آتش نوروز را به آتشپرستان نسبت دهند و میگویند آتش نوروز برای پرستش کردن آن روشن شده است، میگوییم: این نظریه نادرست است، زیرا دوست و دشمن میدانند که روشن کردن آتش صرفاً برای اعلام پیروزی ملت کرد بر ضحاک خون خوار و ظالم و آغاز حکومت ((فریدون))، شاه عدالتگستر بوده است و اکنون نیز صرفا یک مسألهی سیاسی است. دکتر کنتر وشنر در کتاب ((احفاد صلاح الدین الایوبی)) که عبدالسلام مصطفی آن را به عربی ترجمه کرده است، مینویسد: ((لکن عملیه اشعال النیران عندالکورد، هی عمله سیاسیه بحته، فهی اشاره واضحه علی رغبه الکورد فی اعلان کونهم شعبا مستقلا بذاته… و ذلک المغزی السیاسی تتم مراقبه عملیه اشعال النیران و منعها و مطارده القائمین بها من قبل اجهزه الشرطه و الامن فی البلاد المعنیه.))[۶]
با توجه به این دلایل در مییابیم که روشن کردن آتش نوروز جنبهی سیاسی دارد و نشانهی استقلال و پیروزی ملت ماست و نوروز هم جشن ملی کردها است و عیدهای رمضان و قربان جشن دینی ملت کرد و تقویم کردی برجسته نمودن خواست تاریخی ملت کرد است.
——————————————————————
منبع : نیشتمان
۱. داشتن پیشینه و تاریخ را نباید کم ارزش دانست، دکتر علی شریعتی معتقد است که هر ملتی باید سه چیز داسته باشد تا بتوان آن را یک ملت به حساب آورد: 1_ تاریخ 2_ مذهب 3_ فرهنگ
۲. رواه البخاری و مسلم
[۱] – عید نام هر چیزی است که باز گردد یا هر اجتماعی که به طور معمول تکرار شود؛ خواه این چرخش سالانه باشد یا هفته ای یا در طول ماه و مانندآن
[۲] – برای امام(ع) فالوده آوردند, آن را خورد سپس گفت: این فالوده به چه مناسبتی بود؟ گفتند: به مناسبت نوروز, گفت: ((هر روزمان نوروز باد))
[۳] – در زمان هشام بن عبد الملک اموی, کشاورزان جمع شدند و از کارگزار او,خالد بن عبدالله القسری, شکایت کردند و از مشکلاتی که با آن درگیر بودند, صحبت کردند و درخواست نمودند که عید نوروز را به تأخیر اندازند, اما او نپذیرفت.
[۴] – در تقویم جدید نوروز را جلو انداختند, از این رو زمانی فرا رسید که کشت زارها سر سبز بودند در حالی که در آن هنگام مىبایست مالیات ها پرداخت شوند.
[۵] – یکی از مهمترین جشن های زمان خلیفهی اول عباسی, نوروز بود.
[۶] – مشتعل کردن آتش نوروز توسط کردها, یک اقدام صرفا سیاسی بوده و اشاره ی واضحی است به تمایل کردها برای آنکه اعلام نمایند که ملت مستقلی هستند, به همین منظور روشن کردن آتش نوروزی همیشه تحت مراقبت و پی گیری بوده و از آن جاوگیری به عمل آورده اند و کردهایی که به این کار اقدام نموده اند, با خشونت نیروهای پلیس و نیروهای امنیتی مواجه شده اند.
با سلام و تشکر
ضمن تبریک میلاد با سعادت پیامبر رحمت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلّم ,امیدوارم خداوند اهل سنت عزیز را از تفکرات شیطانی وهابیت محفوظ نگه دارد.
بنده نه مخالف جشن به اصطلاح نوروز هستم نه موافق. اما اون چیزی که ما الان در بین ملت هایی که جشن نوروز میگیرند می بینیم به غیر از اعمال غیر شرعی و خرافی که هیچ پایه واساسی ندارند چیز دیگری انجام نمیشود.در ایران هر ساله چندین نفر بر اثر مواد منفجره احتراقی و اتش زا جان خود را ازدست می دهند و هزاران نفر نیز با معلولیت های جسمی روبرو می شوند.که متاسفانه هر ساله این امار بالاتر میرود.از طرفی در برخی از مناطق کرد نشین این جشن همراه با رقص و پایکوبی های مختلط همراه است که این امر از نظر شرع پذیرفته نیست. عده ای از مردم هنوز هم اتش را مقدس می دانندو با روشن کردن ان در اول سال معتقدند که زندگی پر برکت وخیری را خواهند داشت.و این طرز فکر بعنی خرافات.
نسبت دادن این چنین جشن هایی که با خرافات و محرمات و اثار بد جانی ومالی و… به دین اسلام کار اشتباهی میباشد و قطعا اسلام انجام ان راجایز نخواهد دانست.
بسیار مقاله زیبا ومستدل ومحکمی بود
بله واقعا کسانی هستند که به قول معروف کاسه داغ تر از آش هستند و هر چیزی را حتی اگر مباح هم باشد به بهانه های مختلف حرام ویا مخالف شرع میدانند
نوروز حقیقتی است که حتی کوه وصحرا ها هم گواه بر بودن و تغییرش هستند وهمه موجودات حتی حیوانات وگیاهان هم با رسیدنش بشاشی خود را هویدا میکنند
حال چگونه است که برخی افراد حتی بر طبیعت وجود خود هم مخالفت کرده با نوروز مخالفت میکنند امری بسیار عجیب است
با تشکر از مطالب زیبا و پر بارتان
سلام
متاسفانه مولف بدون دلیل تاریخی مینویسد:
عید((نوروز)) هم که ۲۷۰۰سال قدمت دارد و به مناسبت تشکیل دولت ماد به عنوان آغاز سال ملت کرد اعلام شده، و بزرگ ترین جشن ملت ما است.
کجای تاریخ، مادهارا کرد به حساب آورده است اگرهم محققین معاصر چیزی نگاشته اندخود نیز گفته اند که پایه سخن آنها در مورد کرد بودن مادها تنها نظر میباشد نه یقین، پس چگونه این برادر نوظهور چنین سخنی را اینچنین با قطعیت بیان نموده اند
از سوی دیگر بسیاری از محققان همان ضحاک را آستیاگ آخرین پادشاه ماد میدانند پس سخن ایشانو امثال وی در این باب کلا متناقض میباشد.
صورٌ من الغزو الفکری
الحمد لله والصلاه والسلام على رسول الله وعلى آله وصحبه ومن اتبع هداه. أما بعد: أخی یا من ترید سبیل السُنه, والنجاه من البدع والحزبیات, هذه بعض الأقوال جُمعت لک لتکون على بینه من أمرک, وبصیره فی دینک, ولتحذر من الوقوع فی هذا الغزو الفکری الآثم, الذی تمتلأ به کتب من یُعرف بالمفکرین الإسلامیین أمثال سید قطب الذی ینتمی إلى جماعه الإخوان المسلمین [وقد أفتى سماحه الشیخ عبدالعزیز بن باز قبل وفاته بسنتین, بأن جماعه الإخوان المسلمین وجماعه التبلیغ من الاثنتین والسبعین فرقه الهالکه کما ورد فی حدیث افتراق الأمه “من شریط شرح المنتقى”]وسید قطب حذر منه علماء السُنهِ الکبار أمثال الشیخ ابن باز والشیخ ابن عثیمین والشیخ صالح الفوزان [راجع شریط أقوال العلماء فی مؤلفات سید قطب: تسجیلات منهاج السنه بحی السویدی بالریاض] ومن الأمثله على بدَعِهِ وانحرافاتهِ العقدیه:
تفسیر کلام الله بالموسیقى و الأنغام و الأناشید
1- قال سید قطب فی کتابه “فی ظلال القرآن” (الطبعه ۲۵ عام ۱۴۱۷هـ) عند تفسیره لسوره النجم (۶/۳۴۰۴):” هذه السوره فی عمومها کأنها منظومه موسیقیه علویه منغَّمه یسری التنغیم فی بنائها اللفظی کما یسری فی إیقاع فواصلها الموزونه المُقفاه ”
2-وقال فی تفسیره سوره النازعات (۶/۳۸۱۱):” یسوقه فی إیقاع موسیقی”. ثم قال بعد ذلک ” فیهدأ الإیقاع الموسیقی “.
3- وقال عن سوره العادیات (۶/۳۹۵۷):” و الإیقاع الموسیقی فیه خشونه و دمدمه و فرقعه(!!)”.
4- قال فی الظلال (۵/۳۰۱۸):”إن داوود الملک النبی, کان یخصص بعض وقته للتصرف فی شؤون المُلک, وللقضاء بین الناس, ویخصص البعض الآخر للخلوه و العباده وترتیل أناشیده تسبیحاً لله فی المحراب”.
القول بخلق القرآن
1-قال فی الظلال (۱/۳۸) متحدثاً عن القرآن:”والشأن فی هذا الإعجاز هو الشأن فی خلق الله جمیعاً وهو مثل صنع الله فی کل شیء وصنع الناس”.
2-وقال فی ظلاله (۵/۲۷۱۹) بعد أن تکلم عن الحروف المقطعه: ” ولکنهم لا یملکون أن یؤلفوا منها مثل هذا الکتاب, لأنه من صنع الله لا من صنع إنسان”.
3-وقال فی تفسیر سوره ” ص ” (۵/۳۰۰۶): وهذا الحرف “صاد” یقسم به الله سبحانه, کما یقسم بالقرآن ذی الذکر, وهذا الحرف من صُنعه الله فهو موجده, موجده صوتاً فی حناجر البشر”.
قال الشیخ عبدالله الدویش رحمه الله فی کتابه ” المورد الزلال فی التنبیه على أخطاء تفسیر الظلال” رداً على هذا الکلام ص۱۸۰: “وقوله هذا الحرف من صنعه الله و موجده, هذا قول الجهمیه والمعتزله القائلین أن القرآن مخلوق, وأما أهل السُنه فیقولون القرآن کلام الله منزل غیر مخلوق”.
4- وقال فی کتابه الظلال: (۴/۲۳۲۸): ” إن القرآن ظاهره کونیه کالأرض والسماوات”.
طعنهُ فی نبی الله موسى علیه السلام
قال فی کتابه ” التصویر الفنی فی القرآن ” ص۲۰۰: ” لنأخذ موسى إنه مثال للزعیم المندفع العصبی المزاج…..”.
قال سماحه الشیخ عبدالعزیز بن باز رحمه الله معلقاً على هذا الکلام: “الاستهزاء بالأنبیاء ردَّه مستقله “.( من شریط أقوال العلماء فی مؤلفات سید قطب: تسجیلات منهاج السنه السمعیه بالریاض).
طعنه فی الصحابه رضی الله عنهم
1-قال فی کتابه العداله الإجتماعیه ص۲۰۶:” و نحن نمیل إلى اعتبار خلافه علی رضی الله عنه امتداداً طبیعیاً لخلافه الشیخین قبله, و أن عهد عثمان کان فجوهً بینهما”. نسأل الله العافیه.
2- قال فی “کتب وشخصیات” ص۲۴۲: “إن معاویه وزمیله عَمْراً لم یغلبا علیاً لأنهما أعرف منه بدخائل النفوس، وأخبر منه بالتصرف النافع فی الظرف المناسب. ولکن لأنهما طلیقان فی استخدام کل سلاح، وهو مقید بأخلاقه فی اختیار وسائل الصراع. وحین یرکن معاویه وزمیله إلى الکذب والغش والخدیعه والنفاق والرشوه وشراء الذمم لا یملک علیٌ أن یتدلى إلى هذا الدرک الأسفل فلا عجب ینجحان ویفشل، وإنه لفشل أشرف من کل نجاح”.
قال الشیخ عبدالعزیز بن باز رحمه الله معلقاً على هذا الکلام: ” کلامٌ قبیح, هذا کلامٌ قبیح, سب لمعاویه, و سب لعمرو بن العاص”. وقال عن هذه الکتب: ” ینبغی أن تمزق ” (من شریط أقوال العلماء فی مؤلفات سید قطب: تسجیلات منهاج السنه بالریاض).
3- تکفیره للصحابی أبوسفیان رضی الله عنه, قال:” أبوسفیان هو ذلک الرجل الذی لقی الإسلام منه والمسلمون ما حفلت به صفحات التاریخ, والذی لم یُسلِم إلا وقد تقررت غلبه الإسلام, فهو إسلام الشَفه واللسان لا إیمان القلب والوجدان ، وما نفذ الإسلامُ إلى قلب ذلک الرجل”. المرجع: مجله المسلمون (العدد الثالث سنه ۱۳۷۱هـ)
القول بوحده الوجود
قال فی الظلال عند تفسیر سوره الإخلاص (۶/۴۰۰۲):” إنه أحدیه الوجود, فلیس هناک حقیقه إلا حقیقته, ولیس هناک وجود حقیقی إلا وجوده, وکل موجود آخر فإنما یستمد وجوده من ذلک الوجود الحقیقی, ویستمد حقیقته من تلک الحقیقه الذاتیه وهی من ثَمَّ أحدیه الفاعلیه فلیس سواه فاعلاً لشیء أو فاعلاً فی شیء فی هذا الوجود أصلاً, وهذه عقیده فی الضمیر, وتفسیر للوجود أیضاً “. قال الشیخ محمد صالح العثیمین رحمه الله رداً على سؤال عن تفسیر الظلال فی مجله الدعوه (عدد۱۵۹۱ فی ۹/۱/۱۴۱۸هـ) فکان فی جوابه: ” قرأتُ تفسیره لسوره الإخلاص و قد قال قولاً عظیماً فیها مخالفاً لما علیه أهل السُنه والجماعه حیث إنَّ تفسیره لها یدل على أنه یقول بوحده الوجود وکذلک تفسیره للاستواء بأنه الهیمنه والسیطره”
تفسیره الاستواء بالهیمنه
قال فی تفسیره سوره طه(۴/۲۳۲۸) عند قوله تعالى (الرحمن على العرش استوى ) قال:” وهو المهیمن على الکون کله (على العرش استوى) والاستواء على العرش کنایه عن غایه السیطره والاستعلاء”.قال الشیخ عبدالعزیز بن باز رحمه الله معلقاً على کلامه: معناه إنکار الاستواء المعروف وهو العلو على العرش وهذا باطل یدل على أنه مسکین ضائع فی التفسیر”. (من شریط أقوال العلماء فی مؤلفات سید قطب: تسجیلات منهاج السنه بالریاض).
وصفه الله سبحانه بالالتفات
قال فی الظلال (۶/۳۹۳۶):” إن الله جل جلاله العظیم الجبار القهار المتکبر, مالک الملک کله, قد تکرم فی علیائه فالتفت إلى هذه الخلیقه المسماه بالإنسان ”
رده لأحادیث الآحاد فی العقیده
قال فی الظلال (۶/۴۰۰۸): ” وأحادیث الآحاد لا یؤخذ بها فی أمر العقیده و المرجع هو القرآن “.
تکفیره للمجتمعات الإسلامیه
1- قال فی الظلال (۴/۲۱۲۲): ( إنه لیس على وجه الأرض الیوم دوله مسلمه و لا مجتمع مسلم قاعده التعامل فیه هی شریعه الله و الفقه الإسلامی ). ومعنى کلامه أن بلاد الحرمین التی تُحکِّم شرع الله لیست دوله مسلمه!!
2-و قال فی الظلال (۳/۱۶۳۴): ” إن المسلمین الآن لا یجاهدون! ذلک أن المسلمین الیوم لا یوجدون!..إن قضیه وجود الإسلام و وجود المسلمین هی التی تحتاج الیوم إلى علاج”.
3-و قال فی الظلال (۲/۱۰۵۷): ” لقد استدار الزمان کهیئته یوم جاء هذا الدین إلى البشریه بلا إله إلا الله, فقد ارتدت البشریه إلى عباده العباد و إلى جور الأدیان و نکصت عن لا إله إلا الله و إنْ ظل فریق منها یردد على المآذن لا إله إلا الله…..”.
4-و قال أیضاً فی الظلال (۴/۲۰۰۹):” إن هذا المجتمع الجاهلی الذی نعیش فیه لیس هو المجتمع المسلم”.
شذوذه و مخالفته العلماء فی تفسیر معنى لا إله إلا الله
1- قال فی الظلال (۵/۲۷۰۷) فی سوره القصص عند قوله تعالى “و هو الله لا إله إلا هو “: ( أی فلا شریک له فی خلقٍ و لا اختیارٍ)
ففسَّر معناها بتوحید الربوبیه تارکاً معناها الذی یجب أن تُفسَّر به فی الدرجه الأولى و هو توحید الألوهیه.
2-قال فی العداله الاجتماعیه ص۱۸۲: ( إن الأمر المستیقن فی هذا الدین: أنه لا یمکن أن یقوم فی الضمیر عقیده ولا فی واقع الحیاه دیناً إلا أن یشهد الناس أن لا إله إلا الله أی: لا حاکمیه إلا لله, حاکمیهً تتمثل فی شرعه و أمره).ففسَّرها بتوحید الحاکمیه فقط.
جعلهُ الخلاف فی قضیه الربوبیه
قال فی الظلال عند تفسیر سوره هود (۴/۱۸۴۶):”فقضیه الألوهیه لم تکن محل خلاف(!!) إنما قضیه الربوبیه هی التی کانت تواجهها الرسالات(!!) و هی التی کانت تواجهها الرساله الأخیره”.
الإسلام فی نظره یصوغ مزیجاً من النصرانیه و الشیوعیه
قال فی کتابه المعرکه ص ۶۱:” و لا بدَّ للإسلام أن یحکم لأنه العقیده الوحیده الإیجابیه الإنشائیه التی تصوغ من المسیحیه و الشیوعیه معاً مزیجاً کاملاً یتضمن أهدافهما جمیعاً و یزید علیهما التوازن والتناسق والاعتدال”.
وقد سُئل الشیخ محمد بن صالح العثیمین رحمه الله عن هذا الکلام فقال: (نقول له: إن المسیحیه دین مُبدَّل مُغیَّر من جهه أحبارهم ورهبانهم, والشیوعیه دینٌ باطل لا أصل له فی الأدیان السماویه والدین الإسلامی دین من الله عز وجل منزَّل من عنده لم یبدَّل ولله الحمد، قال الله تعالى:{إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ} ومَن قال إن الإسلام مزیج من هذا وهذا فهو إما جاهل بالإسلام, وإما مغرور بما علیه الأمم الکافره من النصارى والشیوعیین) کتاب العواصم للشیخ ربیع بن هادی حفظه الله ص۲۲.
القول بحُریه العقیده
قال فی کتابه دراسات إسلامیه ص۱۳:”و کانت ثورهً على طاغوت التعصب الدینی و ذلک منذ إعلان حریه الاعتقاد فی صورتها الکبرى, قال تعالى: (لا إکراه فی الدِّین قد تبین الرشدُ من الغیّ ) و قال تعالى: (و لو شاء ربُّک لآمن مَن فی الأرضِ کلهم جمیعاً أفأنت تُکرهُ الناس حتى یکونوا مُؤمنین) لقد تحطم طاغوت التعصب الدینی لتحل محله السماحه المطلقه, بل لتصبح حمایه حریه العقیده و حریه العباده واجباً مفروضاً على المسلم لأصحاب الدیانات الأخرى فی الوطن الإسلامی”. وقد سُئل فضیله الشیخ محمد بن صالح العثیمین رحمه الله: نسمع و نقرأ کلمه “حریه الفِکر”, و هی دعوه إلى حریه الاعتقاد, فما تعلیقکم على ذلک؟
فأجاب: “تعلیقنا على ذلک أنَّ الذی یجیز أن یکون الإنسان حر الاعتقاد, یعتقد ما شاء من الأدیان فإنه کافر, لأن کل مَن اعتقد أن أحداً یسوغ له أن یتدین بغیر دین محمد صلى الله علیه وسلم, فإنه کافر بالله عز و جل یُستتاب, فإن تاب و إلا وجب قتله “.
مِن مجموع فتاوى و رسائل فضیله الشیخ محمد العثیمین (۳/۹۹).
الاستهزاء بکتب السُنه ووصفها بالصفراء
قال فی کتابه معرکه الإسلام و الرأسمالیه ص ۶۴:” و کل هذه الشُبهات کان یکفی فی جلائها مجرد المعرفه الصحیحه للحقائق التاریخیه و الاجتماعیه للإسلام, أی أن یتلقى الجیل ثقافه حقیقیه لائقه…أجل لائقه… و لیست هذه الثقافه عسیره کما یتصور الکثیرون, حین یتصورون الکتب الصفراء ”
الاستهزاء بعلماء السُنه ووصفهم بالدراویش
قال فی” معرکه الإسلام و الرأسمالیه” ص ۶۹:” هناک آخرون یتصورون أن حکم الإسلام معناه حکم المشایخ و الدراویش, مِن أین جاؤوا بهذا التصور؟ “.
اشتراکیه سید قطب
قال فی کتابه:” معرکه الإسلام والرأسمالیه “ص: ۴۴″: ( بل فی ید الدوله أن تنزع الملکیات والثروات جمیعـًا، وتعید توزیعها على أساس جدید، ولو کانت هذه الملکیّات قد قامت على الأسس التی یعترف بها الإسلام ونمت بالوسائل التی یبررها لأن دفع الضرر عن المجتمع کله أو اتقاء الأضرار المتوقعه لهذا المجتمع أولى بالرعایه من حقوق الأفراد ). قلتُ: وهذه الاشتراکیه بعینها!!
التربیه على القیام بالانقلابات و الثورات
1-قال فی العداله الاجتماعیه ص۱۶۰ ” وأخیرًا ثارت الثّائره على عثمان، واختلط فیها الحق والباطل، والخیر والشّر. ولکن لابدَّ لمن ینظر إلى الأمور بعین الإسلام، ویستشعر الأمور بروح الإسلام، أن یقرر أنّ تلک الثّوره فی عمومها کانت فورهً من روح الإسلام “.
2- قال فی الظلال (۳/۱۴۵۱):”وإقامه حکومهٍ مؤسسه على قواعد الإسلام فی مکانها, و استبدالها بها.. و هذه المهمه..مهمه إحداث انقلاب إسلامی عام غیر منحصر فی قُطرٍ دون قطر, بل مما یریده الإسلام و یضعه نصب عینیه, أن یَحدُث هذا الانقلاب الشامل فی جمیع المعموره, هذه غایته العلیا و مقصده الأسمى, الذی یطمح إلیه ببصره, إلا أنه لا مندوحه للمسلمین أو أعضاء الحزب الإسلامی عن الشروع فی مهمتهم بإحداث الانقلاب المنشود و السعی وراء تغییر نُظُم الحکم فی بلادهم التی یسکنونها “.
3-قال فی العداله الاجتماعیه ص۲۱۰: ( لا بدَّ من إدراک البواعث الحقیقیه لتصرفات الناس من خلال هذه الحیاه التاریخیه الإسلامیه, و علاقه هذه البواعث بالحوادث و التطورات و الانقلابات, و لا بدَّ من ربط هذا کله بطبیعه العقیده الإسلامیه و ما فیها من روح ثوریه)… هکذا یزکِّی زعیمُ جماعه الإخوان المسلمین قتله عثمان رضی الله عنه, ویحرِّض على إثاره الفتن, وسفک الدماء فی بلاد الإسلام, وسَلفهُ فی ذلک: الخوارج الضُلاّل, فأی جماعهٍ هذه ؟!!
العباده عنده لیست وظیفه حیاه
قال فی “معرکه الإسلام والرأسمالیه” ص۵۲: ” والإسلام عدو التبطل باسم العباده والتدین, فالعباده لیست وظیفه حیاه, ولیس لها إلا وقتها المعلوم”.
و شهد شاهد من أهله
1-یشهد على سید قطب بتکفیره المجتمعات الإسلامیه یوسف القرضاوی ( الإخوانی ) فی کتابه أولویات الحرکه الإسلامیه ” ص۱۱۰حیث قال: ” فی هذه المرحله ظهرت کتب سید قطب التی تمثل المرحله الأخیره من تفکیره الذی تنضح بتکفیر المجتمع…….وإعلان الجهاد الهجومی على الناس کافه “.
2-و قال فرید عبدالخالق أحد قاده الإخوان فی کتابه ” الإخوان المسلمین فی میزان الحق” ص۱۱۵:” إن نشأه فکره التکفیر بدأت بین بعض شباب الإخوان فی سجن القناطر فی أواخر الخمسینات و بدایه الستینات و أنهم تأثروا بفکر سید قطب و کتاباته وأخذوا منها أن المجتمع فی جاهلیه و أنه قد کفر حکَّامه الذین تنکروا لحاکمیه الله بعدم الحکم بما أنزل الله ومحکومیهم إذا رضوا بذلک”.
3-کما قال علی عشماوی فی کتابه ” التاریخ السری للإخوان المسلمین ” ص۸۰: ” و جاءنی أحد الإخوان و قال لی إنه سوف یرفض أکل ذبیحه المسلمین الموجوده حالیاً, فذهبت إلى سید قطب و سألته عن ذلک فقال: دعهم یأکلونها فیعتبرونها ذبیحه أهل الکتاب فعلى الأقل المسلمون الآن هم أهل کتاب (!!)”.
4- و قال علی عشماوی فی نفس الکتاب ص ۱۱۲ و هو یصف زیارته لسید قطب و مقابلته له:” و جاء وقت صلاه الجمعه فقلت لسید قطب دعنا نقم و نصلی و کانت المفاجأه أن علمتُ – ولأول مره- أنه لا یصلی الجمعه(!!), وقال إنه یرى أن صلاه الجمعه تسقط إذا سقطت الخلافه و أنه لا جمعه إلا بخلافه “.
فالحذر الحذر أیها الشباب من هذا الفکر الخطیر( التکفیر والتفجیر) وتذکَّروا قول الله عز و جل: ( هاأنتم هؤلاءِ جادلتُم عَنهُم فی الحَیاهِ الدنیا فَمن یُجادلُ اللهَ عَنهُم یومَ القیامهِ أمْ مَن یکونُ علیهِم وکیلاً ).
فیا أهل التوحید والسُنه: اتقوا الله, وانُصُروا عقیده السلف تفلحـوا
والحذر الحذر من البدع ودُعاتها.
و بعدُ, فهذه أمثله مما فی کتب هذا الرجل من البدع و الضَلالات و طوامُه أکثر من أن نستطیع الإتیان علیها فی هذه العُجاله, ومن أراد التوسُّع فلیرجع إلى کتب الشیخ ربیع بن هادی المدخلی حفظه الله التی ردَّ فیها علیه مثل کتاب أضواء إسلامیه على عقیده سید قطب و فکره, و کتاب الحد الفاصل بین الحق والباطل. والله أعلم.
دانشمند شهیر (( ابن تیمیه)) در کتاب الفتاوی الکبری جلد دوم ص ۹۰ در خصوص آتش روشن کردن و شادی نمودن در پیرامون آن چنین می فرماید ” و قد دل الکتاب و جاءت سنه رسول الله صلی الله علیه و سلم و سنه خلفائه الراشدین التی أجمع أهل العلم بمخالفتهم و ترک التشبه بهم ایقاد النار و الفرح بها من شعار المجوس عباد النیران “.
آقای مهاجری عزیز به دنبال دلیل شرعی بگردید نه سلایق احزاب و اشخاص و این احسنت را به حق بگویید نه به سخنان سیاسی احزاب که در فکر جلب رضایت و آراء مردمان پیرامون خود هستند . آیا تا حال اعیاد را از منظر دین پیروزمند اسلام را بررسی کرده اید تا ببینید عید بخشی از فروع این دین مبارک است و در تمام کتب فقی و حدیث بابی به آن اختصاص یافته و این تقسیم بندی بدعی که آقای صدیق در آخر مقاله اش آورده در آنها به چشم نمی خورد و کمی مانده که این محقق بدور از کتاب و سنت بگوید سلف صالح ما حتی پیامبر صلی الله علیه و سلم چون وی عید و مفهوم آن را درک نکرده اند
[[هنوز هم برخی از مردم منظور پیامبر را از حدیث ذیل در نیافتهاند: ((ان لکل قوم عیدا و هذا عیدنا۲)) به همین خاطر با استناد به این حدیث میگویند که غیر از عید رمضان و عید قربان، عید دیگری وجود ندارد؛ اما اگر به منابعی که ((صحیح بخاری)) را تفسیر کردهاند، نظیر: ((فتح الباری)) و ((عمده القادری)) و «ارشاد الساری» مراجعه نماییم، در مییابیم که در تفسیر این حدیث چنین میگویند: ((فی قول لکل قوم عید: ای لکل مله من الملل المختلفه عید یسمونه باسمه)) و قوله هذا عیدنا: ((و هو یوم الاضحی.)) یعنی در هر آیینی جشنی وجود دارد که با اسم خاصی نام گذاری شده است. دلیل این گفته، کلمهی((مله)) است که به معنی ((دین)) میباشد و عیدهای ((رمضان)) و ((قربان)) جشنهایی هستند که دین اسلام آنها را برای ما مشخص نموده، پس جشنهای دینی ملت ما میباشند. اما جشنها و مناسبتهایی را که ملتمان از زیر یوغ ظلم و استبداد رهایی یافته یا خواهد شد، شامل جشنهای ملی خواهند بود.]]
برخی از مردم به نظر شما چه کسی یا کسانی را در بر می گیرد و در کدام زمان ؟ امروز یا دیروز؟ یا عصر صحابه و پیامبر صلی الله علیه و سلم ؟ در اصول فقه می خوانیم صیغه امر در کتاب و سنت بر واجب بودن دلالت دارد مگر نص صارفه ای باشد که مندوب و یا مباح بودن از آن استنباط شود . دلیل مقید نمودن یا تقسیم کردن اعیاد شرعی به ملی و دینی در کدام نص شرعی بیان شده است که شما این فرموده رسول الله صلی الله علیه و سلم را باآن تفسیر به رای نموده اید.؟؟؟
ضمنا به عرض می رسانم هرسخن جالب و روشن لزوما درست و حق نیست اگر به کتاب و سنت و اجماع علمای اهل سنت و جماعت ثابت شد حق است و گر نه زخرف القول شمرده می شود .
آقایان روشنفکر در فکر اثبات و توجیه سیزده بدر نیز با شید عمو سیزده در راه است در این روز احزاب به کوه دشت می روند تا شما بگویید…………………
((التراب الاداریه او نظام الحکومه النبویه
نام کتاب مورداستناد ” نظام الحکومه النبویه المسمی التراتیب الاداریه تالیف العلامه المحدث محمد عبد الحی بن عبد الکبیر بن محمد الحسنی الادریسی الکتانی -۱۳۰۵-۱۳۸ه/۱۸۸۸-۱۹۶۲م میباشد در القسم التاسع: فی ذکر حرف و صناعات کانت فی عهد رسول الله صلی الله علیه و سلم در صفحه ۶۴۴این موضوع را این گونه ذکر نموده است : ….و کان سفیان الثوری یحمل فی سفره الفالوذج و الحم المشوی و یقول ان الدابه اذا احسن الیها عملت وجیء الی علی بفالوذج، فأکل منه، و قال: ما هذا؟ قالوا، نور النیروز.فقال: نوروزنا فی کل یوم.فینبغی للانسان ان یتبع الدلیل ……
اولا این موضوع ارتباطی به تایید اعیاد بدعی ندارد چون مبحث کتاب در خصوص خوردن یا نخوردن فالوده است که مصنف با بیان آن می خواهد بگوید بدون دلیل نباید در خصوص خوردن یا نخوردن آن نظر داد
دوما:معنی جمله نوروزنا فی کل یوم خبری است نه دعایی یعنی شما یک روزتان نو است ولی ما تمام روزهایمان نو است پس این عبارت با توجه به اقوال بیان شده از سایر صحابه مانند عمر و ابن عمر رضی الله عنهم در فتوای کبرای ابن تیمیه در ذم نوروز مجوسی ها است نه مدح آن .
بسم الله الرحمن الرحیم
دانشمند شهیر “ابن تیمیه” در باره عید نوروز در جلد دوم کتاب الفتاوی الکبری صفحه ۸۸-۸۹ چنین نوشته است (و قد روی البیهقی باسناد صحیح فی باب کراهیه الدخول علی المشرکین یوم عیدهم فی کناءسهم و التشبه بهم یوم نیروزهم و مهرجانهم : عن سفیان الثوری ، عن ثور ابن یزید ، عن عطاء ابن دینار قال : قال عمر ابن الخطاب رضی الله عنه : لا تعلموا رطانه الاعاجم و لا تدخلوا علی المشرکین فی کناءسهم یوم عیدهم فان السخط ینزل علیهم .
ثم قوله : اجتنبوا اعداء الله فی عیدهم ، الیس نهینا عن لقاءهم و الاجتماع بهم فیه ، فکیف بمن عمل عیدهم .
و قال ابن عمر فی کلام له : من صنع نیروزهم و مهرجانهم و تشبه بهم حتی یموت حشر معهم، و قال : اجتنبوا اعداء الله فی اعیادهم .)
به نظر نویسنده این مقاله گویندگان سخنان فوق دشمن کرد می باشند آنجا که می فرماید :[ دشمنان ملت کرد هرگاه در سرکوب این جشن با شکست مواجه شدهاند، به دین متوسل شده و کوشیدهاند تا با نقاب دینداری و با ترویج شایعات نادرست از قبیل این که: نباید((نوروز)) را یک جشن به حساب آورد، در تاریخ اسلام جشنی به نام ((نوروز)) وجود نداشته است،] انا لله و انا الیه راجعون
احسنت , بسیار دیدگاه جالب و روشنی است. ما در این دوران به اینگونه نگاه های روشنگرانه در ارتباط با مسائل قومی و ملی و بیان نسبت انها با اعتقادات دینی بسیار نیازمندیم. عدم فهم ناصواب از دین و قرار ندادن ان در مقابل سنتهای ملی معقول و پسندیده و زیبایی چون نوروز و… وظیفه مهم ما است. خداوند به نویسنده ومترجم مقاله جزای خیر عطا کند.
مهاجری