دعوت و داعی

بیداری اسلامی و نیازهای فکری معاصر آن

بیداری اسلامی و نیازهای فکری معاصر آن

عدنان بن عبدالله القحطان

قاضى دادگاه عالى شرعى تجدیدنظر در بحرین

 

اگر بخواهیم با نگاهی همه‌جانبه به چشم‌اندازهای آینده‌ی امت اسلامی بنگریم، [باید بدانیم که] این چشم‌اندازهای آینده در گرو بیداری اسلامی معاصر و توسعه و رشد تمدنی آن می‌باشد.

بنابراین برای اینکه بتوانیم با یک نگاه واقعی و متد علمی سنجیده در مسیر آینده گام برداریم و به نقش بزرگی که مؤسسات دینی، کمیته‌های علمی و علمای اسلام در این ساختار تمدنی برعهده دارند، پی‌ببریم، لازم است مفهوم بیداری اسلامی را شناخته و عوامل درونی و بیرونی آن را مورد بررسی قرار دهیم.

بیداری اسلامی پدیده‌یی اجتماعی است که به معنای بازگشت بیداری و هوشیاری امت اسلامی است تا به خودباوری رسیده و به دین و کرامت و استقلال سیاسی، اقتصادی و فکری خود مباهات کرده، و در راستای ایفای نقش طبیعی خود به عنوان «بهترین امت برای مردم» تلاش کند.

این بیداری فرخنده عوامل و ریشه‌های تاریخی دارد که بایستی آنها را مورد بررسی قرار دهیم.

۱- عوامل درونی: منظور از عوامل درونی، برخورداری امت اسلامی از عناصر تمدنی گنجینه‌های فرهنگی و فکری و آراء اجتهادی تکامل یافته‌یی است که در قالب دین مبین اسلام تبلور یافته‌اند. دینی که با دربرگرفتن ارزشها، افکار، عقیده، شریعت و اخلاق در ابعاد دنیوی و اخروی، [از دیگر ادیان] متمایز است.

دین اسلام مشکلات روانی، جسمانی، دنیوی و اخروی انسان را حل کرده است بطوری که انسان مسلمانی که سلوک و نحوه‌ی زندگی او برگرفته از اسلام است در آرامش و آسایش بسر می‌برد. اسلام با تربیت درونی انسان و [ایفای] نقش در حفظ انسان از بیماری‌های اخلاقی و رفتاری، و کسب فضائل و صفات نیکو، و تقویت ارتباط با خدا (سبحانه و تعالی) و توکل بر او، و ایجاد انسجام در روابط اجتماعی، چشم‌اندازهای کلی اخلاق را برای وی ترسیم می‌نماید.

همچنین اسلام با احیای بعد روحی و معنوی در انسان، از وی فردی اجتماعی می‌سازد که می‌تواند در تربیت جامعه مشارکت جوید.

اسلام توانسته تمام نیازهای انسانی را پوشش دهد و نقش طبیعی او را در جانشینی خدا در زمین به وی عطا کند.

این بعد سرنوشت انسان که اسلام برای فرد و جامعه چه در بعد جهان‌بینی و چه در بعد تشریع و قانونگذاری تکامل یافته، و چه در بعد اخلاق نیک، منادی آن بوده سرآغازی برای بیداری [اسلامی] گردیده است.

۲- عوامل برونی: امت اسلامی در گرداب تمدن مادی وارد شده از شرق و غرب گرفتار شده و مورد تهاجم فکری قرار گرفته است که فروکش کردن اسلام از صحنه، بر اثر عوامل متعدد و برای مدت زمان طولانی و عدم حضور رهبری امانت دار، پرداختن حاکمان مسلمان به امور شخصی و ضعف روحیه‌ی امر به معروف و نهی از منکر، خود در این فرآیند سهیم بوده‌اند. چرا که این عوامل، و شعارهای فریبنده‌یی که استعمارگران در مورد آزاد ساختن و پیشرفته کردن مسلمانان سر می‌دادند، و همزمانی این شعارها با پیشرفت تکنولوژیی که استعمارگران به عنوان دلیلی برای اثبات پیشرفت تمدنی خود بدان استناد می‌نمودند، همه و همه موجب دوچندان شدن جهل و نادانی امت نسبت به حقیقت اسلام گردیده‌اند.

این ضعف، نادانی و آمیختگی بین تمدن، فرهنگ و علم منجر شد به این که امت اسلامی تحت سیطره‌ی تمدن جدید قرار گیرد. تا جایی که نویسندگان و روشنفکران [مسلمان] نیز فریفته‌ی آن شده و برای آن به نظریه‌پردازی پرداختند. بعد از مدتی نه چندان کوتاه سرپوش‌ها کنار رفته و چهره‌ی دروغین تمدن معاصر و کذب داعیان آن برملا شد و بعد از مصیبت‌ها و بحران‌هایی که دامنگیر امت اسلامی شده بود [تازه به خود آمد] و احساس کرد مغلوب و مورد استثمار قدرت‌هایی قرار گرفته که ثروت‌ها و امکانات آن را به غارت برده‌اند. و برای امت اسلامی روشن شد که همگان می‌خواهند منافع آن را ربوده، و آن را استعمار کنند و آن را به ذلت بکشانند، و از ارزش‌ها، عقیده و فکر اسلامی‌اش دور سازند.

همانطور که روشن شد برخورد تمدنی کنونی، درگیری بر سر منافع است که مسلمانان به جز شکست و پس رفت نصیبی از آن نبرده‌اند. این حقایق چشم [بصیرت] بسیاری از قربانیان مغلوب این قدرت‌ها را گشوده و آنان را به سوی یافتن یک نجات‌دهنده داده است. در نتیجه بعضی از علما و اندیشمندان اصلاح‌گر به مقابله با این تهدید و برخورد تمدنی معاصر پرداختند.

پیآمد عکس‌العمل‌های ناشی از برخورد تمدنی و درگیری شدید میان اسلام و تمدن ماتریالیستی در مقابله با سلطه‌ی فکری و سیطره‌ی بیگانگان به نام اسلام و احساس مسئولیت امربه معروف و نهی از منکر و جهاد در راه خدا، سرآغاز دیگری برای بیداری اسلامی در عصر حاضر شده است. و از عوامل بیرونی بیداری اسلامی می‌توان به برخورد تمدن‌های نوین جهت سیطره بر جهان سوم و نتایج تلخی که از این درگیری‌ها عاید بشریت شده و ستم آشکارا و صریحی که از آن رنج برده است، اشاره کرد.

دراین شرایط ملت‌ها به این فکر افتادند که انتقام کرامت از دست رفته‌ی خود را گرفته، و وحدت فکری، سیاسی و اقتصادی خود را حفظ کنند. باشد که بتوانند جایگزینی بیابند تا ایشان را از تجارب [تلخ و] تاریکی که زیر سلطه‌ی قدرت‌های مستکبری که شعار تمدن و پیشرفت سر می‌دادند، برهاند.

پس ملت‌های مسلمان، اسلام را بزرگترین نجات‌دهنده و آرمان خود یافتند و بر آن شدند که انتقام اسلام را [از دشمنانش] بگیرند، و به دفاع از آن و مطالبه‌ی آن برخیزند. و نیز انتقام کرامت از دسته رفته‌ی خود تحت سلطه‌ی بیگانه را بگیرند. از این روی در جای جای قلمرو اسلامی شاهد انقلاب‌هایی هستیم که خواستار آزادی، استقلال و بنای تمدن اسلامی در سرزمین‌های اسلامی هستند. این بود فرآیند شکل‌گیری بیداری اسلامی و برخی از عوامل پیدایش آن. بیداری اسلامی پدیده‌ای ناگهانی نبوده بلکه بیانی است از رنج و آلام ملت‌های اسلامی، از آن روزی که کشورهایشان تحت سلطه‌ی بیگانگان قرار گرفت و فرامین غیراسلامی و حاکمان ناتوان به منظور پاشیدن بذر زهرآگین تمدن وارداتی در جوامع اسلامی، بر آن‌ها تحمیل شدند.

بدین‌صورت ملت‌های مسلمان بین ایمان به رسالت و عقیده‌ی خود که نوعی حیات دینی و التزامات شرعی ناشی از شریعت اسلامی را به آنان القاء می‌کند از یک سو، و رشد فزاینده‌ی تمدنی جدید که در تلاش است آن‌ها را از هویت، عقیده و التزام به شریعت جدا کند، از دیگر سو، نوعی تناقض و دوگانگی بزرگ احساس کردند. در نتیجه، تمدن غربی در مقابل بیداری اسلامی که در درون امت جای گرفته بود، در لایه‌های سطحی جامعه [اسلامی] باقی ماند و هرگز نتوانست به اعماق آن نفوذ کند.

فرزندان بیدار و مخلص و دعوتگرا است اسلامی در مقابل هرآنچه از پیکره‌ی امت، اندیشه و ارزشهای تمدنی جاویدانش بیگانه بود، در جای‌جای جهان اسلام ندای مخالفت سردادند.

جامعه‌شناسان، سیاستمداران، مصلحان و اندیشمندان، این بیداری را پیش‌بینی کرده بودند. به عنوان نمونه، اندیشمند شهید سیدقطب در کتاب خود تحت عنوان «المستقبل لهذا الدین»([۱]) و نیز حامد ربیع، استاد علوم سیاسی بشارت این بیداری را داده‌اند. بلکه تمام رهبران فکری و سیاسی جهان، از شصت سال پیش انتظار چنین بیداری را می‌کشیدند.

اسمیت، استاد دانشگاه مونتریال، کتابی با عنوان «اسلام امروزین»  دارد که در دهه‌ی پنجاه میلادی به چاپ رسیده و در آن توجه مسئولان کشور متبوعش را به این بیداری جلب کرده است.

همچنین خاورشناس انگلیسی «مونتوکوملی وات» در سال ۱۹۶۴م کتابی را منتشر کرد و در آن اسلام قرون وسطی را مورد کنکاش قرار داده و انتظار بیداری اسلامی را داشته است و در توصیف آن می‌گوید: «بیداری اسلامی ایدئولوژی چهارمی خواهد شد که در پایان قرن بیستم بر جهان معاصر حاکم می‌شود.»

البته مهم‌ترین مدرک در این زمینه مربوط به دانشمند روسی «ژوگانوفسکی» است که به دنبال انقلاب سوسیالیستی کتابی را نوشت و به ارزیابی آن پرداخت و با اشاره به دو انقلاب فرانسه و سوسیالیستی شوروی و شکست آن دو از یک جهت مشخص و نیاز جهان به انقلاب دیگری که بتواند اشتباهات مسیر حرکتی انسان را تصحیح کند، این سؤال را مطرح می‌کند که انقلاب جهانی سوم کی و از کجا می‌آید؟ سپس پیش‌بینی کرده که خیزش این انقلاب [سومی] تنها از جهان اسلام خواهد بود. این پیش‌بینی متعلق به سال ۱۹۱۹ می‌باشد.

بعد از ارائه این شرح کوتاه درباره‌ی عوامل بیداری اسلامی، محافظت از این بیداری و هدایت رشد آن لازم است تا ضمن ایفای نقش آتی خود دستاوردهای خود را در نشر تمدن اسلامی در اقصی نقاط جهان بدور از ترور، خشونت و تندروی ارائه دهد. تا از این راه، به آینده‌ی درخشانی برای اسلام و ملت‌های محروم از کمترین حقوق انسانی، آزادی و استقلال، بشارت دهد.

بنابراین باید مشکلات و موانعی که بر سر راه این بیداری نوین و مهد تمدن اسلامی وجود دارند، به درستی شناسایی شوند تا از آن‌ها حذر کرده و آنها را از ریشه بخشکانیم و تا عناصری باقی نماند که مانع تأثیرگذاری این بیداری و رشد آن و در نتیجه رکود امت اسلامی گردد.

از این رو می‌توان موانع بیداری اسلامی را در دو بخش عوامل درونی و برونی مطرح کرد.

اما موانع درونی فکری را می‌توان به صورت زیر خلاصه کرد.

۱- عدم فهم و درکی عمیق معتدل و متوازن مسلمانان از اندیشه‌ی اسلامی؛

۲- ظروف و شرایطی که قبلاً بدان‌ها اشاره شد؛

۳- عدم حضور رهبران ربانی در تطبیق صحیح اسلام و فهم درست از شرایط و تحولات عصر حاضر و عواملی که آن‌ها را به اتخاذ مواضع استثنائی واداشته و مکتب اسلام را از لحاظ تطبیقی، سیاسی و اجتماعی در هاله‌یی از ابهام قرار داده است.

مطالعه و بررسی این موضوع به تلاش و تأمل نیاز دارد. این وضعیت، برای مدتی طولانی، باعث عدم فهم و درک حقیقی و درست [از اسلام] گردید. در نتیجه نظریه اسلامی در بعد تطبیقی اجتماعی- سیاسی در ذهن بسیاری از علمای مسلمان، به جز اندکی از ایشان، به صورت مبهم باقی ماند و [این ابهام] در آراء اجتهادی آنان منعکس گردید. و این عدم فهم درست، در قالب توجه زیاد آنان به مسائل عبادی و امور فردی و نادیده گرفتن مسائل مهم امت اسلامی نمایان شد. علاوه بر این، اقدام برخی توطئه‌گران به تشویش چهره‌ی واقعی اسلام و تأثیرپذیری بعضی از ساده‌لوحان [مسلمان] از افکار انحرافی، همه و همه منجر به تندروی در فهم اسلام و عقاید آن مانند ترور، غلو و رفتار افراط‌گرایانه مثل کناره‌گیری از جامعه بمنظور حفظ هویت شخصیت اسلامی گردید.

همچنان که فهم نادرست برخورد با دشمنان اسلام، و اینکه همگی ایشان را در زمره‌ی [کفار] دارالحرب به حساب آوریم و برخورد خود را با آن‌ها برخوردی مسلحانه قلمداد کنیم، در طول تاریخ، نه تنها فرصت‌های زیادی را در راستای نزدیک کردن بسیاری از ملت‌ها به اسلام و ملحق نمودن آن‌ها به صف مسلمانان، از ما سلب کرده، بلکه فرصت استفاده از بسیاری از افکار و اندیشه‌های متسامح اسلام را نیز از ما گرفته است.

بنابراین برای رسیدن به یک برنامه‌ی متکامل، باید اسلام را به‌صورت موضوعی مورد مداقه و بررسی قرار دهیم تا به کمک آن یک تمدن اسلامی متسامح پایه‌ریزی کنیم که با نیازهای روز و دستاوردهای دنیای واقع معاصر، همگام و هماهنگ بوده و از سطحی‌نگری بدور باشد و در عین حال با در برگرفتن روح شریعت و تکیه بر متون صحیح، بر جوهر دین حریص باشد تا ضمن برداشتن گام‌های زیر، به راه‌حل‌های موفقیت‌آمیز دست یابیم.

۱- اهتمام به عقل و نقش و تأثیر آن در تعیین بعد شرعی در پرتو مقاصد و اهداف احکام و به وسیله‌ی عقل و اجتهاد می‌توان وضعیت رو به رشد و میزان انطباق آن در قواعد کلی با شریعت عزا را با در نظر گرفتن عناصر متغیر موجود در عالم واقع، مورد بررسی قرار داد تا با استفاده از سنتهای تغییر، متدهای خود را دگرگون سازیم و در نتیجه با دنیای واقع منسجم و هماهنگ شویم. همانگونه که خدای متعال می‌فرماید:

«ان ‌الله لایغیر مابقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم»([۲])

«بی گمان خدا وضعیت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر اینکه درون‌های خود را دگرگون سازند».

۲- علمای مسلمان باید با توجه به نصوص صحیح و قابل اعتماد و بعد از مطالعه‌ی موضوعی ظروف و شرایط نص و مقتضیات مرحله‌ی جاری، حقیقت و احکام را در شریعت جستجو نمایند.

۳- مطالعه و بررسی افکار و اندیشه‌ها به دور از اختلافات انباشته شده در ذهن و افکار گذشتگان و جستجوی دلیل برای اثبات آنها بدون تقلید از آراء فقهای گذشته، تقلیدی که راه نتیجه‌گیری سالم و درست را بر ما می‌بندد. مانند استناد به روایات ضعیف و استدلال به دلیلی که در قوت دیگر ادله‌ی قطعی نباشد یا چشم‌پوشی از دلیلی که باید در صدر ادله قرار گیرد که به منظور تحمیل نظر شخصی بر اسلام انجام می‌گیرند. در فقه اسلامی نمونه‌های زیادی از این قبیل وجود دارند. بنابراین، باید اجتهاد شکل تخصصی به خود بگیرد، چرا که اجتهاد مطلق موضوعی، در شرایط فعلی نزدیک به محال است.

۴- گذر از حالت روتینی فقه فردی مثل بخش عبادات که بحث در آن تقریباً به تکامل رسیده است، و تأکید بر بررسی فقه اولویات یعنی فقه زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جهت ترسیم متدی متکامل در تمام این زمینه‌ها.

۵- تلاش در جهت بررسی تطبیقی موضوعات [فقهی] بدور از تعصب و تقلید کورکورانه ای که روحیه‌ی ابداع و نوآوری را به تعطیلی می‌کشاند و با حرکت به سوی چشم‌اندازهای گسترده و همه‌جانبه، چرا که پژوهش‌های اسلامی مبتنی بر یک مذهب معین و نادیده گرفتن مذاهب دیگر ما را از نتایج عقلی، اجتهادات و نوآوری‌های مجتهدین در عرصه‌های مهم زندگی محروم می‌گرداند.

۶- بررسی موضوعی وضعیت موجود و تلاش جهت تفکیک مسائل علمی و متدهایی که می‌توان آن‌ها را به مصلحت اسلام به کار گرفت از مسائلی که دارای ریشه‌های تمدنی مخالف اسلام می‌باشند.

۷- تأکید بر متد عقلی و تجربی و پذیرش نقد در برنامه و روش، و دوری از توجیه غیبی مواضع و روش‌های نادرستی که ارتباطی با غیب ندارند. و این بدان خاطر است که غیب در اذهان مردم از قداست برخوردار است و از طریق ایجاد امیدواری، ارتقای زندگی انسانی و مرتبط ساختن آن با روز قیامت و تعمیق رضایت از قضا و قدرالهی در درون انسان، در مداوای بسیاری از مشکلات روانی فرد و جامعه تأثیر بسزایی دارد. پس غیب منبع قدرت انسان در پیمودن درست مسیر پر پیچ‌وخم زندگی به شمار می‌رود.

آنچه ما منکر آن هستیم دور کردن انسان از سنت‌های اجتماعی که خداوند آن‌ها را ترسیم نموده، و نیندیشیدن در مورد آن‌هاست که با آنچه خدا برای روند زندگی انسان در نظر گرفته مخالفت دارد.

با این وصف، شناخت سنت‌ها و قوانین الهی ما را از موضع‌گیری‌های نادرست زیادی در پیمودن مسیر زندگی، وا می‌دارد و با استفاده از تجارت موفقیت‌آمیز و منسجم با سنت‌های الهی، راه رسیدن به آرمان‌‌ها برای ما کوتاه می‌شود.

۸- بررسی مثبت‌گرایانه و هوشیارانه تاریخ تا سنت‌های زندگی را از آن استخراج نموده، و آن را میدانی برای بررسی طرح‌های اسلامی و عوامل موفقیت و شکست آن‌ها قرار دهیم و از نقاط منفی و عوامل شکست، در برخی از برنامه ‌ها و نقشه‌های مسلمانان در این مسیر دوری جوییم.

 

بیماری‌های بیداری اسلامی

امراض و گرفتاری‌هایی که مانع سرزندگی و نشاط بیداری اسلامی بوده، و لازم است که کارگزاران (امور) از آثار منفی آن دوری جسته و بپرهیز اند، عبارت اند از:

 

۱-  اختلاف:

مرضی است که به درازای سیر زندگی انسان بر روی زمین وجود داشته و ناشی از فهم نادرست، خودخواهی، پیروی از هوای نفس، سطحی‌نگری و یا عدم تفکیک امور مهم و مهم‌تر از یکدیگر و… می‌باشد.

پدیده‌ی اختلاف در این دوران به اوج خود رسیده است تا جایی که اختلافات فکری به درگیری‌های خونینی تبدیل شده که پیکره‌ی امت را از هم متلاشی نمود و مسلمانان را به تکفیر همدیگر وا داشته است.

همه‌ی این اختلافات در چارچوب مسائل جزئی و سطحی روی می‌دهد حال آنکه مسائل حیاتی مرتبط با سرنوشت و آینده‌ی امت اسلامی به حاشیه رانده شده‌اند.

به دیگر سخن، تعدد مکاتب و مذاهب فکری که باید وسیله‌یی برای پیشرفت فکر انسانی، نوآوری در دنیای اندیشه، کار کردن در زمینه‌های مشترک، و پذیرش عذر دیگران در مسائل اختلافی و منحصر کردن اختلاف در زمینه‌های مشخصی باشد همان‌طور که قرآن بدان تصریح کرده است:

«قل یا أهل الکتاب تعالوا إلی کلمه سواء بیننا و بینکم أن لا نعبد إلا الله»([۳]) «بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخن دادگرانه‌ای که میان ما و شما مشترک است، که جز خدای یگانه را نپرستیم».

با این وجود، این مکاتب و مذاهب فکری وسیله‌ای برای اختلاف و فتنه‌انگیزی در محافل اسلامی و حتی در اسالیب و روش‌های کاری گردیده است. هنوز هم امت اسلامی، علیرغم شعارها و فریادهایی که مصلحان از قرن‌ها پیش برای وحدت سر داده‌اند، ناتوان است از اینکه اختلاف بین مذاهب اسلامی و مکاتب فکری را کاهش دهد.

همه‌ی این‌ها از جهل و نادانی، پیروی از هوای نفس، عدم اخلاص و نبود فرهنگ برخورد با اختلاف و به ویژه سیاست فتنه‌انگیزی دشمنان اسلام، نشأت گرفته است. ما خواهان بستن باب اختلاف نیستیم، چرا که اختلاف از لوازم طبیعت بشری انسان است بلکه می‌خواهیم بدانیم چگونه با اختلاف آراء برخورد کرده و نتایجی به سود امت اسلامی از آن بدست آوریم.

 

۲- غرور و خودخواهی:

 و این گذرگاه شیطان به درون انسان است که کارهای وی را برایش آراسته و کار دیگران را در نگاه او ناچیز جلوه می‌دهد. در نتیجه به یک نوع خودپسندی می‌رسد تا جایی که دیگر هیچ نقد و نصیحتی را از دیگران نمی‌پذیرد و با توجیه عملکرد خود از نقد و مواظبت بر نفس خود خودداری می‌کند.

غرور، مسأله‌ای است که گاهی افراد، جماعت‌ها و گروه‌ها بدان مبتلا گشته و موجب انزوای آن‌ها و بی‌توجهی به دیگران می‌شود. و در نتیجه پذیرای هیچ‌گونه انتقادی نخواهند بود، چرا که نقد را متوجه اندیشه، ارزش‌ها و اصول خود می‌داند.

موضوعیت قضیه می‌طلبد که انسان مسلمانی که خواستار اصلاح است و نیز جماعت‌ها و گروه‌هایی که می‌خواهند در مسیر تکامل عملی و میدانی روند خدمت‌رسانی به اسلام گام بردارند، زندگی را عرصه‌ی کسب تجارب قلمداد کنند تا از تجربه‌ها و اشتباهات و آموخته‌های دیگران استفاده نمایند. گروه‌ها باید در تعامل با افراد خود صریح بوده و به‌طور واضح پیروزی‌ها و شکست‌هایشان را بدان‌ها اعلان کنند و به منظور علاج شکست‌ها و برطرف نمودن آن‌ها توسط گروه و اعضای آن، عوامل شکست را تشریح نمایند. و این کار با شروط زیر شدنی است:

۱- هوشیاری گروه و ناامید نشدن آن به سبب صراحت‌گویی؛

۲ –  افراد، خود، مسئولیت علاج را برعهده بگیرند و مسئولیت را به گردن دیگران نیندازند و تنها به صورت منتقد باقی نمانند. چون ماندن در سطح زندگی منتقدانه نوعی بیماری و توجیهی برای بازماندگان از کار و تلاش می‌باشد. به این ترتیب، پیروان گروه موضوعیت قضیه را درک کرده و شخصیت آن‌ها براساس این تفکر و به دور از مغالطه و اصرار بر خطا شکل می‌گیرد. و این از بارزترین نمادهای جامعه‌یی اسلامی است که به دور از نخوت و غرور و برای خدا زندگی می‌کند. نخوت و غروری که از خطرناک‌ترین بیماری‌های اخلاقی فرا روی دعوت‌گران اسلامی به حساب می‌آیند. تشکل اسلامی که از مواجه با اشتباهات خود واصلاح آن‌ها سرباز می‌زند با خطر رکود و انزوا از امت اسلامی و رضایت دادن به آنچه که در اختیار دارد، دچار می‌شود، در نتیجه از نوآوری و توسعه باز مانده و در جا می‌زند و بدنبال آن اعضایش ریزش کرده و دشمنان بر آن چیره می‌شوند. برخی تلاش کرده‌اند تا با فهمی نادرست این شکست و درجازنی را بنام قضا و قدر، محنت و راه پر مخاطره و دشوار پیامبران توجیه کنند. چرا که قضا و قدر مستلزم تسلیم در برابر شرایط و شانه خالی کردن از مسئولیت نبوده و محنت نتیجه‌ی طبیعی تلاش و جهاد مؤمنان برضد ظلم و فساد است نه رضایت دادن به ستم موجود و وضعیت منفی کارگزاران و عدم بررسی اشتباهات و استفاده نکردن از تجارب دیگران، و عدم شناخت شرایط موضوعی محیط کار و کارگزاران و حتی عدم برداشت درست از سنت‌ها و اسباب طبیعی کار.

 

۳- سطحی نگری:

فهم سطحی و کورکورانه ی بسیاری از مسلمانان امروزی از اسلام، و عکس‌العمل‌های هیجانی و ارتجالی که مسلمانان در قبال وضعیت أسف‌بار و تحت فشار بسیاری از ملت‌های مسلمان در فلسطین، قدس، چچن، فیلیپین، کشمیر وافغانستان گرفته تا عراق و… یکی دیگر از بیماری‌های بیداری اسلامی است. اگر چه نوع مقاومت و عملیات شهادت‌طلبانه عامل مهمی برای حفظ آبرو و بقای بیداری اسلامی و برانگیختن روحیه‌ی جهاد در آنها و پیدایش ندای بازگشت به اسلام است، لکن بدون برنامه‌ریزی عمیق و انجام بررسی‌های متناسب با دستاوردهای روز و نیازمندی‌های دنیای واقع، برای ایجاد پروسه‌ی تغییر و رهایی از جمود فکری و اجتماعی فراگیر، کافی نیست.

مشکل ما این است که از نیاز شدید خود به این مطالعات و هر چند بررسی‌های مدرن آگاهی نداریم و متکی به اصول و ثوابتی هستیم که آن‌ها را در اختیار داریم، ولی نمی‌توانیم آن‌ها را در ظروف و شرایطی که جامعه‌ی اسلامی امروزه در آن به سر می‌برد جامه‌ی عمل بپوشانیم.

قرآن، سنت نبوی و دیگر منابع قانون گذاری اسلامی خطوطی کلی فراروی ما قرار می‌دهند که می‌توان به وسیله آن‌ها برنامه‌ ای را ترسیم نمود که موتور جامعه‌ی اسلامی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ را در پرتو اسلام و مطابق با نیازهای نوین و پیشرفته‌ی جامعه‌ی امروزی به حرکت در آورد. لازمه‌ی این امر فهم عمیق و درک صحیح این نیازها و استقبال از آنها با آغوش باز می‌باشد. و این چیزی است که امروز بدان نیازمند هستیم. ما امروز، نیازمند یک برنامه‌ی اخلاقی هستیم که با زبانی قابل فهم برای همه، حرکت فرد و جامعه‌ی امروزین را پوشش دهد. باید مفاهیم خویش را در قالبی متناسب با ذهنیت مسلمان امروزی ارائه دهیم. و تمام تلاش خود را به خرج دهیم تا اندیشه‌ی اسلامی و کتاب‌های عقیدتی را از بدعت‌ها، کجروی و غلو پاکسازی کنیم. و بر پژوهشگران عقیدتی و فقهی است که بدانند که باید با برنامه‌یی جدید و زبانی متناسب با ذهنیت انسان معاصر و چالش‌های فرا روی آن به ارزیابی مسائل فکری بپردازند.

این برنامه‌ی پیشرفته‌ی نوین باید در چارچوب قانونگذاری اسلامی تدوین شود و باید مفاهیم و موضوعات متنوعی که نسل امروزی جامعه‌ی اسلامی در جوانب مختلف زندگی دینی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به آن‌ها نیاز دارد، همراه با احکام شرعی آن‌ها که نمایانگر دیدگاه و قوانین اسلامی است و می‌توانند جامعه را اداره و تمام نیازهای قانون‌گذاری آنرا بخوبی پوشش دهند، مشخص گردند.

از نشانه‌های سطحی‌نگری این است که اموری که در هرم اولویات فعالیت اصلاح اجتماعی و فکری قرار دارند مشخص نگردند و به امور بی‌اهمیت و حاشیه‌یی که فرصت‌های زیادی را در راه رسیدن به اهداف و حاکم کردن اسلام از ما می‌گیرند، بپردازیم.

 

۴- ارتجالی و بی‌برنامه بودن:

مقصود از آن نداشتن برنامه‌ریزی و عدم بررسی مسائل، حوادث و موضع‌گیری‌ها و برخورد واکنشی و عاطفی، نه برخورد معتدل و برنامه‌ریزی شده با آن‌ها است، چون اقدامات ارتجالی و هیجانی در هدر دادن تلاش‌ها، نیروها و فرصت‌ها و نیز ضایع کردن عمر و مال و بدنبال آن نابودی امت اسلامی تأثیر بسزایی دارند. و همه‌ی این آفات، ناشی از موضع‌گیری‌های خام و خودسرانه است. ارتجالی بودن، آفت بزرگی است که ریشه‌ی آن جهل، عقب‌ماندگی، عدم تعقل و نبود حکمت و دوراندیشی در امور می‌باشد.

دشمن با انجام تحقیقات و ارائه‌ی راه‌کارهای علمی و تدوین نقشه‌ها در صدد مبارزه با اسلام و مسلمانان است. پس ما نیز باید با تحقیقات و شگردهای مبتنی بر برنامه‌ریزی عقلی، عملی و موضوعی به مقابله با توطئه‌های آنان بپردازیم.

«أدع إلی سبیل ربّک بالحکمه والموعظه الحسنه وجادلهم بالتی هی أحسن»([۴])

«مردم را با حکمت و موعظه‌ی نیکو به راه پروردگارت بخوان و با آنچه بهتر است با آن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا