اندیشهمطالب جدید

تصوف و تصور شیخ از دیدگاه امام مودودی

تصوف و تصور شیخ از دیدگاه امام مودودی

نویسنده : امام ابوالاعلی مودودی /مترجم: عبدالغنی سلیم قنبر زهی

 پرسش:

من با کمال اخلاص و دیانت دعوت شما را مطالعه نموده ام و با این که مسلک سلفی دارم خودم را خادم و کوچک و همدرد برای حرکت اسلامی شما تصور می کنم و برای گسترش آن در حد توان سعی می کنم. اخیرا” مطالبی در رابطه با تصوف و شیخ به دستم رسید، با خواندن آن ها چند شبه در ذهن و قلبم ایجاد شد. شما بدعت های عجمی را مباح می دانید.، در حالی که تا کنون همه ی نوشته های شما شدیدا” علیه آن ها بوده است. هدف دعوت ما فریضه ی اقامه ی دین است. اگر ماخدای نخواسته به یکی از این بدعت ها اجازه ی رخنه دادیم، به این معنا خواهد بود که برای همه ی  بدعت ها امکان نفوذ در دعوت را فراهم نموده ایم. لطفا” به این سخنان توجه بفرمایید که با توجه به کتاب الله و سنت رسول الله (ص) در رابطه با تصوف و تصور شیخ نظر شما چیست؟ و این مسلک فی نفسه چه مسلکی است؟ امیدوارم که در « ترجمان » کاملا” توضیح دهید و ما را ممنون فرمایید.

پاسخ:

اگر در رابطه گفته های واضح و روشن دیگر من توجه شما واقع می شد، شبهه هایی که در اثر یکی از جملات من برای شما ایجاد شده است، هیچ گاه به وجود نمی آمد. به هر حال اکنون من به اختصار طی کلماتی روشن به پرسش های شما پاسخ خواهم گفت:

۱-      تصوف نام یک چیز خاص نیست، بلکه چیزهای مختلفی به این نام موسوم شده اند. تصوفی که ما آن را تأیید می کنیم چیز دیگری است و تصوفی که آن را رد می کنیم چیزی دیگر، و تصوفی که م یخواهیم آن را اصلاح چیزی دیگر.

یک نوع تصوف ان است که در بین متصوفه ی اولیه ی اسلام هم چون فضیل بن عیاض، ابراهیم ادهم، معروف کرخی و … دیده می شد. آنان نه فلسفه ی دیگری داشتند و نه طریقه ای دیگر؛ درست همان افکار، همان دغدغه ها ئ همان اعمالی را داشتند که از کتاب و سنت مأخوذ بود و هدف همه ی آنان همان چیزی بود که هدف اسالم است، یعنی اخلاص برای خدا و توجه به او

« وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ  » بینه /۵

«  در حالی که جز این بدیشان دستور داده نشده است که مخلصانه و حقگرایانه خدای را بپرستند و تنها شریعت او را آئین ( خود ) بدانند »

ما نه تنها این تصوف را تأیید می کنیم بلکه می خواهیم آن را احیا نماییم و گسترش دهیم. تصوف نوع دوم تصوفی است که فلسفه های اشراقی، رواقی، زردشتی و ویدانتی با آن در آمیخته است. روش های راهب های مسیحی، و جوگیهای هندی وارد آن شده است، و حتی تخیلات و اعمال شرک الود با آن آمیخته است. در این تصوف شریعت و طریقت و معرفت، چیزهایی جدا و کم بیش با هم بی ربط و بسا اوقات متضاد هستند انسان به جای این که برای به عهده گرفتن مسؤلیت های خلافت خدا در زمین تربیت شود، برعکس کاملا” برای چیزهای دیگر تربیت می شود. این تصوف را ما رد یم کنیم. به اعتقاد ما مبارزه با ان برای برقرار نمودن درن خدا همان قدر ضروری است که مبارزه با جاهلیت جدید.

علاوه بر این، تصوف دیگری هم است که برخی خصوصیات تصوف نوع اول و برخی از خصوصیات تصوف نوع دوم در ان آمیخته است. طریقه ها و روش ها ی این تصوف را بزرگانی تنظیم نموده اند که صاحب علم بودند، حسن نیت داشتند، ولی از اثراتعصر خویش و اثرات اعصار ما قبل خویش کاملا” محفوظ نبودند. آنان کوشیدند، تصوف واقعی اسلام را درک نمایند و آن را از آلودگی های تصوف جاهلی پاک کنند، ولی با وجود این در افکار آنان مقداری از فلسفه ی تصوف جاهلی و در اعمال و اوراد و وظایف آنان کم و بیش از اوراد و اعمال و وظایفی که از بیرون گرفته شده بود باقی ماند. آنان دچار این اشتباه شدند که این چیزها با اموزه های کتاب الله و سنت رسول الله ( ص) در تضاد نیست و یا حداقل با تأویل می توان آن ها را غیر متضاد دانست. علاوه بر این، اهداف و نتایج این تصوف کم و بیش با اهداف و نتایج مطلوب اسلام متفاوت است، نه هدف آن بر اساس آماده نمودن انسان برای انجام مسؤلیت های خلافت الهی است، نه هدفش تربیتی است که قرآن آن را با کلمات «  لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ» بقره /۱۴۳ «  تا گواهانی بر مردم باشید ( و بر تفریط مادیگرایانِ لذائذ جسمانی طلب و روحانیّت باخته ، و بر افراط تارکانِ دنیا و ترکِ لذائذ جسمانی کرده ، ناظر بوده و خروج هر دو دسته را از جاده‌ی اعتدال مشاهده نمائید )»

بیان نموده است و نه این نتیجه به دست آمده است که از طریق آن افرادی به وجود آمده باشند که تصور کاملی از دین داشته باشند، دغدغه ی اقامه ی آن و شایستگی استعداد این کار را نیز داشته باشند. این نوع تصوف را ما نه کاملا” می پذیریم و نه کاملا” رد می کنیم و به پیروان و حامیان آن عرض م یکنیم که لطف کنید و ارادت و محبت شخصیت های بزرگ را سر جای خود بگذارید و به این تصوف در پرتوی آیه های قرآن و احادیث رسول (ص) نگاهی انتقادی بیندازید و برای اصالح آن بکوشید. نیز اگر کسی با مطلبی از مطالب این تصوف صرفا” بدین جهت اختلاف نظر دارد که آن را بر خلاف کتاب و سنت می یابد، قطع نظر از این که شما با رأی و نظر او مخالف باشید و یا موافق، به هرحال حق انتقاد او را بپذیرید و بدون دلیلاو را مورد ملامت قرار ندهید.

۲-      در رابطه با تصور شیخ به نظر من از دو جنبه می توان بحث نمود. یکی صرفا” به عنوان یک فعل، و دیگری به عنوان یک وسیله ی تقرب به خدا، در صورت اول صرفا” مسئله ی جواز و عدم جواز آن قابل طرح است و حکم  آن بستگی  به این دارد که انسان با چه انگیزه و نیتی آن را انجام می دهد.

یک نیت و انگیزه به گونه ای است که با توجه به آن چاره ای جز حرام دانستن آن نیست. نیت و انگیزه ی دوم به گونه ای است که با توجه به آن مشکل است که هیچ فقیهی بتواند آن را ناجایز بداند. مسئله ی فوق به این می ماند که مثلا” من شخصی را در حال تماشای حسن و جمال زن بیگانه ای ببینم و او در پاسخ به پرسش من از انگیزه ی خود بگوید: من ذوق و جمال خود را تسکین میدهم. پیدا ست که من مجبورم بگویم قطعا” داری مرتکب یک کار ناجایز می شوی. دیگری را در حال همین کار ببینم و او در پاسخ به پرسش من بگوید که می خواهم با او ازدواج کنم. در این صورت من ناچارم بگویم که این  کار تو ناجایز نیست؛ چرا که او برای کار خود دلیلی ارائه می کند که من نمی توانم شرعا” آن را نادرست بدانم.

اکنون می ماند جنبه ی دیگر تصور شیخ، درباره ی آن باید عرض کنم که نه قبل از این من هیچ گاه تردید داشته ام و نه امروز شک دارم که این فعل که این فعل از این جنبه قطعا” غلط است، حال آن را به افراد هر چند بزرگی نسبت داده باشند فرق نمی کند. من می گویم در رابطه با بیان وسایل ایجاد ارتباط با خدا و افزایش این ارتباط، خداوند متعال و رسولش هرگز کوتاهی نکرده اند. ما چرا به وسایلی که آنان ارائه نموده اند، قناعت و اکتفا نکنیم و به ایجاد وسایلی بپردازیم که هم به جای خود مخدوش اند، و هم اندکی بی احتیاطی در آن انسان را به سوی ضلالت های قطعی سوق می دهد؟

در اینجا مطرح نمودن این بحث اصولا” نادرست است که: در صورتی که ما در رابطه با همه ی امور دیگر، برای رسیدن به اهداف شریعت می توانیم همه ی وسایلی را که در چارچوب امور مباح قرار دارند، برگزینیم، پس چرا در رابطه با تزکیه ی نفس و تقرب الی الله، مجاز به برگزیدن آن ها نباشیم؟ این استدلال از لحاظ اصولی به این دلیل نادرست است که دو شعبه ی دین از لحاظ ماهیت با هم تفاوت دارند. یکی از این شعبه ها و بخش ها، بخش ارتباط با خدا است، و شعبه ی دوم شعبهی ارتباط با مردم است. مبنای شعبه ی اول این است که ما باید صرفا” به همان عبادات و روش هایی عمل نماییم که الله و رسولش فرموده اند. ما حق نداریم چیزی را از آن کم کنیمو یا چیز جدیدی را به ان بیفزاییم. چرا که برای شناخت خدا و شناخت وسایلی که ما را خداوند متعال مرتبط و نزدیک می کند، هیچ منبع و وسیله ای جز کتاب الله و سنت رسولش نداریم. در این رابطه هر کاهش و افزایش که انجام گیرد بدت خواهد بود و هر بدعتی هم ضلالت. در اینجا این اصل قابل اجرا نیست که هر آنچه ممنوع نیست مباح است، بلکه بر عکس در اینجا اصل و قاعده این است که هر آنچه منصوص نیست، بدعت است. در اینجا اگر به وسیله ی قیاس مسئله ای هم استخراج شود باید حتما” در متاب الله و سنت رسول الله (ص) مبنایی داشته باشد. ولی بر خلاف این، در باب ارتباط با مردم و با جهان پیرامون، دروازه ی مباحات باز است. به هر آنچه دستور داده شده است از آن اطاعت نمایید، از هر آنچه نهی شده است از آن باز بیایید و در رابطه با مسایلی که دستوری داده نشده است، اگر در مورد مسئله ای مشابه حکمی موجود است بر آن قیاس نمایید و اگر هم امکان قیاس نباشد بنابر اصول عامه ی اسلام، هر چیز و هر روشی از مباحات را که با طبیعت و روح اسالم مطابقت داشته باشد، می توان آن را پذیرفت. این آزادی به این دلیل داده شده است که در رابطه با فهم و درک مصلحت های دنیا و انسان و امور دنیوی، حداقل ما تا این حد از منابع عقلی و علمی برخورداریم که بعد از بهره مند شدن از رهنمودهای کتاب الله و سنت رسولش بتوانیم خیر را از شر و صحیح را از غلط تشخیص دهیم. پس آزادی باید تا همین حد محدود بماند. توسعه ی آن تا آن حد که شعبه  و بخش اول را هم در بر بگیرد و هر آنچه از آن نه ینشده است آن را مباح دانستن و در باب ارتباط با خدا، ابداع روش های جدید و یا اخذ روش های دیگران، اساسا” نادرست است. مسیحیان دچار همین اشتباه شدند و رهبانیت را ایجاد نمودند که در قرآن مورد مذمت قرار گرفته است.

_____________________

منبع: تجدید و احیای دین / مؤلف: امام ابوالاعلی مودودی /مترجم: عبدالغنی سلیم قنبر زهی / انتشارات: نشر احسان/اچاپ ول ۱۳۸۳/تهران

یک دیدگاه

  1. السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

    الله تعالی امام ابوالاعلی مودودی را جزای خیر اعطا نماید. بسیار نیکو پاسخ دادند.

    بله دو نوع تصوف وجود دارد :

    تصوف سنی که مبتنی بر کتاب الله و سنت سیدنا و مولانا رسول الله صلوات الله علیه و سلم می باشد. این نوع تصوف ممدوح و بسیار پسندیده است و اصلا در موازات شرع است.

    تصوف فلسفی که مبتنی بر اقوال و افکار فلسفی می باشد مذموم است.

    علمای بسیاری در نشر و ترویج نوع اول تصوف سنی تلاش و سعی کردند که انکار اصل آن طعن بر اسلام است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا