زن خانوادهمطالب جدید

غنی کردن ازدواج و روابط خانوادگی با این هشت اقدام

غنی کردن ازدواج و روابط خانوادگی با این هشت اقدام

نویسنده: استفن کاوی / مترجم :مهدی قراچه داغی

موفقیتهای شغلی نمی تواند جبران کننده ناکامی در ازدواج و روابط خانوادگی باشد. روابط با همسر و فرزندان، مانند هر رابطه دیگری به رسیدگی و توجه احتیاج دارد. در غیر این صورت افت می کنند و به سردی می گراید. یکی از معیوب ترین چرخه های زندگی چرخه ازدواج و طلاق است که بویژه برای فرزندان نتایج هول انگیزدارد.

حفظ مناسبات سالم زناشویی در بلند مدت کار ساده ای نیست.در این جاهم وجود زن و شوهر معتقد به اصول بسیار موثر است.بااستفاده از هشت راهنمایی زیر که جملگی مبتنی بر اصول متعالی هستند می توانید به زندگی زناشویی وروابط خانوادگی خود غنا بخشید.

۱-چشم انداز وسیعی را در نظر بگیرید.بدون داشتن یک چشم انداز وسیع ودراز مدت،دوام آوردن در برابر مشکلات وشداید وچالش های زندگی زناشویی به شدت دشوار می شود.به کمک یک چشم انداز وسیع ودراز مدت می توانید راهی برای برخورد با مشکلات زندگی زناشویی ومناسبات خانوادگی پیدا کنید.

با چشم انداز محدود غلبه بر مشکلات روابط زناشویی وخانوادگی دشوار می شود.

۲-الگوی زندگی زناشویی باشید. در دوران کودکی به شدت وابسته وآسیب پذیر هستیم وبیش از هر زمانی به مهر ومحبت وپذیرش واحساس تعلق نیاز داریم.تجارب دوران کودکی، دوران بعدی زندگی ما را شکل می دهد. پدر ومادروسایر اشخاص مهم در زندگی دوران کودکی ما،الگوهای ما به شمار می روند.خوب یا بد، آنها را سرمشق زندگی سالهای بعد خود قرار می دهیم. به همین دلیل است که الگوشدن برای فرزندان از جمله مسئولیت های بزرگ پدر ومادر است. پدر ومادر نمایشنامه ی وبه عبارتی زندگی نامه ی فرزندانشان را می نویسند وآن را برای اجرا به آنها می دهند. فرزندان به احتمال بسیار زیاد این نمایشنامه ها را به اجرا می گذارند.

اشخاص به آنچه می بینندو آنجه احساس می کنند به مراتب بیش از آنچه می شنوند واکنش نشان می دهند. نمایشنامه های زندگی تا حدود ۹۰ درصد به شکل دیداری وعملی وتا ۱۰ درصد به شکل گفتاری منتقل می شوند. بنابراین الگو قرار گرفتن ما در هر روز زندگی فرزندانمان نقش آفرین است.

ما به شدت تحت تأثیر نمایشنامه های زندگی خود هستیم اما می توانیم این نمایشنامه ها را بازنویسی کنیم. می توانیم الگوی جدیدی انتخاب کنیم و روابط تازه ای ایجاد نماییم. نمایشنامه های بهتر با خواندن چند کتاب خوب حاصل نمی شوند، به الگوهای مناسب احتیاج داریم. اصول صحیح و معتبر نمی توانند الگوی غلط را جبران کنند. با دوست داشتن دانش آموزان و با عشق ورزیدن به آنها تدریس اصول صحیح آسان تر می شود. با همدلی با اشخاص، توصیه و اندرز دادن به آنها راحت تر می شود.

بسیاری از اختلافات زناشویی از آن روست که زن و شوهر الگوهای متفاوتی دارند و از نمایشنامه های زندگی متفاوتی پیروی می کنند. مثلا شوهر ممکن است رسیدن به گلهای باغچه را وظیفه ی شوهرش بداند و آن هم صرفاً به این دلیل که مادرش قبلاً وظیفه ی باغبانی را در منزل عهده دار بوده و زن هم ممکن است باغبانی و رسیدگی به باغچه را وظیفه ی شوهرش بداند زیرا در کودکی وی پدرش به باغچه رسیدگی می کرد. یک مسئله جزئی و یک تفاوت کم اهمیت در نمایشنامه های زندگی به مسائل دیگر دامن می زند. شما هم به زندگی خود دقیق شوید، نمایشنامه های زندگیتان را بخوانید. آیا به تضاد و اختلافی برخوردید؟ کاری صورت دهید.

۳-نقشهای خود را بازبینی کنید. زن و شوهر در مقام یک زوج و نیز به عنوان پدر و مادر ایفاگر سه نقش هستند: تولید کننده، مدیر و رهبر. تولیدکننده برای رسیدن به نتایج مطلوب تلاش می کند: کودک اتاقش را مرتب می کند، پدر کیسه زباله را از منزل بیرون می برد، مادر کودک را در تختخوابش می گذرد. تولید کننده برای رسیدن به نتایج بهتر ممکن است از ابزاری استفاده کند.

والد تولیدگرا،ممکن است تنها کسی باشد که به نظافت خانه ورسیدگی به حیاط بها می دهد. او بخش اعظم کارها را می کند وبعد از بچه ها انتقاد می کند که چرا در کار نظافت خانه به او کمک نمی کنند. بچه ها از آموزش کافی برخوردار نیستند وبنابراین برای کمک به پدر ومادر خود آمادگی لازم را ندارند.

بسیاری از والدین«تولیدکننده» راه تفویض مسئولیت را نمی دانند ودر نتیجه همه ی کارها را خودشان انجام می دهند واز فرط کار زیاد از پای در می آیند.شبها خسته، فرسوده، ناراحت ونومید به رختخواب می روند وهر چه فکر می کنند نمی فهمند که چرا سایرین به آنها کمک نمی کنند. احساس می کنند برای اینکه کاری صورت بگبرد چاره ای ندارند جز آنکه آستین ها را بالا بزنند و خود دست به کار شوند.به همین دلیل است که حیطه ی عملیاتشان محدود می ماند وکار و کاسبی شان رونق پیدا نمی کند.آنها خیلی ساده راه تفویض مسئولیت ها را نمی دانندو نمی دانند که چگونه به دیگران انگیزه بدهند تا در کارها مشارکت کنند. وبعد وقتی به هر صورت تصمیم به تفویض می گیرند به این نتیجه می رسند که اگر خودم انجام بدهم سریعتر و بهتر انجام می شود وبا این ذهنیت از تفویض مسئولیت چشم می پوشند و شخصا دست به کار میشوند.

این اشخاص تا زمانی که با این ذهنیت زندگی می کنند شتاب زده، خسته و فرسوده باقی می مانند. نسبت به اشتباهات جزئی واکنش بی تناسب نشان می دهند وبلافاصله برای اصلاح اشتباه دست به کار می شوند. پیوسته سرکشی و بازبینی می کنند و با این رفتار انگیزه ی دیگران را می کشند. وقتی می بینند فرزندانشان در حد انتظار آنها کاری صورت نداده اند با قیافه ای حق به جانب می گویند:«می دانستم،می دانستم که نمی توانند.»

پدر و مادر در نقش«مدیر» وظایف مختلفی از کارهای منزل را به فرزندانشان تفویض می کنند. با این ذهنیت میزان تولید در خانه افزایش می یابد.والد«مدیر» نقاط ضعف فرزندانش را جبران می کند. مدیر می داند که به ساختار ونظام هایی احتیاج دارد. به خصوص به نظام های آموزشی، ارتباطی، اطلاعاتی وجبرانی واقف است. نیاز به رویه های استاندارد را هم  درک می کند.وبر این اساس اقدام می نماید.

ماهیت زندگی زناشویی وخانوادگی به هم وابستگی متقابل را ایجاب می کند. بدون مدیریت در خانواده چرخ را باید همه روزه از نو اختراع کرد؛رویه ومقررات جاافتاده ای وجود ندارد. همه از فرط تولید خسته می شوند؛تضاد وابهام در نقش وجود دارد؛ و وقتی کاری صورت نمی گیرد افراد یکدیگر را به خاطر انجام ندادن آن سرزنش می کنند.پدر ومادر قبل از اینکه بتوانند به مدیران خوبی تبدیل شوند به استقلال، امنیت خاطر درونی و اتکای به نفس احتیاج دارند. در غیر این صورت به طیب خاطر تن به ارتباط ، همکاری، تفویض وبه انعطاف پذیری نمی دهند وخود را با شرایط ونیاز دیگران تطبیق نمی دهند.

در زمینه ی نقش رهبری نیز می توانید تغییراتی ایجاد کنید. اما تغییر اشخاص را نگران می کند و تولید هراس،نامطمئنی و عدم احساس امنیت خاطر می نماید.می توانید با افراد برخورد همدلانه بکنید. اجازه بدهید آزادانه نگرانیهای خود را مطرح کنند و در فراهم آمدن راه حلهای جدید وقابل قبول مشارکت نمایند.

به خانواده هایی بر می خوریم که به خوبی اداره می شوند اما فاقد رهبری هستند.به خانواده هایی بر می خوریم که درست حرکت می کنند، برای همه ی افراد خانواده برنامه ای دارند، با این حال از احساس گرمی و صمیمیت محروم هستند. در این شرایط بچه ها به محض اینکه بتوانند از خانواده فاصله می گیرند وممکن است که دیگر هرگز مگر از روی احساس وظیفه به آن برنگردند.

اگر مادر پیوسته در نقش تولیدکننده، تمام کارهای خانواده را انجام دهد و پدر ایفاگر نقش مدیریت باشد وکسی مسئولیت رهبری نداشته باشد، بچه ها برای کمک به انجام کارهای خانواده اقدام نمی کنند واگر کاری بکنند با غرولند وترشرویی همراه است. نقش رهبر این است که با الگو شدن وپنداره ای که ارائه می کند به افراد خانواده جهت بدهد. با عشق ومحبت فراهم آورنده انگیزه باشد، گروهی تدارک ببینند که میان آنها احترام متقابل حاکم باشد. رهبر باید به جای روشها، نظام ها و رویه ها به نتایج نظر داشته باشد.

این سه نقش به یکدیگر وابسته-تولید کننده، مدیر و رهبر-در ازدواج ودر زندگی خانوادگی حیاتی هستند. در اوایل ازدواج زن و شوهر باید در هر سه نقش ظاهر شوند و شاید هر کدام در یکی از این نقش ها، حالت غالب داشته باشد. اما وقتی کم کم بچه ها در خانواده ظاهر می شسوند و به تدریج رشد می کنند و می توانند مسئولیت های بیشتری بر عهده بگیرند،نقش مدیر و رهبر به طور فزاینده افزایش می یابد و سرانجام به شرایطی می رسیم که نقش رهبر برای والد یا پدر بزرگ-مادربزرگ-از اهمیت حیاتی برخوردار می شود.

۴-هدف های جدیدی انتخاب کنید. در تلاش برای رسیدن به خواسته های خود در زندگی زناشویی و خانوادگی باید دارایی ها و منابعی را که به ما امکان می دهند مولد و بارآور باقی بمانیم، حفظ و افزایش دهیم.

اگر پدر یا مادر در ارتباط با فرزند نوجوان خود به جنبه ی تواناییهای بهره دهی او بی توجه بمانند، میزان اعتماد میان آنها کاهش می یابد، ارتباط کم می شود وحالت خشن و ماشینی پیدا می کند. در این شرایط پسر به حرف پدرش وتوصیه ها و راهنماییهای او که می تواند بسیار مهم باشد بی اعتنایی می کند. ممکن است پدر از درایت بالا برخوردار باشد و بخواهد به پسرش کمک کند، اما پسر به دلیل اعتماد کم به سخنان و راهنمایی های پدر توجه نمی کند. در این شرایط تولید نتایج مطلوب به شدت آسیب می بیند برای اینکه روی توانمندی تولید، یعنی حفظ و افزایش دارایی ها و منابع تولید کننده نتیجه کاری صورت نگرفته است.

وقتی در این زمینه کاری صورت نمی گیرد، پدر ممکن است برای ایجاد رابطه مجبور به اقدام و تلاش مضاعف شود. در این زمینه اقدامات مختلفی می توان صورت داد و روی حساب احساسی کار کرد. اما باید توجه داشت آنچه برای کسی ذخیره کردن احساسی به حساب می آید ممکن است برای دیگری برداشت از آن باشد.

در کار ایجاد روابط زناشویی و زندگی خانوادگی، راه حلهای صریع و میانبر، پاداش های مصنوعی، بازی های روانی و نداشتن یک رنگی و صداقت در زندگی و به حسابی ایفای نقش کردن ممکن است در کوتاه مدت نواقص و عیوب موجود را موقتاً پنهان کند، اما در اولین طوفان زندگی کاستی ها خودشان را نشان می دهند. ازدواج رابطه ای است که به ذخیره کردن پیوسته در حساب بانکی احساسی نیاز دارد. زندگی زناشویی محتاج مهرو محبت و کلمات زیبا و عشق اصیل است

حساب بانکی احساسی موضوع جالبی است. اگر در این حساب مثلاً۲۰۰۰۰۰دلار سرمایه گذاری کرده باشیم و بر حسب اتفاق مجبور شویم که ۱۰۰۰۰دلار آن را برداشت کنیم دیگران آن را تحمل می کنند. می توانیم روز بعد،سر فرصت اقدام خود را توضیح دهیم و اینگونه ۱۰۰۰۰دلار برداشت کرده را دوباره به حساب احساسی سرازیر کنیم.

برای رسیدن به نتایج مطلوب باید در دارایی ها و منابع تولید کننده نتایج مطلوب سرمایه گذاری کنیم و در این راه باید از صداقت کافی برخوردار باشیم.هر گونه اقدام محیلانه وفریب کارانه دیر یا زود خود را نشان می دهد. اینگونه به ناگهان حساب بانکی احساسی را خالی می کنیم. اما اگر به تدریج و به طور مرتب به این حساب واریزکنیم، مبالغ واریز شده که در حکم شکیبایی، رعایت ادب، همدلی، مهربانی، خدمت، از خودگذشتگی، صداقت و عذر خواهی صمیمانه به خاطر اشتباهات گذشته و واکنشهای تند و حساب نشده هستند، شرایط مطلوب و مورد نظر ما را فراهم می آورند.

۵-نظامهای خانواده را همخوان کنید. برای داشتن خانواده ای مؤثر به چهار نظام نیاز داریم. برای مثال اگر فاقد۱)هدف و برنامه باشید بر چه اساسی می توانید ۲)نظم و ترتیب و به حسابی معیار ایجاد کنید، و بر چه اساسی می توانید۳) آموزش بدهید و۴) ارتباط برقرار سازید و مسائل موجود را از میان بردارید؟ اگر خانواده شما از برنامه آموزشی محروم باشد چگونه می توانید مهارت های برقراری ارتباط و حل مسئله را در آن ایجاد کنید؟ چگونه می توانید میل به قبول مسئولیت و یا رعایت نظم و انضباط را به آنها آموزش دهید؟ اگر نظامی برای برقراری ارتباط و حل مسئله نداشته باشید، چگونه می توانید ارزشها را مشخص کنید، در باره هدفهایتان وراههای رسیدن به آن حرف بزنید؟ در چه زمانی می خواهید نظم و انضباط را آموزش بدهید؟ و اگر نظم و انضباطی در کار نباشد، کار را چگونه انجام می دهید و چگونه به هدفهایتان می رسید، چگونه برنامه هایتان را اجرا می کنید، چگونه مهارتها را به وجود می آورید و یا آموزش و تمرین می دهید؟ به هر چهار نظام احتیاج دارید. بسیاری از والدین نسنجیده تنها روی یک یا دو نظام تأکید می کنند و معتقدند که موفقیت در یکی از آنها جبران بقیه را می کند.

اشخاص به انجام دادن کاری که در آن مهارت دارند راغب هستند، کاری را دوست دارند انجام می دهند. در این شرایط خواستن از آنها که از «منطقه ی راحت» خود دور شوند برایشان بسیار تهدید کننده به نظر می رسد. اما اگر کسی رهبری مورد نیاز را تأمین کند و به روان شدن فرایندهای رشد و تغییر کمک نماید، اگر کسی به آنها بیاموزد که چرا به هر چهار نظام نیاز دارند و به آنها کمک کند تا مهارتها و نگرشهای جدید را فرا گیرند، به تولدی جدید می رسند و تحت تأثیر دشواریها عقیم نمی شوند.

۶-به سه مهارت حیاتی توجه کنید. مدیریت زمان، ارتباط و حل مسئله، مهارتهای هستند که در هر مرحله از زندگی زناشویی و زندگی خانوادگی به آنها احتیاج دارید. خوشبختانه توسعه ی این مهارتها در اختیار همه ی اشخاص است و به عبارت دیگر همه می توانند این مهارتها را در خود افزایش و بهبود دهند. درباره رفتار سایرین کار چندانی از ما ساخته نیست، اما درباره رفتار خودمان کارهای زیادی می توانیم بکنیم. بویژه در زمینه ی طرز استفاده از زمان، طرز برقراری ارتباط با دیگران و طرز حل مسائل و روبه رو شدن با مخاطرات زندگی، کارهای زیادی می توانیم صورت دهیم.

مدیریت زمان به واقع اسم بی مسمّایی است زیرا همه ی مردم دارای فرصتی برابر هستند، اما در همین زمان برابر بعضیها چند برابر دیگران کار انجام می دهند. مدیریت شخصی و یا مدیریت بر خود واژه بهتری است زیرا این معنا را می رساند که در فرصتی که به ما داده شده بر رفتار و بر کارهای خود مدیریت می کنیم. بسیاری از اشخاص تحت تأثیر بحرانها بر خود مدیریت می کنند. به عبارت دیگر تحت تأثیر حوادث، شرایط و مسائل بیرون از خود قرار دارند. این اشخاص مسئله گرا می شوند و الویتهایشان را مسائل موجود مشخص می کنند. اما اشخاص مؤثر در کار مدیریت بر زمان کسانی هستند که با توجه به فرصتها کار می کنند. آنها منکر مسائل نمی شوند اما سعی می کنند مانع بروز آنها شوند. البته در مواقعی به اجبار با مسائل یا بحرانهای حاد روبه رو می شوند، اما در اغلب موارد اجازه نمی دهند حادثه ای آنقدر ابعاد وسیع پیدا کند تا به مسئله ای حاد بدل شود. این اشخاص با تحلیل دقیق درباره ماهیت مسائل و به کمک برنامه ریزی بلندمدت مسائل و حوادث را رهبری می کنند.

اساس مدیریت زمان تعیین اولویتها و آنگاه سازمان دادن آنهاست. تعیین اولویتها مستلزم این است که درباره ارزشها به دقت و به روشنی بیندیشیم. آنگاه زمان آن می رسد که اولویتها را در دو گروه کوتاه مدت و بلندمدت طبقه بندی کنیم و برای هر کدام زمان و فرصتی در نظر بگیریم. و بعد اگر موضوع مهمی پیشامد نکند-نمی گوییم موضوع اضطراری پیش نیاید-طبق برنامه ای که ریخته ایم عمل نماییم.

ارتباط شرط لازم به عبارتی پیش شرط حل مسئله و یکی از اصولی ترین مهارت های زندگی است. ارتباط را می توان تفاهم متقابل هم تعریف کرد. نکته ی مهم در برقراری ارتباط«ترجمه» یا «برگردان» مسئله است. باید منظور خود را به کلام گفتار وگفتارمان را به منظور خود ترجمه کنیم. بنابراین نخستین وظیفه ی ما این است که بیاموزیم منظورمان را آن طور که هست بیان کنیم و بعد نوبت به چالش بعدی می رسد؛ باید خوب گوش دهیم تا از منظور دیگران با خبر شویم. نکته مهم در«ترجمه دقیق» یا ارتباط دوطرفه موثر اعتماد در سطح بالا است. اگر به کسی اعتماد داشته باشید،حتی بدون کلام هم می توانید با  او ارتباط برقرار کنید. حتی می توانید در مکالمه خود به طور شفاهی مرتکب اشتباه شوید وبا این حال منظورتان را مخابره کنید. اما وقتی سطح اعتماد پایین است، تفاوتی نمی کند که چقدر تلاش کنید و از کدام مهارت های ارتباطی سود ببرید. وقتی سطح اعتماد بالا است ارتباط کار ساده ای است، نیازی به تلاش ندارد، خود به خود و دقیق است؛ وقتی سطح اعتماد پایین است، برقراری ارتباط بسیار دشوار است، خسته کننده و غیر موثر است. نکته مهم در ارتباط اعتماد است و نکته مهم در اعتماد هم قابلیت اعتماد است. داشتن انسجام بهترین ضامن حفظ جو ارتباط موثر است. در این جاهم مانند سایر فرایند های طبیعی راه میانبر و راه حل تند و سریع مطرح نیست.

حل مسئله.آزمون حقیقی مهارت ارتباطی، حل مسائل در زندگی زناشویی وخانوادگی است. روش کلاسیک برای حل مسئله و چهار سوال سروکار دارد:

۱)کجا هستیم؟ ۲) می خواهیم به کجا برویم؟۳)چگونه می خواهیم بدانجا برسیم؟و۴)از کجا بدانیم که به مقصد رسیده ایم؟

پرسش نخست-کجا هستیم؟-به اهمیت جمع آوری اطلاعات واقعی و تشخیص آنها اشاره دارد. پرسش دوم-به کجا می خواهیم برویم؟- با تبیین ارزشها و انتخاب هدف ها سروکار دارد. پرسش سوم-چگونه به آنجا برسیم؟- ایجاد راه حل ها و انتخاب آنها را مطرح می کند. باید به انواع راه حلهای موجود توجه کنیم و از میان آنها بهترین را انتخاب کنیم و برای اجرای آن برنامه ای بریزیم. پرسش چهارم-از کجا بدانیم که به مقصد رسیده ایم؟- مستلزم توجه به ملاک ها و معیار هایی برای اندازه گیری یا ملاحظه پیشرفت به سوی هدف های ماست.

وقتی مسائل با مباحث احساسی و عاطفی همراه باشند، و این مطلبی است که در اغلب ازدواجها و زندگی های خانوادگی وجود دارد، اغلب اشخاص به دو سوال اول توجه می کنند؛ این که کجا هستیم؟ و می خواهیم به کجا برویم؟ و بعد بر سر سوال سوم بحث و مشاجره در می گیرد که چگونه می خواهیم به هدف و مقصد برسیم؟ ما این شرایط بر وخامت مسئله می افزاید و سرمایه گذاری احساسی آنها را در آنچه مورد نظرشان است افزایش می دهد وذهنیت کمیابی را تشدید می کند. در این زمان است که اشخاص برنده شدن خود را در شکست دادن طرف مقابل می بینند. به عبارت دیگر گرفتار ذهنیت یا این یا آن می شوند و به راه حل های«برنده-برنده» متوسل می گردد. وقتی هر دو طرف با این ذهنیت روبه رو باشند، در این صورت«بازنده-بازنده» نتیجه ای است که مسلماً حاصل می شود. ممکن است در شروع یکی از طرفین احساس قدرت کند و به«برنده-برنده»برسد اما این راه حل موقتی است و در پی آن مسئله ابعاد بسیار وسیعتری پیدا می کند. آنچه ما خواهان آن هستیم راه حل «برنده-برنده»است که طرفین هر دو به احساس خوب برسند و نسبت به تصمیماتی که می گیرند متعهد گردند. برای رسیدن به این هدف به شکیبایی، خویشتن داری و شجاعت متعادل با ملاحظه و توجه احتیاج داریم.

۷-بازیافت احساس امنیت خاطر. اغلب اشخاص احساس امنیت خاطر خود را از منابع بیرونی، یعنی از محیط، تملکات یا آراء وعقاید دیگران واز جمله آنها همسرشان می گیرند. اشکال  رسیدن به امنیت خاطر از طریق منابع بیرونی وابسته شدن به آن منابع است. به عبارت دیگر هر اشکالی که متوجه این منابع شود احساس امنیت ما به مخاطره می افتد.

ما باید به منابعی به وابستگی متقابل برسیم که بدون توجه به شرایط ثابت و به ما وفادار باشد. توانایی باز نویسی نمایشنامه ی زندگیمان و باقی ماندن با آن به شجاعت بسیار زیادی نیاز دارد. شجاعت ناشی از احساس درونی ارزشمندی شخصی است و از ارزش شخصی و امنیت شخصی به وجود می آید. به هفت منبعی توجه کنید که مستقل از شرایط و آراء وعقاید دیگران هستند.

اصول شمال حقیقی. اصولی ترین منبع و ریشه ی سایر منابع، منبعی که می توان در هذر شرایطی روی آن حساب کرد، دست یازیدن به مجموعه ای از اصول تغییر ناپذیر است. این بدان معنا است که پیوسته در مقام آموزش دادن به وجدان و اطاعت از آن باشیم. هر چه این کار را بیشتر بکنیم، شادی و رشد ما در ازدواج افزایش خواهد یافت و بیشتر از خرد و راهنمایی های برخوردار می شویم که به کمک آن می توانیم با مسائل و چالش های زندگی خود مواجه گردیم.

زندگی خصوصی غنی. به اقداماتی نظیر مراقبه، دعا و نیایش بپردازید و کتاب های معنوی و الهام بخش را مطالعه کنید. خیلی ها وقتی با خود تنها می شوند تکدر خاطر پیدا می کنند زیرا زندگی شان صرفاً در کنار سایرین مفهوم پیدا کرده است. عادت تنها به سر بردن را در خود ایجاد کنید، عادت کنید به عمق وجود خود بروید و به اندیشه بپردازید. عادت کنید که از سکوت لذت ببرید. فکر کنید، بنویسید، گوش بدهید، برنامه بریزید، تصور کنید و آرام بگیرید. زندگی خصوصی پر معنا به ما احساس ارزش و امنیت شخصی می دهد.

از طبیعت لذت ببرید. اگر به راستی در بحر زیبایی های طبیعت فروبروید، به خصوص اگر به کوه ها،سواحل دریا، به ویژه صبح زود و به هنگام غروب توجه کنید، به آفرینش پرشکوه عالم هستی پی می برید و طبیعت آرامش زیبای خود را به شما هدیه می کند. به دریافت اکسیژن تازه شباهت دارد. طبیعت منبعی عالیست که بسیاری از اصول وارزشمند را به ما آموزش می دهد.

به یاد تعطیلاتی بیفتید که آن را در دامان طبیعت گذراندید، در کنار یک دریاچه،رودخانه، نهرآب، ساحل دریا یا کوه های مرتفع. چه حالتی داشتید؟ آیا آرامش بیشتری نداشتید؟ آیا فکورتر نبودید؟ حالا به یاد تعطیلات دیگری بیفتید که پیوسته در حال شتاب و عجله بودید، اطرافتان پر از مردم بود،پر از سرگرمی بود. وقتی از آن تعطیلات برمی گشتید چه حالتی داشتید؟ آیا خسته و فرسوده نبودید؟ آیا فکر نمی کردید به تعطیلات دیگری احتیاج دارید؟

اره را تیز کنید. به تیز کردن اره به شکل جسمانی، ذهنی و معنوی در همه ایام خود عادت کنید. دست کم یک روز در میان تمرینات ورزشی کششی،ایروبیک و غیره را انجام دهید. تمرین در تعطیل آخر هفته کافی نیست. در واقع ممکن است بیش از سودی که برای شما دارد، به شما آسیب بزند. وقتی بزرگتر می شویم بدنمان انعطاف خود را از دست می دهد و نمی تواند فشارهای تعطیل آخر هفته را تحمل کند. تمرینات منظم ورزشی نه تنها به کمیت سالهای عمر ما بلکه بر کیفیت آن می افزاید. آنقدر سرگرم اره کردن نشوید که تیز کردن اره را فراموش کنید.

خدمت ارائه کنید. خدمت گمنام و بدون تظاهر نقش بسیار مهمی ایفا می کند. این فلسفه که در کار خدمت به دیگرا حیات خود را بیشتر می کنیم کاملا درست است.

تمامیت وجود نشان دهید. وقتی به عهد و پیمان خود پایبند باقی بمانیم، وقتی پیوسته تلاش می کنیم تا نظام عادتی خود را با نظام ارزشیمان هماهنگ سازیم، زندگیمان انسجام پیدا می کند، به تمامیت وجود می رسیم. خود را می شناسیم و می توانیم به خود اعتماد کنیم. می دانیم که در معرض هر اغوایی، حالت راستین خود را حفظ می کنیم. تمامیت وجود اساس و شالوده ی تمام خوبی ها و تمام عظمت هاست.امنیت خاطر ناشی از آن نیاز به اثر گذاری روی دیگران، نیاز به تظاهر و مبالغه، نیاز به استفاده از نام بزرگان به عنوان منبع حمایتی را از بین می برد. نیازی به انتقاد کردن، عیب جویی و مسخره کردن نخواهیم داشت. به مشربی سالم و متناسب با شرایط دست میابیم.

آن شخص دیگر. سرآنجام به آخرین منبع ایجاد امنیت خاطر می رسیم. کسی که ما را دوست دارد و حتی وقتی ما به خود ایمان نداریم او به ما ایمان دارد.  این منبع بیرون از ما قرار دارد. کسانی هستند که می توانیم به آنها تکیه کنیم. آنها ما را می شناسند، به ما علاقه دارند، مهر و عشقشان اصیل و بی چشم داشت است و وقتی همه تنهایمان بگذارند، آنها با ما باقی می مانند.

اغلب مادرها و بسیاری از پدران نسبت به فرزندان خود مهر بی چشم داشت دارند. شاید دشواری های زمان بارداری و مشکلات زایمان و ایمان مادر به خوب بودن پسر یا دختر اوست که زمینه ساز این مهر بی چشم داشت است. کسانی که معتقد به اصول باشند از این قدرت برخوردارند.

این اشخاص می توانند زندگی ما را متحول کنند.به زندگی خود بیندیشید. آیا هرگز یک معلم، یک راهنما، یک همسایه، یک دوست، یک مربی و یا یک مشاور داشتید که وقتی شخصاً خودتان را باور نمی کردید، شما را باور داشت؟ آیا کسی بود که در هر شرایطی کنا شما باقی می مانند؟ نه کسی که به شما امر و نهی می کرد،نه کسی که تسلیم شما می شد، اما کسی که نه تسلیم شما می شد و نه از شما دلسرد می گشت.

راستی چگونه می توانیم در قبال دیگران شخصی با این ویژگی ها باشیم؟.

۸-بیانیه ی مأموریتی برای خانواده خود تدارک ببینید. یکی از قدرتمند ترین ابزار ایجاد وحدت در خانواده، تهیه برگه مأموریت آن خانواده است. بسیاری از خانواده ها بر اساس لحظه و ارضاء فوری زندگی می کنند برای آنها اصول سالم و حساب های بانکی احساسی معنا و مفهومی ندارد. در این شرایط وقتی فشارو استرس افزایش می یابد، اشخاص فریاد می زنند، واکنشی بی تناسب نشان می دهند، در مقام انتقاد و عیب جویی بر می آیند و یا سکوت می کنند. بچه ها که ناظر این احوال هستند و به این نتیجه می رسند که راه برخورد با مشکلات زندگی همین ها هستند یا جنگ یا گریز. این شرایط می تواند از نسلی به نسل دیگر منتقل شود. این گونه به راحتی به ریشه ی مسائل پی می برید. اگر هدف بلند مدتی دارید، ارزشها و هدفهایتان را مشخص کنید، و بعد نظام ها را با این ارزشها و هدفها هم خوان سازید. روی اصول کار کنید، اصولی که همیشه حاکم و پا برجا باشند. می توانیداین اصول را در بیانیه ی مأموریت خانواده خود بگنجانید. از خود بپرسید« ارزشهای مورد نظر ما کدامند؟ خانواده ما در پی چیست؟ چه خواسته ای را دنبال می کند؟ مأموریت اصلی ما کدام است؟ دلیل وجودی ما چیست؟»

——————————-

منبع: انسانهای مؤثر / مولف: استفن کاوی /برگردان :مهدی قراچه داغی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا