خلاصه ای از فلسفه ی ادیان
خلاصه
ای از فلسفه ی ادیان
استاد
فرید وجدی
دین چیست ؟ اگر برای لحظه ای هم باشد انسان
خود را از آثار تمام چیز های که به ارث برده و بر فکر و خیال و عواطف و انگیزه ها
و حرکات و سکنات او تسلط شدید دارند جدا نماید و کلیه ی آثار و تصوراتی را که به
علت های گونا گون از قبیل محیط زندگی و خانوا ده و جامعه بر صفحه ی ذهنش ثبت
گردیده محو کند و تمام علم و آگاهی خود را از تمام موجودات و مخلوقات به فراموشی
بسپارد و خود را چنین فرض کند که هم اکنون به دنیا آمده «هیچ چیزی و هیچ شناختی
ندارد و کسی را نمی شناسد »دئر چنین حالتی جز فطرت پاک و و شعور باطنی و و حواس
ظاهری علم و آ گاهی دیگری ندارد این کون و عالم هستی را به دقت مورد نظر قرار می
دهد ابتدا حواس خود را به سوی این گنبد خضرا ءو این آسمان نیلگون که جهان را از
تمام جهات احاطه نموده متوجه می سازد و از هر سو به این فضای لایتناهی که در زیر
این گنبد قرار دارد عمیقاً بنگرد سپس نظری
به سوی خود بیندازد تصور کنید در اثر این نگاه گذرا چه جوش و خروشی در درونش پیدا
می شود ؟
بدون شک طوفانی از خوف و وحشت بر وجودش چیره
می گردد و از دهشت و حراس حاصله فریاد خواهد زد ؛ چون در این حالت عظمت عالم و
فضای وسیع و لایتناهی آن را حس می کند و وجود ضعیف و ناتوان خود را در مقابل آن
ناچیز می بیند در چنین حالتی که عقلش به جای نمی رسد و چشمش از دیدن باز مانده است
و فکرش قاصر و ناتوان از این همه شگفتیها و عظمت عالم هستی و مجهول بودن آن از
جمیع جهان تکان می خورد .اما به واسطه ی حس کنجکاوی که در فطرتش وجود دارد تسلیم
نمی شود و باز مصمم می گردد تا این عالم عظیم را تصور کند و به حقیقت آن پی ببرد ولی
وقتی متوجه ضعف و ناتوانی بشر قدرت مادی و معنوی خود شد و و آن را در مقابل این
هستی با عظمت و جهان پر از راز و حکمت قرار داد خود را کمتر از قطره در برابر
اقیانوس می بیند به لرزه در می آید تصمیم و همتش رو به سستی و انحلال می رود و از
شدت ترس نفسش بند می آید و خود را در حال خفقان و نابودی احساس می کند . با گوشه ی
چشم آرام اطراف خود را می نگرد ؛می بیند در فضای که وسیعتر از وهم و خیال است
محاصره شده است وقتی وجود ضعیف خود و فضای کوچکی را که اشغال کرده با این جهان با
شکوه و هیبت و قدرت فراوان و این فضای لایتناهی و آرام و پر دهشت مقایسه نمود بیش
از بیش به ناتوانی خود پی می برد وو حشت و دلهره اش بیشتر می شود .
هنگامی که شب فرا می رسد و پرده ای از ظلمت و
سیاهی چهره ی خورشید را پنهان می نماید انسانی که هنوز در حالت سادگی و بی اطلاعی
قرار دارد آسمان تاریک را نگاه می کند که شتاره های زیادی در اکناف و اطراف آن می
درخشند و گنبد کبود به صورت فرشی آراسته به در و گهر در آمده است سکوت مطلق و
هیبتی که ر این حالت بر عالم سایه افکنده بر تعجب و حیرت او می افزاید خود را در
دریای از رموز و مجهولات و اسرار می بیند که در مقابل کوچک ترین و ساده ترین آنه
تنها کاری که از او ساخته است اقرار به عجز و ناتوانی و اعتراف به نیاز مطلق به یک
تکیه گاه و پشتیبان نیرومندی برای خود می
باشد که او را پناه دهد و به او نیرو بخشد و او را تحت پوشش لطف و محبت بی دریغ
خود قرار دهد .
این طرز تفکر و تجرد منشأ ایمان و انگیزه ی
طیعی برای به وجود آمدن عقیده ونیروی جذاب برای جستجوی پروردگار می باشد .این همان
انگیزه ای است که ملت ها را وادار نموده است تا دین را بپذیرند و در حفظ آن کوشا
باشند حتی در بابر کاهنان و فریب کاران گردن کج کنند و تمام امور زندگی خود را به
آنان واگذار نمایند .
همین امر اقتضا نمود که خداوند متعال پیامبران
خود را یکی بعد از دیگری همراه با دین فطری به منظور نشان دادن سعادت و خوشبختی
بفرستد تا ملت ها را از گمراهی و اثارت فریبکاران نجات بخشد شاید کسی اعتراض کند و
بگوید :ممکن است این تصویر زیبا که شما آن را فرض نمودید در مورد انسانی که از
آثار علم و دانش محروم است در ست باشد اما در مورد انسان امروزی که سرمست از باده
ی علم و دانش است و ادعا دارد که علتها و معلولها را کشف کرده است و به چیزهای دست
یافته که انسان اولیه در خواب هم آنها را ندیده اند در ست به نظر نمی آید .
در جواب این معترض می گویم اشکالی ندارد .شما
یک لحظه ی تمام آثار وراثت و محیط و عقاید و افکار مخالفی را که در اثر مطالعه ی
کتابها ی مادی گرایان در ذهنتان به وجود آمده از خود دور نمایید ؛سپس در چنین
حالتی با کمک عقل فطری و معلوماتی که دارید ابتد ا فضای را که از تمام جهات شما را
به محاصره در آورده ملاحظه کنید و نظریه های ریاضی را به خاطر آورید که امتداد فضا
را به صورت بی نهایت و بی پایان به اثبات م رساند و ثابت می کنند که این فضا حد و
مرزی ندارد و تعدا د بی شماری از ستارگان و کهکشانها و دنباله دارها در آن قرار
گرفته اند که کره ی زمینی که شما روی آن ایستاده اید در برابر آنها ذره ای بیش
نیست و همچنین مسائلی را که در باره ی فضا از کپلر و کپرنیک و هرشل و رولنر و فلا
مریون خوانده اید به یاد بیاورید که ثابت می کنند زمین سیاره ای است که با سرعت
5/۳۰کیلومتر در ثانیه به دور خورشید در حرکنت است شکل آن کروی و محیطش چهل هزار
کیلومتر است .
در حالی که زمین تنها یکی از سیاره های منظومه
ی شمسی است که همراه با آن در گردش است .
خورشید
هم یک میلیون و چهارصد هزار برابر از زمین بزرگتر می باشد و فاصله ی آن از زمین
38میلیون فرسخ است ؛و این خورشید با چنین حجم عظیم ووحشتناکی که دارد .در برابر
خورشید های متعدد دیگر که در فضای بیکران و سر سام آور شناور می باشند کوچک و
ناچیز به حساب می آید .
اگر می خواهید تصوری کلی از حجم و میزان و
اندازه ی این خورشید ها داشته باشید باید بدانید که نور نزدیک ترین آنها است بعد
از سه یا چهار سال به ما می رسد در حالی که نور خورشید منظومه ی شمسی که یک میلیون
و چهارصد برابر زمین است بعد از چهار دقیقه به ما می رسد ؛فکر کنید ستاره ای که
بعد از چهار سال نورش به زمین می رسد باید چه حجمی داشته با شد ؟و یا حجم ستاره ی شعری
که نور آن بعد از بیست و دو سال به ما می رسد چگونه قابل بحث خواهد بود ؟!!
همهی اینها به جای خود چطور شما می توانید حجم
ستاره های را که تازه کشف شده اند تصور کنید ستاره های که علم ستاره شناسی می گوید
نور آنها از لحظه ی به وجود آمدنشان تا به امروز با سرعت نوری در حرکت است ولی
هنوز نور آنها به ما نرسیده است یعنی بعد از میلیونها و …سال نوری آیا تصور این
حد و مرز و نبودن و عظمت جهان ،فکر و عقل انسان را به لرزه در نمی آورد و ادراک را
از انسان سلب نمی نماید ؟!!
حال شگفتی های آسمان را کنار بگذارید و نگاهی
به اطراف خود بیندازید و دنیای جماد و نبات را در نظر بیاورید می بینید دانه ی
کوچکی را که ئر لای انگشتان شما دیده نمی شود در زمین می کارید بعد از چند سال به
صورت درختی قوی و سر بلند با شاخه های طولانی و دارای برگ و میوه ی گوناگون و با
رنگ ها و طعم های مختلف ظاهر می شود .اگر دنیای حیوانات را تماشا کنید و انواع
مختلف این موجودات زنده را مورد دقت قرار دهید که هر یک دارای شکل و اندازه و
غریزه و ادراک مخصوصی است طوری که کتاب های قطور گنجایش بیان آنها را ندارد متوجه
می شوید که ماده ی اصلی این موجودات شگفت انگیز رای شما ناشناخته اقی مانده است
؛در این حال احساس ضعف و عجز و ناتوالنی بر تنمام وجود شما غلبه می کند ناچار به
واسطه ی فطرت حق پرستی در برابر قدرت عظیمی که این کائنات را به وجود آورده به
سجده در می آیید .آنگاه خواهید فهمید هر چه علم شما بیشتر شود بیشتر احساس جهل و
ضعف می کنید و نیاز شما به یک کمک کننده و نجات دهنده ای که شما را کمک کند و به
لطف و محبت او قلب خود را آرام نمایید بیشتر خواهد بود صدق الله .
فاطر آیه ۲۸ «تنها علما به درستی از خدا می
ترسند »
اگر شما به افراد و اجزا ءاینعالم که همیشه در
جوش و خروشند متلاشی می شوند و زنده می گردند از هم جدا و به هم می پیوندند اجتماع
و افتراق حاصل می نمایند بنگرید و اگر بر جریان و حرکت حیات از گیاه به حیوان و
انسان آگاه شوید حتماًاز خود خواهید پرسید سهم نقش من از این حیات چقدر است و بعد
از مرگ چه خواهم شد و به کجا خواهم رفت ؟عشق به زندگی و تلاش برای رسیدن به آرامش
و خوشبختی و ترس از شکست و ناکامی و فقر و گرسنگی که تا آخرین لحظه ی حیا ت سراسر
زندگی شما را فرا می گیرد بیش از پیش شما را متوجه قدرت فوق العاده ای که شما را
تحت حمایت ومحبت خود قرار دهد می نماید آیا تصدیق نخواهید کرد آیا تصدیق نخواهید
کرد که انسان خواه عالم خواه جاهل چنان چه خود را از آثار عوامل فرهتنگی و محیط
زندگی و غیره به دور دارد و با فکری سالم به خود و این عالم بیندیشد فطرتش او را
به سوی پروردگارش رهبری می کند و ناچار خواهد شد که سر تعظیم در پیشگاه او فرود
آورد هر چند نمی تواند به کنه ذات و چگونگی پروردگار دسترسی پیدا نماید
این تسلیم همان دین فطری است که خداوند متعال
در نهاد و روح انسان قرار داده و انسان را در حالتی متعادل که دارای کمالات متناسب
مادی و معنوی است به وجود آورده است .
این دین فطری و طبیعی به هیچ وجه امکان از بین
رفتن ندارد چون هدف عواطف و تمایلات نفسانی می باشد غربی ها صاحب بینش و دانش نیز
به این حقیقت پی برده اند فیلسوف بزرگ اروپا ارنست رنان در کتاب خود تاریخ ادیان
چنین می گوید :ممکن است هر چیز متلاشی گردد و تار و پود آن از هم گسیخته شود و یا
هر چیز که ما آن را از ضروریات زندگی و یا از نعمات آن به حساب می آوریم نابود می
گردد و ممکن است آزادی به کار گیری نیروی عقل و علم و صنعت باطل شود اما محال است
که دین و دینداری محو گردد بلکه دین به عنوان یک دلیل قاطع و حجت آشکار بر ناروای
و بطالت مذهب مادی گری که می خواهد فکر انسان را در زندان حیوانیت و زندگی به دور
از معنویت محاصره کند برای ابد باقی و بردوام خواهد ماند .
اگوست سباتیه فیلسوف معروف در کتاب فلسفه ی
ادیان می گوید چرا من دیندار هستم ؟هنوز لب را به این سوال نگشوده که خود را برای
جواب آن آماده می بینم .
جوابش این است که من متدین هستم چون قدرت بی
دینی ندارم دین یکی از ضروریات معنوی وجود من است به من می گویند این عقیده ی شما
در اثر وراثت یا محیط و تربیت و حالت مزاجی به وجود آمده به من می گویند :این
عقیده ی شما در اثر وراثت یا محیط و تربیت و حالت مزاجی به وجود آمده است به آنان
می گویم :من خود بارها عین این اعتراض را به خود کرده ام اما زود متوجه شده ام که
این مسئله تنها انسان را دچار سر گشتگی می کند و هیچ مشکلی را حل نمی نماید ؛من
نیاز به دین در زندگی شخصی را با شدت بیشتر در زندگی اجتماعی احساس می کنم نیاز جامعه
به دین کمتر از نیاز افراد به آن نیست .
و گفتارش را ادامه می دهد و می گوید :بنا بر
این دین باقی خواهد ماند و قابل از بین رفتن نخواهد بود و نه تنها چشمه ی پر آب آن
در اثر مرور زمان خشک نخواهد شد بلکه همچنان که مشاهده می شود در اثر هماهنگی و
همکاری تفکر فلسفی و تجارب حاصله از زندگی دردناک روز به روز فورانش بیشتر و نیاز
به آن ملموس تر می گردد .
این حقایق و گفته های حکیمانه کاملاًنسیمی
هستند از نسیم های این قانون عظیم خداوندی که آن را به خاتم پیغمبرانش وحی نموده و
می فرماید :
«از شرک و گمراهی به دور شو و به دین روی آور
که دین فطرت و حقیقی است که خداوند انسان را بر آن خلق کرده است و تغییر و تبدیلی
در خلق و سنت خدا وجود ندارد این دین ثابت و استوار است اما اکثر مردم آن را نمی
دانند . » روم ۳۰
—————————————
منبع : نقش قرآن در هدایت انسان
مؤلف : استاد فرید وجدی
مترجم : ابوبکر حسن زاده
انتشارات : احسان