دروسی از فی ظلال

ندائی بر اهل ایمان

(((بسم الله الرحمن الرحیم )))

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

  (( ای کسانی که ایمان آورده اید، (در برابر شدائد و نا ملا یمات ) شکیبائی ورزید و ( در مقابل دشمنان) استقامت و پایداری کنید و( از مرز های مملکت خویش) مراقبت به عمل آورید و از ( خشم )خدا بپرهیزید ، تا اینکه رستگار شوید))…

       این ندای آسمانی خطاب به مومنان است . ندائی که با صفتی ایشان را فریاد میدارد که با آن آنان را به سرچشمه ندا پیوند می دهد . صفتی که بر دوش ایشان آن همه وظا ئف سنگین انداخته است . صفتی که آنان را شایسته این ندا و بایسته انجام این وظائف سنگین مینماید ، و در زمین بزرگشان می دارد ، همانگونه که در آسمان بزر گشان می دارد :

      " یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ "…(( ای کسانی که ایمان آورده اید))…

       این ندائی است که ایشان را به شکیبائی و پایداری و مرزداری و پرهیزگاری می خواند …

      روند سوره پر از ذکر صبر و تقوی است … گاهی جداگانه و گاهی به همراه یک دیگر ذکر میشوند … همچنین روند سوره پر است از دعوت به تحمل و تلاش و پیکار و دفع و مکر و کید و گوش فرا ندادن به دعوت کنندگان به شکست و آشفتگی و پریشانی حالی ؛ و بدین لحاظ سوره با دعوت به شکیبایی و پایداری و مرزداری و پرهیزگاری خاتمه می یابد ، واین ، مناسب ترین خاتمه به شماراست.

       شکیبائی در این دعوت توشه راه است . این راه ، راه بس سخت و پر دردسر و دارزی است ، و آکنده از گردنه ها و خارها است ، و با خون های چکیده و اندامهای بریده  و رنج ها و بلاها فرش شده است … شکیبائی بر چیزهای بسیاری: شکیبائی بر شهوات و امیال و طمعها ،آزها و ضعفها و نقص های نفس ،  و شکیبائی بر شتابزدگی نفس و تاسف و ملالت هر چه زودتر آن بر عجله و شتابی که ورزیده است ، و شکیبائی بر هواها و هوسها و آرزو های نابجای مردمان و ضعفها و نقصها و نادانیها و بد اندیشیها و انحرافها و کجرویها و خود پسندیها و خود پرستیها و غرورها و تکبر ها نادرستیها ی ایشان و شتاب کردن آنان برای دیدن و چیدن میوه های کردار و گفتار و پندارشان ! و شکیبائی در برابر بالش و نازش باطل، و پرروئی طغیان و سرکشی ، و باد به غبغب انداختن و بینی بالا گرفتن شر و بدی ، و چیرگی شهوت ، و خود بزر گ بینی غرور و سرمستی تکبر! شکیبائی بر کمبود دوستان و ضعف یاوران و طول طریق و وسوسه های اهریمن در اوقات غم و اندوه و ضیقت و تنگی! شکیبائی بر تلخی و مرارت جهاد و پیکار در همه این احوال ، و در برابر انفعالات گوناگون که بر اثر چنین حالاتی در نفس پیدا میشود ، از قبیل: درد و الم، و خشم و کین ، و دلزدگی و دلتنگی ، ضعف اعتماد به خیر در بعضی از اوقات ، و فرو کش کردن امید در فطرت بشری در بعضی از ازمنه ، و احیانا" رنجوری و نومیدی و یاس ! اینها از یک سو … از سوی دیگر ، شکیبائی بر ضبط نفس و خویشتنداری در زمان قدر ت و پیروزی و غلبه و روی آوردن خوشی و رفاه است که باید متواضعانه و سپاسگزارانه و بدون پرش به انتقام و تجاوز از قصاص حق به سو ی تعدی و گذر از مرز قصاص معین انجام گیر د ، ود رهنگام شادی و سرور و اندوه و ناخوشی و در وقت داشتن ونداشتن ، پیوند با خداوند را محفوظ نگه داشت و تسلیم قضا و قدر او شد ، و در کمال اطمینان و آرامش و خشوع و خضوع همه کار وبار خود را به آفریدگار واگذار کرد …

       شکیبائی بر اینها همه و بر چیزهائی چون اینها که در این راه دور و دراز گریبانگیر شخص مومن می شود ، بسی دشوار است ، و کلمات نمی تواند بیانگر حقیقت آن باشد . چه کلمات نمی تواند مدلول و مفهوم واقعی چنین درد و رنجی را برساند . بلکه مزه تلخ شکیبائی بر دشواریها را کسی درک می کند که خودش سوز مشقات راه را بچشد و به چنین مصائبی گرفتار آید ؛ چشش مزه آن هم تازه خودش پریشانیها و آزمونها و تلخیها دارد !

        کسانی که ایمان آورده اند مقدار بسیاری از این مدلول و مفهوم حقیقی را چشیده اند و بخشهای فراوانی از آن را به خود دیده اند ، و از هر کس دیگری به مذاق این ندا آ شناتر بوده اند . مومنان معنی شکیبائی و صبری را  میدانستند که خداوند از ایشان می خواست…

       واژه " مصابره" از باب مفاعله و از ماده " صبر" است… در این راه باید به همه این معانی و مفاهیم درونی شکیبائی و پایداری کرد و ساخت ، و در برابر دشمنانی که می کوشند صبر مومنان را به تحلیل برند و شمشیر صبرشان را کند کنند ، بردباری و مقاومت کرد … البته نه مقاومت در برابر بلایا و مشقات ، و نه پیکار با دشمنان این آیین ، هیچیک نمی تواند صبر مومنان را در طول راه جهاد از میان ببرد و مایه سستب و ناشکیبائی ایشان شود . بلکه مومنان پیوسته شکیباتر و نیرومند تر از دشمنانشان می مانند . فرق نمی کند چه دشمنانی که در پیچ و خمهای سینه ها کمین کرده اند ، و چه دشمنانی که مردمان بد نهاد و بد سگال آنان را تشکیل می دهند . مؤمنان از دشمنان درون و بیرونشان بردبارتر و قویترند … گوئی مسابقه ای میان مؤمنان و دشمنانشان در گرفته است ،و مؤمنان در آن دعوت میشوند به اینکه صبر را با صبر،دفع و طرد را با دفع و طرد، جد وجهد را با جد وجهد ، و پافشاری را باپافشاری پاسخ دهند… و در لحظات پایانی این مسابقه هم باید ثابت قدم تر و شکیبا تر از دشمنانشان باشند…وقتی که باطل پافشاری می کند و شکییائی می ورزد و بردبارانه به راه ادامه میدهد، سزاورتر است که حق سخت تر پافشاری کند و بیشتر شکیبائی نماید و راه را بردبارانه تر بپیماید!

 "مرابطه" عبارت است از اقامت در مواقع ومواضع جهاد ، و در مرزهایی که در معرض خطر حملات دشمنان قرار دارد … گروه مسلمانان نباید هرگز چشمانشان غافل شود وبه خواب غفلت فرو رود! زیرا که هرگز دشمنانشان با ایشان نساخته اند و صلح و ساز نداشته اند ، از آن زمانی که برای حمل بار سنگین دعوت تبلیغآن به مردم فرا خوانده شده اند . وهرگز دشمنانشان با آنان نمی سازند و صلح وساز نمی کنند ، در هر زمان ومکانی باشد. لذا همیشه مؤمنان نیازمند مرابطه وآمادگی برای جهادهستند،و هر جا که باشند تا آخر زمان نیاز به هوشیاری وبیداری دارند ، و باید از حریم کشور خود مراقبت به عمل آورند…

این دعوت با برنامه واقعی زندگی با مردم رویاروی میشود. برنامه ای که بر ضمائر آنان حکمفرمائی میکند همانگونه که بر اموال و دارائیشان ، و بر نظام زندگی ایشان فرمان می راند . برنامه نیکو و دادگرانه و درستیاست . و لیکن شر هرگز در برابر برنامه نیکو و دادگرانه ودرست ، آرامش ندارد.باطل هیچ وقت برنامه خوبی ودادگری و راستروی را دوست نمی دارد . طغیان و سرکشی هرگز تسلیم دادگری و برابری و بزرگواری نمی گردد…براین اساس است که دشمنانی از طرفداران شر باطل و طغیان، د ربرابر جنین دعوتی سینه می افرازند. و سود جویان استثمار گری که نمی خواهند از سرکشی و فخر فروشی و تکبر دست بکشند، پیوسته در برابر این دعوت صف آرائی می کنند و به جنگ آن بر می خیزند . همچنین بی شرمان بی آبرویی که نمی خواهند از شهوترانیها و لا ابالیگریها ولجام گسیختگیهای خود دست بردارند ، به جنگ آن می پردازند … بناچار باید با همه اینها به پیکار نشست و به کارزار برخاست، و صبر پیش گرفت و مقاومت ورزید و پایداری کرد. باید هم مرزداری و نگهبانی نمود، و در نقاط هجوم و دفاع ماند ، و کشورهای اسلامی ازترک تازی کافران و دست اندازی ایشان بدانها باز داشت. تا اینکه مسلمانان از سوی دشمنان طبیعی خود غافلگیر نشوند . دشمنانی که همیشه در هر سر زمینی  و در میان هر نسلی فراوانند…

این سرشت این دعوت است و این راه آن است… این دعوت نمی خواهد که تجاوز کند. و لیکن می خواهد که درزمین برنامه درست خود و سیستم سالم خود را استقرار بخشد… این دعوت هم پیوسته کسانی را خواهد

یافت که که چنین برنامه و سیستمی را دوست نمی دارند. و کسانی را خواهد یافت که با نیرو و نیرنگ سر راه بر آن میگیرند و موانعی را فرا راه تن می دارند. همچنین کسانی را خواهد یافت که پیوسته در کمین دست اندازی بدان و سکندری آنند و برای آن دشواریها و بلاها می خواهند ، وبا دست ودل و زبان به جنگ ان بر می خیزند …پس به ناچارباید این امت اسلامی ، پذیرای پیکار و جویای کارزار با اینه گردد ، و همه مشکلات و مشقات ان را به جان بخردع و از مرزهای سرزمین و و حریم مقدسات خود نگهبانی و دفاع کند و لحظه ای عافل نشودو به خواب غلت نرود.

در همه این مراحل و منازل هم باید تقوی و پرهیزگاری در سرلوحه کارشان باشد . چه تقوی و پرهیزگاری پاسبان بیداری در اندرون است و نمی گذارن مسلمانان آنی غافل گردندع و ضعف و سستی به خود راه دهند ، و از راستای راه در اینجا و آنجا منحرف شوند و بدور روند .

نیاز به این پاسبان بیدار را جز کسی نمی داند که خود سختیها و رنجهای این راه را بچشد، و با انفعالات متناقص و مخلف و متوالی و پیاپی ، د رحالات و لحظات گوناگون رویاروی شود و دست پنجه نرم کند …

این واپسین نوای سوره ای است که این همه نواها را دربر گرفته است . نوای واپسینی که همه نواهای دیگر را در خود گردآورده است ، و همه وظائف و تکالیفی را که این دعوت بطور کلی واجب گردانده است د رخود جمع نموده است… بر این اساس است که خداوند نتیجه این تاخت طولانی را آویزه آن ، و رسگاری در پهنه این مسابقه را مربوط بدان فرموده است:

" لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ  "

‌‌‌‍[تا اینکه رستگار شوید]…

صدق الله العظیم…

————————————————————————————————————–

فی ظلال جلد ۳ 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا