ازداروین تا جسر( ۴)
ازداروین تا جسر(
4)
بررسی کوتاه در مورد عقل و روح
ندیم جسر
حیران : جسر دربارۀ عقل و روح چه نظی دارد ؟ شیخ : در مورد عقل می
گوید که عقل از امور غیبی است که ما راهی برای شناخت حقیقت آن نداریم و شرع نیز
حقیقت عقل را آشکار نکرده است . در هر حال بعید نیست این سخن ماده گرایان که : ((
عقل یکی از پدیده های ناشی از فعل و انفعال ذرّات مادّی است ))، صحیح باشد امّا ما
می گوییم که این فعل و انفعال از طریق
آفرینش خداوند صورت گرفته است و ناشی از حرکت خودبخودی مادّۀ کور نیست . همچنین
این رأی آنها که عقل انسان فقط به لحاظ کمیّت با عقلهای حیوانات متفاوت است و به
لحاظ ذات و حقیقت تفاوتی با آنها ندارد با نصوص اعتقادی شریعت محمّدی متعارض نیست
فرضیّۀ زیرا در آیات و احادیث مطلبی در ردّ یا تأیید این رأی مشاهده نمی شود .
نهایت آن که نصوص حاکی از آن است که در میان حیوانات فقط به انسان عقل اعطا شده است و انسان به سبب
داشتن عقل مکلّف به پذیرفتن شرایع و عمل به احکام آنهاست و حیوانات چنین تکلیفی
ندارند . امّا در مورد این که ادراک انسان مغایر با ادراک حیوانات است یا نه ،
نصّی وارد نشده است و از این رو مانعی از پذیرفتن این رأی نیست که : (( ادراک
حیوانات و عقل انسان هر دو از یک مقوله اند ، امّا ادراک انسان وسیعتر از ادراک
حیوان است ، به طوری که عقل انسان ممتاز از عقل سایر حیوانات است و نسبت به آنها
در رتبۀ بالاتری واقع است )).
جسر در مورد روح می گوید که روح وجود دارد ، امّا به ناتوانی عقل
از ارداک حقیقت آن اعتراف می کند .
اینکه جسر از فرو رفتن در حقایق حیات ، روح ، و عقل که همۀ فلاسفه
از ادراک آنها ناتوانند باز می ایستد دلیل روشنی بر تفکّر والا و عمیق اوست ، اما
عدم انکار فرضیّۀ کسانی که می گویند : زندگی به قدرت خداوند از طریق فعل و انفعال
ذرّات مادّی پدید آمده است نشانۀ وسعت عقل او ، دوری او از تعصّب و جمود ، و علوّ
دیدگاه او در فهم حقیقت دین است .
حیران : از سخن جسر چنین فهمیدم که او به تأثیر علل طبیعی است . با
توجه به این مطلب رأی او دربارۀ قانون علیّت که مورد بحث فلاسفه بوده است چیست ؟
شیخ : رأی جسر دربارۀ علل و معلولات با رأی غزالی که هنگام گفتگو
دربارۀ هیوم شیخ شکّ گرایان آن را شرح دادم یکسان است . جسر در این باره می گوید :
اگر خداوند متعال علل و معاولات را به یکدیگر ربط داده باشد بنابر این خالق هر دوی
آنهاست . ما هنگام بررسی اشیایی که آثار معیّنی از آنها ناشی می شود و تأمّل در
مورد حقیقت آنها ، در می یابیم که وجود این اشیا ضروره” مقتضی پیدایش آن آثار
نیست زیرا در آنها چیزی نیست که عقل بر اساس آن ملزم به صدور این حکم شود که آن
شیء قطعا” آن اثر معیّن را پدید خواهد آورد . به عنوان مثال گرما یخ را ذوب
می کند و سرما آب را منجمد می سازد . امّا چنانچه حقیقت گرما و سرما را مورد توجه
قرار دهیم در می یابیم که عقل نمی تواند همانگونه که می گوید : هر جسم ضروره”
فضا را اشغال می کند و غیر ممکن است دو جسم یک فضا را اشغال کنند، حکم کند که وجود
گرما قطعا” مستلزم ذوب یخ و وجود سرما قطعا” مستلزم انجماد آب است . این
که یک جسم فضا را اشغال می کند ، و دو جسم نمی توانند فضای واحد را اشغال کنند
اموری هستند که عقل بالضروره خود را ملزم به باور کردن آنها می یابد . امّا عقل در
ذوب یخ در اثر گرما و انجماد آب ناشی از سرما ، ضرورتی عقلی نمی یابد که بر اساس
آن حکم قطعی بر ناشی شدن ذوب از یخ و انجماد از سرما صادر کند . زیرا عقلا”
این سؤال قابل طرح است که چرا عکس این وضعیّت برقرار نباشد ؟ اگر گفته شود که
حرارت علّت ذوب است زیرا نیروی چسبندگی میان ذرِات جسم را کم می کند می پرسیم چرا
عکس این حالت برقرار نباشد ؟ بدین ترتیب در آخر ناگزیر باید بگوییم که هر یک از دو
پدیدۀ گرما و سرما به یکی از دو پدیدۀ ذوب و انجماد تخصیص یافته است و این تخصیص
از سوی یک تخصیص دهنده صورت گرفته و او چنین اراده کرده است ، و این تخصیص دهنده
که در هر شیء خاصیّتی قرار داده همان خداوند فاعل مختار است .
حیران : این سخن تقریبا” با سخن ابن رشد همانند است.
شیخ : آری ؛ ملاحظه می کنی که جسر منکر رابطۀ و خواصّ و طبایع و
قوانین نیست همان گونه که هیچ یک از علما و فلاسفۀ مسلمان منکر آنها نشده اند . با
توجه به آن که اشیا فقط از طریق ویژگیها و طبایع خود از یکدیگر متمایز می شوند و
اگر شیئی فاقد خواص ممیّزه اش شود دیگر آن شیء خودش نخواهد بود و به شیئی دیگر
تبدیل می شود انکار نظام علّت و معلول و طبایع و قوانین امکان پذیر نیست . ضرورت
عقلی وجود ندارد تا عقل بر اساس آن حکم کند خاصیّت یک شیء معین از ذات آن شیء ناشی
می شود منشأیی جز ذات آن شیء ندارد ، بدین سبب عقل نمی تواند شک کند که خداوند
آفریننده اشیا همان است که به اشیا خواص از اشیا را دارا می باشد . اگر شرایع
آسمانی منکر نظام علت و معلول می شدند تکلیف بی معنی می شد و از میان می رفت ؛
انسان از کوشش باز می ایستاد و مردم در صورت انجام ندادن او امر دین و عدم اجتناب از کار های حرام قابل
نکوهش نبودند . و این به معنای ابطان دین بلکه افساد عقل و از میان بردن ایمان است
زیرا تنها پایۀ ایمان عقل می باشد . هر کس گمان برد که دین اسلام منکر نظام علّت و
معلول است جاهل کم عقل خواهد بود .
حیران : در مورد قوانین و این که معجزات ناقض قوانین و فراتر از
آنها هستند این سؤال برای من پیش آمده است که آیا آن گونه که بعضی از علما می
گویند می توان معجزات را بر اساس قوانین طبیعی تفسیر کرد ؟
شیخ : امور غیبی که در قرآن و کتابهای آسمانی از آنها سخن به میان
آمده به دو قسمند: قسم اوّل اموری هستند که به سبب پوشیده بودن راز آنها از ما ،
گمان می کنیم فراتر از قوانین هستند و ممکن است علم روزی به کشف قوانینی که آن
امور بر اساس آنها واقع شده اند نائل شود . امّا قسم دیگر حقیقتا” ناقض
قوانین و فراتر از آنها هستند و خداوند سبحان آن امور را صورت داده و در کتابهای
آسمانی ذکر کرده است تا قدرت خود را نقض قوانینی که سمانی ذکر کرده است تا قدرت
خود را نقض قوانینی که خود در هستی پدید آورده و حاکم بر رفتار موجودات قرار داده
است بر ما آشکار کند . آنچه که اطلاق نام معجزه بر آن صحیح می باشد عبارت است از
همین امور فراتر از قانون . مؤمن باید آنها را تصدیق کند و اعتقاد داشته باشد که
این امور خارق قانون و فراتر از آن هستند وامکان ندارد که علم بتواند روزی قانون
طبیعی تفسیر کنندۀ وقوع آنها را کشف نماید . به نظر من ما نباید کوشش کنیم که این
امور را بر اساس قدرت قوانین طبیعی تفسیر نماییم ؛ زیرا اگر آنها فراتر از قانون و
ناقض آن نبودند معجزه نامیده نمی شدند و اگر بگوییم که این امور بر اساس قوانین
طبیعی پدید آمده اند حکمت ذکر آنها را باطل کرده ایم ؛ چرا که در این صورت بیان
این امور به عنوان معجزه بی معنی خواهد بود . خداوند تعالی بدان سبب این معجزات را
صورت داده است که ما به این حقیقت که او و تنها او آفریننده قوانین است و توانایی
نقض آنها را دارد آگاه شویم و به آن ایمان آوریم . اگر برای انسان امکان داشت که
بر اساس قوانینی که خود کش کرده است نظیر این معجزات را پدید آورد دیگر این امور
معجزه به شمار نمی آمدند و ذکر آنها از سوی خداوند به عنوان معجزه حکمتی نداشت و
بی معنی بود .
بدین سبب می گوییم آن دسته از علمای دین که کوشیده اند معجزات ذکر
شده در کتابهای آسمانی را براساس قوانین طبیعی علمی تفسیر کننده راه خطا پیموده
اند و این سخن آنها که )) هدف ما تقویت معجزات به عقلهاست تا
دانشمندان ایمان بیاورند ))، سخنی بی فایده است . زیرا این تقریب علاوه بر این که
در مورد بعضی از معجزات به لحاظ علمی غیر ممکن است به خودی خود به معنای مسخ مفهوم
معجزه و چنان که گفتم مستلزم نقض حکمت آن و حکمت ذکر آن است .
ای حیران ، این خطایی است که بسیاری از علماثی ما و علمای مسیحی در
عین داشتن اخلاص به آن دچار شده اند . به عنوان نمونه و سورۀ فیل ذکر شده است که
پرندگانی در آسمان پدیدار شدند و سنگریزه هایی به نام سجّیل بر سر حبشیان فرو
ریختند ؛ بعضی از مفسّران در تفسیر این سوره گفته اند که این سنگریزه ها در واقع
میکروبهای آبله بوده است که با اصبات به اصحاب فیل آنها را بیمار و نابود کرده است
. گروهی نیز کوشیده اند که اسراء [ انتقال یافتن از مسجد الحرام به مسجد القصی ] ،
شکافته شدن دریا برای موسی ، و آفرینش عیسی را بر اساس قوانین طبیعی تفسیر کنند .
ما گر چه بعید نمی دانیم که مقصود از طیر ابابیل میکروبهای آبله باشد زیرا هدف
سورۀ فیل بیان معجزۀ فراتر از قانون نبوده است و این سوره شرح نحوۀ هلاک شدن
حبشیان به فرمان خداوند است ، امّا صحیح و جایز نمی دانیم که همۀ آیاتی که در آنها
از معجزه سخن به میان آمده است بر اساس قوانین طبیعی و علمی تفسیر شوند ؛ زیرا
همان گونهکه پیشتر گفتم با این کار ناخودآگاه موجب می شویم که معجزه مفهوم ، راز ،
و ارزش خود را ز دست بدهد و شخصی که قصد داریم او را مجاب کنیم در برابر معجزاتی
که تفسیر آنها از طریق علمی غیر ممکن است حیران بماند و در نتیجه دچار تردید شود و
با سیر قهقرایی به حالت انکار و شک باز گردد . اگر به عنوان مثال بتوانیم طیر
ابابیل را به میکروب آبله تفسیر کنیم ، عصای موسی را که تبدیل به اژدهای خروشان شد
چگونه تفسیر می کنیم و اگر در تفسیر این معجزه بگوییم که از راه خواب کردن و
هیپنوتیزم صورت گرفته است شکافته شدن دریا در اثر ضربۀ عصای موسی را چگونه تفسیر
می نماییم . و اگر آن گونه که بعضی ادّعا
کرده اند شکافته شدن دریا را به مدّ و جزر تفسیر کنیم ، آفرینش عیسی بدون وجود پدر
را چگونه تفسیر می نماییم ؟ بعضی از صاحبان اندیشۀ سخیف گفته اند این باروری از
طریق تلقیح ذاتی که در بعضی از افراد خنثی ( افراد دارای جنسیت دو گانه ) امکان
پذیر می باشد صورت گرفته است و بر فرض که این رأی را بپذیریم سخن گفتن عیسی را در
گهواره چگونه تفسیر خواهیم کرد؟
ای حیران ! گمان می کنم که تو مفهوم این سخن مرا که تلاش برای
تفسیر معجزات براساس قوانین طبیعی هم به لحاظ خود آن و هم به لحاظ خدف آن ، شکست
خورده و ناموفّق است فهمیده باشی ؛ کوشش مذکور معجزه را بی معنا جلوه می دهد و
موجب افزایش شک در میان مردم می شود . اصل آن است که ایمان داشته باشیم خداوند
آفریننده هستی و آفریننده طبیعتها و قوانین است توانایی نقض آنها و انجام کاری
فراتر از آنها را دارد و سرّ معجزه در این حقیقت نهفته است . هر آن کس که ایمان به
خداوند در دل او رسوخ کرده باشد ایمان پیدا کردن به همۀ معجزات برای او آسان خواهد
بود .
مطلب دیگر سخن آنهایی است که می گویند معجزه فراتر از عقل است . در
این مورد باید گفت که این افراد تفاوت میان اموری را که عادتا” غیر ممکن است
با اموری که عقلا” غیر ممکن نیست و تا زمانی که ما به آفرینش قوانین از سوی خداوند ایمان داشته باشیم آسانترین کار
برای ما ایمان آوردن به این حقیقت است که خداوند توانایی نقض قوانین و انجام امور
فراتر از آنها را دارا می باشد .
حیران بن اضعف
می گوید : در این هنگام شیخ ناگهان از سخن گفتن باز ایستاد و سپس با عجله و زیر لب
گفت : نمازمان فوت شد . گمان می کنم که خورشید طلوع کرده یا در شرف طلوع کردن باشد
. آنگاه برخاستیم و نماز گزاردیم . پس از اقامۀ نماز از شیخ خدا خافظی کردم . شیخ
در حالی که به اتاق خود باز می گشت گفت : به امید دیدار در شب آینده که شب امتحان
خواهد بود و سپس در اتاق خود را بست .
———————————————–
منبع : داستان ایمان
مؤلف : شیخ ندیم جسر
مترجم : سعید رفعت جاه
انتشارات : رضوی