مقالات

آشنایی با حوزه ی علمیه دارالعلوم زاهدان وبن

 آشنایی با حوزه ی علمیه دارالعلوم زاهدان
وبنیانگذار آن

 

حوزه
ی علمیه دارالعلوم زاهدان ، هم اکنون یکی از مراکز دینی و علمی اهل سنت ایران بلکه
در ردیف نام آورترین حوزه های علمیه ی عالم اسلام است که همه ساله تعداد زیادی
عالم دینی وحافظ قرآن اعم از مرد و زن را به جامعه ی اسلامی تحویل می دهد . این
مرکز دینی با برخورداری از لطف پروردگار و دعای علمآء و همکاری مردم توانسته نقش
ارزنده وچشمگیری در جهت احیاء اسلام و قرآن و سنت نبوی درمنطقه ایفا نماید ، و
آثار بسیار مفیدی درزندگی معنوی و مذهبی مردم داشته و دارد . بگونه ای که دراثر
وجود این حوزه ی علمیه ی ارزشمند ، تحول قابل توجهی درافکار و اندیشه های دینی
مردم به وجود آمده است ، اکنون نه تنها شهر زاهدان بلکه بسیاری از شهرهای استان به
برکت وجود این مرکز دینی و سایر علمای دینی به شهر حافظان و قاریان قرآن تبدیل شده
اند ، فرزندان شایسته ی امت مسلمان که از این حوزه فارغ التحصیل می شوند ، با
اخلاص وتعهد درجامعه به ارشاد و راهنمایی مردم می پردازند، قبل از معرفی قسمتهای
مختلف حوزه ، ضروری است شرح کوتاهی از زندگی حضرت مولانا عبدالعزیز (رح )
بنیانگذار حوزه ی علمیه ی دارالعلوم زاهدان به نظر شما برسانیم . در تهیه ی این
مقاله از نوشته های بانوی فاضله ، ام عزیز ملازاده ، دخت گرامی حضرت مولانا
عبدالعزیز (رح) ‌و استاد مدرسه ی دخترانه حضرت عائشه صدیقه زاهدان و همچنین نوشته
های جناب مولوی عبدالمجید اسماعیل زهی ( به اختصار ) استفاده شده است

 

                                             .

 

:(شرحی
کوتاه از زندگی مولانا عبدالعزیز (رح ‌

 

ولادت
:‌ حضرت مولانا عبدالعزیز ( رح )‌ در سومین روز آذر ماه سال ۱۲۹۵ هـ . ش در روستای
دپکور ،‌از توابع بخش مرکزی شهرستان سرباز واقع در جنوب شرقی بلوچستان پا به عرصه
وجود نهاد ،‌پدر بزرگوارشان حضرت مولاناعبدالله (رح ) نخستین عالم مجاهد ومتقی و
زاهد منطقه ی سرباز و پرچمدار عرصه ی جهاد بود ، تمام زندگی ایشان با علم و عمل
سپری شد ، بسیار عابد و بیش از بیست سال از عمر پربرکت خود .(را صوم داودی داشت (
یعنی یک روز درمیان روزه می گرفت

 

:فراگیری
علم و خدمت به دین 

 

حضرت
مولانا عبدالعزیز (رح ) بسیار زیرک وتیزهوش بودو از همان ابتدا به خواندن و
فراگیری علم علاقه ی فراوانی داشت . قرآن را همراه با برادرش ملاعبدالغفور که در
جریان جنگ جهانی دوم مفقود گردید ، در نزدیکی زادگاهش در روستایی به نام مچان نزد
آخوند ملاعطاء محمد در ظرف سه ماه تمام کرد . کتب ابتدایی و مقدماتی را پیش پدر
بزرگوارش فرا گرفت بعد از اتمام دوره مقدماتی برایادامه تحصیل به هندوستان عزیمت
کرد و برادرش ملا عبدالغفور را همراه خود برد . با توجه به فقدان امکانات در آن
روزگار این .سفر فوق العاده برایش طاقت فرسا بود

 

اما
به دلیل عشق و علاقه فراوانی که به تحصیل داشت ،‌سختی ها را با طیب خاطر تحمل
نموده و خودرا به هندوستان رساند. مدتی در بزرگترین دانشگاه اسلامی شبه قاره هند
یعنی دارالعلوم دیوبند به تحصیل ادامه داد و سرانجام برای دوره خارج وارد خارج
وارد دارالعلوم امینیه دهلی شد و از محضر حضرت مولانا مفتی کفایت الله دهلوی (رح )
کسب فیض نمود . با توجه به زیرکی و تیزهوشی فوق العاده ای که داشته همواره موردمهر
و محبت اساتید ، و بخصوص مولانا مفتی کفایت الله (رح ) بود .                              مولانا مفتی کفایت الله (رح )
ایشان را مفتی دیار بلوچستان لقب داده بود. زیرا وی تمام کنز الدقایق را از حفظ
داشت و فتواهایش بسیار مدلل و غیر قابل نقض بود. در سال ۱۳۲۰ هـ .ش تحصیلاتش را به
پایان رسانید و به وطن بازگشت . پس از گذراندن چند سال در زادگاهش ، برای زیارت
حرمین عازم حجاز شد و به مدت سه سال در مکه مکرمه ضمن تدریس در مدرسه صولتیه ، که
از حوزه های دینی معروف بلد حرام .است ،‌علم قراءت و تجوید را نیز فرا گرفت 

 

مسئولین
مدرسه صولتیه کتب مقدماتی را به او سپردند . ولی با توجه به نبوغ علمی و مسلط بودن
بر سایر کتب و حسن تفهیمی که داشت ، دست اندرکاران مدرسه صولتیه توان علمی و
استعداد او را فراتر از حد مقدمات تشخیص داده ،‌تدریس کتب دوره ثانویه و سطوح را
به او سپردند. بعد از گذراندن ۲ سال در مکه مکرمه پدر بزرگوارش برایش نامه نوشت که
هر چه زودتر خود را به وطن برساند . زیرا مردم اینجا بیشتر نیاز .به خدمت دارند

 

حضرت
مولانا بعد از مراجعت به وطن ، خدمت به اسلام و مسلمین رادر قالب امر به معروف
ونهی از منکر و حل و فصل مناقشات و اختلافات فیما بین آغاز می نمود . بعد از مدتی
حوزه علمیه عزیزیه را در زادگاهش ـ دپکور ـ‌بنا می نهاد و به عنوان مدیر ومدرس
ارشدآغاز بکار نموده و از چند تن از اعضای منطقه نیز دعوت به .همکاری نمود 

 

در
دی ماه ، سال ۱۳۳۵ هـ . ش سرنوشت دینی ، فرهنگی و مذهبی مردم خطه ی سرحد و به ویژه
شهر زاهدان ، توسط این رادمرد و این پیشوای مذهبی و الگوی عمل و اخلاص رقم زده شد.
شرح کوتاه این .داستان مفصل به شرح زیر است

 

«
مولانا به منظور معالجه پدربزرگوارش از سرباز به زاهدان می آمد و به مدت یک ماه در
زاهدان ماند . مردم زاهدان پس از اندک آشنایی با شخصیت جامع و پر جاذبه ایشان از
وی خواستند که برای همیشه در زاهدان بماند و از پدر بزرگوارش تقاضا کردند تا توافق
خود را با خواسته های مردم زاهدان اعلام دارد. پس از اعلام موافقت پدر بزرگوارش ،‌ایشان
در همان سال از سرباز به زاهدان منتقل و خانواده اش را از سرباز به زاهدان .انتقال
داد

 

پیش
از تشریف آوری حضرت مولانا (رح ) ، مردم این خطه ،‌ازدین و احکام دینی اطلاع
چندانی نداشتند قبرپرستی ، پیرپرستی ، و انواع بدعتها در جامعه رواج داشت . با
تشریف آوری حضرت مولانا (رح ) دزدآبِ غرق در جهالت و بدعت ها ودرگیری ها به شهر
عالمان ، زاهدان قاریان . حافظان قرآن تغییر اسم و رسم .داد

 

                                        .                                

 

:وحدت
طلبی:

 

از
جمله خدمات شایسته و قابل توجه حضرت مولانا عبدالعزیز (رح ) ،سعی و تلاش در ایجاد
وحدت میان فرق اسلامی و به ویژه شیعه وسنی در منطقه بود او با یک دید به شیعه و
سنی می نگریست حتی در بسیاری موارد به مراجعین شیعه بیشتر توجه می کرد و می فرمود
:« یک مرجع سنی باید چنین رفتاری . »کند تا برادران شیعه ما در منطقه و استان
احساس بیگانگی نکنند 

 

محور
دیگری از خدمات اصلاحی ایشان مبارزه با مواد مخدر است . درباره این مواد می فرمود :
« این مواد خانمانسوز که خلقی را به نابودی کشانده است ،‌با همکاری جوانان مؤمن و
مردم غیور باید از جامعه ما ریشه کن شود و هرکس با این گونه افراد همکاری کند ،
ماشین یا شتر خود را دراختیار آنان بگذارد ، شریک .جرم است و روز قیامت از وی
سئوال خواهد شد 

 

:(محبت
با رسول الله (ص

 

حضرت
مولانا به رسول اکرم (ص) چنان عشق می ورزید که با سخن و قلم نمی توان آن را بیان
کرد ، هرگاه نا م مبارک رسول اکرم (ص) به گوشش می رسید یا خود نام نامی رسول الله
(ص) را بر زبان می آورد ، بی اختیاراشک هایش سرازیر می شد و کنترل خود را از دست
می داد .

 

در
بیماری موت ،‌ هرگاه پنجره اطاق باز می شد و باد خنک می وزید ،مولانا می فرمود : «
نسیم مدینه .»مشام مرا معطر می کند 

 

:ابهت
و عظمت

 

حضرت
مولانا در عین گشاده رویی به حدی با هیبت و عظمت بود که در محفل و مجلس او ،بزرگان
نیز با ادب می نشستند و تا سخن نمی گفت ،‌هیچ کس شروع به سخن نمی کرد . او با این
ابهت و عظمت ، بسیار با وقار و مهربان بود .سعی داشت هیچ کس از وی ناراض نشود و
اگر پس می برد که کسی از وی رنجیده است ، تا رضایت او را بدست نمی آورد آرام نمی
گرفت . برای علمآء و طلاب دینی فوق العاده ارزش قایل بود . مجلس را با سخنان پند
آموز همواره گرم نگاه می داشت ، هرکس یک بار در مجلس او می نشست ، نمی خواست بلند
شود، هر کس یک بار در مجلس او می نشست ، نمی خواست بلند شود ، هرکس با خود فکر می
کرد ، مولانا علاقه و محبتی که با من دارد بادیگران ندارد ،ایشان کمتر حرف می زد و
بیشتر به یاد خدا و ذکر مشغول بود ،‌از شیوه و سنت های رسول الله (ص) بشدت مواظبت
می کرد . همواره برای هر نماز مسواک می زد، آثار زیبای مسواک که دراحادیث بیان شده
اند ، در وجودش کاملاً نمایان بود . تا آخر عمر چشمانش روشن بود،‌ و نیاز به عینک
پیدا نکرد ، دندانهایش تا آخر عمر سالم ماند ، .و چهره اش بسیار نورانی بود 

 

:نظافت
و خوش بویی 

 

مولانا
نظافت وخوشبویی را خیلی دوست می داشت ،‌از تجملات بی مورد و مظاهر دنیا پرهیز می
کرد و فرزندانش را توصیه می کرد تا از مدپرستی دور باشند ،‌برای تمیز ونظیف نگاه داشتن
لباس ، سر و صورت و .محیط خانه همواره تاکید می کرد

 

صله
رحمی همواره موردتوجه او بود. تعریف و تمجید را هرگز برای خود نمی پسندید . هرکس
در جلویش او را تعریف می کرد ناراحت می شد ، و می فرمود : رسول الله (ص) فرموده اس
: «‌هر کس را که در جلویش »تعریف کردی ، گردن او را زدی 

 

به
تربیت فرزندان فوق العاده توجه می کر و در سن هفت سالگی آنان را به نماز امر می
کرد ، و مسایل و .احکام ضروری را به آنان یادمی داد

 

حضرت
مولانا در سال ۱۳۵۹ هـ . ش دچار ناراحتی قلبی شدو در پی اصرار دوستان ومشوره
پزشکان برای معالجه به انگلستان سفر کرد و ناراحتی اش تا حدی بهتر شد و به وطن
برگشت ، اما پس از یک سال ونیم .بیماری ایشان مجدداً شدت گرفت و نزدیک چهارماه در
بستر بیماری افتاد 

 

.کیفیت
معنوی خاصی دراین مدت بر وی طاری شد

 

مولانا
(رح ) در جریان مسافرت و معالجه درانگلستان دچار ناراحتی کلیه شد و پس از مراجعت
به ایران بنا بر مشوره پزشکان ، بار دوم جهت پیوند کلیه به آمریکا مسافرت نمود ،‌
ولی به دلیل بالابودن سن ،‌نظر پزشکانِ معالج این بود که پیوند کلیه دراین شرایط
سنی سودی ندارد . مولانا بعد از اقامتِ مدت کوتاهی .درکالیفرنیا آمریکا ، به ایران
مراجعت کرد

 

حضرت
مولانا چنان عشق و علاقه ای به عبادت داشت که براساس اظهارات همراهانش در آمریکا
از محل اقامت برای نماز به دورترین مسجدی که شنیده بود، جوانان عرب خیلی با صدق و
صفا در آن جا نماز می خوانند و اداره امور مسجد را بر عهده دارند،‌تشریف می برد و
درمساجد نزدیک که متولیان و نمازگذاران آنها علاقه چندانی به رعایت سنت های رسول
اکرم (ص) نداشتند . نمی رفت بلکه بعداز طی کردن مسافت زیاد به آن مسجد می رفت و
جوانانی را با محاسن زیبا و مطابق سنت و پایبند شریعت در آنجا می دیدو از نحوه
عبادت و خشوع و خضوع آنان فوق العاده اظهار رضایت می کرد و تدین آنان را می ستود .
بنا بر گفته شهید مولوی عبدالملک ملازاده ،‌اگر مولانا چند سالی زند می ماند
تحولات بسیار عظیمی در منطقه به .وجود می آمد

 

بالاخره
حضرت مولانا به منظور معالجه و دیالیز به تهران و مشهد عزیمت کرد و در روزهای
پایانی عمر مبارکش در مشهد جهت انجام دیالیز اقامت گزید و در ۲۱ مرداد سال ۱۳۶۶ در
شهر مشهد زندگی را بدرود .(گفت و به لقاءالله پیوست (‌رحمه الله رحمه واسعه 

 

                                       .                          

 

تاریخچه
ی تاسیس حوزه علمیه دارالعلوم ومسجد جامع مکی زاهدان

 

از
جمله خدمات بسیار ارزنده ی فرهنگی ـ دینی و پربار حضرت مولانا از تاسیس حوزه علمیه
و پایه گذاری مسجد جامع مکی در زاهدان است . این کارنامه ی بسیار حیاتی با چنان
اخلاص و فروتنی ،‌و بدوراز هر گونه تظاهر پایه گذاری شده است که همه مردم ایران و
به ویژه مردم سیستان و بلوچستان شاهد آثار این اخلاص هستند تعداد نمازگزاران
درمسجد مکی و مراجعین و شیفتگان علم و عرفان به حوزه علمیه روزافزون است . هم چنین
حوزه علمیه دارالعلوم از شهرت و محبوبیت قابل توجهی برخوردار است .طلاب علوم دینی
از داخل و خارج استان برای رفع عطش علمی خود پروانه وار به این مرکز علمی سرازیر
می شوند، آمار و ارقام مراجعین به قدری زیاداست که حوزه به دلیل کمبود امکانات ،‌ناچار
است به پنجاه درصد .مراجعین جواب رد بدهد واز پذیرفتن آنان عذرخواهی کند

 

آری
بی تردید این هم مقبولیت مدیون اخلاص و دعاهای سحرگاهی آن رادمرو اسوه عرصه عمل و
تقوی است . حقا که این باقیات صالحات مولانا مصداق آیه «کشجره طیبه اصلها ثابت و
فرعها فی السماء » می .باشد

 

سخنرانیها
و تبلیغات گرم و رسای حضرت مولانا عبدالعزیز (رح ) همه جا طنین انداخته بود. مسجد
جامع  مسجد عزیزی کنونی , مسجدی کوچک بود ،
اما همان هم روزهای جمعه پر نمی شد . در کنار مسجد تعدادی حجره درست کرده بودند و
مرحوم قاضی شاه محمد امامت نماز جمعه را نیز بر عهده داشت در آنجا برای تعدادی
طلبه تدریس می نمود. پس از ارتحال قاضی شاه محمد حضرت مولانا عبدالعزیز در مسجد
جامع مستقر شد و با جدیت تمام به ارشاد و راهنمایی مردم همت گماشت در همین میان
حضرت مولانا عبدالحمید حفظه الله که تازه درسهایشان را به اتمام رسانیده بود، وارد
زاهدان شد.حضرت مولانا عبدالعزیز با دیدن ایشان از وی دعوت نمودند که در مدرسه ی
مسجد جامع تدریس نمایند. تعدادی طلاب در مدرسه مسجد جامع جمع شده بودند و حضرت
مولانا عبدالحمید و گاهی حضرت مولانا عبدالعزیز رح به طلاب درس .می دادند

 

چند
سال به همین صورت سپری شد تا اینکه حضرت مولانا عبدالعزیز تصمیم گرفتند مدرسه را
به جایی دیگر منتقل نمایند. هگامی که این تصمیم خویش را به اطلاع مردم قهرمان و
خیرخواه زاهدان رساندند عده ای مایل بودند مدرسه به طرف شیر آباد(جایی که عیدگاه
قدیم در آنجا قرار دارد) انتقال دهند و عده ای دوست داشند مدرسه را به قسمت غرب
شهر یعنی به طرف کوه تیر اندازی مستقر نمایند. پس از مدتی چون اختلاف نظر ادامه
داشت مردم را جمع نمودند و پس از دعای بسیار قرعه کشی کردند و چون قرعه بنام منطقه
کوه تیراندازی افتاد لذا مردم خیرخواه به سرعت زمینی در کنار کوه تیراندازی آماده
و در اختیار .حضرت مولانا عبدالعزیز قرار دادند

 

پس
از در اختیار گرفتن زمین ابتدا دور آن را دیوارکشی و بنای ساختمان مدرسه را شروع
کردند. پس از مدتی ساختمان مدرسه که فقط سالنی بود که هم اکنون نیز وجود دارد
آماده شد. همزمان با کار ساخت .مدرسه، منزلی نیز برای حضرت مولانا عبدالحمید حفظه
الله روبروی مدرسه آماده شد

 

پس
از آنکه منزل حضرت مولانا عبدالحمید و اتاقهای مدرسه آماده شدند، ابتدا خانه حضرت
مولانا به منزل جدید منتقل گشت و آنگاه چند روز بعد در یک روز به یاد ماندنی در
سال ۱۳۵۰ طلاب از مدرسه مسجد جامع به مدرسه دارالعلوم منتقل شدند. از مسجد مکی
خیابانها و منازل اطراف خبری نبود، مدرسه در یک بیابانی در بیرون از شهر واقع شده
بود.

 

در
جایی که اکنون کتابخانه و کلاس حفظ وجود دارد مقداری شن ریخته و مسجد درست کردند
که طلاب و همسایگان در آن زمان می خواندند. هنگام ظهر وقتی هوا گرم می شد نماز
داخل سالن مدرسه یا اتاق .روبروی دارالافتاء کنونی برپا می شد

 

در
ابتدایش روع به کار مدرسه چند ماه طلاب خرج خودشان را از طریق کمک سرانه مردم
تامین می کردند. پس از چند ماه وضع بهتر شد. مقداری آرد تهیه و آنگاه خانواده و
فرزندان حضرت مولانا عبدالحمید حفظه الله .در منزل برای طلاب نان می پختند و غذا
درست می کردند

 

جند
سال به همین صورت سپری شد تا اینکه ساختمان آشپزخانه که انون نیز مورد استفاده است
آماده شد. آنگاه آشپزی برای مدرسه استخدام گردید. در این زمان تعداد طلاب بین ۶۰
تا ۸۰ نفر بود اساتید بزرگواری چون مولانا غلام محمد سربازی رح (پدر گرامی حافظ
محمد اسلام) مولانا خدا نظر رح مولانا نظیر .احمد حافظ قادر بخش و خود حضرت مولانا
عبدالحمید به طلاب درس می دادند

 

حضرت
مولانا عبدالعزیز هر چند روز یکبار به مدرسه سرکشی می نمود. بیابان اطراف مدرسه با
سرعتی باور نکردنی آباد می شد. کنار خیابان خیام زمین مسجد خریداری شد آنگاه مسجد
مکی توسط حضرت .مولانا عبدالعزیز(رح) پایه گزاری شد

 

مسجد
مکی آنقدر بزرگ شده بود که تمام مقتدیها و طلاب باندازه یک صف کامل نماز نمی
شدند.سال ۱۳۵۷ انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و همین امر موجب شد توجه مردم به دین
و مدرسه دینی و علمآء بیشتر شود. کم کم جمعیت زیاد می شد و مسجد جامع (مسجد عزیزی
کنونی) گنجایش نداشت. لذا تصمیم گرفتند آن را توسعه دهند. به همین خاطر به طور
موقت نماز جمعه را در مسجد مکی برگزار نمودند. یکی از ویژگیهای که مسجد مکی داشت
این بود که فضایش وسیع و خیابانهای اطراف هم بزرگ بودند و رفت و آمد و پارک
اتومبیل آسان بود و خواست خداوند چنین بود که مسجد مکی برای همیشه مسجد جامع .اهل
سنت زاهدان قرار گیرد

 

ارتحال
جانگذار حضرت مولانا عبدالعزیز در مردم تحویل شگرف بوجود آورد. توجه شان به مدرسه
و مسجد بیشتر شد. حضرت مولانا عبدالحمید که بار مسئولیت را بر دوش خود سنگین احساس
می کرد با جدیت بیشتری مشغول کار شد. ابتدا تعدادی اتاق که در قسمت شمال حوزه قرار
دارند برای کلاس های درس در نظر گرفته شد سپس به تدریج که تعداد طلاب افزایش یافت
و تعداد اساتید نیز بیشتر شد ساختمان دو طبقه دیگری در قسمت غرب حوزه بناء گردید
از آنجا که حضرت شیخ الاسلام حفظه الله توجه و عنایت ویژه ای به تعلیم تعلم
خواهران دارند و در ضمن ضرورت شدیدی که احساس می نمودند پس از چند سال تلاش .و
کوشش مستمر در سال ۱۳۷۱ حوزه علمیه خواهران عملا آغاز بکار کرد

 

ساختمان
مسجد مکی چندین مرحله گسترش یافت اما باز هم ضرورت توسعه احساس می شد، تلاش مجدانه
اساتید بزرگوار و شایسته حوزه موجب گردید که از نظر علمی نیز حوزه پیشرفتهای قابل
توجهی .داشته باشد

 

طی
چند سال اخیر به لطف خداوند و تلاشهای حضرت شیخ الاسلام حفظه الله مدرسه و مسجد
مکی همزمان با پیشرفت شگرف و بزرگی هم از نظر کیفی و هم از نظر کمی داشته اند. با
کمک مردم تمامی ساختمانهای مجاور حوزه، برای حوزه و تمامی ساختمانهای همجوار مسجد
برای مسجد خریداری شده اند. بناهای جدیدی در قسمت شرق حوزه و مسجد ساخته شده اند
که اکنون به عنوان خوابگاه و کلاس درس از آن ها استفاده می شود هم اینک حوزه علمیه
دار العلوم دارای صدهای نفر طلبه می باشد که .همه ساله تعداد زیادی از برادران و
خواهران فارغ التحصیل می شوند

 

تمامی
این پیشرفتها مرهون لطف خداوند و تلاش های شبانه روزی حضرت شیخ الاسلام مولانا
عبدالحمید .و همت مردانه مردم قهرمان با ایمان وبا وفا و با اخلاف شهر زاهدان است
.

‫۲ دیدگاه ها

  1. با سلام

    واقعا از مطالب مفیدتون وهمچنین این مطلبتون در رابطه اشنایی با حوزه و علمای بلوچستان ممنونم،لطفا از مطالب در رابطه با بلوچستان ویا کردستان ودر کل مناطق اهل سنت ایران برای معرفی بیشتر، مطلب بگذارید چون به نظرم برای اشنایی مردم از دیگر دیارها و اخت گرفتن با هم  مفید هستن.پاینده باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا