بررسی علل دگرگونی و انحراف شخصیت مسلمان معاصر
بررسی علل وارونگی و انحراف شخصیت مسلمان معاصر
نویسنده: استاد مرحوم فتحی یکن / ترجمه : عبدالله خاموش هروی
گزاف نگفته ام هرگاه بگویم که شخصیت اسلامی معاصر اختلاف زیادی از شخصیت اسلامی صدر اسلام دارد، که صاحبان آن در واقع تصویری کامل از اسلام در تمام شاخه های زندگی بودند.
پیش از این که اسباب وارونه گی و انحرافی را که شخصیت اسلامی معاصر با آن روبرو شده و مورد نقد و برسی قرار دهیم، لازم است که نخست شخصیت را به شکل خالص آن تعریف کنیم و سپس صفات اسلامی آن را بیان نماییم و پس از آن هم مظاهر و اسباب وارونه شدن و انحرافی را که شخصیت اسلامی معاصر با آن روبروشده، توضیح دهیم.
تعریف شخصیت
هر شخصیت از نفس و عقل تشکیل می شود و چنان چه برخی تصور کرده اند شکل و لباس و قد و قامت هیچ گونه ارتباطی با این موضوع ندارد، چه بسیار اند افرادی که هیکل شان تنومند و قدشان بلند و چهره های شان زیباست، ولی شخصت شان ضعیف است، و چه بسیارند افرادی که قدشان کوتاه و چهره شان زشت و جسم شان لاغر است ولی از شخصیت های ممتازی بهره مندند.
من منکر آن نیستم که مظاهر جسمی فزونی ها ئیست که در رشد شخصیت و نیرومندی آن کمک می کند، مشروط بر آن که عوامل اساسی سازنده شخصیت در او موجود باشد، همان گونه که برای ( طالوت) موجود بود. که قرآن کریم در این مورد چنین اشاره نموده می فرماید:
” إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ” ( البقره ۲۴۷)
” همانا خداوند او را بر شما گزید و در علم و جسم به او فزونی داده و خداوند ملک خویش را بهر که خواهد بخشید که به حقیقت توانگر و داناست. “
تعریف شخصیت اسلامی
با توجه به این که شخصیت از عقل و نفس تشکیل می گردد، پس شخصیت اسلامی از مجموع بینش و روحیه اسلامی به وجود می آید. اکنون ببینیم که هدف از بینش اسلامی و روحیه اسلامی چیست؟ منظور ما از بینش اسلامی بینشی است که می اندیشد و تحلیل می کند و طبق موازین اسلامی حکم می نماید، بر اساس نظر اسلام، در مورد جهان و انسان و زندگی.
بینشی که در هر کار خود اعم از امور عقیدوی یا تشریعی یا اخلاقی، در ساحه کارهای کارهای خصوصی یا در چارچوب تصرفات و کارهای عمومی، فقط از اسلام الهام می گیرد.
بینشی که تمام وقائع و حوادث را تفسیر و تحلیل و از دید اسلام بر آن حکم می کند، اساس بینش اسلامی و انگیزه اول آن هم، ایمان به وجود خدا و دیگر امور غیبی است و در نتیجه نظر ماتریالیست ها در مورد مادی بودن زندگی رد می شود و حق تشریع و قانون گذاری و حاکمیت فقط از آن خدا می شود و نه مردم. هدف ما از روان اسلامی، روانی است که غرائز و تمایلات را مطابق احکام شرع جهت می دهد. روانی که از اسلام فتوا می جوید و به فتواهای آن هم خود را پای بند می داند.
نه آرزویی برآن حکومت می کند و نه شهوتی آن را به دنبال خود می کشد و نه هم مصلحتی آن را منحرف می سازد.
روحیه اسلامی تجسم فعلی و تطبیق عملی و ترجمه محسوس بینش اسلامی است. این روحیه اثر فعلی ایمان و مصداق این فرموده آن حضرت (ص) که می فرماید :
” لیس الایمان بالتمنی و لا بالتحکی و لکن ما وقر فی القلب و صدقه العمل “.
” ایمان صرف به آرزو و آرایش ظاهر نیست بلکه ایمان چیزی است که در دل استقرار می یابد و عمل شخص آن را راستگو می کند. “
از این رو واضح می شود که اسلام انسان مسلمان و شخصیت اسلامی را به نحوی می سازد که عقیده اسلامی را در فکر او راسخ می کند یعنی تفکر و اندیشه او را اسلامی می نماید تا نزد او بینشی اسلامی پدید آید و سپس حدود اشباع غرائز و تمایلات را بیان نموده و او را وادار به پای بندی به آن می سازد. اسلام با تکالیف تعبدی یا تربیت روحی او را تمرین می دهد تا روحیه اسلامی نزد او به وجود آید و تا این که بتواند با بینش اسلامی و نفسیت اسلامی ( مکفوره و روحیه اسلامی ) صاحب شخصیت اسلامی شود.
یعنی انسان مسلمانی شود، که معنای زندگی و رسالت خود را در زندگی و رسالت خود را در زندگی تشخیص می دهد. می فهمد که زندگی شاهراه آخرت است و این که انسان فقط مرهون عمل خود است و نتیجه عمل خود را در می یابد، و این که آخرت بهتر و پاینده تر و زندگی حقیقی به تمام معنای کلمه است. او این مطلب را درک می کند و در نتیجه دلش از بهره های دنیوی و عمل های دنیا خالی می شود و محبت خدا و کار برای آخرت را کار و پیشه خود می سازد. دنیا بزرگترین اندوه، محور فکر و همه آرمان او نمی شود، بلکه همه هم و غم و محور تفکر و گرفتاری بزرگ او همانا کسب رضای خدا می گردد. او برای رسیدن به این ایده آل بزرگ به اوامر خداوندی پای بندی می کند و در برابر حکم خدا سر فرو می نهد و در راه او جهاد می نماید.
او در می یابد که دنیا سرای زوال و فناست و هرگاه پاینده بودی آنانی که پیش از او بودند باقی می ماندند.
” اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ یَکُونُ حُطَاماً وَفِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَهٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ” ( حدید ۲۰)
” بدانید که زندگی دنیا تنها بازی ، سرگرمی ، آرایش و پیرایش ، نازش در میان همدیگر ، و مسابقه در افزایش اموال و اولاد است و بس . دنیا همچو باران است که گیاهان آن ، کشاورزان را به شگفت میآورد ، سپس گیاهان رشد و نمو میکنند ، و بعد گیاهان را زرد و پژمرده خواهی دید ، و آنگاه خرد و پرپر میگردند . در آخرت عذاب شدیدی ( برای دنیاپرستان ) و آمرزش و خوشنودی خدا ( برای خداپرستان ) است . اصلاً زندگی دنیا چیزی جز کالای فریب نیست . ”
وارونه شدن شخصیت اسلامی معاصر :
آن که در مقام مقارنه و مقایسه میان شخصیت اسلامی معاصر و شخصیت اسلامی صدر اسلام بر می خیزد، مظاهر این انحراف را به نحوی آشکار و در شخصیت اسلامی معاصر مشاهده می کند.
بارزترین این مظاهر قرار ذیل اند:
ضعف ورع و تقوی به شکل عام :
در حالی که شخصیت اسلامی صدر اسلام سخت خدا را مراقبت می نمود و از محارمش سخت دوری می جست. قانونش در این مورد چنین بود که
” دع ما یریبک إلی ما لا یریبک ” ( رواه احمد و النسائی و الطبرانی )
” ترک کن آن چه تو را به شک می اندازد به سوی آن چه که تو را به شک نمی اندازد “.
و فرموده درگر آن حضرت ( ص) که می فرماید:
” لا یبلغّ العبد أن یکون من المتقین حتی یدع ما لا بأس به حذر امما به بأس ” ( الترمذی و ابن ماجه ).
” بنده به مقام متقیان نمی رسد تا آن چه را که با کسی ندارد ترک کند از ترس آن چه که باکی دارد “.
از عبدالله بن دینار رحمه الله علیه روایت شده که گفت : ” با عمر بن خطاب ( رض) به سوی مکه برآمدم، هنگام شام در رسید و شبانی از کوره بهسوی او سرا زیر گردید.
عمر (رض) گفت : ای شبان، گوسفندی ازاین رمه برایم بفروش.
گفت : من غلام می باشم. گفت به اربابت بگو که آن را گرگ خورد.
گفت : پس خدا کجاست؟ عمر (رض) گریست و صبح نزد اربابش رفته او را خرید و آزاد نمود و گفت : ترا بواسطه این کلمه در دنیا آزاد نمودم و امیدوارم که خداوند در آخرت هم به سبب آن ترا آزاد کند”.
اثر پذیری از مظاهر زندگی :
در آن زمان دنیا به اندازه، بال پشه ای نزد مسلمان ارزش نداشت. او بدنیا از ضمن این آیه می نگریست که خداوند می فرماید :
” وَمَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ” ( عنکبوت ۶۴)
” زندگی این دنیا جز لهو و لعب نیست ، و زندگی سرای آخرت زندگی است ، اگر فهم و شعور داشته باشند . ( چرا که به دنبال زندگی جهان مرگ است ، ولی آخرت جاودانگی است ) . ”
و از دریچه فرموده رسول اکرم (ص) می دید که می فرماید :
” الدنیا دار من لا دار له، و لها یجمع من لا عقل له “
” دنیا سرای کسیست که خانه ای ندارد و کسی برای آن ثروت اندوزی می کند و قدرت طلبی می نماید که عقلی ندارد”.
محوشدن ارزش دنیا در دل مسلمانان صدر اول بود که از آنان قهرمانان و پیشگامان راستین ساخت و دنیا را به کرنش در برابرشان واداشت. چنان که دشمنان شان حکایت شان را قصه نموده می گفتند : ” ما قومی را دیدیم که مرگ را از رندگی دوست تر می دارند، و تواضع در نزدشان از برتری جوئی و خود بزرگ بینی دوست داشتنی تراست، و هیچ کدام شان، نه به دنیا تمایلی دارند و نه هم اشتیاقی “.
ترس از میان رفتن جان و مال :
آنان جز از خدا ازکسی نمی ترسیدند، حق را می کفتند و در راه خدا از سرزنش ملامت گری نمی هراسیدند، و از این که جان و مال شان در خطر افتد.
آنان را ترس از امر به معروف و نهی از منکر و گفتن حق باز نمی داشت. آری، دعوت به حق و مبارزه با باطل و منع از کار زشت و ناپسندیده و خیر اندیشی برای مردم و ….
جوهر و اساس رسالت مسلمان است و هرگاه از ترس جامعه به آن قیام نورزد، ضعیف الایمان شمرده شده و از مقام حزب پروردگار بدور و مخالف امری می شود، که خداوند در کتابش به آن دستور فرموده است :
” وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُرْ ” کهف – ۲۹
” بگو : حق ( همان چیزی است که ) از سوی پروردگارتان ( آمده ) است ( و من آن را با خود آوردهام و برنامه من و همه مؤمنان است ) پس هرکس که میخواهد ( بدان ) ایمان بیاورد و هرکس میخواهد ( بدان ) کافر شود “
” وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ” عصر ۱-۳
” سوگند به زمان* انسانها همه زیانمندند. * مگر کسانی که ایمان میآورند ، و کارهای شایسته و بایسته میکنند ، و همدیگر را به تمسّک به حق ( در عقیده و قول و عمل ) سفارش میکنند ، و یکدیگر را به شکیبائی ( در تحمّل سختیها و دشواریها و دردها و رنجهائی ) توصیه مینمایند ( که موجب رضای خدا میگردد ) . ”
و مخالف امر رسول الله (ص) است که می فرماید :
” أمرت أن اقول الحق مرا ” ” أمرت أن أقول الحق و لا أخشی فی الله لومه لائم “
” امر کرده شدم که حق را هرچند تلخ باشد، بگویم ” و می فرماید ” امر کرده شدم که حق را بگویم و در راه خدا از ملامت ملامت گری نهراسیم “.
” ما می شنویم که مردی در روز قیامت جلو شخص دیگری را می گیرد و بدامان او می چسبد در حالی که او را نمی شناسد و به او می گوید : از من چه می خواهی … من ترا نمی شناسم؟ می گوید : تو مرا بر کارهای خطا و زشت می دیدی ولی مرا منع نمی کردی؟
بررسی عوامل این دگرگونی و تغییر ماهیت :
وارونه شدن چهره شخصیت اسلامی معاصر اسباب بسیاری دارد که مهم ترین آن این است که محیطی که در آن این عملیهء پرورش و ساختن شخصیت اسلامی صورت می گیرد، محیطی غیر اسلامی است و خواهی نخواهی بر هر کسی که در ان زندگی می کند، اثراتی دارد.
اما چون این عامل از عوامل ( جبری ) است که در جای دیگری از این کتاب آن را بررسی نمودیم لازم دیدیم از آن به دیگر عواملی بپردازیم که در محور ( توانایی حرکت ) در مرحله حاضر قرار می گیرد.
- ۱. فساد مناهج : روش هایی که مورد استفاده قرار گرفته نا توانتر از آن است که بتواند شخصیت اسلامی را بسازد. زیرا آن چه این روش ها تقدیم می کند از بخش کمی از فرهنگ اسلامی فکری خالص تجاوز نمی کند، و به این ترتیب هرگز نمی تواند شخصیت اسلامی مطلوب را بسازد.
بدون شک نوعیت علم و نوعیت رهبری نقش اساسی و حساس را در ساحهء تربیت و پرورش بازی می کند و گزینش بد ذر عوض نفع مضر تمام می شود. رسول اکر ( ص) راست فرموده اند که :
” أن من العلم جهلا” “
” همانا پاره از علم، نادانی به شمار می رود ” ابو داود عیسی علی نبینا و علیه الصلاه و السلام به این مفهوم اشاره می کند که می فرماید:
” ما أکثر الشجر و لیس کله بمثمر، و ما أکثر الثمر و لیس کله بطیب، و ما أکثر العلوم و لیس کلها بنافع “
” چه قدر درخت بسیار است ولی همه اش میوه نمی دهد و چقدر میوه زیاد است ولی همه اش نفع نمی رساند “.
روایت شده که اعرابی ای خدمت رسول الله (ص) آمده و از ایشان خواست تا از شگفتی های علم او را با خبر سازند. آن حضرت (ص) به وی فرمودند:
” و ما ذا صنعت فی رأس العلم؟ ” فقال : و ما رأس العلم؟ قال (ص) : ” هل عرفت الرب تعالی ؟ ” قال : نعم … قال ؟ ” فما صنعت فی حقه؟ ” قال : ما شاء الله… فقال الرسول (ص) ” هل عرفت الموت ؟ ” قال : نعم … قال ” فما أعددت له ؟ ” قال : ما شاء الله… قال (ص) : ” إذهب فاحکم ما هناک ثم تعال نعلمک من غرائب العلم … ؟ و سُئل (ص) ” أی الاعمال أفضلُ؟ فقال : ” العلم بالله عزوجل ” فقیل : أی العلم ترید؟ فقال : ” العلم بالله سبحانه ” فقیل له : نسأل عن العمل و تجیبُ عن العلم ؟ فقال علیه السلام : ” إن قلیل العمل ینفع مع العلم بالله، و إن کثیر العمل لا ینفع مع الجهل بالله “.
” با سر و اساس علم چه کردی؟
گفت : سر علم چیست؟
فرمودند : آیا خدا را شناختی؟
گفت بلی.
فرمودند: پس در مورد حق او چه کردی؟
گفت : آن چه خدا خواست.
آن حضرت (ص) فرمودند؟ آیا مرگ را شناختی؟
گفت: بلی.
فرمودند : چه برای آن آماده کردی؟
گفت : آن چه خدا خواست.
فرمود: پس برو و آن را درست و محکم انجام ده و پس از آن بیا تا تو را از شگفتی های علم با خبر سازیم ” ( ابو نعیم و ابن السنی در کتاب الریاضه.)
و هم از آن حضرت (ص) پرسیده شد که کدام اعمال بهتر است؟ فرمود : علم برای خدای عزوجل.
گفته شد: کدام علم را می گویی؟ باز فرمود : علم به خداوند سبحان. گفته شد از علم می پرسیم و تو از عمل پاسخ می دهی ؟ آن حضرت (ص) فرمود : اندکی عمل همراه علم به خدا، نفع می رساند و عمل بسیار با جهل به خدا نفع نمی رساند”
امام غزالی (رح) در احیاء العلوم می گوید :
” علم به خدا نور چشم ها را از تاریکی هاست و نیروی بدن ها از نا توانیست که بنده بوسیله آن به مقام نیکوکاران و درجات بلند می رسد. تفکر در آن با روزه برابر است. و درس خواندن و مذاکره آن به قیام شب برابر است، بوسیله آن خداوند مورد اطاعت قرار می گیرد و پرستش می شود و بدان، خداوند بیگانگی پرستش شده و به بزرگی شناخته می شود و بو سیله آن ورع و تقوی، حاصل و بدان پیوندهای رحم پیوست شده و حلال و حرام شناخته می شود.
علم امام است و عمل پیرو آن، این مطلب به نیک بختان الهام می گردد و بدبختان شقی از آن محروم ساخته می شوند “.
- ۲. فساد مقاصد و اهداف : سلامت هدف از مهم ترین عوامل کامیابی و نتایج تربیت است. از این رو آن که اسلام را برای فخر فروشی و التفات مردم به خویش بیاموزد، فائده مطلوب را از دست داده و علم گناهی شده است بر دوش او، حضرت رسول اکرم (ص) نیز می فرماید : اللهم إنی أعوذبک ” من علم لا ینفع و قلب لا یخشع و دعاء لا یسمع “.
حدیث رواه مسلم و الترمذی و النسائی.
خداوندا! از علمی که نفعی نرساند و دلی که نهراسد ( ازخدا) و دعائی که پذیرفته نشود، به تو پناه می برم.
و می فرماید :
( إذا أتی علی یوم لا از داد فیه علما یقربنی إلی الله عزوجل فلا بورک فی طلوع شمس ذلک الیوم “
” هرگاه بر من روزی آید که در آن علمی را که مرا به خدا نزدیک می کند، فزون نسازم، پس در طلوع آفتاب آن روز برکت مباد”.
و در روایت ترمذی می فرماید :
” من طلب العلم لیجاری به العلماء و یماری به السفهاء و یصرف به وجوه الناس إلیه أدخله الله النار ” رواه الترمذی.
” آن که علم را فرا گیرد تا بدان با علما همنشینی کند، و با بی خردان با آن مجادله کند و روی مردم را به طرف خود گرداند، خداون او را به دوزخ داخل می کند”.
و هم روایت ترمذی می فرماید : ” من تعلم لغیر الله، أو أراد به غیر الله فلیتبوا مقعده من النار ” ( رواه الترمذی)
” آن که علمی را برای غیر خدا بیاموزد و یا آن که بدان غیر خدا را در نظر داشته باشد، باید جایگاه خود را در دوزخ آماده بدارد”.
- فساد مربی :
عامل سومی که در ورای وارونه شدن شخصیت اسلامی نهفته است، ضعف الگوی نیک و خود مربی است. کاملا” اشتباه است هرگاه تصور شود هرکس که از علم و فرهنگ اسلامی بهره ای دارد و قدرت سخنوری و گفتار هم به او داده شده، می تواند در ساحه ء تعلیم و تربیت مربی موفقی باشد و باید امور تربیت دیگران به او سپرده شود. موفقیت تربیه، نیاز به خواست هایی دارد که باید در شخصیت مربی وجود داشته باشد. از این رو تنها علم در این مورد کافی نیست و تنها سخنوری هم بسنده نمی باشد. زیرا مربی بایست در آغاز و انجام الگو و نمونه نیکی برای کسانی باشد که به تربیت آنان اقدام می کند.
حضرت علی (رض) می فرماید :
” آن که خود را امام و پیشوای مردم قرار می دهد بایست پیش از تعلیم دیگران به تعلیم خود بپردازد و باید تربیت او پیش از آن که به زبانش باشد به روش و عملش باشد و آن که خود را تعلیم و تربیت می دهد و از تعلیم و تربیت دهنده مردم به بزرگداشت مردم سزاوارتر است”.
بنابراین مربی خوب آن است که می فهمد چگونه نیازهای شاگردانش را از ناحیه توجیه و رهنمایی با کیفیت و نوع آن برآورده سازد، از راهی پندشان دهد که می شنوند و فرا می گیرند، آنان را پیوسته با موعظه نیکو و سخنانی مؤثر پند می دهد. و وظیفه او فقط شنواندن چیزی که حفظش می کند نیست؟
یا تفسیر آن چه نمی دانند، بلکه وظیفه او نشاندن نهال خیر در نفوس شان و ساختن شان کاملا” بر اساس اسلام است، همان گونه که زرگر از طلای خام، زیورالاتی زیبا و رنگارنگ می سازد.
مربی واقعی آن است که پیش از زبان گفتار، با زبان حال بر شاگردانش اثر گذارد و با مردم در آن چه آنان را از آن منع می کند، مخالفت نورزد.
ابن مسعود (رض) می گوید:
” به زودی بر مردم روزگاری فرا می رسد که در آن شیرینی دل ها نمکین می شود و نه عالم و نه هر متعلم آن را از علمش نفع یاب می گردد، در آن زمان دل علمای شان مانند زمین شوره زار است که قطرات باران بر آن فرود می آید. و شیرینی آن درک نمی گردد و این زمانی است که دل علما به محبت دنیا و برگزیدن آن بر آخرت آلوده شود. در این هنگام خداوند چشمه های حکمت و دانش را از دل شان برباید و چراغ های هدایت را از دل هایشان خاموش سازد. عالم شان در هنگام دیدن تو، زبانی به تو می گوید، که از خدا می ترسد در حالی که معاصی در عمل او نمودار است. در آن زمان چه قدر زبان ها فراوان است و چه قدر قحطی دل ها حکمفرماست؟ پس سوگند به خدایی که معبود بر حقی جز او نیست علت این امر جز این نیست که معلمین برای جز خدا تعلیم گرفته اند و متعلمین هم برای غیر خدا آموخته اند “.
رسول الله (ص) می فرماید :
” العلماء ثلاثه : رجل عاش بعلمه و عاش الناس به، و رجل عاش الناس به، و أهلک نفسه، و رجل عاش بعلمه و لم یعش به غیره “.
” علما بر سه نوع اند، مردی که به علم خویش زیست و مردم هم بوسیله او زیستند. و مردی که مردم به او زیستند ولی خود را هلاک نمود و مردی که خود با علم خود زیست ولی دیگری از آن به فیض نرسید”.
خلاصه مطالب:
خلاصه این که وقتی تحریک اسلامی در قسمت انتخاب و برگزیدن روش لازم برای تربیت عناصری که ساختن آن ها را در نظر به صواب رود. بگونه ای که در این منهج و روش اثرات ( تأثیر و اثر پذیری ) فعل و انفعال موجود باشد، و هنگامی که سلامت هدف در نزد مربی ها و آنانی که تربیت می شوند معلمان و دانش آموزان وجود داشته باشد، و هم زمانی که دوری اینان آگاهانه از همه مؤثرات جامعه جاهلی تحقق پذیرد. در آن وقت است که ممکن است ولادت شخصیت اسلامی، همان گونه که اسلام عزیز خواسته است، تحقق یابد.
————————————————-
منبع: نام کتاب: مشکلات دعوت گران / تألیف : استاد فتحی یکن امیر جماعت اسلامی لبنان / ترجمه : عبدالله خاموش هروی