تربیت، اخلاق و تزکیه

چند برابر شدن بدیها و نیکی ها

چند برابر شدن بدیها و نیکی ها

 

درسیکه از شورای شرعیه آموخته ام این است که: در این زمان گناه یک انسان بصورت یک گناه باقی نمی ماند، بلکه بزرگ و مسری و حتی صد گناه می شود و نیز نیکی و حسنه بصورت یک نیکی باقی نمی ماند، بلکه به هزاران حسنه افزایش می یابد. حکمت و رمز آن چنین است.

آزادی شرعی و شورای مشروع سیادت حقیقی امت ما را آشکار ساخته است زیرا سنگ بنای ساختمان امت ما و ثبات روح آن فقط اسلام است، چون خلافت عثمانی و لشکر ترک از علم برداران امت اسلامی هستند، به منزله مهره و دژ امت محسوب می شوند، و ملت عرب و ترک همچون دو برادر واقعی همواره پاسداران امین آن دژ مستحکم و مهره نیرومند خواهند بود و به یمن این رابطه مقدسی که امت اسلامی را با یکدیگر پیوند می دهد کافه مسلمین بمنزله اعضای یک خانواده خواهند شد و گروهای مسلمان با پیوند اخوت اسلامی پیوند خواهند یافت. آنگونه که افراد یک قبیله با یکدیگر ارتباط دارند و یاور معنوی همدیگر هستند و هنگام نیاز از کمک مادی نیز دریغ نمی ورزند. گویا تمام گروه های اسلامی مانند حلقه های نورانی زنجیری به هم وصل اند. پس هرگاه فردی از یک قبیله مرتکب گناهی گردید از نظر قبیله دیگر تمـام افراد قبیله او مســـــؤل و متهم شناخته می شود، انگار که تــک تــک افراد آن قوم آن گناه را مــرتکب شده بــاشند. پس آن یک جرم بمنزله هزاران گناه قرار گرفت. همچنان هرگاه یکی از افراد آن قوم کار نیکی انجام داد دیگر افراد قوم به آن افتخار می کنند گویا هر کدام به تنهایی آن را انجام داده است.

با در نظر گرفتن این واقعیت، در عصر ما و مخصوصاً بعد از چهل یا پنجاه سال فقط مجرم مسؤل جرمش نخواهد بود، بلکه تجاوز در حق ملیونها مسلمان محسوب می شود. مثالهای فراوان این حقیقت بعد از چهل یا پنجاه سال مشاهده خواهد شد.

ای برادرانم که در مسجد اموی به سخنانم گوش فرا داده اید و ای برادران مسلمان چهل یا پنجاه سال آینده عالم اسلامی!

مبادا کسی عذر تراشی کند و بگوید: " ما به کسی ضرر وارد نمی کنیم و نیز نمی توانیم به کسی فایده هم برسانیم، لذا ما معذوریم. " این عذر تان قابل قبول نیست، چرا که تکاسل و بی پروایی و خود داری تان از تلاش در راه تحقق یکپارچگی اسلام و وحدت حقیقی امت مسلمان، خود ضرر بزرگ و ظلم فلاکت بار است.

بدین طریق آنگونه که یک بدی هزاران برابر می شود، در زمان ما فایده یک نیکی (در اینجا منظورم از نیکی چیزی است که به قدسیت اسلام مربوط شود) فقط به فاعل آن منحصر نمی ماند بلکه امکان دارد از او فراتر رود تا نفع معنوی آن به ملیونها مسلمان برسد و حیات مادی و معنوی آنان را استحکام بخشد. و افزون بر آن اکنون زمان، زمان خوابیدن روی فرش تنبلی و تن پروری و بی اعتنائی بر مسلمین با گفتن " به من چه " نیست.

ای برادرانم در این مسجد و برادرانیکه بعد از چهل یا پنجاه سال در مسجد بزرگ عالم اسلام قرار خواهید داشت!

مبادا گمان کنید که من جهت ارشاد و رهنمائی شما برین منبر برخواسته ام! خیر، بلکه هدفم یاد آوری و مطالبه حقی است که بر ذمه شما داریم، چون مصالح و منافع گروهای کوچک و سعادت دنیوی و اخروی آنان به گروههای بزرگی مثل شما، و حکام و استادانی اعم از عرب و ترک ارتباط دارد. بدون شک تکاسل و بی توجهی شما بر برادرانی چون ما که در طوایف کوچک قرار دارند، ضرر جبران ناپذیری وارد خواهد ساخت. ای گروه بزرگان و نخبگان عرب و ای کسانیکه از بیداری بهره یی برده اید و یا در آینده کاملاً بیدار خواهید شد. من روی سخن خویش را خاصتاً متوجه شما می سازم، زیرا شما استادان ما و استادان و پیشوایان تمام گروهای اسلامی هستید، شما اولین مجاهدین اسلام هستید، بعد از آن قوم بزرگ ترک آمد تا در وظیفه مقدس شما را یاری کند .. لذا گناه تکاسل و سستی شما بسیار سنگین است، آنگونه که نیکی هایتان نیز بزرگ و با ارزش است و ما از رحمت بیکران خداوند امیدوار هستیم که بعد از گذشت چهل یا پنجاه سال شما با یکدیگر متحد شوید. چنانچه جماهیر امریکا متحد شدند، و جایگاه والایتان را باز یابید و به اذن پروردگار به نجات سیادت اصیل اسلامی موفق شوید و مثل گذشته در نصف کره زمین بلکه در اکثریتش احکام دین را نافذ سازید. اگر قیامت ناگهانی برپا نشد نسل آینده تحقق این آرزو را خواهد دید.

ای برادران بزرگوارم!

امیدوارم گمان نکنید که من با این سخنانم قصد دارم تا همتهای تان را تحریک کنم، بر سیاست بگمارم – حاشالله – حقیقت اسلام بالاتر از هر سیاست است، حتی ممکن است جمیع انواع و اشکال سیاست در رکاب اسلام حرکت کند و برای اسلام کار نمایند و خادم آن باشد و هیچ سیاستی نمی تواند اسلام را ابزار تحقق اغراضش قرار دهد. من با فهم قاصر خود تصور می کنم که تمام عالم اسلام – درعصر مـا-  مانند کار خانـــه است دارای چرخها و ابزار و آلات فراوان.

هرگاه یکی از چرخهای کارخانه از کار باز ایستاد یا بر چرخ دیگر تصادم نماید، حتماً نظام میکانیکی کارخانه مختل می شود. لذا وقت اتحاد اسلامی فرا رسیده و در شرف تحقق است، پس بجا است از تقصیرات شخصی خود صرفنظر نمایید و هر کس از دیگری گذشت کند.

در ینجا با کمال تأسف و تألم ابراز می دارم: " آنگونه که بعضی از اجانب اموال با ارزش سرزمین ما را در مقابل بها و پول ناچیزی به تاراج بردند، بخشی از اخلاق والا و سجایای نیک ما را که عامل ارتباط و پیوند اجتماع ما بود نیز از ما گرفتند و آنرا محور رشد و پیشرفت خود شان قرار دادند و بجای آن، خصلتهای بی ارزش و اخلاق فاسد شان را بر ما دادند. " بطور مثال: یکی از اخلاق ملی که از ما گرفتند عبارتست از این مورد: " اگر من مردم ملتم زنده باشد زیرا زندگی جاودانه من در گرو زنده بودن ملتم هست." این اخلاق قویترین و راسخ ترین اساس رشد و پیشرفت آنها است. که از ما به سرقت بردند. زیرا این سخن از دین حق و از حقایق ایمان سرچشمه می گیرد. پس این سخن از ما و از همه مومنان است، اما از روزی که اخلاق ناپسند و رفتار های فاسد بر ما وارد شد می بینی که شخصیت ملی ما چنین می گوید: " هرگاه من از تشنگی هلاک شدم خدا کند یک قطره باران هم نبارد،" و "اگر من روی سعادت را ندیدم خدا کند کل دنیا تباه شود." این سخن احمقانه از بی دینی و عدم شناخت آخرت سرچشمه می گیرد، در ما سرایت می کند و ما را مسموم می سازد. اما هنگامیکه خصلتهای با ارزش به اجانب سرایت نمود، هر فردی از آنان چنان ارزش عظیمی کسب کرد که گویا به تنهایی امتی باشد. زیرا ارزش انسان به همتش بستگی دارد، شخصیکه در فکر ملتش باشد او بذاته ملت کوچکی محسوب می شود.

علی رغم برتری و قداست موجود در امت اسلامی ما عده در بین ما هستند کــه از روی نــاآگاهی و متـأثر شدن از اخلاق فاسد بیگانگــان، همواره بر خـود می اندیشد و می گوید: "خودم، خودم" لذا هزار نفر از چنین اشخاص خود اندیش و بی اعتنا به مصلحت ملت، بجای یک نفر تنزل می کنند.

[من کانت همته نفسه فلیس من الانسان لانه مدنی بالطبع ] کسیکه همتش به خودش منحصر باشد او از جمله انسانها نیست، زیرا انسان مدنی الطبع است. او مجبور است در فکر همنوعانش باشد. چون حیات شخصی او با کمک حیات اجتماعیش دوام پیدا می کند، مثلاً: شخصی که تکه نانی را می خورد باید فکر کند که به چندین دست نیاز دارد تا آن نان را برایش تهیه کند. پس او معناٌ تمام آن دستها را می بوسد، و همچنان لباسی را که می پوشد باید فکر کند که چندین دست و ابزار آلات در تهیه و تجهیز آن دخیل بوده است. در روشنایی این دو مثال دقت کنید تا بدانید که انسان نمی تواند به تنهایی زندگی کند، چونکه برقراری ارتباط با همنوعانش در فطرت او نهاده شده است و مجبور است جهت دفع احتیاجاتش بر آنها پاداش معنوی بدهد، لذا او فطرتاٌ مدنیست.

کسیکه نظرش را در منافع شخصی اش محصور می سازد از انسانیت بدور مانده به حیوان درنده تبدیل می شود. به استثنای شخصی که چاره ندارد و عذرش قابل قبول است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا