شعر و داستان

گفتگو با سایه

گفتگو با سایه

 

یک روز اطرافم را نگریستم و متوجه شدم که سایه ام  همراهم نیست!! سرم را بلند کردم و آسمان را نگریستم دیدم که خورشید در وسط آسمان است و هیچ اثری از ابر وجود ندارد. سپس دوباره به اطرافم خیره شدم ولی باز هم سایه ام را ندیدم … با خودم گفتم: سبحان الله کجا رفته است؟ او همیشه در کنارم بود.

 

به دنبال سایه ام به بیابان رفتم و در نهایت آنرا کنار صخره ای یافتم.

از آن پرسیدم کجایی؟ چرا همراه من نیستی؟

سایه: از با تو بودن دیگر خسته شده ام .

گفتم:  چرا؟

سایه: به خاطر اینکه تو مرا به جاهایی می بری که من برای آنها ساخته نشده ام  و نیز کارهایی می کنی که ظاهر آنها اخلاص و باطنشان ریاست. ای کاش من اصلاً سایه ات نمی بودم!

گفتم: تو آرزوی فراق مرا داری ، در حالیکه مردم آرزوی دیدار مرا دارند. تو در مورد من اشتباه قضاوت می کنی.

سایه: یقین دارم که اشتباه نمی کنم، زیرا مردم ظاهر تو را می بینند ولی من درون و باطن تو را می شناسم.

گفتم: منظورت چیست؟

سایه: منظورم را خودت بهتر می دانی، ضمیر و درون هر کسی با معاشرت زیاد شناخته می شود و هیچ کس از مردم هم مانند من در کنار تو نیستند، اسبها را پرورش دهندگانشان بهتر می شناسند، و تو نیز اگر به قلبت مراجعه می کردی سیاهی آنرا می دیدی.

پرسیدم: علت آن چیست؟

سایه: نبودن اخلاص در عمل و ریا کاری.

گفتم: آیا ریا تا این اندازه در قلب تأثیر بد می گذارد؟

سایه: بله، اخلاص اصل و مایه هر عملی است و ضرب المثلی است که می گوید: « به کسی که در هنگام عمل اخلاص ندارد بگو خودت را خسته نکن »  و برای همین است که خداوند می فرماید: «  وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ   » یعنی به آنان فقط دستور داده شده که خدا را بندگی کنند و در دین خود خلوص  نیت داشته باشند.

گفتم در این مورد مثالی می زنی ؟

سایه: مشکلی نیست، اما باید به آنچه می گویم خوب دقت کنی: « هر درختی که ریشه اش در روی زمین بماند و به اعماق زمین نفوذ نکند از مصرف آب باز می ماند و برگهایش خشک می شود و میوه ای هم نمی دهد ، بنابراین از ارزشش کاسته   می شود اما اگر ریشه اش در خاک فرو رود، هم آب زیادی جذب می کند و هم برگهایش سبز وشاداب می شود و میوه خوبی هم ثمر می دهد ، بنابراین ارزشش نیز بیشتر می شود»  آری دوست من تو نیز اگر عملت خالص برای خدا باشد ثمره و عاقبتی نیکو خواهی یافت.

 

گفتم: اما این کار برایم کمی مشکل است.

سایه: درست میگویی، چون نیت از بزرگترین درهایی است که شیطان از آن وارد می شود وعمل انسان را به تباهی می کشد و برای همین هم هست که سفیان ثوری(ره) می گوید: « هیچ کاری برایم دشواتر از درست کردن نیتم نبود» .

 

گفتم: ولی مردم که مرا به عنوان ریاکار نمی شناسند؟

سایه: آیا تو برای دریافت ثواب از مردم عبادت می کنی یا پروردگار مردم؟ اگر برای خداست باید بدانی که از نظر خداوند متعال ذره ای مخفی نمی ماند و همه چیز در قیامت آشکار خواهد شد. جسد، وجود، ضمیر،عمل وخلاصه همه چیز آشکار وعیان می شود، پرده هایی که رازها را درون خود داشتند بر خواهند افتاد، همه نفوس واجساد عاری خواهند شد وآن وقت دیگر مردم هیچگونه نفعی به تو نمی رسانند، بنابر این عبادتت را مخفی گردان تا شیطان،حسنات وثواب آنها را نسوزاند، همانگونه که بعضی از صالحین چنین می کردند « شخص صالحی چهل سال روزه گرفت بدون آنکه احدی متوجهش شود، صبح که به مغازه اش می رفت دو قرص نان باخود می برد و هر دو را در مسیر راه انفاق می کرد و خود روزه می گرفت و اهل خانه اش تصور می کردند که آن دو قرص نان را خورده است و اهل بازار نیز تصور می کردند که وی در خانه غذا خورده است »  گفتم: تو طرز تفکر و برداشتم را نسبت به خودم تغییر دادی… اما ممکن است که چند نشانه از فرد ریا کار را بازگویی؟

سایه: از خودت بپرس، زیرا خودت آگاه تری.

گفتم: سایه جان! اذیّتم نکن. چون واقعاً می خواهم به امید خدا فرد مخلصی بشوم.

سایه: حضرت علی رضی الله عنه می فرماید: « شخص ریاکار سه نشانه دارد: ۱- هرگاه یکّه و تنها باشد زود خسته می شود.۲- اگر در میان جمع باشد با نشاط است.۳- با مدح و ستایش مردم عمل خیرش فزونی یافته و درغیر اینصورت کسل وخسته وا می ماند» .

 

گفتم: وای بر من… همه اعمال من بر باد رفته…

سایه: عزم خود را جزم و عهد خود را با خدایت تجدید کن و همیشه از او در در اعمالت طلب اخلاص بکن تا همانگونه که در اعمال عمر بن عبدالعزیز«ره» برکت داده شد اعمال تو نیز مبارک شود.

پرسیدم: چگونه در مورد خلیفه پنجم برکت اخلاص عطا شد؟

سایه: پسر عموی عمربن عبدالعزیز «ره» بنام هشام بن عبدالملک می گوید:« عمر در هر قدمی که بر می داشت خلوص نیت داشت »  و برای همین است که آنحضرت در مدتی کمتر از دو سال انحرافی که در طی دو قرن بوجود آمده بود اصلاح کرد. از همین رو امروزه بر دعوتگر مسلمان واجب است انحرافی را که تمام سرزمینهای اسلامی را فرا گرفته بزرگ تصور نکند زیرا اگر هر قدمش را با اخلاص بردارد همانند الگو و اسوه پنجم عمربن عبدالعزیز«ره » ، انشاء الله در کمتر از دو سال دو حزب { شیطان } را شکست خواهد داد. بعد از کمی تأمل و تفکّر گفتم: حرفهای تو کوهها را از جای خود تکان می دهند و من نیز انشاء الله با اخلاص حرکت خواهم کرد.

سایه: پس با اخلاص درمورد مجاهدت با نفس خود شروع کن و نیّت را خالص گردان قبل از آنکه سایه ی خودت تو را بسوزاند…

با تعجب پرسیدم: چه می گویی؟ مگر سایه هم آدم را می سوزاند؟

سایه: آری دوست من! زیرا دو نوع سایه وجود دارد: یکی مذموم یا سایه ای که خداوند متعال در مودرش می فرماید: « انطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِی ثَلَاثِ شُعَبٍ  * لَا ظَلِیلٍ وَلَا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ »

«ای مجرمین»  بسوی سایه های تشکیل شده از آتش  جهنم روان شوید سایه هایی که نه خنک هستند و نه از گرمای آتش شما را باز می دارند.

دیگری سایه ستوده که همان سایه بهشت است: (( فی سِدر مَّخضُود وطَلح منضود و ظِلًّ مَّمدود و ماء مَسکُوب)) و بهشت سر تا سر پوشیده از سایه رحمت الهی است و اثری از گرمای سوزان در آن نیست.

پس هر کدام را که می خواهی برگزین و به کسی که در عملش خلوص نیت ندارد بگو که خودش را خسته نکند چه ؛

«  خاک اخلاص به مراتب بهتر از زعفران ریا است  ».

***********************************************************************

منبع : گفتگوهای ایمانی  تألیف : جاسم المطّوع   ترجمه : اراز محمد تقوایی   نشر احسان

 

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا