آرایش سیاسی کردهای آذربایجان غربی در انتخاب
آرایش
سیاسی کردهای آذربایجان غربی در انتخابات پیش رو
اشنویه- امید امینی*
اشاره
: آذربایجان غربی با مساحتی در حدود ۲۷۶۱۴ کیلومتر مربع و جمعیتی بالغ بر۲میلیون و۹۰۰هزار نفر بعلت ترکیب
جمعیتی و آرایش سیاسی موجود در آن، در یک صده گذشته همواره در کانون توجهات جریانات
و مسایل سیاسی قرار داشته است چه اینکه علاوه بر جنگهای صفوی و عثمانی ، این منطقه
شاهد اتفاقات سیاسی شگرفی چون قیام اسماعیل آغا سمیتکو، حکومت نوپای جمهوری مهاباد
، اشغال روسها ، جنگهای خونین داخلی و در نهایت یکی از محورهای اصلی جنگ ایران و
عراق بوده است.
علاوه
بر این تنوع جمعیتی این استان و وجود دو قوم آذری و کرد به همراه گروههای کوچکی از
سایر اقلیتهای دینی ، باعث بروز مسایل عدیده ای در ابعاد سیاسی ،اجتماعی و… دراین
منطقه بوده است.
گرچه
آمارهای رسمی حکومتی یبانگر وجود جمعیت آذری بیشتری در استان است اما بدلایلی از
جمله کهنگی آمارهای در دسترس، علمی نبودن سرشماریهای نفوس و مسکن در کشور ، پاره ای
اغراض سیاسی و قومیتی و… نمی توان این آمارها را مبنای نهایی قضاوت قرار داد با
این وجود اگر جمعیت کردهای استان برابر با ساکنان آذری زبان نباشد احتمالا تفاوت
چشمگیری با آن نمی تواند داشته باشد.
برغم
حقایق موجود در بافت جمعیتی استان اما در توزیع و تقسیم قدرت سیاسی، مشارکت رقمی
حتی کمتر از ۱۰ درصد جمعیت کردها بسیار جای بحث و بررسی دارد امری که در طول
دولتهای گذشته نیز به شدت و ضعفی در همین حدود خودنمایی کرده است.
اینکه
ریشه های این نابرابری و بی عدالتی چیست و به کجا برمی گردد از عهده این مقال خارج
است و آنچه مد نظر است آرایش سیاسی موجود در مناطق کردنشین استان ( کمربند غربی و
جنوبی استان) در برابر انتخابات هشتم مجلس شورای اسلامی است. در این رابطه می توان
چند طرز تفکر و حتی نحله فکری و همچنین وضعیت مناطق عموما کردنشین را مورد بررسی
قرار داد . مطالعه هریک از این گروهها و مناطق وچگونگی برخورد آنان با مقوله
انتخابات مجلس و احزاب سیاسی دخیل در آن می تواند در شناخت رفتار انتخاباتی آنها
موثر باشد.
الف)طرفداران
تحریم
به
دلایل متعدد از جمله سرخوردگی مردم از احزاب و برنامه های آنان و یا بدلیل تشدید
حس ناسیونالیستی بخشی از جامعه که می تواند ناشی از افزایش فشار حاکمیت ، موفقیتهای
کردهای همجوار و یا انتخاب آگاهانه این رفتار توسط پاره ای از مردم باشد ،همچنین وجود پایگاه احزاب سنتی معارض در داخل
منطقه ( از آنجا که بطور سنتی جنوب استان آذربایجان غربی حوزه نفوذ دمکرات بوده
است) به همراه تجارب تلخ این مردم از هردو جناح سیاسی بارز کشور، تعدادی از ساکنان
این مناطق در انتخابات گزینه تحریم را انتخاب خواهند کرد . این افراد بطور سنتی تمام
انتخاباتها را تحریم کرده و شاید تنها در انتخابات ۲ خرداد ۱۳۷۶ و بدنبال آن
انتخابات دور اول شوراها از تحریم دست کشیدند اما عدم تغییر جدی در روند سیاسی ،
اقتصادی و اجتماعی منطقه در دولت اصلاحات ،اکنون آنان را در مقام تحریم مصمم تر
کرده است.
ب)
اصلاح طلبان
وجود
جنگهای خونین داخلی در کردستان و به تبع آن جنوب استان آذربایجان غربی و به همراه
آن نا امنی های بوجود آمده که همچو پیراهن عثمان بهانه تمام دولتهای گذشته برای
پرهیز از هرگونه اقدام عمرانی در منطقه بود و در کنار همه این عوامل اختناق سیاسی
حاکم در طول جنگ تحمیلی در دو دوره حکومت هاشمی رفسنجانی و اقتدار جنگ سالاران محلی
( عموما آذری زبان در منطقه) باعث اقبال شدید و مقطعی مردم به شعارهای نو و بدیع سیدمحمد
خاتمی و اصلاح طلبان شد.
البته
هرکس که تا حدودی به آرایش سیاسی کردستان ایران آشنایی داشته باشد می داند که
کردها ( بجز عده ای محدود که از رانتهای حکومتی بهره می برند ) هیچوقت در اردوگاه
اصولگرایان قرار نگرفته و نخواهند گرفت. با این وجود اکنون شاید قویترین و پر
طرفدارترین نحله سیاسی حاضر در صحنه کردستان همان اصلاح طلبان باشند امری که آرای
معین در آخرین اتنخابات ریاست جمهوری نیز برآن صحه نهاد.
اینکه
اصلاح طلبان با چه برنامه و چه چهره هایی از اقبال مردم به خود در این مناطق بهره
می برند باید در انتظار روزهای آتی بود هرچند که هرگونه اهمال و سستی از آنان می
تواند به قیمت برنده شدن افراد به ظاهر مستقل اما در عمل اصولگرا منتهی گردد. دراین
بین “جبهه متحد کرد” بعنوان نماینده اصلاح طلبان اگر بتواند بر بحران بی
اعتمادی عمومی فایق آید می تواند نقش فعالی در انتخابات آینده داشته باشد هرجند که
حوزه نفوذ این جبهه در مناطق کردنشین آذربایجان غربی در مقایسه با استان کردستان
بسیار ضعیف و شکننده است و نمی توان انتظار زیادی از این تشکل نوپا داشت.
ج)
افراد بیتفاوت
در
تمام نظامهای سیاسی و با هرگونه تفکر و اندیشه ای تعدادی از افراد جامعه نسبت به
مسایل و حوادث سیاسی و تحولات اجتماعی جامعه خویش بی تفاوت هستند، این پدیده حتی
در دمکراتیک ترین کشورهای دنیا ( چیزی حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد مردم) دیده می شود. البته
جمعیت این افراد چندان هم کم نیست که بتوان
بیتفاوت از کنار آن گذشت بطوریکه براحتی جمعیتی بین ۲۰ تا ۳۰ درصد جامعه را
تشکیل می دهند. خارج کردن اینان از بیتفاوتی و تشویق و ترغیبشان به مشارکت در
روندهای سیاسی مستلزم تبلیغات و برنامه های منسجم سیاسی است و گرایش این افراد در
صورت خروج از بی تفاوتی احتمالا بسود
اصلاح طلبان خواهد بود تا اصولگرایان.
د)
گروههای اسلامی موجود در بطن جامعه
برغم
عدم وجود گروههای رسمی سیاسی و مذهبی ( همچون یک حزب سیاسی مجاز) در کردستان ،اما
گروههای مختلف با صبغه دینی در این مناطق به فعالیت دینی و درکنار آن سیاسی ( بصورت
غیر مستقیم) می پردازند که می توان آنان را در چند دسته اصلی طبقه بندی کرد:
۱-اخوان
المسلمین ایران ( جماعت دعوت و اصلاح ایران)
شاید
بتوان منظم ترین و گروه اسلامی که در چند سال اخیر در عرصه اجتماعی کردستان ظهور
کرده باشد را همین جماعت دعوت و اصلاح ایران برشمرد، گروهی که با داعیه دفاع از
حقوق اهل سنت ایران که کردها هم بخش عمدهای از آن از کردستان سربرآورده است؛ ولی
دایرهی فعالیت آنان به پهنای همهی مناطقی است که اهل سنت در آن حضور دارد، اما برغم حضور افرادی از سایر اقوام ایرانی(بلوچها،
آذریها، ترکمنها، عربها و فارسها)، این کردها هستند که هستهی اصلی رهبری و
اجرایی آن را تشکیل میدهند. قرابت تفکرات این جماعت با اخوان المسلمین شاید نام
اخوان المسلمین ایران را بیشتر برازندهی آنان کند. از بارزترین مشخصهی این گروه میتوان به میانه روی
و اعتدال، برنامهمحوری و تأکید بر آموزش مستمر اعضا و هواداران اشاره کرد. گرچه این
گروه دغدغه اصلی خویش را دفاع از حقوق اهل سنت ایران و در کنار آن کردستان می داند
و با برگزاری دو کنگره نشان داده است که در تصمیم گیریهای اساسی و اصلی با
در نظر گرفتن تمام شرایط اتخاذ تصمیم می کند اما مشترکات اینان با احزاب اصلاح طلب
به مراتب بیش از همفکری با اصولگرایان است. گرچه تعداد اعضای اصلی این جماعت در
کردستان بسیار زیاد نیست اما به دلیل تشکیلات منظم و اعضای نخبه در سطوح مختلف
جامعه می تواند در روند کلی سیاسی منطقه تاثیرگذار باشد. البته اگر این جماعت تصمیم به معرفی کاندیداهای خود
در سطح شهرهای استان داشته باشد یقیناً بنا بر مشارکت جدی آنان خواهد بود؛ گو اینکه
انتخابات مجلس ششم حوزهی پیرانشهر- سردشت و پیروزی چشمگیر یکی از کاندیداتوریهای
منتسب به آنان در شهر سردشت گویای میزان نفوذ و تأثیر آنان در این حوزهی انتخاباتی
است.
۲-
مکتب قرآن کردستان
مکتب
قرآن که شکل تحولیافتهی مدارس قرآنی است
که درسالهای ۵۵-۵۶ ابتدا در مریوان و
سنندج و شهرهای دیگر به وسیلهی مرحوم
احمد مفتیزاده بنا نهاده شده است. این گروه بعد از اینکه در سال ۱۳۶۱ رهبرشان به
زندان افکنده شد و حدود ۲۰۰نفر از فعالانشان تبعید یا به زندان انداخته شدند صبغهی
دیگری در فعالیتهای سیاسی به خود گرفت. زندانی
ده سالهی علامه مفتیزاده و فوت نابهنگام وی چند ماه بعد از آزادشدن، آنان را به
کلی از سیاست سرخورده کرد، کاک احمد در ملاقاتهای عمومی در اوخر عمرش و نامههایی
که از زندان برای پیروانش مینوشت، آنان را به دوری از سیاست و تزکیه فرا خواند در نتیجه مکتب از هرچه نام سیاست است برید. هرچند
این گروه نیز همچو سایر گروهها و جماعات ملی و مذهبی با اختلافات و درگیریهای داخلی
روبروست و عمده قوای آن به جای پیگیری اهداف اصلی مکتب صرف مبارزات فرسایشی درون گروهی شده است. به صورتیکه این
مکتب عملا به دو گروه اکثریت ( طرفداران سعدی قریشی ) و اقلیت ( طرفداران حسن امینی)
منشعب شده است. در استان آذربایجان غربی و خصوصا در پایگاه سنتی این مکتب یعنی
شهرستان بوکان نیز دو گروه عملا در برابر هم قرار گرفته اند. در رابطه با مشارکت سیاسی
دو شاخه مکتب قرآن باید گفت که گروه اگثریت هیچ اعتقادی به انتخابات و مشارکت سیاسی
ندارد و
تاکنون در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده است و عملاً در گروه تحریمیها قرار
گرفته است امری که در انتخابات آتی هم چندان دور از انتظار نخواهد بود. اما امکان
شرکت فعال گروه اقلیت به رهبری حسن امینی در انتخابات و اقبال آنها به افراد معتمد
مستقل و یا احزاب اصلاح طلب دور از ذهن نخواهد بود. در مجموع باید خاطرنشان کرد که
احتمالا جهتگیری سیاسی جماعت دعوت و اصلاح ایران و اقلیت مکتب قرآن ( گروه حسن امینی)
شبیه به هم خواهد بود.
۳-
سلفیون( جهادی- عقیدتی)
سلفیون
و یا گروهی که به اشتباه وهابی نامیده می
شوند – هرچند به شدت متأثر از آرای محمدبن عبدالوهاب و نیای فکری وی ابنتیمیه
هستند- یکی دیگر از نحلههای فکری موجود در جامعه کردهای آذربایجان غربی است. اینان
البته خود به دو دسته تقسیم میشوند دستهای عملگرا و تا حدودی افراطی به نام سلفیون
جهادی که معتقد به مبارزه و جهاد مسلحانه در حال حاضر میباشند و عمدتا در بوکان،
مهاباد و پیرانشهر فعالیت دارند و گروهی دیگر که با مشی معتدلتر؛ مخالف اقدامات
مسلحانه و افراطی هستند و سلفیون عقیدتی نامیده میشوند که پایگاه عمدهی آنان نیز
بوکان است. در رابطه با جهتگیری سیاسی این دو گروه بدلیل ماهیت آنان و حساسیتهای
موجود اطلاع زیادی در دست نیست لیکن احتمالا هر دو گروه از شرکت در انتخابات
امتناع خواهند کرد و به طبع آن ساکنان حوزه های تحت سیطره خویش را نیز به این امر
تشویق خواهند نمود اما میزان اثرگذاری آنها بر مشارکت یا عدم مشارکت مردم تابعی از
میزان آگاهی ، شعور سیاسی، سن و سطح سواد مردم خواهد بود بصورتی که در شهرهای
جنوب استان احتمالا این گروهها قادر به اقناع مردم به عدم شرکت نخواهند بود در حالیکه
ممکن است در منطق دور افتاده ای چون صومای برادوست و.. بتوانند رفتار سیاسی مردم(بخوانید
عمدتاً جوانان و نوجوانان کمتجربه) را جهت دهند.
۴-
جماعت تبلیغ و دعوت
این
جماعت که خاستگاه اصلی آن به مدارس دینی پاکستان و مدارس علوم دینی بلوچستان (مدرسهی
مکی و زعامت مولوی عبدالحمید که به نوعی داعیهی رهبری کل اهل سنت ایران را در سر میپروراند)بر میگردد در قالب گروههای
تبلیغی بیشتر بدنبال ترویج و تبلیغ ظواهر دینی و مذهبی است و بسیار کم خود را درگیر
مسایل سیاسی می نماید.دور از واقع نخواهد بود اگر بگوییم این گروه، گروهی صوفی سلفی
هستند. حوزه نفوذ این گروه در میان کردهای شکاک
و هرکی ( از ماکو تا حوالی ارومیه)به دلیل
عدم وجود آگاهی عمومی بیش از سایر مناطق است اما تا بحال هیچگونه جهت گیری
سیاسی له یا علیه افراد یا احزاب سیاسی از این گروه مشاهده نشده است.
۵-
شیوخ و طریقتها ( نقشبندی – قادری)
گرچه
تاریخ گواه این مطلب است که طریقتها همواره از شرکت در روند سیاسی امتناع و اکراه
داشته اند و اصولا با مشی دنیاگریز خود هرگونه پرداختن به امور دنیوی را مانعی برای
رسیدن به “حق” دانسته اند اما قیام شیخ نهری،شیخ محمود حفید و شیخ
بارزان خط بطلانی براین طرز تفکر در یک قرن اخیر کشیده است .امروزه دایره نفوذ شیوخ
و طریقتهای قادری و نقشبندی در کردستان گسترده است. اما همواره اینان در یک محافظه
کاری صرف بسر برده و از اظهار نظر مستقیم در مسایل سیاسی و روندهای جاری خودداری
کردهاند. گرچه ارتباطات گسترده شیوخ و طریقتهای منطقه با حاکمیت برکسی پوشیده نیست
با این وجود بعید است که حاکمیت بتواند از این حربه جهت تاثیر گذاری بر آرای مریدان
و پیروان آنان استفاده کند و این بیشتر کاندیداهای منفرد بوده اند که تاکنون برای
جلب آرای این طریقتها به رقابت پرداخته
اند. در کل می توان گفت بدلیل مشی محافظه کاران طریقت در منطقه نمی توان انتظارحمایت
مستقیم و تاثیرگذاری موثر را داشت.
ه)
احزاب اپوزیسیون خارج از نظام
احزاب
اپوزیسیون و مخالف بجز انتخابات دور اول شوراهای اسلامی شهر و روستا تاکنون تمامی
انتخاباتهای برگزار شده را تحریم کردهاند و انتظار نمی رود که تغییری در این روند
در انتخابات آتی نیز ایجاد شود. گروههای چون دمکرات(با هر دو شاخهاش) و پژاک بیش
از سایر احزاب در مناطق کردنشین آذربایجان غربی فعال هستند و مواضع آنان در قبال
انتخابات آتی می تواند در روند نهایی انتخابات بیتا ثیر نباشد هر چند که شواهد و
قراین حکایت از تحریم هر نوع انتخابات فرارو از جانب این گروهها را دارد.
و)
اصولگرایان
شاید
تا قبل از دور دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی کردها هیچگونه نقشی در روند سیاسی
کشور نداشته و دسته بندیهای احزاب حکومتی چون اصولگرا،چپ ، راست ،کارگزاران ،روحانیت
مبارز ،روحانیون مبارز و… برای ادبیات سیاسی این مردمان بیگانه بود اما این در
دهه ۷۰ بود که این اصطلاحات وارد قاموس سیاسی کردستان شد و از همان آغاز کردها
بصورت عمومی هیچگاه به اصولگرایان روی خوش نشان ندادند امری که شاید از ناپختگی
بلوغ سیاسی آنان حکایت می کند. با این وجود انتخابات خرداد۷۶و شعارهای مردم پسند
آن ،کردها را چنان دلبسته خویش کرد که اکنون پس از ۱۰ سال از آن واقعه و برغم تحقق
نیافتن اقلیترین خواست مردم، هنوز هم اقبال آنان به مشی اصلاح طلبی بیشتر است .برای
اثبات این مدعا کافیست نتایج چند انتخابات اخیر در این مناطق مورد بررسی قرار گیرد.
با همه این تفاسیر این اصولگرایان هستند که به صورتهای عموما غیر بومی و تعدادی هم
بومی غالباً پستهای حکومتی را در مناطق کردنشین در دست دارند . مسلما اقتدار آنان
و عقبه تدارکاتی قدرتمندشان می تواند در نتیجهی انتخابات بسیار تاثیرگذار باشد.
ز)
افراد مستقل
به
دلیل سابقهی ناموفق احزاب حکومتی، تاکنون غالب شرکت کنندگان در انتخاباتهای گذشته
را افراد به ظاهر مستقل تشکیل داده اند ( هر چند که این مستقل ها بعدها بیشتر در
اردوگاه اصولگرایان بوده اند تا مستقلین یا گروههای اصلاح طلب). شاید یکی از حربه
های احزابی که در کردستان پایگاهی ندارند برای جلب آرای مناطق کردنشین استفاده از
همین حربه باشد. بنابراین اطلاع رسانی و شناخت هریک از گروهها و افراد کاندیدا ، با توجه به این واقعیت؛ می تواند ما را از
افتادن به دامی که گروههای سیاسی پهن کرده اند مصون و بر حذر دارد.
ح)
کردهای شکاک ( ماکو – چالدران – خوی – شمال ارومیه )
حوزه
پراکندگی این گروه از کردها از شمال ماکو گرفته تا نیمکره غربی سلماس ،خوی وشمال
غربی ارومیه و تا حدودی قسمتی از کردهای ارومیه را نیز در بر می گیرد . از لحاظ
تاثیر گذاری این افراد میتوانند در حوزههای ماکو و چالدران، خوی ، سلماس و ارومیه
بر جریان انتخابات تاثیر بگذارند هرچند که در هیچ یک از حوزههای فوق الذکر در
اکثریت نیستند. این کردها از لحاظ خاستگاه سیاسی تا حدودی تحت تاثیر جریانات کردهای
همجوار خویش و گاهی هم در معرض اسمیلاسیون ترکها قرار دارند. با این وجود گروههای
صرفا مذهبی همانند جماعت دعوت و اصلاح و همچنین جماعت تبلیغ در میان این مردمان پایگاههایی
را دارند که می تواند بر روند تصمیم گیری آنها تاثیر گذار باشد.
ط)
کردهای ساکن ارومیه و توابع ( شکاک- قوم هرکی و مهاجرین شهرهای جنوبی استان )
اما
حکایت ارومیه مرکز استان آذربایجان غربی متفاوتتر از سایر مناطق است چراکه حساسیتهای
بالای قومی همیشه نتایج انتخابات این خطه را تحت تاثیر قرار داده و تجربه ثابت
کرده است که هرگاه کردها از سهم سه نفری این
شهرستان بیش از یک سهم را با آرای مردم تصاحب کرده باشند انتخابات بدلایلی مخدوش و
نتیجه آرا باطل اعلام شده است ( با علم به این حقیقت که تمام دست اندرکاران برگزاری
انتخابات از قوم آذری هستند).
با
این وجود انتخابات در ارومیه و اقبال به کاندیداها حد اقل در بین کردها بیش از
آنکه حزبی باشد،طایفهی، عشیرهای و خانوادگی است بصورتیکه هر طایفه ای که بتواند
پشتیبانی سایر ایلات و طوایف را جلب نماید احتمال موفقیت آن بیشتر است. گرچه در دو
دوره اخیر نمایندگانی با تحصیلات بالا ( پزشکی) از حوزه ارومیه به مجلس راه یافته
اند اما آنان هیچگاه دارای یک برنامه مدون وعضو هیچ حزب سیاسی نبوده و فقط به
فراخور وضعیت و شرایط بعد از انتخابات وارد فراکسیونهای حزبی مجلس شده اند و شاید نتوانسته اند تاثیر لازم را نیز بر جای گذارند.
با همه این تفاسیر ردپایی از گروههای اسلامی در سراسر حوزه ارومیه به چشم می خورد
وآنان می توانند ولو محدود بر روند آرا تاثیر گذار باشند. با این وجود این حساسیتهای
قومی و طایفهای است که در نهایت معلوم خواهد کرد چه کسی در ارومیه برندهی
انتخابات است نه چه حزب یا برنامه سیاسی!
ی)
کردهای نقده و اشنویه
شاید
بتوان پر چالشترین انتخابات مجلس در سطح کشور را به نقده و اشنویه نسبت داد بطوریکه
تاکنون بارها بدلایل مختلف انتخابات این حوزه باطل شده و حتی به میاندوره نیز کشیده
شده است. ترکیب جمعیتی آذری و کرد این منطقه ( احتمالا ۵۵ درصد کرد ۴۵ درصد ترک) و
درکنار آن تسلط کامل ترکها بر تمام مناصب حکومتی منطقه همواره منشأ درگیریها و
چالشهای فراوان مخصوصا در انتخاباتهای گذشته بوده است. در کنار این ، دخالت برخی
از متنفذان استانی نیز اوضاع را بیش از پیش پیچیده کرده است. گرچه بلوغ سیاسی هر
دو قومیت ترک و کرد به نسبت بالاست اما این نژاد است که در نهایت تعیین می کند که
چه کسی به بهارستان می رود نه احزاب و برنامه های سیاسی. با این وجود در این دوره
شانس اصولگرایان در هردو شهر اشنویه و نقده بیش از سایر احزاب است چراکه در نقده
رسول پورزمان نماینده ۲ دوره و کنونی مجلس شورا شانس بیشتری نسبت به دیگران دارد و
در اشنویه نیز اپورتونیستهایی که در خرداد ۸۴
سنگ ” معین” به سینه می زدند و با هزینه شخصی بنر تبلیغاتی سفارش
می دادند و در تیر همانسال کت احمدینژادی در تن و چفیه در گردن در انظار عمومی
حاضر میشدند شانس بیشتری در نبود رقبای قدرتمند خواهند داشت و در نهایت اینان
استعداد بیشتری برای الحاق به اصولگرایان دارند تا اصلاح طلبان. هرچند که برخلاف
دوره قبل، نظر بیشتر مردم بر مشارکت در انتخابت قرار دارد و با فرض این مشارکت و
برغم تعداد بیشتر آرای کردها نسبت به ترکها احتمال پیروزی کاندیدای کردها ( در
صورت احترام به آرای مردم) بیشتر خواهد بود بنابراین مطالعه وضعیت سیاسی منطقه و
حمایت از افراد قدرتمند و مناسب میتواند کارساز باشد.
ک)
کردهای پیرانشهر و سردشت
در
دو شهر تماما کردنشین سردشت ( با جمعیت بیشتر) و پیرانشهر ( با جمعیت کمتر) این نه
قومیت و نه ایده و فکر سیاسی بلکه سکونت در یکی از دو شهرستان است که در نهایت تعیین
می کند چه کسی مهمان بهارستان باشد. در طول سالیان متمادی برغم کاندیداتوری افراد
توانا و مناسب در این دو حوزه اما بدلیل تشدید ” روح همشهریگری” هرگز
انتخاب مردم این دو شهرستان از روندی کاملا عقلایی پیروی نکرده است و بیشتر شاید
حالتی احساسی بخود گرفته است . همین مسایل سبب شده است که افرادی در چند سال اخیر
بتوانند آرای مردم را بدست آورند که در نهایت از اردوگاه اصولگرایان سر در آورده
اند.
شاید
با شناسایی افرادی مناسب ترجیحا در سردشت( بدلیل جمعیت بیشتر) و برنامه ریزی منظم و دقیق تر بتوان اقبال مردم را به طرف
کاندیداهایی اصلح تر جهت داد . هرچند جو
عمومی این دو شهرستان ( بالاخص قشر فرهنگی آن) تابعی از نظریات گروههای مذهبی به ویژه
جماعت دعوت و اصلاح نیز می تواند باشد.
ل)کردهای
سایر شهرهای استان ( مهاباد- بوکان)
اما
رقابت جدی بین احزاب و گروههای سیاسی را شاید در دو شهر عمده جنوب استان آذربایجان
غربی یعنی مهاباد و بوکان بتوان به نظاره نشست جاییکه بدلیل بلوغ سیاسی و یکپارچگی
جمعیتی ( عموما کردنشین) مردم بیشتر بر سوابق، برنامهها و احزاب سیاسی متمرکز
خواهند شد تا مسایل طایفهای و خانوادگی.
در
این میان مهاباد بعنوان کانون طرفداران تحریم ( مشارکت مردم مهاباد با استناد به
آمارهای رسمی در انتخابات اخیر مجلس و ریاست جمهوری کمتر از ۲۰ در صد بوده است) شاید
این بار رفتاری مخالف با سنوات قبل در پیش گیرد و اگر چنین اتفاقی بیافتد شانس
کاندیداهای اصلاح طلب بیش از سایرین ( حتی آئینپرست نماینده فعلی این شهر) خواهد
بود امری که احتمال آن بسیار است اما اینکه همان مهرههای سوختهی کاندیدای اصلاحطلبان
خواهند بود یا چهره های جدیدی به میدان خواهند آمد نیز میتواند در روند آرا بسیار
تاثیر گذار باشد چه اینکه بسیاری از اصلاح طلبان مهابادی در سابق در عمل اعتقادی
به مشی اصلاح طلبی نداشته اند و لازم است چهرههای معتقدتر و معتمدتر به میدان
آورده شوند.
اما
بوکان امسال شاهد رقابت چهره های مقتدری چون دکتر قسیم عثمانی ( قبلا رد صلاحیت
شده بود) استاد اقتصاد و حسابداری با مشی مستقل! دکتر سید جمیل قادری ( ریاست کنونی
دانشگاه آزاد مهاباد ) وانور حبیب زاده ( نماینده متنفذ فعلی از طیف اصول گرایان
وابسته به مؤتلفهی اسلامی) خواهد بود. در کنار این بوکان بشدت تحت تاثیر گروهها و
احزاب مذهبی و حتی ملی قرار دارد و برنده انتخابات کسی خواهد بود که بتواند از
تمام فاکتورها ( اقبال مردم به مشی اصلاح
طلبی ، حمایت گروههای مختلف مذهبی و حتی شیوخ و سادات منطقه و در نهایت عدم دشمنی
نهادهای امنیتی) به نحو احسن استفاده نماید.
م)
کردهای حوزه میاندواب – شاهیندژ و تکاب
گرچه
بسیاری از ساکنان شهرهای تکاب و شاهیندژ واغلب روستاهای این مناطق را کردان تشکیل
میدهند اما در طی سالیان گذشته اینان هیچگاه نتوانسته اند بصورت اثرگذار آرای خود
را به صندوقها هدایت کنند نتیجه اینکه در این حوزه که در مجموع ۲ سهمیه نمایندگی
دارد تا کنون کردها هیچگاه نتوانسته اند سهمیهای
برای خود داشته باشند که البته این مسئله نه معلول میزان جمعیت آنها بلکه
عموما محصول فقدان آگاهی سیاسی عمومی، ناهماهنگی و نبود برنامهها یا افراد متنفذ
سیاسی از اقلیت کرد در انتخابات بوده است . مطمئنا برنامهریزی دقیق به همراه
ابجاد کانالهای ارتباطی موثر بین کردهای تکاب،شاهین دژ و توابع میاندواب می تواند
متضمن کسب یک سهمیه از دو سهمیه موجود و یا حداقل تاثیر آشکار بر انتخاب شدگان
باشد. اما باید به این نکته اذعان کرد که میزان کم آگاهیهای سیاسی مردم عموما
کشاورز و روستایی این مناطق و در کنار آن دیدگاههای افراطی ناسیونالیستی در طیف
باسواد اما اقلی این گروه تاکنون مانع ایجاد هرگونه وحدت رویه در انتخاباتهای
گذشته بوده است. در کنار این نفوذ گروههای عموما اسلامی و یا حتی احزاب سیاسی نیز
در این مناطق به اندازه ای نیست که بتوانند رفتار انتخاباتی مردم را شکل داده و به
سمت و سوی مورد نظر هدایت کنند، البته از اسمیلاسیون تدریحی کردها تحت تاثیر زبان
ترکی نیز در این میان نباید غافل بود.
نتیجهگیری:
در
مجموع می توان گفت که در ایدهالترین شرایط
،کردهای استان قابلیت کسب حداقل ۷ سهمیه نمایندگی و تاثیر گذاری موثر بر ۵ سهمیه دیگر
نمایندگی را دارا میباشند و این مسئله مستلزم برنامهریزی دقیق احزاب موجود در
فضای انتخاباتی و در کنار آن صیانت از آرای واقعی مردم بدور از هرگونه تعصبات قومی
– مذهبی و نژادی می باشد. امری که در شرایط کنونی سیاسی کشور و منطقه شاید تا
اندازه ای دور از ذهن باشد.
آنچه
در این مقال مورد بحث و بررسی قرار گرفت صرفا
نظرات شخصی نگارنده در رابطه با آرایش سیاسی و جغرافیای سیاسی مناطق کردنشین
آذربایجان غربی است و لزوما نمایانگر واقعیتهای موجود نمی تواند باشد. بدیهی است
آسیب شناسی رفتار سیاسی مردم در این حوزه ها به همراه روشنگری و افزایش آگاهیهای
جامعه از طریق همین وسایل ارتباط جمعی محدود نیز می تواند به بهبود رفتار سیاسی
مردم منطقه کمک نماید.
- اسم مستعار
- منبع : نیشتمان