کُردستان چگونه آزاد شد؟ (بخش اول)
کُردستان چگونه آزاد شد؟ (بخش اول)
نویسنده: صلاحالدین عباسی
پیشگفتار: مدتی است که کتابها و مقالاتی منتشر میشوند تا اسلام و کرد را نسبت به هم مشتبه سازند. در این نوع کتابها آمده است که وقتی اسلام به کردستان[۱] آمد و هنگامی که مسلمین با کردها روبرو شدند جنگهای سختی درگرفته است، صدها نفر از سپاه مسلمین و اصحاب رسول خدا کشته شدهاند، هزاران نفر از کردها نیزبه قتل رسیدهاند، شهرها و روستاهای کردستان غارت شدهاند، و پیرمردان وپیرزنان و کودکان قتل عام شدهاند، زنان و دختران کرد را به کنیزی گرفتهاند، جوانان به اسارت و بردگی برده شدهاند و تمدن وعظمت کردها نابود شد. و حتی بعضاً دیده میشود که اصرار بر کرد بودن سلسله ساسانی مینمایند و انقراض سلسله ساسانی را انقراض حکوت کردی میدانند، شهر بانه را قتلگاه یاران رسول خدا مینمایانند و به تاریخسازی میپردازند. این مطالب به بحثهای مجالس عامیانه هم کشیده شده است و حتی مشاهده میشود افراد متدین و روحانیون و طلاب هم به دلیل نداشتن منبع خاص مطالعاتی، تحت تأثیر این اخبار واقع شده و یا توانایی دفاع و ارائه درست وقایع تاریخی را ندارند. هدف چیست؟ و نتیجه این کار به کجا میانجامد؟ چرا ریشه هویت کردها مورد هجوم و تشکیک واقع شده است؟
هویت هر ملتی بر سه پایه قرار دارد: ۱- تاریخ ۲- فرهنگ ۳- مذهب. کُردها تا این تاریخ حدود ۲۷۰۰ سال سابقه تاریخی مدون دارند که از این مدت ۱۳۰۰ سال در قبل از اسلام و ۱۴۰۰ سال در اسلام سپری شده است. فرهنگ کُردها کاملاً متأثر از اعتقادات و دستورات و حلالها و حرامهای اسلامی است. نویسندگان و شعرای کُرد از تاثیرات بیشتری برخوردارند. اسلام در زندگی روزمره کُردها و آداب و رسوم و جشنها و اعیاد و عزا و ازدواج کُردستان حضور اصلی دارد و اشخاص نماینده مذهبی مثل روحانیون و شیوخ و طلاب و دراویش و صوفیان، و اماکن مذهبی مثل مسجد و تکیه و خانقاه و مقابر و زیارتگاهها از چنان احترامی برخوردارند که هیچ چیز دیگر قابل مقابله و مقایسه با آنها نیست. چه بسیار اختلافات اجتماعی و عشایری و خانوادگی و حتی ملی با دخالت یک مقام دینی به آسانی قابل حل و رفع میشود.
مراسم اسلامی مثل نماز و روزه و حج و قربانی و تشییع جنازه و ذکر دعای خانقاهها و تکیهها از رونق بسیاری در شهر و روستا برخوردار است و حتی دیده میشود فرد نالایقی تنها به دلیل اینکه فرزند یک روحانی است یا از خانواده شیوخ و بزرگان دین برخواسته در میان مردم از احترام خاصی برخوردار است. از طرف دیگر اکثریت قریب به اتفاق کُردها مسلمان هستند و از یکی از شاخههای مذهبی آن پیروی می کنند که آمار آن از حداقل ۹۵ الی ۹۹ درصد تغییر میکند. اگر یزیدیها و علویان و اهل حق را شاخههایی از اسلام بدانیم بیش از ۹۹% کُردها مسلمان میباشند و عدهای محدود تابع ادیان مسیحی و زرتشتی و غیره هستند. یعنی اگر جمعیت کُردها را در حال حاضر چهل و پنج میلیون نفر بدانیم، واقعاً نمیتوان چهارصد و پنجاه هزار نفر غیر مسلمان در میان کُردها پیدا کرد و اگر همان دستهایی که میخواهند کردها و اسلام را نسبت به هم مشتبه سازند میخواهند علویان و یزیدیان و اهل حق را خارج از اسلام بنمایانند این امر دیگری است، که اگر این موضوع را به حساب آوریم باز هم جمعیت آنها به سه میلیون نمیرسد هر چند اکثریت قریب به اتفاق این طوایف اعتقادات خود را شعبهای از اسلام میدانند. پس اسلام شالوده هویت کُردهاست و تاریخ و فرهنگ و دینی بدون اسلام برای کُردها نمیتوان تصور کرد، و اگر کسانی هم، برای اغراضی، دنبال این ناکجا آباد میگردند در واقع تیشه به ریشه کُرد و کُردیت میزنند و در پی نابودی هویت کُردها هستند، و نابودی هویت هر ملتی به نابودی آن ملت خواهد انجامید.
من این کتاب را برای دفاع از اسلام ننوشتهام. بلکه هدفم دفاع از ملت کُرد است. چرا که میدانم اسلام به دفاع من نیازی ندارد و مدافعین زیادی دارد و وجود اسلام وابسته به وجود کُردها نیست. اگر تمام کُردها هم مسلمان نمیشدند باز هم اسلام هست و خواهد بود و لی وجود کُردستان را به اسلام وابسته میدانم چرا که اسلام اکنون نه فقط بعنوان یک دین بلکه بعنوان هویت برای کُردها مطرح است.
در این کتاب به اسلام بعنوان یک دین نگاه نکردهام، این موضوع خارج از تخصص و مطالعه و هدف من است، بلکه به اسلام در کردستان بعنوان یک هویت که در تاریخ و فرهنگ و اعتقادات کُردها جاری و ساری است نگریستهایم. هدف من اثبات یا ردّ حقانیت و درستی و بزرگی دین اسلام نیست، هدف من اثبات هویت دار بودن و ریشهدار بودن و اصلاً بودن ملتی است به نام کُرد. ملتی که دارای سابقه تاریخی طولانی و افتخارآمیز است، ملتی که دارای فرهنگی قوی و پربار است، ملتی که، علیرغم پارچه پارچه شدن و تقسیم شدن براساس سیاستهای استعماری، وجود دارد، زندگی میکند، نفس میکشد و حرف میزند و تاریخ میسازد و به سرنوشت خود علاقهمند است.
من معتقدم در تاریخ ملتی، وجود نداشته است که مذهب و دین نداشته باشد و در آینده هم ملتی را نمیتوان تصور کرد که فاقد دین باشد. میتوان در میان هرملتی افراد معدودی را یافت که مدعی لامذهبی و بی دینی و حتی بیخدائی باشند (که آنها هم بر این ادعایشان در مواقع خاص و بحرانی چقدر پایبند هستند موضوعی است) ولی نمیتوان ملتی را بیدین و بیخدا تصور کرد. ایدئولوژیها و مکاتب و حکومتهایی بودهاند که بسیار کوشیدند برای جمع کردن تمام قدرت در دست خود و حزب خود، ملتهای تحت سلطه شان را لامذهب بار بیاورند، نسلها سپری شد و آنها از تمام امکانات تبلیغی و تطمیعی و رعب آور استفاده کردند ولی به محض سست شدنشان ملتهای تابعه آنها مذهبی ترین و حتی خرافی ترین ملل جهان گشتند. پس نمیتوان آیندهای برای ملت کُرد هم تصور کرد که لامذهب باشند. به همین دلیل ضرورتی نداشت و ندارد که من هدفم از نوشتن این کتاب دفاع از اسلام باشد.
من میدانم بدون نگاه درست به اسلام نمیتوان به ۱۴۰۰ سال از ۲۷۰۰ سال تاریخ کُردها، که سال به سال در حال فزونی هم است، درست نگاه کرد. به شعر کُردها، به گذشته کُردها، به ادبیات و داستانهای فولکلوریک کُردها، به آداب و رسوم کُردها، به عرفان کُردها و به همه چیز کُردها.کسیکه هویت اسلامی کُردها را بزرگ نشمارد به حاجی قادر و خانی و نالی و وفایی و قانع و پیرمرد و بدلیسی و… توهین کرده است. صارم بگ و شیخ سعید و شیخ محمود و شیخ عبدالله افندی و قاضی محمد و ملامصطفی و بنیانگذاران «ژ.ک» و… را کوچک کرده است. کسیکه ریشهدار بودن اسلام در هویت کُردها را زیر سؤال ببرد، کُردها را زیر سؤال میبرد و کُردها دیر یا زود متوجه این خیانت خواهند شد.
این افراد ازصدراسلام شروع کردهاند. ریشه ورود اسلام را زیر سؤال بردهاند. میخواهند با تحریف تاریخ و با استفاده از کمبود تحقیقات شایع کنند که اسلام در بدو ورودش به کُردستان، کُردها را قلع و قمع و تاراج و غارت کرد و تمدن و حکومت کُردی را نابود کرد. آیا چنین بود؟ این کتاب به این سؤال پاسخ مستدل میدهد و از هویت کُردها دفاع میکند.
نام آنرا «کردستان چگونه آزاد شد؟» گذاشتهام. چرا که کُردها در زمان ماد صاحب تمدن و حکومت و پرچم و پادشاه و پایتخت و رعیت و نظم و نظام بودند، کُردها در چهار چوب قوانین خود آزاد بودند. ولی کوروش هخامنشی استقلال و آزادی را از آنها گرفت. از آن زمان ۱۱۰۰ سال گذشت، کُردها برای رسیدن به مجد و عظمت و استقلال گذشته قیامها کردند. برای به دست آوردن مجدد آزادی نقشه ها کشیدند، خونها دادند و فداکاریها کردند. ولی ممکن نشد.
هخامنشیان توسط سلوکیان و سلوکیان توسط اشکانیان و آنها هم توسط ساسانیان ساقط گشتند. در این همه سال، غیر از دو بار، اسمی از کُرد و کردستان در هیچ منبع باستانی، مشاهده نمیشود. تمام این پادشاهان در این امر متفق بودند که ملتی به نام کُرد وجود ندارد و نباید مطرح شود، و نباید از آن اسمی آورده شود. این حکومتها در طول این همه سال آثار و نشانه های تمدن کُردها را غارت کردند و به تاراج بردند و نام کُرد را از آن زدودند.
با ظهور اسلام ققنوس آزادی کُردها از زیر خاکستر قرنها سر برآورد، کردها با اسلام همراه شدند و برای اولین بار آزاد گشتند. و مسلمین با همراهی کُردها توانستند که طومار سلسله قدرتمند ساسانی را در هم پیچند. مسلمانان با ایران و ایرانی نجنگیدند بلکه با سلسله پادشاهان و فرماندهان و مزدوران ساسانی جنگیدند. کسانی در مقابل ورود اسلام مقاومت کردند و از بین اسلام و جزیه و جنگ، سومی را انتخاب کردند که نام و نانشان را در خطر میدیدند و الا آنان که نامی برایشان باقی نگذاشته بودند و نانی را در خطر نمیدیدند و در پایین ترین طبقات سیستم طبقاتی قرار داده شده بودند چه انگیزهای برای دفاع داشتند؟در مقابلِ آنچه بدست می آوردند، چه چیزی را از دست میدادند؟ ایران نبود که در مقابل اسلام شکست خورد، ساسانیان بودند که در مقابل مسلمین شکست خوردند. به همین دلیل ساسانی از بین رفت، حضورش به تاریخ پیوست ولی ایران و ایرانی باقی ماند. ملت ایران، اعم از فارس و کُرد، قدرتمند تر از گذشته شد و خصوصاً کردها حضور شایسته خودرا نمایاندند. نام کرد و کردستان زنده و وارد تاریخ شد. و کُردها از سلطه هویت بر بادده یازده قرنه رستند و حتی به مقام رهبری جهان اسلام هم دست یافتند. ملتی که موجودیتش نفی و انکار شده بود و فرصتها را از وی سلب کرده بودند و یازده قرن او را در طبقات اسفل اجتماعی و سیاسی قرار داده بودند، آزاد شد و به دلیل لیاقت و استعدادی که داشت، علیرغم آن همه سرکوب طویل المدت به آسانی هویت خود را با اسلام آزاد و اصلاح کرد و در مقابل هجوم صلیبیان از کیان هویتش به دفاع برخواست و به دومین آزاد کننده بیت المقدس تبدیل گردید. و جدا از مسایل سیاسی و نظامی، در علوم نجوم و ریاضی و تفسیر و فقه و صرف و نحو و تاریخ و ادبیات و شعر و قرائت قرآن و… خدمات متقابلی به تمدن اسلامی ارائه نمود. این ملت چنین آزاد شد، ولی دریغا و متأسفانه قرنها بعد، قدرت مداران این آزادی را به وی روا ندیدند و او را مجدداً به زیر سلطه کشیدند، و کردستان در زمان صفویان به دو ناحیه کردستان شرقی و کردستان غربی تقسیم شد و بعد از جنگ جهانی اول استعمارگران غربی، که هنوز کینه صلاح الدین ایوبی را به دل داشتند، با همکاری و دسیسه آتاتورک کُردها را به پنج بخش تقسیم کردند. و اکنون که دیدهاند کُردها با این اقدامات نابود نمی شوند، با زیر سؤال بردن و ایجاد شک و شبهه در ریشه هویت کُردها، میخواهند آنها را بی ریشه وبی هویت نمایند. باید هشیار بود.
محور اصلی این کتاب سلسله کتابهای استاد حسن محمود حمهکریم به نام « خوێندنهوهیهکی نوێ بو مێژووی کورد » ( مطالعهای جدید برای تاریخ کُرد ) خصوصاً کتاب « کوردستان لهبهردهم فتوحاتی ئیسلامیدا » ( کردستان در مقابل فتوحات اسلام ) است. ضمن مراجعه به اکثر منابع ایشان به منابع جدید دیگری هم مراجعه کردهام که در آخر کتاب به آنها اشاره نمودهام. در اینجا باید اشاره کنم که به دلیل حاکمیت تفکر « حفظ شفاهی تاریخ » به جای « حفظ مکتوب آن » در میان جامعه های گذشته مشرق زمین، تاریخ آن دوران مدتها بعد نوشته شده است. تاریخ صدر اسلام هم به این نقص بزرگ گرفتار است.
تاریخ وفات تعدادی از مورخین بسیار مشهور اسلامی به شرح زیر میباشد.
۱ـ واقدی متوفای ۲۰۷ هـ ( ۸۲۳ م )
۲ـ ابن قتیبه متوفای ۲۷۰ هـ ( ۸۸۳ م )
۳ـ بلاذری متوفای ۲۷۹ هـ ( ۸۹۲ م )
۴ـ یعقوبی متوفای ۲۸۴ هـ ( ۸۹۷ م )
۵ـ دینوری متوفای ۲۹۰ هـ ( ۹۰۲ م )
۶ـ طبری متوفای ۳۱۰ هـ ( ۹۲۲ م )
۷ـ مسعودی متوفای ۳۴۶ هـ ( ۹۵۷ م )
۸ـ ابن اثیر متوفای ۶۳۹ هـ ( ۱۲۳۲ م )
۹ـ ابن کثیر متوفای ۷۷۴ هـ ( ۱۳۷۲ م )
چنانچه ملاحضه میشود آنها ۲ الی ۸ قرن با دوران صدر اسلام اختلاف زمانی داشتهاند.
یکی از اساتید تاریخ در خاطراتش چنین نوشته است: « روز اول کلاس درس دورهی دکترای تاریخ در دانشگاه سوربن فرانسه بود. هنوز چند دقیقهای از ورود استاد نگذشته بود که یک نفر به سرعت وارد کلاس شد و چند تیر شلیک کرد و خارج شد، بعد از آرام شدن کلاس، استاد درخواست کرد که هر کدام از ما در پنج سطر شرح ماوقع را بنویسیم، وقتی شرحها خوانده شدند بیش از دوازده نظر متفاوت از طرف جمع ۱۸ نفری، مطرح شده بود استاد توضیح داد از واقعهای که شاهد آن بودهاید تا این حد گزارشات متفاوت و متضاد دادهاید. پس کسانی که براساس روایات شما یا کسانی که قرنها بعد تاریخ یک جریان را نوشتهاند تا چه حد توانستهاند حق مطلب را ادا کنند؟ دوستان تاریخ یعنی این»
به همین دلیل در کتب تاریخ مثل طبری، ابن اثیر، ابن کثیر روایات بسیار متناقضی وجود دارد، به قول طبری هر چه را شنیدهاند، در کتابشان آوردهاند و مسئولیت صحت و سقم آنرا بر عهده راوی گذاشتهاند. بگذریم از این هم که دشمنان و مخالفان گوناگون و دانای اسلام و اصحاب و یاران رسول خدا، که بسیار فراوان هم بودند، از تاریخ سازی و بدگویی ابایی نداشتند و دوستان نادان هم، که به خیال خود به دین خدمت میکردند، در بیشتر مشوّش کردن آن تاریخ دست بالایی داشتهاند، لذا تاریخ گذشته اسلامی، مانند علم حدیث از نو باید بازسازی شود، و در آن بیشتر از علم حدیث، لازم است بر دانش جرح و تعدیل تکیه شود. خصوصاً نوشتن تاریخ تحلیلی قرون اولیه اسلامی، بر اساس موازین و اصول قرآنی و اهداف رسالت پیامبر اسلام، از ضروریات است. این کتاب، تاریخ روایتی یا تشریح تاریخی نیست، بلکه تاریخ تحلیلی یا تحلیل یک واقعه مهم تاریخی است. امید است این تاریخ تحلیلی چگونگی ورود اسلام به کردستان، بتواند در حد خود، گوشههایی هر چند اندک از گذشته ملت تاریخی و عظیم کرد را روشن نماید و محققین و تحلیل گران در تکمیل و اصلاح آن کوشش نمایند، و مورد نقد عالمانه قرار گیرد.
مهاباد ـ صلاح الدین عباسی
۲۵/۷/۸۰
فصل اول
مادها:
در آغاز هزاره اول قبل از میلاد قوم ماد در ایران ساکن گردید. غرب مادها از طرف دولت آشور دائماً مورد تجاوز و غارت قرار داشت . در حدود سال ۱۰۰۰ ق.م دولت اورارتو که تقریباً در شمال ترکیه فعلی قرار داشت به سرزمین مادها چشم طمع دوخت، در مقابل آشوریان اتحادی به نام اتحاد ماننایی(M annaee) بین قبایل ساکن شمال غرب ایران ایجاد شدکه رهبراین اتحادیه دیاکو(D yaco ) از رؤسای طوایف ماد بود، آنها در دژ هگمتانه ( همدان فعلی ) مستقر شده و آنجا را پایتخت خود قرار دادند. دیاکو در سال ۷۰۸ ق.م به فرمانروایی مادها رسید. پس از او فرورتیشFaravaratish جانشین او شد. او ارتشی تهاجمی تشکیل داد و با سکاها(Sakaha) درگیر شد و در جنگ با آشور کشته شد ( سال ۶۵۳ ق م) و پسرش هووخ شتره (Hovakh.Shatra)جانشین او شد. او در دعوتی سران سکاها را غافلگیر و آنها را کشت و با دولت کلده متحد و نینوا پایتخت آشوررا در سال ۶۱۲ ق م تصرف نمود و با دولت ثروتمند لودیه همسایه شد و بعد از مدت ۵ سال جنگ بی ثمر طی انعقاد صلحی دختر پادشاه لودیه را به همسری ولیعهدش درآورد. این جنگ بی نتیجه منابع مالی و انسانی بسیاری از مادها را از بین برد و بعد از مرگ هووخ شتره فرزندش اژدهاک (Ajdahak) که توانایی و لیاقت چندانی نداشت جانشین او شد. در این زمان مادها اختلافاتی با متحد قدیمی خود کلده پیدا کردند. و دولت کلده پارسها را به شورش علیه ماد تحریک نمود، در حالی که اژدهاک به عشرت طلبی مشغول بود و لیدیها در میان مادها نفوذ زیاد پیدا کرده بودند و نارضایتی و نابسامانی در میان مردم و طبقه اشراف بالا رفته بود، پارسها شورش کردند. و۴ سال با مادها جنگیدند که عاقبت با پیوستن یکی از مشاورین فرماندهان سپاه اژدهاک به نام هارپاگه به کوروش، فرمانده پارسها، دربار ماد فرو ریخت و اژدهاک اسیر شد و در سال ۵۵۰ ق.م مادها منقرض و کوروش اولین پادشاه سلسله هخامنشیان پارسی شد.
مادها بر اساس زندگی شبانی و قبیلهای زندگی میکردند و شهرنشینی در آن رونق چندانی نداشت. طایفهای از مادها که مغها نام داشتند عهده دار امور مذهبی بودند. آنها کاهنان کیش قدیمی پرستش دیوان بودند که زردشت آن را نفی میکرد.
از دوران مادها خط و نوشتهای به دست نیامده است لذا بطور کلی از اعتقادات آنها اطلاعات کاملی در دسترس نیست. ولی آنها زردشتی نبودند. احتمال داده میشود مادها یا بت پرست بوده باشند یا خدایان طبیعی مثل خورشید، دیو و غیره را عبادت کردهباشند، و با توجه به بدست نیامدن آثاری کافی از آن دوران، درباره ادبیات و علوم مادها کلاً بیخبریم و تنها اطلاعات اندکی درباره هنر در میان آنها به دست آمده است.
پادشاهان ماد عبارت بودند از:
۱ـ دیاکو ۵۳ سال حکومت کرد.
۲ـ فرورتیش ۲۲ سال حکومت کرد.
۳ـ هووخ شتر ۴۰ سال حکومت کرد.
۴ـ اژدهاک یا ایختی ویگو ۵۳ سال حکومت کرد.
از ۵۵۰ ق.م تا ۶۵۲ م ( ۳۱ هـ.ق ) یعنی ۱۲۰۲ سال کردها زیر سلطه سلسلههای هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی بودند.
وضعیت اجتماعی و سیاسی کردها قبل از اسلام:
در این ۱۲۰۲ سال کردها در چه وضعیتی بودند؟ تاریخ مدون و مخصوصی وجود ندارد که بتوان به آن مراجعه کرد ولی تنها از روی بعضی کتیبهها و تاریخ سلسلههای پادشاهان ایرانی و حکام یونانی و امپراتوران رومی میتوان به مطالبی دست یافت. تاریخ آن زمان، تنها به بررسی وضعیت پادشاهان و حکام و رهبران دینی میپردازد، اگر کوچکترین شکار یا مجلس بزم پادشاهان از دید تاریخنگاران پنهان نشده است، دوازده قرن وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و طبقاتی ملت کرد ناپیداست. و در لابلای سرنوشت پادشاهان و امپراتوران اشاراتی به این ملت، آنهم بدون ذکر نژاد، شده است. مثلاً در تاریخ میخوانیم هنگامیکه انوشیروان ساسانی در حال لشکرکشی به روم بود، سپاهیانش در سرمای سخت منطقه دیاربکر و آمد کنونی گرفتار برف و کولاک و راهبندان میشوند، سپاهیان از لحاظ خوراک خود و علوفه دامها دچار کمبود میشوند و امکان رسیدن آذوقه وجود نداشت، یک نفر از آن ناحیه که احتمالاً از سران قبایل و عشایر کرد بوده است اعلام میکند آماده است تا یک ماه از تلف شدن لشکریان و اسبان جلوگیری کند و به آنها آذوقه و علوفه برساند و در مقابل به یکی از فرزندان او اجازه داده شود تا خواندن و نوشتن یاد بگیرد، وقتی این خبر به گوش انوشیروان رسید عصبانی شد و گفت « بگذارید سپاهیان ما تلف شوند ولی برزگرزادهای در میان اشراف و مغان راه نیابد و اهور مزدا بر ما غضب نگیرد » از این روایت میتوان وضعیت طبقاتی و اهمیت حفظ طبقات و اختصاص سواد به طبقات خاص را کاملاً استنباط نمود و اینکه کردها در طبقهای از اجتماع واقع شده بودند که سران قبایلی که میتوانستند یک ماه سپاهی را تغذیه نمایند حق تحصیل را نداشتند، چه برسد به مردم ساده و فقیری که یک روز آذوقه خانواده خود را نمیتوانستند تهیه نمایند.
در این مدت دوازده قرن ۲۵ جنگ بزرگ و بینالمللی و دهها جنگ منطقهای در خاک کردستان به وقوع پیوست و در تمامی آنها خون کردها بود که کوه و دشت را رنگین میکرد و شهر و روستاهایشان ویران و غارت و سوزانده میشد، مزارع کردها را به آتش میکشیدند و زنان و فرزندانشان را به اسارت و بردگی میگرفتند.
حتی در زمانی که کردها، کوروش را مشغول جنگ با بابل دیدند، چنان به تنگ آمده بودند که فرصت را غنیمت شمرده و در سالهای ۵۱۸ الی ۵۲۱ ق.م قیام کردند ولی بعد از تسخیر بابل کوروش آنها را به شدت سرکوب نمود. در طول این سالها هر گاه حکومتهای مرکزی ضعیف میشدند و کردها فرصتی بدست میآوردند، قیام نموده وسر به شورش برمیداشتند.
جنگهای هزار ساله:
در سال ۴۰۱ ق.م گرنفون فرمانده یونانیان در راه بازگشت از ایران از خاک کردستان عبور نمود و در مسیر راهش هر چه در توان داشت در نابودی شهرها و روستاها و مزارع به کار برد.
در سال ۳۵۶ ق.م اسکندر به ایران هجوم آورد و پاسارگاد را تسخیر نمود و تمامی مدارک و نوشتههایی که توسط کوروش از هگمتانه به آنجا برده شده بود به آتش کشیده شد و دوازده هزار پوست گاو که اوستای زرتشت بر آنها نوشته شده بود از بین رفت.
در سال ۱۷۵ ق.م کردستان توسط حکومت ارمنستان اشغال شد و ۷۰ سال این اشغال به طول انجامید.
در سال ۶۰ ق.م ارمنستان و کردستان توسط نژادهای آلان و گرجستان مورد هجوم و غارت قرار گرفتند ولی اشکانیان عکسالعمل نشان ندادند.
در سال ۳۶ ق.م آنتوان امپراطورروم کردستان را تسخیر و غارت نمود و اشکانیان به کمک کردها آنتوان را شکست دادند ولی از غرامت جنگی کوچکترین سهمی برای کردها در نظر نگرفتند، لذا کردها به جبهه آنتوان پیوستند و اشکانیان شکست خوردند. این نمونه و سایر نمونهها مشخص مینمایند که کردها نقش بسیار تعیین کنندهای در سرنوشت جنگها داشتهاند.
در سال ۳۴ ق.م اشکانیان روم را شکست دادند و کردستان و ارمنستان را مجدداً تسخیر کردند و در انتقام همکاری کردها با رومیان تعداد زیادی از آنها را قتل عام نمودند.
در سال ۵۳ ق.م در حران کردستان جنگی بین ایران و روم در گرفت که روم شکست خورد و کراسوس امپراطورآنها کشته شد.
در سال اول قیام ق.م طی پیمانی بین اشکانیان و رومیان، کردستان به روم واگذار شد.
در سال ۱۰۰ م امپراطورروم ( تراژان ) با لشکر خود از کردستان جهت فتح ارمنستان عبور کرد.
در سال ۱۱۵ ق.م مجدداً تراژان با نیروی عظیمی از خاک کردستان به سوی ارمنستان رفت و تا خلیج فارس را تسخیر کرد، او در سر راه خود کردستان را غارت نمود و تمام دهات و شهرها را طعمه حریق نمود.
در بهار ۱۱۶ م تعرض عمومی ارتش روم به جنوب آغاز شد، آنها تیسفون را تصرف کردند، تخت طلای اشکانیان را به چنگ آوردند اما در اوج سرمستی پیروزی رومیان ساکنان مزوپوتامیا ( بین النهرین ) قیام کردند. بسیاری از پادگانهای رومی به وسیله کردها نابود شدند. ارتش تراژان امپراطورروم عقب نشینی کرد.
در سال ۱۱۷ م رومیان کلیه سرزمینهای کردها را رها کردند. تراژان که خود را برای لشکرکشی تازهای آماده میکرد اجل مهلتش نداد و جانشین او اردیان با پارتها صلح کرد.
در سال ۱۶۱ م بلاش سوم سردار فارس، ارمنستان و کردستان را را بازپس گرفت ولی پس از مدت کمی کاسیوس سردار رومی مجدداً غرب کردستان را تسخیر کرد.
در زمان اردوان پنجم پادشاه اشکانی در کردستان و بین النهرین ( مزوپوتامیا ) (Mesopotamia)جنگی سخت بین ایران و روم در گرفت که ایرانیان با کمک کردها پیروز شدند.
در بهار ۱۹۵ م ارتش روم به مرزهای پارت تجاوز کرد و جنگ در بین النهرین (مزوپوتامیا ) چند سال طول کشید. سه سال جنگ مداوم، چنان کردها را به جان آورد که قیام سراسری علیه پارتها نمودند که به سختی سرکوب شدند. رومیان در این سالها یکصد هزار تن را به سوریه کوچانده و به عنوان برده به فروش رساندند.