زن خانوادهمطالب جدیدمهارتهای زندگی

اصول برقراری ارتباط سالم و طرح مشکلات در خانواده

اصول برقراری ارتباط سالم و طرح مشکلات در خانواده

نویسنده : دکتر سید اصغر ساداتیان   دکتر ماهیار آذر

هیچ دو انسانی وجود ندارد که کاملاً شبیه هم باشند و تفاوتی بین آنها وجود نداشته باشد و زمانی که دو نفر به زیر یک سقف می روند وبا هم زندگی می کنند،اختلافات و مشکلات تازه خود را بیشتر نمایان می سازند.به بیانی دیگر اگر زوجی با هم هرازگاهی مشکل و اختلاف و بحث و جدل نداشته باشند و به ظاهر همه چیز عالی و کامل به نظر برسد،بایستی در سلامت و طبیعی بودن آ زندگی کمی شک کرد. آنچه برای یک رابطه و زندگی زناشویی سالم و خوب بیش از همه به حساب می آید این نیست که اختلاف و مشکلی وجود نداشته باشد بلکه مهم این است که طرفین چگونه با هم بحث و گفتگو و ارتباط برقرار می کنند و تفاوتهای همدیگر را به خوبی درک می کنند و در رفع مسئله و مشکل صادقانه می کو شند. در واقع کشمکش و اختلاف ها می توانند فرصت های بسیار خوبی برای آموختن و مستحکم تر کردن پیوند زناشویی و افزایش صمیمیت باشند.

فن برقراری ارتباط (گفت و شنود)

حدود ۷۰% از زمان فعال ما در ارتباط با دیگران است (هر چند متاسفانه اکثر زوجین فقط ۱۰ تا ۲۰ دقیقه در روز با هم گفتگو دارند) و حدود نیمی از آن به گوش دادن و شنیدن و نیمی دیگر گفتن و حرف زدن تقسیم می شود. در بسیاری از مطالعات نشان داده شده است که برقراری ارتباط و گفت وشنود (و حتی جر و بحث)سازنده و سالم بیش از نیمی از مشکلات و کشمکش های زوجین را برطرف می کند.در واقع گفت وشنود درست ( به اصطلاح حرف زدن )خود یک راه حل است. همانند بسیاری دیگر از رفتارها و اعمال، برقراری ارتباط نیز یک علم و هنر آموختنی است و با تمرین بایستی در آن مهارت پیدا کرد. به عنوان یک قاعدۀ کلی اشکال عمدۀ آقایان در شنیدن (درک طرف مقابل) و اشکال اصلی خانمها در گفتن (اظهار خود) است.

الف) فن شنیدن (آگاه و مطلع شدن – وکیل مدافع)

مهمترین جزء ارتباط شنیدن است.شنونده خوب بودن چیزی فراتر از شنیدن کلمات و جملات است. یک شنونده خوب کسی است که به تمامی علایم و پیامهای گوینده (حرکات، چهره، تن صدا و….)دقت و توجه داشته و میتواند کاملاً نظر و احساسات او را درک کند و دقیقاً خود را جای او بگذارد. یک شنونده خوب این پیام را به طرف مقابل می دهدکه تو برای من ارزشمند هستی و احساسات و افکار تو را به خوبی درک می کنم.یک شنونده خوب کسی است هک بتواند همچون یک وکیل مدافع قسم خورده موکل (گوینده) را احساس و درک کند و دیدگاه و شواهد و مدارک و دلایل مثبت و بر حق او را شناسای و تایید کند و از حق او دفاع کند.نکات و اصول کلی فن شنیدن به قرار زیر هستند:

*با تمام وجود او را بشنوید:حتی اگر می توانید در آن واحد چند کار را با دقت و توجه کامل با هم انجام دهید،در زمان گفتگو و طرح مشکل این توانایی خود را فراموش کرده و آن را کنار بگذارید. تلویزیون و رادیو را خاموش کنید و شستن ظروف و غذا پختن را فراموش کنید و تمام هواس خود را به گوینده اختصاص دهید و به چشمها ،حالت چهره،حرکات و لحن گفتار او توجه کنید.

*حرف او را قطع نکنید: اجازه دهید او بطور کامل کلام و صحبت خود را به پایان برساند(حتی اگر صد در صد مطمئن باشید که او می خواهد چه بگوید).تنها زمانی که می توانید همسرتان را قطع کنید زمانی است که در درک نظر و صحبتهایی او شک دارید و می خواهید مطمئن شوید که منظور او چیست (و نه برای مخالفت یا قضاوت).و یا اینکه بخواهید به او این پیام را برسانید که به خوبی به او در حال گوش دادن هستید(مثلا «منظورت اینه که….؛می خوای بگی که…؛من متوجه این قسمت که گفتی …نشدم؛»و…).اگر موضوعات و موارد ذکر شده زیاد باشد بهتر است از آنها یادداشت بردارید تا مجبور به قطع او و تکرار آنها نشوید و در زمان پاسخگویی و توضیح به آنها بپردازید.

*بی احترامی و تحقیر نکنید: بدترین کاری که می تواند از شنونده (و گوینده)سر بزند رفتارها و واکنش های تمسخر و یا تحقیرآمیز همچون نیشخند زدن،چرخاندن چشمها ،پوز خند زدن،نگاه عاقل اندر سفیه داشتن و بی اعتنایی کردن است.

توجه:توهین و بی احترامی نشانه های بسیار شومی در ارتباط زناشویی و بی ثباتی پیوند زناشویی است. در واقع، اگر ارتباطی آمیخته با توهین و بی احترامی شود (حتی برای یکی دو بار)دیگر جایی برای دوستی،صمیمیت و عشق باقی نخواهد ماند(مگر اینکه با کار زیاد واصلاح،زخم حاصل از آن را ترمیم نمود).

 

*دفاع و قضاوت نکنید:در هنگام گوش دادن به همسر در ذهن خود بدنبال دفاع و پاسخ و راه حل نگردید(کاری که اکثر ما انجام می دهیم).درست برعکس، همچون یک وکیل مدافع بدنبال جمع آوری اطلاعات و استفاده از آنها برای دفاع از موکل عمل کنید. در اینصورت است که میتوانید ادعا کنید اورا فهمیده اید و از نقطه نظرات او بطور کامل آگاه هستید.

*اطمینان از ختم گفتار و تایید در درک آن:در پایان گفتار،همسر بایستی بطور محترمانه لپ کلام و درک خود را از او بازگو کرده و آنگاه اجازه توضیح و پاسخ بخواهد.

*موانع شنوندۀ خوب بودن:موانع بسیار زیادی وجود دارد که ما را از شنیدن درست و مؤثر طرف مقابل باز می دارد. شایعترین این موانع عبارتند از :

-مقایسه دائم خود با فرد گوینده (کی زرنگ تره؟ مال کدام مان بدتره؟من هم همین مشکل را داشتم؟و….)

سعی در خواندن ذهن طرف مقابل(او احتمالا فکر می کنه من چقدر احمق یا ساده ام که…..)

-پیش بینی کردن

-به دنبال نکات منفی و اشتباهات طرف مقابل بودن

-شنیدن آنچه که خودمان دوست داریم بشنویم نه آنچه که هست

-پیش داوری و قضاوت در مورد تک تک جملات قبل از پایان گفتگو(بچه گانه، کسل کننده، احمقانه، خصمانه و …)

-فرو رفتن در رویا و خیال

-بخاطر آوردن تجربیات شخصی خود بجای گوش فرا دادن

-داشتن پیش فرض ذهنی دال بر اینکه هر نوع بحث و گفتگویی یک نوع میدان مسابقه یا جنگ بوده و بایستی یک نفر برند و دیگری بازنده شود.

-تصور اینکه همیشه حق با شما بوده (و هست)و نیازی به شنیدن ندارید.

-در صورت جدی شدن موضوع، سعی در عوض کردن بحث و یا نادیده گرفتن آن.

– تایید طوطی وار و عادتی طرف مقابل حتی اگر قبول نداشته باشید(آره تو درست میگی…،البته موافقم…،واقعاً!…)

در یک مطالعه دیده شده است که اکثر افراد فقط ۶۵% گفته های طرف مقابل را دریافت نموده و برای چند دقیقه بخاطر می سپارندو بعد از ۲ ماه این میزان به ۲۵% می رسد.با بکار بستن نکات فوق و تمرین می توان این ظرفیت و توانایی را افزایش داد.

ب)فن گفتن (ابراز – دادستان )

یکی از پیش فرضهای نسبتاً شایع زوجین( و خصوصاً خانمها ) این است که تصور می کنند( و انتظار دارند که) همسرشان ذهن او را بخواند و احساسات و هیجانات او را بدون اینکه چیزی به زبان بیاورند (و یا در گفتار گنگ و مبهم و در لفافه)از روی چهره و رفتارهای او درک کنند.خیر، چنین چیزی معمولاً صادق نیست. حتی اگر همسر شما یک روانشناس باشد! در یک گفت و شنود سالم و ارتباط خوب و موفق فرد بایستی بتواند افکار و احساسات خود را به وضوح و ساده و از روی صداقت و خیر خواهی با کلام ابراز کند. در این رابطه بایستی نکات زیر را مورد توجه قرار داد:

*احساس و افکار خود را باید بسیار شفاف بیان کند و از توبیخ ،انتقاد وزیر سؤال بردن فرد مخاطب خودداری کنید:

بدلایل آموزه های غلط فرهنگی و خانوادگی بسیاری از ما به طور ناخوداگاه اموخته ایم که در برابر مسائل، مشکلات و شکست ها بدنبال جرم و مجرم، قصو ر و مقصر و گناه و گناهکار بگردیم و نه خود اشکال و حل آن.زیر سوال بردن فرد مقابل تقریباً همیشه باعث برانگیخته شدن رفتار واکنشی و جبهه گرفتن فرد می شود تا اینکه او ما را بشنود و در جهت حل مشکل قدم بردارد و از هدف خود که اصلاح مسئله است دور خواهیم شد. در بیان مشکلات خود بایستی سه پیام به طرف مقابل رسانده شود: (۱) چه حسی به شما دست داده است؛ (۲) چه رفتاری موجب چنین حسی در شما شده است؟ (۳) علت آن چیست؟برای رسیدن به این هدف بایستی در گفتار و ابراز خود بجای انگشت گذاشتن روی طرف مقابل (تو) از اثر آن عمل و رفتار بر روی خود (من) استفاده کرد.برای مثال در جملۀ «من دلم خیلی گرفت که سالگرد ازدواجمون را فراموش کردی ؟» شما احساس خود (دل گرفتگی و غصه) و علت آن را (فراموش کردن) بیان کرده اید و بجای اینکه شخصیت فرد مقابل را زیر سؤال ببرید، رفتار و عمل را مورد انتقاد قرار داده اید. مثال دیگر،«به من خیلی بر می خوره (ابراز احساس) وقتی از پدر و مادرم انتقاد می کنی (رفتار مورد سؤال)! چون اونها برام خیلی مهم هستند»(علت ناراحتی ).تا آنجا که ممکن است از گفتار منفی خودداری کنید(مثلاً «چرا تو دیگه مثل قبل با من خوب و مهربون نیستی»).

*از کاربرد جملات مطلق ، دستوری و سؤالی خودداری کنید: جملات مطلق و امری که حوی کلمات نظیر همیشه ، هرگز،باید و نباید و امثال آن هستند معمولاً نه تنها درست و صادق نیستند بلکه تحریک برانگیز و واکنش زا خواهند بود (نظیر،تو همیشههیچ وقت نشده که… و…) و اولین واکنشی که طرف مقابل نشان خواهد داد چی و کجا، خواهد بود. جملات امریبه جر در سطوح اداری و نظامی در اغلب موارد بار منفی داشته و حتی اگر کوچکترین تمایل و احتمال تغییر و نتیجه داشته بود را نیز از بین می برد(هر چند ممکن است به دلیل ترس و ناامنی در فرد ظاهراً به خواسته خود رسید ولی هیچ شکی نداشته باشید که صدها برابر آن صدمه خواهید دید.

*برای تائید نظر و گفتار خود از دیگران استفاده نکنید:هرگز برای طرح مسئله و اثبات نظر خود از گفته ها و نظرات دیگران استفاده نکنید و یا آنها را پایه مقیاس قرار ندهید. سعی کنید استدلال و منطق خود را پایه بحث و گفتگو قرار دهید(عباراتی نظیر فلانی هم میگه تو…؛ببین فلانی با همسرش چه جوری؟ و… بدترین نوع استدلال و بیان مسئله است).

*جداً از رفتار و گفتار تحقیر آمیز و غیر محترمانه خودداری کنید:بدترین کاری که ممکن استاز هر فردی سر بزند رفتار و گفتار تحقیرآمیز(از جمله پوز زدن،نگاه عاقل اندر سفیه انداختن،کلماتی نظیر تنبل، کودن، دست و پا چلفتی و…)یا توهین آمیز است.همچنین هیچگاه انگشت روی نقطه ضعف طرف مقابل نگذارید. این مسئله نه تنها رفتاری غیر اخلاقی است بلکه نشاندهنده ضعف و ناتوانی خود گوینده می باشد و نه قدرت فرد ،که باعث تضعیف و حتی گاهی تخریب صمیمیت می شود.

پ) درک کردن طرف مقابل (همدلی)

همچنانکه ملاحظه شد،مهمترین جزء و هدف از گفتگو، فهمیدن دقیق طرف مقابل و به زبانی دیگر، همدلی است.درست همان وضعیتی که بین دو دوست واقعی و صمیمی حاکم است.یعنی اینکه بتوانیم داخل پوست و قالب او شویم و به دنیا و مسائل از دید او بنگریم و او نیز متوجه این مسوله شود. در چنین وضعیتی است که بیش از نیمی از راه را برای حل مسئله و مشکل رفته ایم (و گاهی تمام راه را) و دیگر دوست یا همسرمان در اظهار نظر و ابراز احساس خود نه تنها دچار شک و تردید، اضطراب، شرم، خجالت و یا ترس نخواهد شد بلکه به عنوان پناهگاه، یار و همدم به سوی ما جذب خواهد شد و در پایان جر و بحث و کشمکش، احساس وجود ارزشمندی و صمیمیت بیشتری خواهد کرد (هر چند در طول گفتگو ممکن است ناراحت و منقلب باشد).

اصولا در یک گفتگو و تعامل دو نفره (دوست، همسر و یا حتی فرد ناآشنا )بر حسب رفتار و نوع پاسخ های رد وبدل شده می توان میزان همدلی و درک طرف مقابل را ارزیابی و درجه بندی نمود:

۱)بدون همدلی (پاسخ و واکنش نامناسب و منحرف کننده)

در چنین ارتباطی فرد ممکن است مجموعه ای از واکنش و پاسخ های زیر را بکار ببرد:

-تغییر موضوع مطرح شده:همسرتان ابراز می کند که سردرد دارد و شما بدون هیچ واکنش مرتبطی می گویید«راستی هفتۀ دیگه باید بریم…» یا «به!به! چه بوی غذای خوبی میاد!…»

– من بهتر از تو می دانم:پیام فرد این است که تو متوجه نیستی یا نمی دانی و من از تو باهوش تر و فهمیده تر هستم:«مسئله مهمی نیست، فردا بهتر میشی»؛ یا:«مشکل اصلی اینکه نمی دونی…؛ یا :زیادی به اون اهمیت میدی، باید…؛یا:«نمی تونی ببینی چقدر …»و امثال آن.

-قضاوت کردن:«دیشب در جشن تولد فلانی ۵ تا رولت خوردم. اصلاًباورم نمی شه»و واکنش شما : «پس امروز باید زنگ بزنی دکتر که ببینی قرص قندت رو چقدر بخوری»( این واکنش مسئولانه است نه همدلانه).

-نصیحت کردن:تا زمانیکه فرد بطور مستقیم و واضح خواستار نظر و پیشنهاد شما نباشد هر نوع اظهار نظر و پیشنهادی به منزله نصیحت کردن تلقی می شود.

-تجزیه و تحلیل روانشناسانه کردن:اگر روانشناس و تراپیست فرد نیستید، از تجزیه و تحلیل فرد خودداری کنید( هر چند ممکن است نظر شما درست باشد ولی او برای تشخیص و درمان با شما درد و دل نمی کند).

-سؤالات بی مورد و بیش از حد:در این حالت فرد بدلیل کنجکاوی با سؤالات مکرر، ذهن و فکر گوینده را بر هم می زند و اجازه نمی دهد داستان و موضوع را آن طور که فرد می خواهد بیان کند (سؤالات کنترل کننده مختص مشاور و درمانگر است و نه دوست یا همسر).

-بیان آوردن و ذکر خاطره و داستان خود:با شنیدن داستان گوینده،فرد تجربه مشابه خود را بخاطر آورده و بازگو می کند و مسئله اصلی فرد گوینده کم رنگ می شود.

۲)فهمیدن طرف مقابل با همدلی کم

در چنین حالتی شنونده بطور کامل متوجه گفته ها می شود ولی احساس او را بطور کامل درک نمی کند و لذا با واکنش و پاسخ نامناسب مواجه می شود تا گوینده نخواهد جلوتر برود و احساسات خود را باز و عریان کند. مثلاً در واکنش به همکارتان که از دست رئیس ناراحت و عصبی است، می گویید: «می خای بری و هر چی از دهنت در میاد بهش بگی» و او پاسخ می دهد: «اوه! عصبی و ناراحت هستم ولی احمق نیستم».

۳)همدلی درست

در این حالت فرد می تواند بدرستی خود را در نقش و جایگاه فرد گوینده ببیند و احساس فرد گوینده را به زبان و کلام خود ولی دقیق بازگو کند و مورد تایید فرد گوینده نیز قرار گیرد. گوینده: « هاج و واج مونده بودم که چی بگم؟» شنونده:اصلاً انتظارش رو نداشتی!؛ گوینده: «آره اصلاً باورم نمی شد که اون خودش داره اینو میگه» آخه میدونی… .

۴)همدلی همراه با شفاف سازی

در این حالت بدلیل شناخت کامل شنونده از گوینده و بصیرت کامل شنونده حتی قبل از اینکه گوینده احساس خود رادقیقاً بیان کند یا بدون اینکه بداند چه حسی دارد، آن را حدس زده و با احتیاط بیان می کند و در چنین حالتی گوینده نه تنها تفسیر و و بیان شنونده را تایید می کند بلکه از حدس خود نیز به روشنی مطلع می شود.

مثال:وقتی دوست شما می گوید:«فکر میکردم ازدواج همۀ مشکلات و ناراحتی های منو حل می کرد و تا مدتی هم خیلی خوشحال بودم اما حالا می بینم اشتباه کردم». واکنش شما ممکن است این باشد: معلومه ازدواج برات مشکلات و ناراحتی های زیادی رو به همراه داشته و تو این فکر هستم که اگر چه ازدواج برات خیلی مهم هستش ولی اینکه یه روزی ممکنه به پایان برسه ای قدر هم برات شاید ترسناک نباشه. اگر پاسخ دوستتان این باشد که «آره کاملاً حق با تو هستش،یادم نمی ره وقتی پدر و مادرم از هم جدا شدند چقدر برام وحشتناک و سخت بود».شما در چنین سطح از ادراک و همدلی قرار خواهید داشت. اما اگر پاسخ دوستتان این باشد که نه اصلاً نمی خوام به این مسئله (احتمال جدا شدن) فکر کنم و ازدواجم را خراب کنم و تو هم چنین فکری رو دیگه نکن!، شما در سطح یک و دو ارتباط و درک طرف مقابل قرار خواهید گرفت.

۵)بصیرت خارق العاده

چنین نوع ارتباط و هم صحبتی معمولاً پس از شناخت کامل فرد و دانش و آگاهی کامل شنونده و راحت و آزاد بودن گوینده بوجود می آید و شنونده گاهی می تواند درهای عالی بر روی گوینده بگشاید (غالباً یک تراپیست با تجربه و بسیار آگاه به این سطح می رسد).

ت)تمرین برقراری ارتباط و گفت وشنود و افزایش صمیمیت

در یک مطالعه بر روی ۱۵۰۰۰ زوج مشخص شد که حدود ۷۰% مشکلات و اختلافات زناشویی به نحوی ریشه در ارتباط و گفتگوی ناسالم دارد.همچنانکه ملاحظه شد،برقراری ارتباط یک فن و هنر آموختنی است م برای اینکه در آن مهارت کامل پیدا کنیم بایستس تمرین ،تمرین و تمرین (به همراه مطالعه داشته باشیم. با بکار بستن روش زیر و تمرن آن می توان تا حدود زیادی به این هدف رسید (هر چند در ابتدا ممکن است برای شما کمی خنده دار یا حتی مسخره به نظر برسد ولی مطمئن باشید پاسخ مثبت خواهید گرفت):

۱- با هم قرار بگذارید که حداقل هفته ای یک یا دو بار با هم نشست و جلسه خصوصی یک یاعته داشته باشید. در هر نشست هر یک از زوجین نیم ساعت فقط و فقط در باره خود (زندگی،نیازها،امیدها، آرزوها و خصوصیات و ویژگیهای شخصی، یاس ها، دل شکستگی ها، لذتها، برنامه و اهداف و..)صحبت می کند و حق ندارد هیچ حرفی در مورد زندگی مشترک و همسرش بزند و یا پاسخی بدهد ویا دیگری را متهم کند. پس از پایان اولین نشست و تا سه روز بعد هیچ یک از زوجین حق ندارد حتی یک کلمه در مورد آن جلسه و صحبتهای مطرح شده حرفی بزند.

چنین نشستی باعث می شود که هر یک از طرفین خود را کاملاً ابراز کند و نه تنها خود را بلکه همسر خود را تا حدود زیادی بشناسد و آتش های پنهان خانمان براناز خود را نمایان سازد( تا بعداً آنها را بطور کامل خاموش کرد). اگر چه هفته اول برای آشکار سازی و بیان کامل خود کافی نباشد آن را در روزهای بعد تکرار کنید تا نکته ناگفته نمانده باشد.

۲-سه روز بعد از آخرین جلسه آشکارسازی و ابراز خود، یک یا دو جلسه نشست معمولی برای شفاف سازی و یا پاسخگویی مباحث و موضوعات مطرح شده بگذارید (تمامی اصول گفته شده در مورد اصول صحیح برای ارتباط و گفتگوی صحیح و سازنده رعایت کنید به مطالب قبلی مراجعه کنید).

۳-در هر یک از روزهای اختصاص داده شده (مثلاً روزهای فرد برای یکی از زوجین و روزهای ذوج برای دیگری و جمعه ها تعطیل ) هسر باید یک درخواست دال بر صمیمیت و دوستی از طرف مقابل بخواهد. این درخواست بایستی معقول و در همان روز قابل عملی باشد و نمی تواند غیر واقعی (مثلاً همیشه منو دوست داشته باشی) یا یک احساس غیر قابل کنترل (نظیر «بخاطر دیشب منو ببخش») باشد. همچنین درخواست بایستی واضح و در قالب یک رفتار باشد. مثلاً بجای خواستن توجه و محبت می توان گفت که «منو ببر بیرون ، با هم بستنی بخوریم» یا «قدم بزنیم» یا «پشتم را ماساژ بده یا نوازش کن». از آنجائیکه در خواست برای نشان دادن صمیمیت است، لذا نمی تواند توهین آمیز ،مشمئز کننده و یا آزار دهنده باشد. در مورد برخی مسائل (نظیر ارتباط جنسی یا مادیات)می توان با توافق قبلی حد و مرزی برای آن گذاشت. پس از یکی دو هفته می توان تعداد درخواست های روزانه را به دو یا چند مورد افزایش داد. زمانی که درخواست ها به سه یا بیشتر رسید آنگاه هر یک از طرفین صاحب اختیار است که همه را براورده کند و یا هیچ کدام را انجام ندهد ولی نمی تواند برخی را انجام و برخی را نادیده بگیرد(همه یا هیچ). همچنین در مورد تصمیم او جای هیچ جر و بحث و یا گفتگویی وجود ندارد.

توجه: این تمرین و اصولاً اکثر مطالب این کتاب زمانی مفید و ارزشمند خواهد بود که زوجین صداقت داشته و هدف و نیت واقعی شان بهبود رابطه و زندگی زناشویی باشد و نه رسیدن به اهداف و امیال شخصی.

 

علایم هشدار دهنده رابطه متزلزل              

بسیاری از مردها (خصوصاً) و زنها متوجه ناخرسندی و نارضایتی همسرشان از زندگی اشتراکی نمی شود. علایم و نشانه های زیر می تواند زنگ خطرهایی برای ارتباط و زندگی اشتراکی باشند و بایستی هر چه سریعتر اقدام مناسبی به عمل آورد:

-شما کمتر به هم لبخند زده و با هم اوقات شادی بخش کمی دارید کمتر ابراز علاقه و محبت می کنید( نظیر نوشتن یادداشت عاشقانه، دادن هدیه،حتی گل و ..).

– با دیگران راحت تر و بیشتر می توانید صحبت کنید تا همسرتان (خصوصاً اگر مربوط به همسر و زندگی اشتراکی تان باشد).

– دفعات و شدت جر و بحث های شما بیشتر شده است و یا اصولاً برای جلوگیری از جر و بحث سعی به فرار از آن می کنید (تا طرح و حل آن).

– بندرت اوقات خوشی را که با هم داشته اید بخاطر می آورید و یا بندرت ایده ها و آرزوهایتان را با هم در میان می گذارید.

– اشتیاق چندانی برای با هم بودن و خوش گذرانی و تفریح با هم نشان نمی دهید ( حتی به این دلیل که شدیداً مشغول کار و وظایف خود هستید).

– ارتباط زناشویی تان یا کاهش یافته و یا رغبت و میل چندانی ندارید.

-ته دل تان احساس می کنید که در ارتباطتان چیزی غیر عادی است (به شرط اینکه آدم شکاکی نباشید).

———————————————-

منبع : مسائل و مشکلات زناشویی و راه کارها / مؤلفین: دکتر سید اصغر ساداتیان   دکتر ماهیار آذر / انتشارات : ما و شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا