تربیت، اخلاق و تزکیهمطالب جدید

فضیلت جدال با نفس

فضیلت جدال با نفس

نویسنده  : امام ابن‌قیم جوزی / مترجم محمدحسین احمدس تبار

باید بدانیم که سخت‌ترین چیز بر سرشت بشری، تغییر اخلاق فطری و سرشتی نفس است. اصحاب ریاضت‌های سخت و مجاهدت‌های طاقت‌فرسا در این راه تلاش کرده‌اند. اگر چه بسیاری از آنان موفق به تغییر آن نشده‌اند، اما نفس به آن ریاضت‌ها سرگرم شده و فرصت بروز و ظهور را از دست داده است، ولی هرگاه قدرت و سلطه‌ی آن بروز کند، لشکر ریاضت را در هم می‌شکند و آن را تار و مار می‌سازد و بر سرزمین طبع و سرشت مستولی می‌شود.

سالک با وجود چنین اخلاقی می‌تواند به مقصد برسد و به ریشه کنی و زدودن آن نیاز ندارد و مسیر و سلوک او پرتوان‌تر، ارزشمندتر و سریع‌تر از کسانی است که برای زدودن این طبایع تلاش می‌کنند.

قبل از هر چیز به مثالی در این زمینه اشاره می‌کنیم: رودخانه‌ای جاری می‌شود و مردم آن منطقه زمین‌های کشاورزی،‌ خانه‌ها و زندگی خود را در معرض نابودی می‌بینند، بنابراین در قبال آن به سه گروه تقسیم می‌شوند:

گروهی همه‌ی توان خود را صرف ساختن سد و بنداب می‌نمایند تا جلوی آن را بگیرند، اما این گروه نمی‌توانند کاری از پیش ببرند، زیرا طولی نمی‌کشد که آب در پشت سد جمع شده و با فشاری شدید آن را ویران کرده و خرابی بیشتری به بار می‌آورد.

گروه دوم به ناکار آمدن بودن این طرح واقف بوده و آن را بی‌فایده می‌دانند و معتقدند که باید آن را از سرچشمه‌اش خشکاند و جلوی آن را گرفت. پس تصمیم‌ می‌گیرند که سرچشمه‌اش را ببندند، اما این کار برای آنان بسیار دشوار بوده و طبیعت طغیانگری رود تسلیم خواست آنان نمی‌شود، زیرا هر گاه جلوی آب را بگیرند از جای دیگری جاری می‌شود. این گروه با پرداختن به اجرای این طرح، از زراعت، ساخت و ساز و درخت کاری غافل شده‌اند.

گروه سوم با راه حل هر دو گروه مخالف هستند و می‌دانند که بسیاری از منافع خود را از دست می‌دهند. پس تصمیم می‌گیرند که مسیر رودخانه را تغییر دهند و آن را به سوی زمین‌هایی هدایت کنند که برای آنان سودمند واقع شود. بنابراین مسیر رود را به سوی زمین‌های حاصلخیز هدایت کردند و آن‌ها را آبیاری نمودند و انواع گیاهان، میوه‌ها و علوفه‌ها رشد نمودند. این موفق‌ترین گروه در روش خود به شمار می‌رود.

با بیان این مثال، می‌گوییم حکمت خداوند چنان اقتضا نموده است که نه تنها انسان بلکه حیوانات را بر طبع و سرشتی سوار بر دو نیروی غضب و شهوت بیافریند.

این دو نیرو در بردارنده‌ی اخلاق و صفات نفس هستند و در سرشت هر حیوانی نهاده شده‌اند. پس با نیروی شهوت و اراده (میل و رغبت و خواستن) منفعت‌ها را به سوی خود جلب می‌کند و با نیروی غضب مضرت را از خود دور می‌سازد. هرگاه شهوت را برای به دست آوردن نیازمندی‌هایش به کار گیرد، حرص و تقلا در او ایجاد می‌شود و هرگاه غضب را برای دفع مضرات به کار گیرد، قدرت و غیرت در او به وجود می‌آید و اگر از دفع آن ناتوان باشد، حقد و کینه ظهور می‌یابد. هم چنین اگر از دستیابی به نیازمندی‌هایش عاجز شود و دیگران را بهره‌مند از آن یابد، حسد در او بروز می‌کند و اگر به آن دست یابد، شدت شهوت (ولع و میل شدید) و اراده (میل و رغبت و خواستن)، بخل و شح (آزمندی) در او ایجاد می‌کند و اگر آزمندی و ولعش نسبت به چیزی شدت یابد و تنها با به کارگیری نیروی غضب بتواند به آن دست یابد و این کار را بکند، عدوان (خصمانه عمل کردن علیه کسی و ستم کردن و تجاوز) بغی (ستم ورزیدن و تعدی کردن) و ظلم به بار می‌آورد و از آن کبر، فخرفروشی و خیلاء (خودبینی و نخوت) صادر می‌شود. این اخلاق ناپسندی است که از دو نیروی شهوت و غضب به وجود می‌آیند.

با بیان این مطلب، یادآوری می‌شود که آن رودخانه مثال این دو نیرو می‌باشد که در جویبار طبع و سرشت جاری می‌شود و به سوی مزرعه‌ها و آبادی‌های قلب به راه می‌افتد و آن‌ها را ویران و نابود می‌سازد. نفس‌های جاهل و ظالم آن را به حال خود باقی می‌گذارند تا این که سرزمین ایمان را ویران و آن را به مخروبه‌ای تبدیل کرده و درختان و گیاهانی خبیث، مثل: حنظل، زقوم، خار و… در آن می‌رویاند. همان درختانی که اهل دوزخ در قیامت از آن می‌خورند.

اما نفس‌های پاک و با فضیلت حقیقت این رودخانه را فهمیده و به سه گروه تقسیم می‌شوند:

گروه اول کسانی هستند که به ریاضت‌ها، مجاهدت‌ها، خلوت‌نشینی‌ها و تمرینات مناسب روی آورده‌اند. اینان تصمیم گرفتند که آن را از سرچشمه‌ها بخشکانند، اما حکمت خداوند و طبع و سرشت بشری مانع آنان شد و طبیعت تسلیم خواست آنان نشد، در نتیجه جنگ شدت یافت و آتش آن زبانه کشید. جنگ برد و باخت است، گاهی این و گاهی آن به پیروزی می‌رسد. اینان توان خود را در جهاد با نفس و زدودن صفات رذیله به کار گرفته‌اند.

گروه دوم از آن روی گرداندند و خود را به عمل مشغول کردند و به انگیزه‌ها و منادی آن صفات لبیک نگفتند با وجودی که آن را در مسیرش به حال خود گذاشتند؛ البته اجازه ندادند که رودخانه‌های شهوات مزرعه‌ی اعمالشان را ویران سازد، بلکه به مقاوم‌سازی بناهای خود اقدام کردند و می‌دانستند که آن رودخانه دیر یا زود به سرزمین آنان خواهد رسید و اگر با بناهای محکم روبرو شود، کاری از پیش نخواهد برد، بلکه از دو سوی آن خواهد گذشت. پس اینان قدرت عزم و اراده‌ی خود را در ساخت و ساز و مقام سازی به کار بردند، اما گروه اول توان خود را برای ریشه کنی آن عامل ویرانگر به کار برده بودند، از بیم آن که مبادا بناهایشان را ویران سازد.

از شیخی درباره‌ی این مطلب پرسیدم و گفت:‌ آفت‌های نفس همانند مارها و عقرب‌هایی در مسیر مسافر هستند، اگر وقت خود را برای پیدا کردن و کشتن آن‌ها سپری کند، از قافله عقب می‌ماند و نمی‌تواند به سفر خود ادامه دهد، بلکه باید همت خود را در پیمودن مسیر و عدم توجه به خطرهای آن به کار بندد و هرگاه مار یا عقربی بر سر راهش قرار گیرد،‌آن را بکشد و دوباره به مسیر خود ادامه دهد.

گروه سوم معتقدند که این صفات بیهوده و بی‌هدف آفریده نشده‌اند بلکه همانند آبی هستند که به وسیله‌ی آن گل‌ها، خارها، میوه‌ها و درختان بی‌ثمر آبیاری می‌شوند و همانند صدف‌ها و پوسته‌های دفاعی هستند که مرواریدهای گرانبهایی در خود نهفته دارند و آن چه دیگران از آن می‌ترسند، می‌تواند سبب رستگاری و ظفرمندی باشد. این گروه معتقدند که تکبر جویباری است که می‌توان برتری طلبی، فخرفروشی، سرمستی، ظلم و عدوان و هم چنین بلند همتی، وقار، غیرتمندی، شکست دشمنان خدا و غلبه بر آنان را به وسیله‌ی آن آبیاری نمود و این فضایل مرواریدهای نهفته در آن می‌باشند. بنابراین مسیر رود را به سوی آن فضایل تغییر می‌دهند و این مرواریدها را از صدف (جویبار) استخراج می‌کنند و آن را به حال خود در نفس‌هایشان باقی می‌گذارند، تا هر جا و به هر صورتی که مفید و سودمند باشد، آن را به کار گیرند. روایت شده است که: «رأی النَّبیُّe أبادُجَانَهَ یَتَبَخْتَرُ بَیْنَ الصَّفَّینِ، فَقالَ: إنّها لمَشِیَهٌ یَبْغَضُها اللهُ إلاّ فی مِثلِ هذا المَوضِعِ». «پیامبر خداe ابودجانه را دید که در بین دو صف (مبارزان) با حالت تبختر راه می‌رفت، پیامبرe گفت: خداوند این گونه راه رفتن را جز در چنین مواردی نمی‌پسندد».[۱]

می‌بینیم که پیامبرe چگونه اجازه داده است تا این صفت در بهترین مسیر خود جاری شود.

در حدیث دیگری که به گمانم در مسند است، چنین آمده است: «إنَّ مِنَ الخُیَلاءِ ما یُحبُّهَا اللهُ وَ مِنْهَا مَا یَبْغضُهَا اللهُ، فالخُیَلاءُ التّی یُحِبُّهَا اللهُ: اختِیالُ الرَّجلِ فی الحَرْبِ وَ فی الصَّدَقَهِ». «خداوند در بعضی موارد خُیلا و با تبختر راه رفتن را دوست دارد و در برخی موارد آن را دوست ندارد. خُیلایی که آن را دوست دارد، عبارتند از: راه رفتن با تبختر در میدان جنگ و به هنگام صدقه دادن».[۲]

می‌بینیم که چگونه یک صفت ناپسند به عبودیت تبدیل شده و چگونه یک عامل بازدارنده به یک عامل ارتباطی تبدیل شده است!

کسانی که در مسیر ریاضت، مجاهدت و خلوت‌گزینی تلاش می‌کنند، (اگر تلاش آن‌ها بر اساس تعالیم انبیاء نباشد) در آفت‌ها، شبهه‌ها و بیراهه‌ها گرفتار می‌شوند. تزکیه‌ی نفوس به پیامبران نسبت داده شده و خداوند آنان را برای چنین کاری مبعوث کرده و این مأموریت را به آنان سپرده است. خداوند پیامبران را صرفاً دعوتگر و هدایتگر به سوی آن (تزکیه) قرار داده و آنان خالق (ایجاد کننده) و تلقین کننده‌ی آن در دل بندگان نیستند.

پس آنان برای درمان نفوس امت‌ها مبعوث شده‌اند. خداوند سبحان می‌فرماید: ﴿هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ﴾. «خدا کسی است که از میان بی‌سوادان پیغمبری را بر انگیخته است و به سویشان گسیل داشته است تا آیات خدا را برای ایشان بخواند و آنان را پاک بگرداند. او بدیشان کتاب و شریعت را می‌آموزد آنان پیش از آن تاریخ واقعاً در گمراهی آشکار بودند».[۳] و نیز می‌فرماید: ﴿کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِّنکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ﴾. «و هم چنین پیغمبری را از خودتان در میانتان برانگیختم که آیات ما را بر شما فرو می‌خواند و شما را پاکیزه می‌دارد و به شما کتاب (قرآن) و حکمت (اسرار و منافع احکام) را می‌آموزد و به شما چیزی یاد می‌دهد که نمی‌توانستید آن را بیاموزید».[۴]

تزکیه‌ی نفس‌ها، سخت‌تر از درمان بدن‌هاست. هر کس بخواهد نفس خود را با ریاضت، خلوت نشینی و مجاهدتی که در تعالیم پیامبران نیست، تزکیه کند، همانند بیماری است که با روش خود به معالجه‌ی خود می‌پردازد و مسلماً نظر او با پزشک و متخصص متفاوت است. پیامبران طبیب قلب‌ها هستند و تنها از طریق آنان، به وسیله‌ی آنان و اطاعت و تسلیم در برابر آنان می‌توان به تزکیه و اصلاح قلوب پرداخت.

—————————-

منبع : تهذیب مدارج‌السالکین /نویسنده  : امام ابن‌قیم جوزی، تلخیص محمداحمد الراشد/ مترجم محمدحسین احمدس تبار /  نشر آراس

[۱] . طبرانی ۶۵۰۸ آن را روایت کرده و هیثمی در المجمع ۶/۱۰۹ می‌گوید: در سند آن کسی است که او را نمی‌شناسم.

[۲] . حدیث حسن، در مسند ۵/۴۴۵ و ۴۴۶ و ابوداود ۶۵۹ و نسایی ۵/۷۸ آن را روایت کرده و در سندش عبدالرحمن‌بن جابر بن عتیک است که مجهول است، اما سایر رجال آن موثق هستند و شاهدی از حدیث عقبه‌بن عامر به روایت احمد ۴/۱۵۴ است که آن را تقویت می‌کند.

[۳] . جمعه/۲٫

[۴] . بقره/۱۵۱٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا