تفسیر سوره ماعون، واویلا به حال بعضی از نمازگزاران
تفسیر سوره ماعون، واویلا به حال بعضی از نمازگزاران
نویسنده: شهید سیدقطب /مترجم: دکتر مصطفی خرم دل
سورۀ ماعون مکّی و ۷ آیه است
بسم الله الرحمن الرحیم
(أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ (۱)فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ (۲)وَلا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ (۳)فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ (۴)الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ سَاهُونَ (۵)الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ (۶)وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ) (۷)
برابر بعضی از روایتها این سوره مکّی است، و در بعضی از روایتها این سوره مکّی و مدنی بشمار آمده است. سه آیۀ نخست را مکّی و بقیّۀ آیات مدنی محسوب گردیده است. نظریّۀ دوم ارجح است. با این وجود این سوره به طور کلّی دارای وحدت متّفق و مرتبطی است. دارای رویکرد یگانهای در بیان یک حقیقت کلی از حقائق این عقیده است، رویکرد یگانهای که ما را بر آن میدارد این سوره را به طور کلّی مدنی بدانیم. زیرا موضوعی که این سوره بدان میپردازد از جملۀ موضوعات مدنی قرآن است. موضوع مورد نظر راجع به نفاق و ریا است. نفاق و ریا نیز در مکّه میان گروه مسلمانان موجود و مشهور نبوده است. امّا پذیرش روایتهائی که گویای مکّی و مدنی این سوره است هیچ مانعی ندارد. زیرا احتمال دارد چهار آیۀ آخر این سوره در مدینه نازل شده باشد و به سه آیۀ نخستین این سوره ملحق گردیده باشد به مناسبت مشابهت و پیوندی که موجود در موضوع است . . . این اندازه ما را بس است. بگذارید به موضوع این سوره و به حقیقت سترگی بپردازیم که این سوره بدان میپردازد. . .
*
این سورۀ کوچک که دارای هفت آیۀ کوتاه است، از حقیقت بزرگی سخن میگوید، حقیقتی که نزدیک است مفهوم رایج ایمان و کفر را کاملاً تغییر دهد و دگرگون سازد. گذشته از این، این سوره با این مفهوم انسان را با حقیقت چشمگیر سرشت چنین عقیدهای آشنا میسازد، و خیر بزرگ و سترگ و شگفت و شگرفی را به انسان نشان میدهد که نهان در این عقیده برای بشریّت است، و رحمت فراگیر را پیش چشم میدارد که خدا آن را برای انسانها خواسته است، بدان گاه که این رسالت واپسین را به سویشان فرستاده است . . .
این آئین، آئین نمادها و مراسم عبادت نیست و بس. نمادهای عبادات و شعائر دینی در این آئین انسان را نمیرهاند و به بهشت نمیرساند، مادام که عبادات و شعائر دینی از اخلاص برای خدا و سره بودن برای او سرچشمه نگیرند، و عبادات و شعائر دینی در سایۀ این اخلاص و سره بودن، آثاری در دل پدید نیاورند، و به عمل صالح و کردار پسندیده منتهی نشوند، و در روش و رفتاری مجسّم نگردند که زندگی مردمان در این زمین با آن خوب و شایان میشود و ترقّی و تعالی میپذیرد.
این آئین نیز این چنین است. این آئین جزء جزء و بخش بخش جدا از هم نیست، تا انسان بتواند آنچه را میخواهد از آن انجام دهد، و آنچه را نخواهد از آن انجام ندهد . . . این آئین برنامۀ کاملی است. عبادات و مراسم دینی آن، و وظیفههای فردی و اجتماعی آن، همدیگر را کمک و همراهی میکنند، تا بدانجا که به هدف یگانهای منتهی میگردند، هدفی که سود آن یکجا به انسانها برمیگردد . . . هدفی که دلها با آن پاک میشود، و زندگی با آن اصلاح میگردد، و مردمان در سایۀ آن همیار و همکار میشوند و در خیر و صلاح و ترقّی و تعالی، ضمانت اجتماعی خواهند داشت . . . و در آن رحمت فراگیر یزدان نسبت به بندگان مجسّم و جلوهگر میآید.
انسان به زبان میگوید: او مسلمان است. این آئین و مسائل آن را باور دارد. نماز میخواند، و گذشته از نماز، همۀ مراسم دینی را نیز انجام میدهد. امّا با وجود این، حقیقت ایمان و حقیقت تصدیق دین، دور از او است، و او نیز دور از حقیقت ایمان و حقیقت تصدیق دین است. زیرا این حقیقت نشانههائی دارد که – بودنشان و بر پیاده کردنشان دلالت دارند. مادام که این نشانهها یافته نشوند هیچ گونه ایمانی و هیچ گونه تصدیقی در میان نیست، هر اندازه هم انسان عبادت و پرستش داشته باشد.
وقتی که حقیقت ایمان در دل جایگزین گردد، فوراً به دنبال این جایگزینی، حقیقت ایمان به حرکت درمیآید - همان گونه که در سورۀ عصر گفتیم - تا خود را در عمل صالح تحقّق بخشد و پیاده کند. هنگامی که این حقیقت ایمان این حرکت را به دنبال نیاورد نشانۀ نبودن حقیقت ایمان است، و میرساند اصلاً ایمانی در میان نیست. این چیزی است که این سوره با نصّ، آن را بیان میدارد و گویای آن است . . .
*
(أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ (۱)فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ (۲)وَلا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ) (۳)
کسانی که به دین و آئین، و سزا و جزا (در پیشگاه خدا) ایمان ندارند، میفهمی که چگونه کسانیند؟ آنـان کسانیند که یتیم را از پیش خود میرانند، (و دیگران را به سیر کردن) و به خوراک دادن مستمندان تشویق و ترغیب نمینمایند.
این سوره با این پرسش میآغازد، پرسشی که رو میکند به هر کسی که توان دیدن را دارد، بیاید و ببیند:
(أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ؟) (۱)
کسانی که به دین و آئین، و سزا و جزا (در پیشگاه خدا) ایمان ندارند، میفهمی که چگونه کسانیند؟.
کسی که این پرسش را میشنود منتظر میماند تا ببیند این اشاره به کجا و به چه کسی رو میکند، و کسی که به دین و آئین، و سزا و جزای خدا ایمان ندارد کیست، آن کس که قرآن مقرّر میدارد او دین و آئین و سزا و جزا را تکذیب میکند و دروغ میشمارد . . . ناگهان پاسخ درمیرسد:
(فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ (۲)وَلا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ) (۳)
آنان کسانیند که یتیم را از پیش خود میرانند، (و دیگران را به سیر کردن) و به خوراک دادن مستمندان تشویق و ترغیب نمینمایند.
چه بسا این پاسخ با قیاس و توجّه به تعریف ایمان تقلیدی، ناگهانی در رسیده باشد . . . امّا این مغز و اصل کار و حقیقت آن است . . .کسی که دین و آئین و سزا و جزا را دروغ میشمارد، او کسی است که یتیم را سخت از پیش خود میراند و با درشتی و تندخوئی با او رفتار مینماید. یعنی به یتیم اهانت میکند و او را سبک از جای برمیگیرد و به شکنجه و آزارش میپردازد. همچنین او کسی است که دیگران را به سیر کردن و به خوراک دادن مستمند تشویق و ترغیب نمیکند، و به رعایت و محافظت از او سفارش و توصیه نمینماید. اگر او واقعاً به دین و آئین و سزا و جزا باور داشته باشد، و اگر حقیقت تصدیق کردن و باور داشتن در دل او جایگزین باشد یتیم را از پیش خود نمیراند و طرد نمیگرداند، و از تشویق و ترغیب کردن دیگران به طعام و خوراک دادن مسکینان و درماندگان کوتاهی نمیکند و دست نمیکشد.
حقیقت تصدیق کردن و باور داشتن به دین و آئین و سزا و جزا واژهای نیست که با زبان گفته شود و بس. بلکه این حقیقت باید به دل برود و دل را دگرگون کند و آن را به انجام خیر و خوبی کردن به دوستان و برادران بشریّت بکشاند، و انسان را به یاری و کمک و محافظت و پاسداری از نیازمندان وادار گرداند. خداوند از مردمان تنها واژههای زبانی را نمیخواهد. بلکه از ایشان میخواهد همراه با واژههای زبانی، اعمال و افعالی انجام بگیرد که آن واژههای زبانی را تصدیق نماید، و کردار گواه بر گفتار باشد. در غیر این صورت واژههای زبانی گرد و غبار پراکنده در هوا است، و هیچ گونه بها و ارزشی و اعتباری در پیشگاه خدا ندارد.
صریحتر از این آیات سه گانه در بیان این حقیقت وجود ندارد، حقیقتی که جان این عقیده را و سرشت این آئین را به بهترین شکل به تصویر میکشد.
ما در اینجا نمیخواهیم وارد مجادلۀ فقهی پیرامون حدود و ثغور ایمان، و حدود و ثغور اسلام گردیم. این حدود و ثغور فقهی است و معاملات شرعی بر آنها استوار و پایدار میگردد. ما در اینجا در خدمت سورهای هستیم که از حقیقت کار در ترازوی یزدان سخن میگوید، و بیان میدارد چه کاری در پیشگاه او ارزش و اعتبار دارد. این کاری است که جدای از نمادها و پدیدههای پیدا و هویدائی است که معاملات بر آنها برجا و برپا میگردد.
آن گاه یزدان سبحان بر حقیقت نخستین یک شکل تطبیقی از شکلهای گوناگون آن را پیش چشم میدارد:
(فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ (۴)الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ سَاهُونَ (۵)الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ (۶)وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ) (۷)
واویلا به حـال نمازگزاران! همان کسانی که ریا و خودنمائی میکنند، و از دادن وسائل کمکی ناچیز (منزل که معمولاً همسایگان به یکدیگر به عاریه و امانت میدهند) خـودداری میکنند و (از یاری و کمک به مردمان) دریغ میورزند.
این سخن میتواند بیانگر نفرین یا تهدید به هلاک و نابودی نمازگزارانی باشد که نـماز خود را به دست فراموشی میسپارند . . . این کسانی که نماز خود را به دست فراموشی میسپارند چه کسانیند؟ آنان:
(الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ (۶)وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ) (۷)
همان کسانی که ریا و خودنمائی میکنند، و از دادن وسائل کمکی ناچیز (منزل که معمولاً همسایگان به یکدیگر به عاریه و امانت میدهند) خودداری میکنند و (از یاری و کمک به مردمان دریغ میورزند.
آنان کسانیند که نماز میخوانند، و لیکن نماز را اقامه نمیکنند و استوار نمیدارند. کسانیند که حرکات نماز را انجام میدهند، و دعاهای نماز را میگویند و بر زبان میرانند، ولی دلهایشان با دعاها نبست و با دعاها نمیزید. جانهایشان آگاه از حقیقت نماز نیست و نمیداند حقیقت قرائتها و دعاها و تسبیحها چیست. آنان نماز را برای نشان دادن به مردمان و ریاکاری با ایشان میخوانند، نه این که نماز را دربست برای خدا بخوانند و در آن اخلاص داشته باشند. بدین جهت آنان از نماز خود بیخبرند و آن را به دست فراموشی میسپارند، هر چند به ظاهر نماز میخوانند و نماز میگزارند. از نماز بیخبرند، انگار آن را نخواندهاند. امّا چیزی که باید صورت بپذیرد اقامۀ نماز به گونۀ واقعی و آگاهانه است، نه فقط ادای نماز و خواندن ناآگاهانۀ آن. اقامۀ نماز و خواندن آن به گوۀه واقعی بدین صورت است که حقیقت نماز پیش چشم و حاضر در دل باشد، و تنها برای خدای یگانه خوانده شود.
بدین خاطر است که نماز آثار خود را در دلها و درونهای این گونه نمازگزاران برجای نمیگذارد، نمازگزارانی که از نماز خود غافل و بیخبرند. آنان به همین سبب است از دادن وسائل کم ناچیز، و از یاری و همکاری، خودداری میکنند. از یاری کردن و نیکی نمودن و انجام خیر و خوبی نسبت به برادران و خواهران بشری خود دست بازمیدارند. از یاری و همکاری با بندگان خدا خودداری مینمایند. اگر آنان آن گونه که شایسته و بایسته است نماز را برای خدا میخواندند کمک و یاری خود را از بندگان خدا دریغ نمیداشتند. این محکّ عبادت درست و پذیرفته در پیشگاه خدا است . . .
بدین منوال و بر این روال خویشتن را بار دیگر در برابر حقیقت این عقیده، و در برابر سرشت این آئین مییابیم. میبینیم یک نصّ قرآنی بر نمازگزاران واویلا سر می دهد و ایشان را بیم میدهد و میترساند. بدان جهت که آنان چنان که باید نماز را نخواندهاند و آن را اقامه نکردهاند و استوار نداشتهاند. بلکه حرکات بیجان آن را اداء کردهاند و انجام دادهاند، و در نماز برای خدا خالص و مخلص نبودهاند. نماز را برای ریا خواندهاند، لذا نماز اثـر خود را در دلهایشان و در اعمالشان برجای نگذاشته است و چنان که باید مؤثّر نبوده است. در این صورت نمازشان گرد و غباری در هوا گردیده است. بلکه حتّی نمازشان گناه بشمار آمده است، و سزا و جزای بد و نابهنجاری به دنبال میآورد!
از فراسوی این کار و آن کار به حقیقتی مینگریم که خداوند آن را از بندگان میخواهد، وقتی که رسالتهای خود را به سوی ایشان روانه میدارد تا بدو ایمان بیاورند و او را بپرستند و عبادت کنند . . . خدا از بندگان چیزی برای ذات سبحان خود نمیخواهد – او غنی و دارا و بینیاز است – بلکه خدا خیر و صلاح خودشان را برای خودشان میخواهد. برای ایشان خوبی و نیکی میخواهد. پاکی دلهایشان را میخواهد، و سعادت حیات و خوشبختی زندگی ایشان را میطلبد. برای بندگان زندگی والای برپا و برجا بر ذهن و شعور پاک و پاکیزه را میطلبد. از بندگان ضمانت اجتماعی زیبا و آراسته را میخواهد. از بندگان میخواهد آسودگی و آسایش بزرگوارانه و عشق و محبّت و برادری و برابری و پاکی دل، و پاکیزگی پندار و گفتار و کردار داشته باشند.
انسانها به کجا میروند و دور از این خیر میگردند؟ از این رحمت به کجا میگریزند؟ از این ترقّی و تعالی زیبای والا و ارزشمند چرا دور میگردند؟ کجا میروند و میخواهند در ویلانی و حیرانی بیابانهای برهوت جاهلیّت تاریک و بدبیار دست و پا بزنند، در حالی که این نور بر فراز راستای راه راست میدرخشد و پـرتو میافکند و مسیر را روشن میگرداند؟
——————————
منبع: فی ظلال القرآن / مولف: سیدقطب /مترجم: دکتر خرم دل / نشر احسان