دعوت و داعیمطالب جدید

بیعت جهاد و جانفشانی اصحاب با پیامبر(ص)

بیعت جهاد و جانفشانی اصحاب با پیامبر(ص)

نویسنده : خلیل احمد حامدی

«عن مجاشع (رضی الله عنه) قال اتیت النّبیّ (ص) انا و أخی فقلت بایعنا علی الهجره فقال: مضت الهجره لاهلها قلت علام تبایعنا؟ قال: علی الاسلام و الجهاد.»[بخاری و مسلم]

مجاشع بیان می کند من و برادرم به حضور پیامبر (ص) حاضر شدیم من عرض کردم از ما بیعت هجرت بگیرید. آن حضرت فرمود: سلسله هجرت مهاجرین بعد از فتح مکه اختتام پذیرفته. من عرض کردم پس شما از چه کاری از ما بیعت خواهید گرفت؟ فرمود: اکنون بیعت قایم بودن بر اسلام و جهاد کردن در راه خدا از شما گرفته خواهد شد.

مسلمانان در بدو ظهور اسلام با مشکلات و آزمایشات انبوهی مواجه بودند و آنهایی که با پیامبر (ص) از مکه هجرت نمودند و تشریف فرمای مدینه شدند به مسلمانان هدایت داده شد تا به مدینه هجرت نمایند. از این رو هر جایی که مسلمان بود نه نحوی از آنجا به دارالهجرت عزیمت کردند و تنها آنانی به عقب ماندند که فقدان اخلاص مبتلا بودند و یا تحت تعقیب دشمنان قرار داشتند و امکان نجاتشان میسر نبود. هنگامی که فتح مکه صورت گرفت چنان نیرو به اسلام دست داد که دور آزمایش مسلمان پایان یافت و اکنون ضرورت هجرت دیده نمی شد بلکه مسلمانان توانستند در قبایل و قصباتشان آزادانه و بدون هراس به سر برند، طوری که پیامبر (ص) بعد از فتح مکه فرمود: لا هجره بعد الفتح (اکنون بعد از فتح ضرورت به هجرت نیست). بنابراین آن حضرت با در نظر داشتن شرایط و اوضاع، بیعت هجرت را به طور عارضی خاتمه دادند اما سلسله وابستگی به اسلام و جهاد و نبرد هچنان ادامه یافت. بعد از پیامبر (ص) به خلفای اسلام این صلاحیت حاصل بود که در وقت ضرورت از رعایای مسلمان درباره ی این دو اصل (وابستگی به اسلام و جهاد و نبرد) بیعت بگیرند. تجدید بیعت قایم بودن بر اسلام وقتی صورت می گرفت که مسلمانان خلیفه شان را انتخاب می کردند و از طرف خلیفه تعهدی مبنی بر قایم بودن بر اسلام و انفاذ احکام اسلامی ارایه می گردید و از طرف مسلمانان اعلان و اقرار اطاعت فی المعروف خلیفه گرفته می­شد. بدین ترتیب هنگامی که دارالاسلام مورد تجاوز قرار می گرفت خلیفه وقت صلاحیت داشت که به خاطر تحفظ و دفاع دارالاسلام از طرف تمام ملت بیعت جهاد بگیرد و همچنان فرماندار ارتش نیز از سرلشکر اسلام بیعت جهاد گرفته می تواند بلکه اخذ بیعت از چندین لحاظ ضروری است:

از طرفی در میان ارتش احساس تازه پدید می آید طوری که در مسلمانان مجاهد اسلام موجود بود. توسط جهاد مارکه کامل اسلام حک شده می تواند که محرک تعمیل آن قوانین و احکام اسلام می باشد که شریعت اسلامی آن را در مورد جنگ و ستیز، صلح و قتال و دار و گیر بیان فرموده است.

 

بیعت درباره عدم فرار از نبرد

عن جابر (رض) قال لم نبایع النّبیّ (ص) علی الموت إنّما بایعناه علی ان لا نفرّ [بخاری و مسلم و ترمذی]

حضرت جابر بیان می کند ما حتما در مورد جان دادن به دست پیامبر (ص) بیعت نکرده بودیم بلکه به این امر بیعت نموده بودیم که ما از میدان نبرد فرار نمی کنیم.

 

بیعت جانفشانی

عن سلمه بن الکوع (رض) انّه سئل علی ایّ شیء باعیتم النّبیّ (ص) یوم الحدیبیه؟ قال علی الموت [بخاری و مسلم و ترمذی]

از سلمه بن اکوع سوال شد که در روز حدیبیه روی چه تعهداتی به پیامبر (ص) بیعت نمودید؟ وی پاسخ داد: بیعت ما این بود که ما جان های خویش را قربان خواهیم کرد.

روایات حضرت جابر (رض) و حضرت سلمه (رض) مغایر همدیگر نمی باشند. حضرت جابر بیان می کند که ما به پیامبر (ص) به این اساس بیعت ننموده بودیم که ما خواهی نخواهی جان می دهیم و اگر جان ندهیم هدف بیعت برآورده نخواهد شد. یک چنین بیعت معاهده خودکشی بیش نیست. بلکه بیعت ما این بود که از میدان نبرد به عقب برنمی گردیم بلکه با دشمن مستقیماً مقابله می کنیم. اگر در این راه جان دادیم باکی نیست و این هدفی بود که پیامبر (ص) در همان لحظات کارزار در پیرامونش به صحابه (رضی الله عنهم) تلقین می فرمود. در یکی از غزوات شخصی عرض نمود یا رسول الله (ص) اگر من در نبر کشته شوم به کجا خواهم رفت؟ آن حضرت فرمود: «به بهشت». آن شخص در دست خود خرما داشت، آن را به زمین انداخت و به صفوف دشمن یورش برد به حدی که بر زمین زد تا به شهادت رسید. در میدان نبرد گاهی این چنین موقع میسر می شود که به خاطر از پا در آوردن دشمن به قهرمانانی ضرورت احساس می شود که نمونه دلاوری و مردانگی را از خودشان نشان می دهند در حالی که به سلامت بردن جان های آنان قلیل و امکانات شهید شدن شان بیشتر باشد. بیعت پیامبر (ص) اساساً و در حالات عادی به خاطر مرگ نبود بلکه باساس ثبات حتمی استوار بود. در ثبات حتمی دو احتمال دیده می شد: کامیابی و موفقیت نیز و جان افشردگی نیز. بیعتی که به موقع حدیبیه از طرف آن حضرت صلی الله علیه و سلم اخذ شد دارای اهمیت ویژه ای بود و در آن از این دو انجام احتمال یک انجام آن (جان افشردگی) غالب تر بود. بنابراین آن حضرت (ص) این احتمال را در محضر صحابه ابراز نمود اما این گروه شیفته به رسول خدا از این احتمال غالب نیز هراسی نکردند و برای بیعت دست بر دست نهادند و از این جذبه شان این انعام خداوند را کمایی کردند که «لقد رضی الله عن المؤمنین» خداوند از این اهل ایمان خوشنود است.

 

معاهده خداوندی

ارشاد خداوند متعال است:

(‏ إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْرَاهِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ‏) توبه: ۱۱۱

«‏ بیگمان خداوند ( کالای ) جان و مال مؤمنان را به ( بهای ) بهشت خریداری می‌کند .  ( آنان باید ) در راه خدا بجنگند و بکشند و کشته شوند . این وعده‌ای است که خداوند آن را در ( کتابهای آسمانی ) تورات و انجیل و قرآن ( به عنوان سند معتبری ثبت کرده است ) و وعده راستین آن را داده است ، و چه کسی از خدا به عهد خود وفاکننده‌تر است‌ ؟ پس به معامله‌ای که کرده‌اید شاد باشید ، و این پیروزی بزرگ و رستگاری سترگی است.»

در این جا این معامله ایمان که بین بنده و پروردگارش صورت می پذیرد به بیع تعبیر شده است. ایمان معاهده ای است که بنا بر آن بنده نفس و مال خود را به دست خداوند به فروش می رساند و در معاوضه آن از طرف خداوند این وعده را می پذیرد که در زندگی بعد از مرگ به او بهشت اعطا خواهد کرد. مشخصات متعهدین و وفاکنندگان این معاهده چنین بیان شده هنگامی که زمان آزمایش فرا می رسد و قربانی جانی و مالی ایجاب می شود آن ها بی دریغ این فرض را ایفا می کنند و معاهده خویش را نه تنها عقیدتاً بلکه به منصه عمل نیز می گذارند. اما آنانی که در وقت آزمایش عقب نشینی می کنند خواه اگر بنا بر تساهل باشد یا بنا بر کمبود اخلاص و خواه باساس منافقت باشد، آن ها مستحق این وعده قرار نمی گیرند اما این که توبه کنند و در آزمایش های بعدی از آن تلافی به عمل آورند از همین رو در این جا که ذکری از بیع به میان آمده تعلق آن با ایمان است و اگر بیع کنندگان شرایط بیع را ایفا نکنند پس آن ها ایمان خویش را به مخاطره می اندازند.

بیعت رضوان

(‏ لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّکِینَهَ عَلَیْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً ‏‏ وَمَغَانِمَ کَثِیرَهً یَأْخُذُونَهَا وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً ‏‏ وَعَدَکُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ کَثِیرَهً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَکُمْ هَذِهِ وَکَفَّ أَیْدِیَ النَّاسِ عَنکُمْ وَلِتَکُونَ آیَهً لِّلْمُؤْمِنِینَ وَیَهْدِیَکُمْ صِرَاطاً مُّسْتَقِیماً ‏‏ وَأُخْرَى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْهَا قَدْ أَحَاطَ اللَّهُ بِهَا وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیراً ‏) فتح: ۱۸-۲۱

«‏ خداوند از مؤمنان راضی گردید همان دم که در زیر درخت با تو بیعت کردند . خدا می‌دانست آنچه را که در درون دلهایشان ( از صداقت و ایمان و اخلاص و وفاداری به اسلام ) نهفته بود ، لذا اطمینان خاطری به دلهایشان داد ، و فتح نزدیکی را ( گذشته از نعمت سرمدی آخرت ) پاداششان کرد . ‏‏ همراه با غنیمتهای بسیاری که آن را بدست خواهند آورد . خداوند چیره شکست‌ناپذیر و فرزانه‌ای است که کارهایش بر اساس حکمت است . ‏‏ خداوند غنیمتهای فراوانی را به شما وعده داده است که آنها را به چنگ می‌آورید ، ولی این یکی را ( که غنائم خیبر است ) زودتر برایتان فراهم ساخت ، و دست تعدی مردمان ( کینه‌توز و بدنهاد یهودی پیرامون مدینه ) را از شما بازداشت ، تا نشانه‌ای ( بر وفای به عهد پروردگار ) برای مؤمنان باشد ، و شما را به راه راست رهنمود کند . ‏‏ و غنیمتهای دیگری که شما قدرت بر آن را نداشته و ندارید ، ولی خداوند قدرتش بر آن احاطه دارد ( و آن را بهره شما می‌گرداند ) و او بر هر چیزی توانا است. »

پیامبر خدا (ص) در سال ششم هجری به نیت زیارت بیت الله و عمره عازم مکه معظمه شدند. هنگام مواصلت به مقام عسفان، بشیر بن سفیان به آن حضرت (ص) اطلاع داد که قریش همین که اطلاع عزیمت شما را شنیدند گروه بزرگی را ترتیب و آماده کرده اند و آن ها متعهد شدند که امکان ندارد آن حضرت (ص) بر آن ها فایق آمده داخل مکه شوند. خالد بن ولید دسته ای از سواران را ترتیب داده و حرکت نموده است. آن حضرت (ص) با شنیدن این اطلاع فرمود که اکنون دو حالت وجود دارند یا اینکه جهاد کنید و غلبه حاصل کنید و یا جان­های تان را قربان کنید. چنان چه آن حضرت (ص) به اصحاب هدایت داد تا با توکل به خداوند پیش بروند بعد آنجا را ترک گفته به حدیبیه رسیده متوقف شدند. در آنجا افرادی از قریش یکی بعد از دیگری به حضور پیامبر (ص) حاضر شدند. آن حضرت (ص) به آن ها فرمود: که ما تنها به خاطر زیارت کعبه آمده ایم نه به خاطر جنگ و ستیز. آنانی که این مطالب را در اینجا شنیدند به محلشان برگشته حکایت کردند. بعداً آن حضرت (ص) حضرت عثمان رضی الله عنه را از جانب خود به قریش فرستاد و این پیام را عنوانی قریش به وی تسلیم کرد که ما برای جنگ مصمم نبوده ایم. به خاطر زیارت خانه خدا آمده ایم . قبل از این که حضرت عثمان رضی الله عنه مراجعت کند این افواه پخش شد که حضرت عثمان (رض) به قتل رسیده است . رسول الله (ص) با شنیدن این خبر مصمم به نبرد شدند و آن حضرت به چنان تصمیم جان فشانی از مسلمانان اخذ بیعت کردند که آن را بیعت رضوان می گویند؛ یعنی این بیعتی است که به اساس آن خداوند از اهل ایمان خوشنود شده بود. این بیعت به این اساس گرفته شده بود که مسلمانان با قریش نبرد کنند و تا دم مرگ به عقب نگردند. بنابر این بیعت، خداوند در قلوب مؤمنین اطمینان را ایجاد کرد و به زودی فتح خیبر را نصیب آنان گردانید که در آن غنیمت های زیادی به دست آمد. رسول الله (ص) هنگام این بیعت، مطابق روایات متعددی زیر درخت کیکر و بنابر بعضی روایات تحت درخت سدر تشریف داشتند.

————————————————————————

منبع: جهاد در راه اسلام / مؤلف:خلیل احمد حامدی / انتشارات: دارالعروبه للدعوه الاسلامیه، المنصوره، لاهور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا