قرآنمطالب جدید

تناقضات قرآنی – چه کسی روح را هنگام مرگ می‌گیرد؟

تناقضات قرآنی یا وسوسه‌های شیطانی پاسخ به شبهات وارده بر قرآن

تحقیق و پژوهش: محمد احمدیان

شبهه‌ی ششم از تناقضات قرآنی

طرح شبهه

تناقضات قرآنی – چه کسی روح را هنگام مرگ می‌گیرد؟

در مورد اینکه چه کسی روح را در هنگام مرگ از انسان می‌گیرد، نیز تناقضی آشکار وجود دارد، امّا فرشته‌ی مرگ (سوره‌ی ۳۲ آیه‌ی۱۱‌)، یک فرشته،! به صورت (جمع) (سوره‌ی ۴۷ آیه‌ی۲۷) و همچنین [در آیه‌ی دیگر] این «الله» است که روح را از انسان‌ها در هنگام مرگ می‌گیرد، (سوره‌ی ۳۹ آیه ۴۲).

آیات مطرح در شبهه

۱- «قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ» ‏ سجده ‏/۱۱

« بگو : فرشته مرگ که بر شما گماشته شده است، به سراغتان می‌آید و جان شما را می‌گیرد، سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید.» ‏

۲- ‏ فَکَیْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمْ الْمَلَائِکَهُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ ‏ محمد/۲۷

«حال آنان چگونه خواهد بود بدان هنگام که فرشتگان مأمور قبض ارواح به سراغشان می‌آیند و چهره‌ها و پشتها ( و سایر اندامهای ) ایشان را به زیر ضربات خود می‌گیرند ؟!‏»

۳- ‏ اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ‏

[زُمر/۴۲]

«خداوند ارواح را به هنگام مرگ انسانها و در وقت خواب انسانها برمی‌گیرد . ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنان را صادر کرده است نگاه می‌دارد ، و ارواح دیگری را (که هنوز صاحبانشان اجلشان فرا نرسیده به تن) باز می‌گرداند تا سرآمد معیّنی (و وقت مشخّصی که پایان عمر است). در این مسأله (خواب و بیداری که همسان مردن و زنده شدن است) نشانه‌های روشنی (از مبدأ و معاد و قدرت خدا و ضعف انسان‌ها) برای اندیشمندان است.»

مقدمه

منتقد این بار هم با بررسی سه آیه از آیاتی که در مورد «روح» و چگونگی قبض روح انسان‌ها، بحث می کند، بدون توجّه به نقش اصلی فرشتگان در قبض «روح»؛ خطای گذشته را تکرار می‌کند. مفرد و جمع بودن ملائکه در آیات را، تناقض تلقی نموده، و نقش اصلی «خداوند» در حیات و مرگ انسان‌ها را، نادیده می‌گیرد. و در پازل ذهنی خویش جابجایی نقش «الله» و ملائکه را دو گانگی و عدم انسجام در قرآن تصور می‌کند.

پاسخ به شبهه

۱- توکیل در مأموریت، امری غیر قابل انکاریی است؛ و جانشین و نائب قراردادن مأمور قبض روح در آیه‌ی (۱۱) سوره‌ی سجده، بدان اشاره رفته که منتقد آن را درنیافته است، یا پذیرای این اصل عقل پسند نیست.

۲- منتقد تقدیم مسندالیه «الله» را بر مُسند «یتوفی» در آیه‌ی (۴۲) سوره‌ی زُمر را، اصل قلمداد نموده، و قبض روح را حصر در ذات الهی دیده؛ و نقش توکیل را نادیده می‌انگارد.

۳- گاهی امر و کالت به کسی یا کسانی واگذار می شود، ولی موکِّل حق تعیین سرپرستی امر، را برعهده دارد. حال «قبض روح» در اختیار و اختصاص به قدرت الهی است، و آن را به موکِّل که همان «ملک الموت» است واگذار می‌کند، و این کار جای هیچ شبهه و تردیدی نیست. که آیه‌ی (۴۲) زُمر اشاره به سرپرستی خداوند در امر قبض روح انسان است. هر چند آیه بیانگر این حقیقت هم می‌باشد، که تمام اُمور خارج از اراده و مشیّت الهی نیست، هر چند اُموری به موکّلینی واگذار شده باشند. چون مرگ و حیات انسان در اختیار اوست.

۴- در آیه‌ی (۱۱) سوره‌ی سجده، چارچوب و پلان کلی برای سایر آیات دیگر است، چون این مأموریت به «عزرائیل» واگذار شده است. حال او شخصاً کار را انجام دهد، چنانچه در آیه‌ی (۱۱) سوره‌ی سجده آمده، یا سرپرستی تیمی را برعهده داشته باشد که در آیات (۲۷) سوره‌ی محمد، و یا در آیه‌ی (۶۱) سوره‌ی انعام آمده است.

‏ وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکُم حَفَظَهً حَتَّىَ إِذَا جَاء أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَ یُفَرِّطُونَ ‏   [أنعام/۶۱]

«خداوند بر بندگان خود کاملاً چیره است . او مراقبانی (از فرشتگان را برای حسابرسی و نگارش اعمال شما) بر شما می‌فرستد و می‌گمارد (و آنان به کار خود با دقّت تمام تا دم مرگِ یکایک شما ، مشغول می‌گردند) و چون مرگ یکی از شما فرا رسید ، فرستادگان ما (از میان فرشتگان دیگر به سراغ او می‌آیند و ) جان او را می‌گیرند ، و (فرشتگان گروه اوّل و فرشتگان گروه دوم هیچ کدام در مأموریّت خود) کوتاهی نمی‌کنند .»

۵- در انجام وکالت :

  • وکالت زمانی قابلیت اجرایی پیدا می‌کند که امر وکالت خارج از قدرت و توانایی موکّل باشد، آن را به وکیل می‌سپارد.
  • یا اینکه مورد وکالت چندان مهم نباشد، که موکّل وقتش را صرف آن نماید، و آن را به وکیل بسپارد.
  • یا امر مهّم است و موکّل جایگاهش چنین مقتضی می‌کند، که امر را به موکّل واگذار کند.

هر کدام از حالت‌ها را مدّ نظر داشته باشیم، طبق آیات (۱۱) سجده، (۲۷) محمّد، و (۶۱) أنعام، خداوند این مأموریت را به عزرائیل واگذار نموده است، و از پیام آیات سوره‌های محمّد و أنعام، محرز می‌شود که عزرائیل تیمی را در اختیار دارد و در این مأموریت او را همکاری می‌نمایند. و عملکرد آنان در گرو یک اراده‌ی نهایی است، که اختصاص به خداوند دارد و پیام آیه‌ی (۴۲) سوره‌ی زُمر این است.

شرح تفصیلی آیات:

۱-«قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ» ‏ [سجده ‏/۱۱]

« بگو : فرشته مرگ که بر شما گماشته شده است، به سراغتان می‌آید و جان شما را می‌گیرد، سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید.» ‏

کلمه‌ی (توفّی) به معنای دریافت کردن چیزی به طور کامل است، معنای ملک‌الموت که موکّل شماست، این است که موکّل به میراندن و قبض روح انسان‌هاست. امّا «ثمَّ ألی ربِّکُم تَرجَعون» این رجوع، همان است که در آیه‌ی قبل، از آن به لقاء خدا تعبیر شده است.

«بَلْ هُم بِلقاء رَبّهُم کافِرُون»

جایگاه اصلی این لقاء، بعد از عالم برزخ، روز قیامت است، که بعد از فوت و مردن انسان انجام ‌می‌شود. آیه پاسخی است در مقابل دلیل کفّار که می‌گفتند: ما بعد از مردن در زمین گم و نابود می‌شویم. و می‌خواستند این حرف را دلیل بر نبودن «معاد» و قیامت بگیرند. خداوند در این آیه، استدلال آنان را بی‌اساس و بنیان اعلام می‌کند.

۲- ‏ «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» زمر/۲۴

«خداوند ارواح را به هنگام مرگ انسانها و در وقت خواب انسانها برمی‌گیرد. ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنان را صادر کرده است نگاه می‌دارد، و ارواح دیگری را (که هنوز صاحبانشان اجلشان فرا نرسیده به تن) باز می‌گرداند تا سرآمد معیّنی (و وقت مشخّصی که پایان عمر است). در این مسأله (خواب و بیداری که همسان مردن و زنده شدن است) نشانه‌های روشنی (از مبدأ و معاد و قدرت خدا و ضعف انسان‌ها) برای اندیشمندان است.» ‏

سیاق صریح آیه این است که مواظب و مراقب انسان‌ها، تنها خداوند است. انسان‌ها در بیداریشان و در خوابشان، و در هر حالتی از حالت‌هایشان در قبضه‌ی تصرف خدایند، و او هر گونه که بخواهد درباره‌ی ایشان روا می‌دارد. خداوند جان کسانی را که به سررسید عمر خود می‌رسند، به تمام و کمال (یتوّفی) می‌گیرد. و جان کسانی را که به سرسید عمر خود نرسیده‌اند، در وقت خوابیدن می‌گیرد. گر چه هنوز نموده‌اند، چنین کسانی در خواب تا مدتی می‌میرند. کسی که اجلش فرا رسیده باشد دیگر بیدار نمی‌گردد، و خداوند جان او را بر نمی‌گرداند. ولی کسی که هنوز اجلش فرا نرسیده باشد، خدا جان او را بر می‌گرداند و از خواب بیدار می‌شود.

اگر در آیه‌ی شریفه مُسندالیه (الله) را مقدّم بر مُسند (یتوفّی) آورد، برای این بود که حصر را برساند، و بفهماند کار قبض روح تنها کار خداوند است. آن وقت اگر این آیه را «قُل یتوفّاکم ملک الموت الّذی و کلّ بِکم» (سجده/۱۱، و آیه‌ی «حَتَّی إذا جَاء أحدَکُم الموتُ تَوَفَّتهَ رُسُلُنا» انعام/۶۱، ضمیمه شود، و هر سه آیه را با هم در نظر بگیریم، این پیام و معنا بدست می‌آید که: اصل و اساس در گرفتن جان‌ها، کار خداوند است، ولی خداوند، مأموریت انجام آن کار را به «ملک‌الموت» واگذار نموده است، و همچنین کار فرستادگان خداوند در آیه‌ی (۶۱) سوره‌ی انعام، که یاران و همکاران «مَلَک‌المَوت» هستند، و با اجازه او کار را انجام می‌دهند، باز این کار هم به امر و دستور خداوند صورت می‌گیرد.

در قسمت دوّم آیه، بعد از اشاره به مرگ «صغری» که همان خواب است؛ اشاره به مرگ واقعی، یعنی قطع علاقه‌ی روح به بدن است. چون بعد از مرگ، دیگر روح به کار تدبیر بدن و دخل و تصرف در آن نمی‌پردازد، و مراد به کلمه‌ی «موتِها» مرگ بدن‌‌هاست، چون روح‌ها فناپذیر نیستند، و می‌توانیم مضافی را در آیه‌ی تقدیم بگیریم «الله یتوفی الانفس حین الموت ابدانیها» چون عین همین حرف در کلمه‌ی (منامها) می‌آید، در واقع روح نمی‌خوابد،‌ بلکه این جسم و بدنهاست که به خواب می‌رود، پس در اینجا نیز یا باید بگوییم: تقدیر «فی منامِ ابدانِها» است، و یا به مجاز عقلی قائل شویم.

۳- «فَکَیْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمْ الْمَلَائِکَهُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ» ‏ محمد‏/۲۷

« حال آنان چگونه خواهد بود بدان هنگام که فرشتگان مأمور قبض ارواح به سراغشان می‌آیند و چهره‌ها و پشت‌ها (و سایر اندام‌های) ایشان را به زیر ضربات خود می‌گیرند؟»

تصویر نمایشی آیه، صحنه‌ای هراس‌انگیز و خوارکننده‌ای است. آنان در هنگامه جان دادن و مردن هستند؛ هیچ قدرت و هیچ قومی ندارند. ایشان در پایان زندگی‌شان بر این زمین هستند، و در سرآغاز زندگی آخرتشان قرار دارند. این زندگی جدید، با زدن چهره‌ها و پشت‌هایشان می‌آغازد. در دم مرگ و در لحظه‌ی وفات که وقت تنگنا و لحظه‌ای گیرودار و اندوه وهراس است، کتک زدنشان آغاز می شود.

این آیه نتیجه‌گیری مطالب و آیات دیگری در این مورد است، و معنایش چنین است، این است حال و وضع آنان در امروز، که بعد از روشن شدن هدایت و انتخاب مسیر گمراهی و سرکشی هر چه می‌خواهند بکنند، امّا بنگر در هنگامی که ملائکه جانشان را می‌گیرند، به صورت و پشتشان می‌کوبند چه حالی دارند.

– آیاتی که در مورد فرشتگان و ملائکه‌ی و «قبض روح» بحث می‌کنند، تنها به این آیات منحصر نمی‌شود؛ بلکه آیات ۶۱و۶۲و۹۳/انعام و۵۰/أنفال، نیز در مورد همین موضوع بحث می‌کنند که در آیات ۶۱ و ۶۲ و ۹۳/ انعام – ۲۷/ محمد و ۵۰/انفال ملائکه‌ی قبض ارواح را به صورت جمع ذکر نموده است. و در آیه‌ی ۱۱/ سجده، این کار را به «عزرائیل» و در آیه‌ی ۴۲/زمر، این عمل را به خداوند نسبت می‌دهد.

– ابن کثیر در تفسیر آیه‌ی انعام/۶۱ از ابن عباس (رض) نقل می‌کند که «ملک‌الموت» یا «عزرائیل» خود دارای یاران و دستیارهای دیگری است که به هنگام جان انسانها با او همکاری می‌کنند. تفسیر«الکبیر» نیز می‌گوید: درآیه‌ی ۴۲/زمر «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا»: خداوند به هنگام مرگ انسان‌ها، ارواح آنها را می‌گیرد. و در آیه‌ی ۱۱/ سجده می‌گوید: ‏ «قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ» : بگو فرشته‌ی مرگ جان شما را می‌گیرد. و در آیه‌ی ۲۷/محمد نیز می‌فرماید: ‏ «تَوَفَّتْهُمْ الْمَلَائِکَهُ» : و در این آیه‌ی (۶۱/انعام) نیز می‌فرماید: ‏ «تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا» : فرستادگان ما جان آنها را می‌گیرند. ظاهراً این سه تعبیر متناقض به نظر می‌رسند. ولی در پاسخ می‌گوییم: «قبض روح» و گرفتن جان انسان‌ها در حقیقت با قدرت خداوند صورت می‌گیرد؛ و در دنیا این کار به مَلَک‌المَوت (عزرائیل) واگذار شده که دارای یاران، خادمان و یاورانی است امّا مسؤول و مأمور اصلی همان عزرائیل است.

نتیجه گیری:

۱- در آیات مورد بحث و آیات دیگر، نقش قبض روح، با چهار بیان و لفظ مجزا بیان شده‌اند:

– ملائکه به صورت جمع، درآیه‌ی ۲۷ سوره‌ی محمد؛

– ملک‌الموت به وکالت از طرف خداوند، سجده/۱۱؛

– رُسُل و فرستادگان خداوند، در سوره‌ی انعام/۶۱؛

– اختصاص امر قبض روح به «الله» به صورت صریح، در سوره‌ی زمر/۴۲؛

در آیه‌ی (۱۱) سوره‌ی سجده، وکالت امور قبض روح از طرف خداوند، به مَلَک‌المَوت، کلمه‌ی «وکالت» دارای بار معنایی خاص است، که در عرف اقوام گذشته و ملل امروزی، جایگاه خاص داشته و محلی ارزشمند از نظر حقوقی، به خودش اختصاص داده است.

راغب اصفهانی کلمه‌ی وکیل را این گونه تعریف می‌کند:

«التَّوکیلُ، انْ تَعتَمدَ علی غیرُک و تجعَلَهُ نائباً عَنکَ …» بر گماشتن، اعتماد به کسی، و کسی را در انجام کاری نائب و جانشین قراردادن است.

در فرهنگ مُعین هم به این معنی آمده است. توکیل، برگماشتن، وکیل کردن کسی را، اجرای کاری را بعهده شخصی واگذاشتن

گاهی امر وکالت به کسی یا به کسانی واگذار می‌شود ولی موکّل حق تعیین سرپرستی امر را برعهده دارد. حال، در اینجا امر «قبض روح» در اختیار و اختصاص به قدرت الهی است، و آن را به موکلش که همان «مَلَک‌المَوت» است، واگذار نموده است. و این کار، کار منطقی و امری است جای هیچ شبهه و تردیدی نمی‌باشد. در اینجا ملک‌الموت سرپرستی تیمی را بر عهده دارد، که کار آنان قبض روح انسان‌ها است.

این آیه چارچوب و پلان کلی برای سایر آیات دیگر را محرز و مشخص می‌کند، چون این مأموریت به عزرائیل واگذار شده است، حال او خود شخصاً کار را انجام دهد؛ چنانچه در آیه‌ی (۱۱) سوره‌ی سجده؛ آمده؛ یا سرپرستی تیمی را بر عهده داشته باشد، که در آیات (۲۷) سوره‌ی محمد و (۶۱) سوره‌ی انعام آمده است.

۲- در آیه‌ی (۴۲) سوره‌ی زُمر، که اشاره به بیان (عمر و اجل انسان است،) مورد اشاره است، یعنی در جاهای دیگری که مسؤولیت قبض روح به ملائکه و فرشتگان واگذار شده است، اعلام پایان عمر و سررسید عمر آنان، در اختیار خداوند است، در آیه‌ی (۴۲) اشاره به این موضو ع است. نکته‌ی دیگری که در این آیه جای بحث و اشاره است، این است که در هر شرایطی حیات انسان در قبضه‌ی قدرت و تصرف خداوند است و اعلام می‌کند، حیات و ممات شما در اختیار اوست و اگر او بخواهد از خواب بیدار نمی‌شوید.

۳- در آیه‌ی (۱۱) سوره‌ی سجده، اشاره به وکالت مأموریت است.

– در آیه‌ی (۲۷) سوره‌ی محمد، اشاره به قدرت خداوند در تعریف حیات است.

– و در آیات دیگر انجام مأموریت توسط ملائکه و فر شتگان الهی، است. و هیچ تناقضی در مفهوم و دلالت آیات وجود ندارند.

منابع ومراجع:

۱ـ تفسیرفی ظلال، دکترمصطفی خرم دل،نشراحسان، سال۱۳۸۷

۲ـ تفسیرنور، دکترمصطفی خرم دل، نشراحسان، سال۱۳۸۶

۳ـ تفسیرالمراغی، مصطفی مراغی، داراحیاءالتراث العربی، بیروت

۴ـ تفسیرالمنار، رشیدرضا، دارالفکر، بیروت

۵ـ تفسیرالمیزان، محمدحسین طباطبایی، محمدجواد حجتی‌کرمانی، نشرفرهنگی رجاء۱۳۶۶

۶ـ تفسیر الکبیر، امام فخر رازی، المکتبه التوفیقیه، قاهره، ۲۰۰۶

۷- مفردات راغب اصفهانی، جهانگیر ولدبیگی، نشر آراس، ۱۳۸۹

۸- فرهنگ مُعین

تناقضات قرآنی یا وسوسه‌های شیطانی پاسخ به شبهات وارده بر قرآن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا