بررسی مشروعیت دینی فعالیت جمعی
بررسی مشروعیت دینی فعالیت جمعی
نویسنده: مصطفی محمد طحان / مترجم: جلیل بهرامی نیا
در برابر ادعای برخی افراد مبنی بر بدعت بودن فعالیت منظم جمعی، لاجرم باید پرسید: آیا فعالیت اسلامی جمعی شرعا" مجاز است؟ اگر پاسخ مثبت است به کدام دلیل؟
اولا"- دلیل از قرآن کریم
• فراخوانی مردم به دیانت، وظیفه ی پیام آوران الهی است؛ چنان که خداوند می فرماید:
(وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ)نحل/۳۶
«ما به میان هر ملّتی پیغمبری را فرستادهایم ( و محتوای دعوت همه پیغمبران این بوده است ) که خدا را بپرستید و از طاغوت ( شیطان ، بتان ، ستمگران ، و غیره ) دوری کنید .»
• این مأموریت پس از پیام آوران الهی به امت اسلامی ارجاع شده است:
(کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ)آل عمران/۱۱۰
« شما ( ای پیروان محمّد ) بهترین امّتی هستید که به سود انسانها آفریده شدهاید ( مادام که ) امر به معروف و نهی از منکر مینمائید و به خدا ایمان دارید .»
• فرا خواند مردم به سوی خدا هم، وظیفه ی هر مسلمانی اعم از زن و مرد است. چنان که پیام آور خدا (ص) می فرماید:«هر کس از شما کار ناشایسته و نادرستی را دید باید آن را با دست و اگر نتوانست با زبان اصلاح کند و اگر نتوانست قلبا" اظهار بیزای و آرزوی اصلاح کند و این ضعیف ترین در جه ی ایمان است.»
در پرتو این حدیث، مسلمان دین گستر و دعوتگری که دشواری شرایط، اجازه ی مبارزه ی عملی یا زبانی با ظلم و زشتی را به وی نمی دهد، به پائین ترین درجه ی ایمان متوسل می شود و به جهاد قلبی می پردازد و البته این نوع مجاهده به معنای انکار قلبی صرف و سپس تن دادن به پستی و سازش با درماندگی نیست، بلکه به معنای این است که این انکار، به اندیشه و دغدغه ای بینجامد که مخالف قلبی ظلم به تبلیغ آن بپردازد و افراد مشابه خود را حول آن گرد آورد تا آن گاه که صدای اعتراض به جریانی غالب و بهرمند از اعضای حامی یکدیگر تبدیل شود و به چنان توان مادی ای برسند که بتوانند با آن به انکار عملی و قولی باطل بپردازند و همین ها هستند که جماعت دین خواه، را تشکیل می دهند که هدفش عبارت است از:همسو سازی نیروهای پراکنده ای که به ضرورت ایجاد تغییر قائلند اما به تنهایی توانایی تحقق آن را ندارند. جماعت دین واه توانایی های این گونه افراد را به هم پیوند می دهد تا به جریان غالب و توانی مادی تبدیل شود که بر ظلم و منکر و عاملان آن فائق آید.
«ترویج نیکی ها و منع بدی های هم اولین و برجسته ترین وجه تمایز امت اسلامی است. چنان که در قرآن آمده است:
(کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ)آل عمران/۱۱۰
« شما ( ای پیروان محمّد ) بهترین امّتی هستید که به سود انسانها آفریده شدهاید ( مادام که ) امر به معروف و نهی از منکر مینمائید و به خدا ایمان دارید .»
همان گونه که می بینیم خدای عزوجل در این آیه ی شریفه امر به معروف و نهی از منکر را در ترتیب شمارش، قبل از ایمان ذکر فرموده است. زیرا ایمان، وجه مشترک تمامی امت های دارای کتاب آسمانی است و حال آن که امر به معروف و نهی از منکر، امتیاز امت اسلامی است»۱
• و همین است مفهوم ندای ربان مندرج در آیه ی :
( وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ )آل عمران/۱۰۴
« باید از میان شما گروهی باشند که ( تربیت لازم را ببینند و قرآن و سنّت و احکام شریعت را بیاموزند و مردمان را ) دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند ، و آنان خود رستگارند . »
امام ابن کثیر در تفسیر این آیه می گوید:« مراد از ان آیه این است که علی رغم وجوب دعوت و امر به معروف و نهی از منکر بر تک تک افراد مسلمان، باید گروهی اختصاصا" عهده دار این امر شوند. زیرا پیش شراط تحقق یک امر واجب، خودش نیز واجب خواهد بود».
• و همین است معنای این فرموده خداوند:
( وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَکُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَهٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ )آل عمران/۱۰۳
« و همگی به رشته ( ناگسستنی قرآن ) خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود به یاد آورید که بدان گاه که ( برای همدیگر ) دشمنانی بودید و خدا میان دلهایتان ( انس و الفت برقرار و آنها را به هم ) پیوند داد ، پس ( در پرتو نعمت او برای هم ) برادرانی شدید ، و ( همچنین شما با بتپرستی و شرکی که داشتید ) بر لبه گودالی از آتش ( دوزخ ) بودید ( و هر آن با فرا رسیدن مرگتان بیم فرو افتادنتان در آن میرفت ) ولی شما را از آن رهانید ( و به ساحل ایمان رسانید ) ، خداوند این چنین برایتان آیات خود را آشکار میسازد ، شاید که هدایت شوید . »
امام ابن کثیر در تفسیر این آیه می گوید:« مفهوم عبارت پراکنده نشوید همان توصیه به همبستگی و همگرایی است. خداوند مسلمانان را از هم ستیزی و تفرقه نهی فرموده است و این آیه مصونیت و سلامت مسلمانان را در صورت رعایت اتحاد، تضمین نموده است».
• و همین است معنای این آیه:
(وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ)انفال/۴۶
« کشمکش مکنید ، ( که اگر کشمکش کنید ) درمانده و ناتوان میشوید و شکوه و هیبت شما از میان میرود ( و ترس و هراسی از شما نمیشود ) . »
ابن عباس در تفسیر این آیه فرموده است:«دست خدا با جماعت است».
• و همین است معنای فرموده ی خداوند:
(وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا)کهف/۲۸
« با کسانی باش که صبحگاهان و شامگاهان خدای خود را میپرستند و به فریاد میخوانند ، ( و تنها رضای ) ذات او را میطلبند ، و چشمانت از ایشان ( به سوی ثروتمندان و قدرتمندان مستکبر ) برای جستن زینت حیات دنیوی برنگردد ،»
یعنی اگر شما نیز به سان کافران یار و یاور هم نباشید در مقابل همگرایی و یکپارچگی آنها قطعا" کم می آورید و شکست می خورید.
• و همین است معنای آیه ی:
(قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی)/یوسف/۱۰۸
« بگو : این راه من است که من ( مردمان را ) با آگاهی و بینش به سوی خدا میخوانم و پیروان من هم ( چنین میباشند )»
ابن قیم در تفسیر این آیه از قول فراء چنین نقل می کند:«پیروان من نیز همان گونه که من دعوت می کنم، دعوت می کنند»
• خطاب الهی به امت اسلامی نیز، مخصوصا" در مورد واجبات دینی و ضرورت تلاش برای حاکم کردن شریعت الهی بر زمین، همواره خطاب جمعی است و همه ی مؤمنان را در بر می گیرد:)یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ)
یکی از دستاویزهای مخالفان مشروعیت فعالیت جمعی، برداشت نادرست از این آیه ی شریفه است:
( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ )مائده/۱۰۵
« ای مؤمنان ! مواظب خود باشید ( و خویشتن را از معاصی و گناهان به دور دارید و هوشیار باشید که آلودگیهای جامعه شما را نیالاید ) . هنگامی که شما هدایت یافتید ( و راه خداشناسی را در پیش گرفتید و دیگران را نیز به کار نیک خواندید و از کار بد بازداشتید ) گمراهی گمراهان به شما زیانی نمیرساند ( و نافرمانی دیگران شما را به دوزخ نمیکشاند . چرا که حساب هر کس جدا است و ) بازگشت همه شما به سوی خدا است ، و شما را از آنچه ( در دنیا ) میکردهاید آگاه میسازد ( و هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت ) . »
ابن تیمیه در پاسخ این شبهه چنین می گوید: آیه ی فوق الذکر به هیچ وجه، نه با نهی و نه با صدور اذن، بیانگر ترک امر به معروف و نهی از منکر نیست. چنان که در حدیث مشهوری که ابوبکر بر سر منبر پیام آور خدا(ص) نقل کردند، آمده است: ای مردم شما این آیه را می خوانید و آن را برخلاف مراد اصلی آن تفسیر و معنا می کنید. من از حضرت رسول(ص) شنیدم که می فرمود:«وقتی مردم منکری را ببینند و آن را تغییر ندهند، نزدیک است که خداوند همه ی آنان را مجازات کند.»
یکی دیگر از دستاویزها و بهانه های مخالفت با فعالیت جمعی، هراس از سرکوبی و حمله ی حکومت هاست… چرا که می بیند که حکومت ها انواع آزار و از جمله قتل و حبس و تبعید را در برخورد با فرزندان جنبش های اسلامی مرتکب می شوند. اما باید توجه داشت که شکیبایان و امیدواران به پاداش و خشنودی خداوند، همواره این فرموده ی پیام آور خدا را ترنم و تکرار می کنند که:«سرور شهیدان، حمزه و نیز فردی است که نزد حاکم ستمگری برود و او را از ستم نهی و به رعایت عدالت فرمان دهد و توسط حاکم به قتل برسد.»
ثانیا" –شواهدی از سنت نبوی
• حدیثی که زید بن ثابت مرفروعا" روایت کرده است:
(سه دغدغه هست که قلب هیچ مسلمانی از آن ها بیزار نیست:[۱- دغدغه ی اخلاقی] انجام عمل صرفا" برای رضای خدا،[۲- دغدغه ی سیاسی] نظارت مسئولانه بر عملکرد متصدیان امور،[۳- دغدغه ی اجتماعی] پاسداشت اتحاد و همراهی با جماعت مسلمانان که دعایشان حافظ و پاسدار آن هاست.)
• یا حدیث حذیفه بن یمان از پیام آور خدا که فرمود این که همیشه همراه جماعت مسلمانان و پیشوای آن ها باشی.
• یا حدیثی که حارث بن حارث اشعری مرفوعا" روایت می کند:(من شما را به رعایت پنج امری که خدا مرا به اجرای آن ها فرمان داده است، توصی می کنم: گوش سپردن به سخنان حق، اطاعت و اجرای حق، جهاد در راه خدا، هجرت در صورت لزوم، اتحاد و همبستگی که هر کس به اندازه ی یک وجب از جماعت مسلمانان فاصله بگیرد لباس اسلام را از تن خود درآورده است.
• یا حدیث معاذ بن جبل:(شیطان نیز همانند گرگ گله، گرگ انسان هاست و گوسفند دور از گله و تک رو را می رباید. پس از هم گریزی دوری کنید و همراه جماعت و عموم مسلمانان باشید.
• از طرف دیگر، سیره ی پیام آور خدا(ص) در بنا و تحکیم دولت اسلامی هم قابل توجه است. ایشان در گام نخست در جستجوی یافتن گروهی حامی و پیوستن به جماعتی بود که او را پشتیبانی کند و در تحقق برنامه اش به وی یاری رساند و در همین راستا در موسم حج و دیگر مراسم مشابه، به سراغ تازه واردان به مکه می رفت و می گفت:
(آیا کسی هست که مرا به میان طایفه ی خود ببرد تا پیام پروردگارم را تبلیغ کنم؟!چون قریشی ها نمی گذارند پیام پروردگارم را به مردم برسانم!
و هم چنان به این روش ادامه داد تا این که در نتیجه ی این تلاش ها، مردانی از قبایل اوس و خزرج به لطف الهی به او پاسخ مثبت دادند و او را به مدینه دعوت کردند و در حمایت از دعوتش از بذل جان و مال دریغ نورزیدند.
می دانیم که اقتدا به پیام آور خدا(ص) در روش دعوت، همانند اقتدا به ایشان در سایر تکالیف شرعی واجب است:(وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ)اعراف/۱۵۸«از او پیروی کنید تا به حقیقت برسید»
سوم- گفته های سلف صالح
• جابر بن سمره نقل می کند که عمر بن خطاب در خطبه ی مشهوری که در جابیه ایراد کرد، فرمود:«همگرا و متحد باشید و از تفرقه پرهیز کنید زیرا شیطان با یک نفر است و از دو نفر دورتر است و هر کس که مشتاق سکونت در وسط بهشت است، ملازمت جماعت را پیشه سازد».
• بنا به نقل محمد بن سیرین، به هنگام شهادت حضرت عثمان ابو مسعود انصاری در پاسخ فردی که تقاضای نصیت کرد گفت:« همواره جانب جماعت و عموم مسلمانان را بگیر، زیرا خداوند، امت محمد را بر محور باطل متحد نمی سازد».
• امام شافعی فرمود:« هر کس قائل به گزینه ی مورد نظر اکثریت مسلمانان باشد ملازم جماعت است و هرکس نظری خلاف اکثریت مسلمانان برگزیند، خلاف ضرورت همراه با جماعت عمل کرده است و باید توجه داشت که غفلت و بی اعتنایی به حق، کاملا" در موارد واگرایی و تفرقه است».
• امام ابن تیمیه در تثبیت و تأکید مشروعیت فعالیت جمعی سازمان یافته می گوید:«واژه ی زعیم همان واژه های کفیل، قبیل و ضمین است. خداوند می فرماید:
(وَلِمَن جَاء بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ وَأَنَاْ بِهِ زَعِیمٌ)یوسف/۷۲
« و من شخصاً این پاداش را تضمین میکنم .»
لذا هرکس متصدی ریاست گروهی شود، او را زعیم می نامند و اگر تصدی و مدیریتش بر امور خیر و پسندیده باشد، قابل ستایش و در غیر این صورت قابل نکوهش است.
راس حزب هم رأس همان طایفه ای است که حزب تشکیل داده است. اگر تشکیل دهندگان یک حزب، بی کم و زیاد حول اوامر خدا و پیام آورش گرد آمده باشند، اهل ایمانند و حقوق و وظایف و پاداش و کیفر خود را خواهند داشت. اما چنان چه بر آن حد و حدود بیفزایند و یا از آن بکاهند. مثلا" به حق و یا ناحق نسبت به اعضای حزب تعصب ورزند و یا افراد خارج حزب خود را فارغ از عملکرد درست یا نادرست آن ها و صرفا" به علت عدم عضویت در حزبشان، ناحق و قابل اعتراض بدانند، این دیگر مصداق هم ستیزی و تفرقی است که مورد نکوهش خدا و پیام آور اوست که مسلمانان را به همگرایی و ائتلاف توصیه کرده و از هم ستیزی و اختلاف منع نموده اند و همچنین جامعه ی اسلامی را به همکاری در کارهای نیک و پاک رفتاری، امر و تشویق و از همیاری در موارد گناه و ستم تحذیر کرده اند».
• صحابه و سلف صالح این مفهوم را به صورت کامل درک و فهم کرده بودند و لذا به دعوت فردی اکتفا نکردند بلکه گروه هایی برای دعوت مردم به سوی خدا تشکیل دادند و به صورت جمعی به تکاپو پرداختند.
از جمله ی اینان می توان به صحابی قریشی هشام بن حکیم بن حزام اشاره کرد که زهری در معرفی او می گوید:
«وی همراه با افرادی که به همراه داشت، امر به معروف می کرد». چنان که ملاحظه می شود وی جماعتی آمر به معروف تشکیل داده بود و این دلیلی است بر صحت این که امر به معروف باید به وسیله و پشتوانه ی یک گروه صورت گیرد و هرگاه گروه تشکیل شد، دعوت به ساب می آید.
• سلف صالح ما پرهیز از فعالیت جمعی به بهانه ی احتمال وقوع در فتنه از جمله ابتلا به ریا، تعصب، غرور و…را نادرست دانسته اند. در این زمینه، تابعی کوفی عامر شعبی نقل می کند که شماری از مردان کوفه از شهر بیرون رفتند و در جایی نزدیک آن به عبادت پرداختند. خبر این موضوع به عبدالله بن مسعود که رسید، رهسپار اقامتگاه آنان شد و مورد استقبال شادمانه ی آنان قرار گرفت. از ایشان پرسید: انگیزه ی شما از چنین اقدامی چه بوده است؟! پاسخ دادند: دوست داشتیم به دور از غوغای اجتماع به عبادت و نیایش بپردازیم! ابن مسعود گفت: اگر شما کناره بگیرید، پس چه کسی به مبارزه با دشمنان بپردازد؟!
برخیزید که که تا باز نگردید دست بردار نخواهم بود!
• این هم عبدالله بن مبارک، دعوتگر مجاهد و نستوه که به دوست پارسا و عابدش فضیل بن عیاض که در مکه اعتکاف و انزوا گزیده و جهاد را ترک کرده بود، اعتراض می کند و در نامه ای بر وی نهیب می زند که:
ای عابد حرمین، اگر ما را می دیدی در می یافتی که تو با عبادت بازی می کنی. زیرا می دیدی که اگر عابدان، گردن و محاسن خود را با اشک هایشان خضاب می کنند، گردن های ما با خون هایمان رنگ آمیزی می شود!
چهارم- فعالیت جمعی در نظر دعوتگران معاصر
• سید قطب از فعالان اسلامی می گوید:
«نقطه ی شروع دعوت در زمان کنونی همان نقطه ی شروع در آغاز آشنایی مردم با دین اسلام است… یعنی این که در گوشه ای از جهان مردمانی پیدا شوند که دین ق را بپذیرند و شهادت دهند که خدایی جز الله حقانیت ندارد و محمد پیام آور خداست و سپس حاکمیت و قدرت و حق تشریع را دربست به آفریدگار یکتا واگذارند و در متن زندگی نیز این عقیده را عملی کنند و سپس برای رهاندن انسان ها، با این ارمغان رهسپار دیگر نقاط جهان شوند».
• امام مودودی هم می گوید:
«برپایی پیشوایی شایسته در زمین خدا، اهمیت گوهرین و جایگاه والایی در نظام فکری اسلام دارد؛ چنان که هر فردی که به خدا و پیام آورش باور دارد و پیرو دین راستین است، جز در صورت بذل حداکثر توان خود برای ریتن زندی در قالب اسلام، دیندار شایسته و پخته ای نخواهد بود و اگر تحقق این آرمان والا، جز با تلاش جمعی میسر نگردد، حتما" باید جماعتی شایسته و نیک رفتار در زمین برپا کند که به اصول حق ایمان داشته باشد و مراقب و محافظ آن ها باشد و در زندگی هدفی جز برپایی نظام حق و اداره ی امور آن با نهایت اهتمام و توجه، نداشته باشد. سوگند به خدا حتی اگر تنها یک نفر مؤمن بر روی کره ی خاکی وجود داشته باشد مجاز نیست که سلطه ی باطل بر خودش را بپذیرد و فقط یک راه فرا رویش خواهد بود و آن این که: تمامی مردم را به شیوه ی زندگی خدا پسندانه فرا خواند که در این صورت حتی اگر یک نفر هم به او پاسخ مثبت ندهد، خود پایداری او بر صراط مستقیم و ادامه ی فراخوانی مردم تا دم مرگ، هزاران بار از ترک راه راست و سر دادن فریادهای مورد پسند جهانیان ویلان در بیابان ضلالت و سرگشتگی، برای وی ارزنده تر و خوش فرجام تر خواهد بود».
• بشیر ابراهیمی الجزایر را ترک می کند و رهسپار مدینه ی منوره می شود تا در مسجد پیام آور خدا آرام گیرد. دوستش عبدالحمید بن بادیس خودش را به او می رساند و می پرسد:
• اگر تو در این جا بمانی پس الجزایر را چه کسی آزاد کند؟! آری، عبارت : اگر شما کناره بگیرید، پس چه کسی به پیکار دشمن برود؟! فریاد مؤمنانه ای است خطاب به همه ی کسانی که در حال گریز از زرمگاه هستند، شاید آن ها را به صحنه ی پیکار باز آورد…آری باید دست به کار شد و جنبید و خروشید و به تکاپو پرداخت که با نشستن و ای کاش گفتن و آرزو کردن، مسلمان هیچ گاه به آرمان مورد نظر نخواهد رسید.
• شکیب ارسلان دعوتگر مسلمان در مقاله ای در مجله ی المسلمون خطاب به فرزندان فلسطین می نویسد:« نوشته های فراوانی از مغرب، جاوا، مصر، سوریه، عراق و فلسطین،
حاوی پیشنهاد برگزاری کنفرانس اسلامی یا انتخاب خلیفه و موضوعاتی از این قبیل به دستم می رسد؛ اما پاسخ همیشگی من این است که: باید از پایین شروع کرد. باید به تربیت افراد همت گماشت.سپس در ادامه ی مطلب می نویسد:«وگرنه تشکیل کنفرانس با مجموعه افراد ناتوانی که نه اراده ی مستقلی دارند و نه توانایی اجرای تصمیمات را دارند، چه سودی دارد؟! آیا موافقی تعدادی صفر را با هم جمع کنیم؟!».
• و اما حسن البناء که زندگی اش مصادف بود با مقطع سخت و دشواری از حیات امت اسلامی… خلافت سقوط کرده بود و استعمارگران در کشورهای مسلمان سرگرم تاخت و تاز بودند! از این رو او چاره ای فرا روی خود نمی دید جز تأسیس جنبشی اسلامی که نیروهای مسلمان در آن گرد هم آیند و اعتماد به نفس و دین خود را بازسازی کنند و برای رهانیدن سرزمین های اسلامی و برپایی حکومت اسلامی به تلاش بپردازند.
اولین نکته ای که بنا روی آن دست گذاشت عبارت بود از: وجوب جدیت و فعالیت، اقدام برای تکوین پس از نهیب و بیدار سازی و تأسیس پس از تدریس. سپس به شرح طرح فوق الذکر پرداخت و تأکید کرد که هر دعوتی باید سه مرحله را طی کند:
• مرحله ی تبلیغ یا ترویج فکر و ایده ی مورد نظر و رساندن آن به توده های ملت.
• مرحله ی تکوین[= پرورش] و گزینش یاوران و آماده سازی سربازان و تشکیل صفوف از میان مخاطبان.
• سوم مرحله ی تنفیذ و اقدام عملی و ثمردهی.
در بسیاری از موارد این موارد سه گانه همپا و هم دوش همند و دعوتگر در عین دعوت وارد عمل و اجرا نیز می شود… اما بی گمان هدف نهایی یا نتیجه ی کامل جز در صورت عمومیت تبلیغ، فراوانی حامیان و استحکام تربیت محقق نخواهد شد.
چکیده بحث
• دین اسلام صرفا" توصیه هایی نظری نیست که مؤمنان به آن ها باور مند باشند و سپس اداره ی جامعه را به دیگران وانهند. سرشت اسلام چنان است که گروهی متحد و فعال ایجاد کند که معتقد به باورهای اسلامی باشد و بلافاصله به جماعتی تبدیل شود که منتهای توانایی خود را برای برپا داشتن شرع خداوند به کار گیرد. بنا به قاعده ی مشهور« شرط تحقق یک امر واجب، خودش نیز واجب است»، جماعت اسلامی نیز که ابزار برپایی اسلام است، همچون خود اقامه ی دین واجب است.
• جماعت اسلامی مطلوب هم جماعتی است که رهیافته و فرمان بر پروردگارش باشد، مأموریت امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهد، همگرا و واجد هویتی ممتاز باشد و با هدفی تعریف شده و در چارچوب سازمان و برنامه ریزی واضح و مشخص حرکت و فعالیت کند… چنان که خدای متعال فرموده است:
( وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ )آل عمران/۱۰۴
« باید از میان شما گروهی باشند که ( تربیت لازم را ببینند و قرآن و سنّت و احکام شریعت را بیاموزند و مردمان را ) دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند ، و آنان خود رستگارند . »
در تفسیر المنار در توضیح این آیه چنین آمده است:
«امت اخص از جماعت و به معنای جماعتی است متشکل از افرادی که نوعی پیوند و یگانگی خاص آن ها را دور هم گرد آورده است که به وسیله ی آن دقیقا" همانند اعضای بدن یک شخص واحدند».
• همراهی با جماعت، عامل مصونیت از همگرایی بر مبنای ضلالت است، چنان که ابن مسعود گفته است:
«با جماعت و اکثریت مسلمانان همراه شوید که امت محمد حول باطل گرد نمی آیند.» همگرایی عامل مصونیت از بیماری هم ستیزی و شکست نیز هست:(لاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ)انفال/۴۶
«کشمکش مکنید ، ( که اگر کشمکش کنید ) درمانده و ناتوان میشوید و شکوه و هیبت شما از میان میرود »
• راه اندازی و همراهی جماعت، از جهتی دیگر نیز لازم است و آن رویارویی با این انبوه هولناک دشمنان دین و سازمان ها و تشکل هایی است که با امکانات فراوان به مبارزه با اسلام مشغولند.
معلوم است که فرد، هر اندازه که توانمند و کوشا هم باشد، توان حمل مسئولیت ها و تکالیف دین برای نیل به اهداف مورد نظر و آرمان های مورد انتظار را نخواهد داشت.
________________________
منبع: اهمیت و مشروعیت فعالیت جمعی / نویسنده: مصطفی محمد طحان / مترجم: جلیل بهرامی نیا /انتشارات: نشر احسان-۱۳۸۶