مروری بر جایگاه اخلاق در اسلام
مروری بر جایگاه اخلاق در اسلام
تهیه و تحقیق: حمزه خان بیگی – اشنویه
مقدمه:
بدون شک ، قرآن کریم تنها برنامه زندگی است که سعادت و خوشبختی را برای هر فرد تضمین میکند، در این اساسنامه که از سوی خالق وآمرانسان تنظیم شده، نیازهای ریز و درشت او برای رسیدن به کمال سعادت وخوشبختی مطرح شده است .
دین اسلام مجموعه ای از عقاید و تعالیم و دستورات عملی می باشد که در قالب تعالیمی هدایت بخش بر قلب پیامبر(ص) از جانب خالق حکیم وحی شده است و نظام اخلاقی را به صورت مجموعه آموزه هایی که راه و رسم زیستن به نحو شایسته و بایسته را در آن ترسیم کرده، بایدها و نبایدهای ارزشی حاکم بر رفتار آدمی را تبیین نموده، ودر نتیجه بخوبی به رابطه تنگاتنگ دین و اخلاق پی خواهیم برد واخلاق را پاره ای ناگسستنی از دین به شمارخواهیم آورد. ازاین رو سخن گفتن از نظام اخلاقی منسوب به اسلام امری موجه وگفت وگودرباره ساختار کلی حاکم بر این نظام امری درخور تامل و اندیشه خواهد بود
قطعاً خاستگاه بنیادین دستورات اخلاقی در اسلام، نه لذتطلبی است و نه سودجویی، نه خرد و نه وجدان، نه عرف و نه جامعه و نه تجدد مآبی، و نه دیگر چیزهایی که مکاتب اخلاقی مطرح کردهاند، بلکه منبع فرامین و ملاک عمل و دستور اخلاقی – در اساس کار – همان وحی الهی است.
بر همین مبنا خیر، آن چیزی است که خداوند فرمان انجام آن را صادر نموده است، و شر و بدی، آن چیزی است که خداوند از آن نهی فرموده است. به عبارت دیگر شریعت اسلام شریعتی است همنوا با سرشت سالم، و موافق با اندیشه بالنده و رشدیافته. و جای شگفتی نیست که قرآن وارستگان و صاحبان اخلاق نیکو را با صفت ﴿لِّأُولِی الْأَلْبَابِ﴾ توصیف میکند، همچنانکه در پایان برخی اوامر و نواهی به همین نکته اشاره میکند، از جمله در این فرموده:
﴿ذَٰلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونََ﴾ [الأنعام: ۱۵۱]
«… اینها اموری هستند که خدا به گونه مؤکد شما را بدانها توصیه میکند تا آنها را بفهمید و خردمندانه عمل کنید».
به همین دلیل میبینیم که اخلاق در اسلام فقط بر فرمان قاطع و تکلیف تعبدی تکیه نمیکند، بلکه بر مخاطبساختن اندیشهها و تحریک وجدانها، در مورد یک نظام اخلاقی قابل فهم و برهانی دارای پیامدهای دنیوی و اخروی مشخص نیز تکیه مینماید؛ از جمله در مورد سفارشهای لقمان به فرزندش:
﴿¢یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاهَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَکَ ۖ إِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ÇÊÐÈوَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍÇÊÑÈوَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ ۚ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِÇÊÒÈ﴾ [لقمان: ۱۷ – ۱۹]
«ای فرزند عزیزم! نماز را چنانکه شاید بخوان، و به کار نیک دستور بده و از کار بد نهی کن، و در برابر مصائبی که به تو میرسد شکیبا باش. اینها از کارهای (اساس و مهمی) است که باید بر آن عزم را جزم کرد و ثابت ورزید. و با تکبر و بیاعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو، چرا که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست نمیدارد. و در راهرفتن اعتدال را رعایت کن و (در سخنگفتنت) از صدای خود بکاه (و فریاد مزن) چرا که زشتترین صداها، صدای خران است».
بنابراین نظام اخلاقی اسلام تنها وعظ و چند تا دستور و حکم نیست که احکام اخلاقی غیر از نظام اخلاقی است.این نظام با شناخت ها شروع می شود و به عشق ها گره می خورد….عظمت این نظام اخلاقی این است که دستور نمی دهد،بلکه تبدیل می کند.
پس ضرورت دارد که در بارهی اساس صحیحی که ممکن است اخلاق انسانی بر اساس آن محکم و استوار، بنا شود، بحث و کاوش کنیم؟ حقیقت این است که این تنها بحث و کاوش علمی نیست، بلکه ضرورتی واقعی از ضروریات روزمره زندگی میباشد. خصوصاً در این عصر پرآشوب که بر ضرورت و اهمیت مسائل اخلاقی افزوده است، قطعاً بحث از چنین اساس اخلاقی از مهمترین و ضروریترین مسائل زندگی به شمار خواهد آمد.
معنای لغوی اخلاق
اخلاق در لغت به معنای طبیعت و سرشت است . دکتر عبدالکریم زیدان در این مورد چنین می فرماید: «اخلاق، مجموعه ای از معانی و ویژگی های مستقر و ثابت در نهان انسان است که در پرتو آن، رفتار در نظرش نیک یا زشت نشان داده می شود و از این رو، فرد یا به انجام آن اقدام می نماید یا از انجام آن خودداری می ورزد.» ( غزالی امام محمد، ۱۹۹۵م،ج۳،ص۴۶)
معنا ومفهوم اخلاق از دیدگاه اسلام
« اخلاق مجموعه ای از اصول و ارزش هایی است که رفتار انسان را تنظیم می نماید، و تعالیم وحی آن ها را تعیین فرموده و جهت تحقق هدف وجود انسان در کره ی خاکی ، اصول و ضوابطی را برای آنها قرار داده است .» (عبدالحلیم محمود، ۱۹۹۰م، ص ۸۵)
امام محمد غزالی در بحث زیبایی راجح به اخلاق می فرماید :«اخلاق، وضعیت و حالت پایدار و استواری در نهان انسان است، که رفتار و کردار آدمی به اسانی – و بدون نیاز به اندیشه و تأمل – از آن فرمان می گیرد . اگر این حالت و وضعیت به گونه یی باشد که کردار و رفتاری که از دیدگاه عقل و شرع شایسته است، از آن سر زند، در این صورت، این حالت و وضعیت به نیک رفتاری قلمداد خواهد شد؛ و اگر کردار صادره از آن زشت باشد، در این صورت، آن حالت به «بدرفتاری» نام گذاری خواهدشد .»(الشرباصی مصری احمد،۱۳۷۹،ص۱۰)
هم چنین امام غزالی می فرماید: «الخُلُق و الخَلق» با هم به کار می روند، گفته می شود:«فُلانً حَسَنُ الخُلُقِ وَ الخَلقِ» یعنی باطن و ظاهر وی نیک وخوب است؛ منظور از « خَلق» همان صورت ظاهری و مراد از «خُلُق» صورت باطنی است .» (الشرباصی مصری احمد،۱۳۷۹،ص۱۰)
جایگاه و اهمیت اخلاق وقوانین آن در اسلام
هر جامعهای برای برقراری استقرار و ثبات نیاز به برخی ضوابط و قوانین اخلاقی دارد که ضایع شدن آنها باعث پاره شدن نخی میگردد که افراد جامعه را بهم پیوند داده است. در این میان اسلام مجموعهای از قواعد و اصول اخلاقی را در این زمینه وضع کرده که هر فطرت و سرشت پاکی در مقابل آنها به پاس احترام خواهد ایستاد..
هم چنین قرآن کریم اساسنامه اخلاقی برای هر فرد مسلم مقرر نموده تا در تمامی مراحل زندگی شخصی عملا تطبیق گردد، مسائلی که در ظاهر بسیار شخصی و خاص فرد است ولی در ساختار سلوکی و رفتاری او بسیار مؤثر و بیانگرو تکوین دهنده ی شخصیت اسلامی و انسانی او میباشند، مواردی از قبیل:
اجازه گرفتن قبل از دخول بر حوزه دیگران: (النور / ۲۷ ـ ۲۹.النور / ۵۸ ـ ۵۹.)، آرام سخن گفتن: (الحجرات / ۲ ـ ۴.)، سلام قبل از داخل شدن: (النور / ۶۱.)، جواب سلام با عباراتی بهتر از سلام: (النساء / ۸۶.)، احترام مجلس: (المجادله / ۱۱.)، سخن شیرین و مؤدبانه: (الإسراء / ۵۳.)، اجازه گرفتن قبل از انصراف: (النور : ۶۲.).
از بین سوره های بزرگ قرآن کریم که حقایق عقیده،برنامه شریعت، راه و رسم انسانیت،مرام ادب و الفبای اخلاق را در لابلای محتوای خود دارد سوره «حجرات» میباشد.
خداوند در این سوره مبارکه در کمال صراحت و وضوح به مسلمانان ارشاد می فرماید:« شیوه زندگی شما با سائر انسانها فرق دارد، یعنی مسلمانان باید در جامعه بشری اسوه و نمونه اخلاق الهی و قرانی باشند، و جامعه اسلامی باید نمادی از عدالت اجتماعی، و درنهایت احترام و ادب با پروردگار عالم، و رسول برگزیده او(ص) و در مقابل سایر انسانها باشد.
از این رو می توانیم این سورۀ مبارک را «سورۀ اخلاق» نامید و این حقیقت را دریافت که درجات ایمان به درجات اخلاق نیک وابسته است چنانچه رسول الله (ص) فرموده اند:
«أَکْمَلُ المُؤْمِنِینَ إِیمَانًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا»(سنن الترمذی) «کامل ترین مؤمنان در ایمان خوشاخلاق ترینشان میباشند».
اخلاق نیکوپیرایه ای نیست که بی نیازی از آن ممکن باشد، بلکه جزو اصول زندگی است که دین آن را می پسندد و صاحبان آن را محترم می شمارد .
هم چنین از ایشان (ص) روایت شده که فرمودند:
«إِنَّ مِنْ أَحَبِّکُمْ إِلَیَّ وَأَقْرَبِکُمْ مِنِّی مَجْلِسًا یَوْمَ القِیَامَهِ أَحَاسِنَکُمْ أَخْلَاقًا» (سنن الترمذی)
«همانا از محبوب ترین و نزدیک ترین شما در مجلس من روز قیامت خوش اخلاق ترین شما می باشد».( الغزالی مصری،۱۳۷۸،ص۲۴)
در سایه نظام اخلاقی اسلام ودر آغوش تعلیم وتربیت پیامبر بزرگ اسلام ومکتب و مدرسه قرآن حکیم چنان نسلی تربیت گردید که به نیکوترین صفات و بهترین اخلاق متصف بودند،وازاخلاق پست وعادات زشت و صفات بد رهائی جستند، وتوانستند در مدت زمان اندکی این دین بر حق را به اقصی نقاط عالم برسانند.
پیامبر اکرم (ص) از همان ابتدای دعوت دینی، نخستین هدف و غایت بعثت خویش را چنین معرفی نمودند:
«إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق» « بدان جهت خداوند مرا به رسالت برگزیده است که مکارم اخلاق را تکامل بخشم و انسان را با اخلاق حسنه بیارایم .»(الغزالی مصری محمد،۱۳۷۸،ص۱۶)
و در مورد دین وشیوه زندگی خود چنین فرمودند:«الدین المعامله» «دین تنها و تنها نحوه برخورد و رفتار با دیگران است.»
از این رو می توان گفت؛ اسلام دین اخلاق پسندیده است، و داعی انسان ها به داشتن اخلاقی نیک بر اساس آموزه های وحی بوده، و به تربیت جامعهی اسلامی بر آن علاقمند و مصرّمی باشد. وخداوند نیز پیامبر خود را چنین تمجید می نماید:
﴿وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾ (قلم /۴) « تو دارای خوی سترگ (صفات پسندیده و افعال حمیده ) هستی.»
بدون شک پیامبر اسلام (ص)در میان یاران خود مَثَل اعلای اخلاق نیکویی بود که آنان را به سوی آن دعوت می فرمود، و او پیش از آنکه با پند و اندرزهای حکیمانه اش نهال اخلاق نیکو و رفتار و کردار نیکو را در نهاد یارانش بنشاند، با اخلاق نیکو وسیرت معطر خویشتن این نهال را می کاشت و آنگاه با اب پند و اندرز بارورش می ساخت .
اساساً اسلام بدین منظورآمده است تا انسان و بشریت را بسوی زندگی درخشان با فضایل اخلاقی و تربیت های نیکو با گامهایی گسترده به پیش ببرد.
چه نیکو گفته است احمد شوقی رحمه الله:
« وَ إنَّما الأُمَمُ الأخلاقُ مَا بَقِیَت فإن هُمُ ذَهَبَت أخلاقُهُم ذَهَبُــوا »
« بی گمان آنچه که ملتها را نگه می دارد اخلاق آنهاست هرگاه اخلاق نیکو از میان آنها رخت بربندد،آنان نیز به دنبال آن از میان می روند.»
دیدگاه دیگران در مورد اخلاق
راستی افکار و تصوراتی که امروز در بارهی اخلاق مطرحند، چیست؟
با تحقیق موشکافانه در مورد نظام اخلاقی انسان معاصر خواهیم دید که این افکار از نقطه نظر پایه و اساس، حاوی دو نوع طرز فکر مختلف است:
نوع اول: افکاری است که بر اساس ایمان به خدا و اعتقاد به معاد و زندگی اخروی پایه ریزی شده است .
نوع دوم: افکاری بر مبنای تفکرات و نظریاتی غیر از دو اعتقاد مزبور.
در مورد نوع اول باید گفت: بر صاحبان دانش وپاک نهاد پوشیده نیست افکاری که براساس ایمان به خدا و زندگی اخروی استوار است طبعاً چنین افکاری بر محور ایمان واعتقادات مردم نسبت به خدا و روز جزا شکل گرفته اند و از نظر حدود با مقتضیات آن موافق خواهد بود،
امروزه می بینیم که مفهوم دین و اوامر الهی به طور کلی دائره بسیار تنگی از شؤون زندگی انسانی، را در برگرفته و عبادتهای معدودی به جای آورده و شعارهای معینی به پا میدارند و از حدود معلومی پرهیز کرده و به پندار خویش تمام آنچه را خدا از ایشان خواسته همین امور مزبور بوده و آن نهایت چیزی است که خداوند در دائره تنگ زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی به آنان امر فرموده است
در حقیقت همین تصور ناقص و غلط ازدین، مانع اصلی تطبیق قواعد اخلاقی در شؤون مختلف زندگی انسان شده است که خداوند درشرائع و ادیان آسمانی تشریع نمودهاند و سبب کاهش تأثیر آنها در نشاط اجتماع انسانی گشته است .
در نتیجه تمام طوائف بشری و جوامع انسانی از هر هدایت و ارشاد الهی در این زمینه بیبهره مانده و خویشتن را از همه قیود اخلاقی رها ساختهاند. در صورتی که شایسته و ضروری بود،همین ادیان الهی که بشر امروزی اعتقاد به آنها را ادعا می کند اصول اخلاقی را برای جامعه انسانی تنظیم و تبیین می کرد .
همچنین کج فهمی و کوتاهی در عمل به مقتضیات ایمان به خدا و روز و جزا، سبب شده است تا افرادی که میخواهند از قیود و چهار چوب نظام اخلاقی خود را رها سازند به آسانی بتوانند گریزگاه ههایی برای خویش بیابند.
اما افراد متدین و کسانی که از نظر اعتقاد و ایمان به مبدء و معاد وضع بهتری دارند، بیشک مردمی با اخلاق نیکو و نفسهای پاک بشمار می آیند و در میان آنها افراد بسیار نیک رفتار با اخلاق پسندیده و کردارهای نیکو، دیده می شوند .
بزرگترین صدمه و ضرری که این افکار ناقص و خرافی درباره دین و سیستم اخلاقی و مسائل معنوی به جهان بشریت وارد کرده اند این است که مردمان پاک و صاحبان اخلاق و خصال نیک را از میدان زندگی و مبارزه کنار زده و آنها را در گوشههای خلوت و دور از اجتماع منزوی نگاه داشته و در نتیجه میدان برای افراد دیگری که دارای اخلاق و خصال پست و صفات رذیلهاند، خالی گشته و گوی و میدان بدون مزاحمت در انحصارآنها قرار گرفته است.(مودودی ابوالأعلی،بی تا، صص۱۶ – ۱۷)
در مورد نوع دوم :
همانطور که دیده می شود نظام اخلاقی در غرب بر پایه افکار مادی و نفی دین وسکولاریسم تدوین وتنظیم شده و همان کسانی که امروز زمام تمدن بشری را در دست گرفته و آن را مدیریت می نمایند اصول و اندیشههای اخلاقیشان عاری از ایمان به خدا و اعتقاد به روز رستاخیز است و بر پایه ایمان به مبدأ و معاد استوار نمیباشد، بلکه آنان سعی میکنند حدود و آثاری را که در اثر دو اصل عقیدتی مذکور در اخلاق مردم به وجود میآید از مبادی اخلاقی شان جدا کرده و قوانین و دستوراتی غیر از آنچه ادیان آوردهاند تنظیم کنند! کبر و غرور آنان را واداشته تا از خود ابتکارو خلاقیت نشان دهند تا فلسفهی اخلاقی نوینی را به وجود آورند و بی نیازی خود را از رهنمودهای الهی در باره اخلاق اعلام نمایند .
اگرچه اکثریت این گروه، ظاهراً معتقد به دینی از ادیان هستند ولی تصور می کنند که دین یک مسئله شخصی بیش نیست و ارتباطی با جوامع بشری نداشته و تنها با فرد سر و کار دارد! به عقیده این گروه دین باید مخصوص احوال شخصیه فرد بوده و تنها منحصر به اعمال و زندگی فردی می باشد، وادعا می کنند در صورتی که ادیان کمترین نفع و کارایی در امور زندگی انسان ندارند چه ضرورتی دارد که در تدبیر شؤون زندگی به هدایت آسمانی ادیان متوسل شویم و در تنظیم امور اجتماعی از آموزشهای الهی هدایت بجوئیم!؟
دیدگاه اسلام در مورد نظام اخلاقی
این واقعیتی انکار ناپذیر است که امروزجهان به طور کلی در معرض تزلزل اخلاقی شدیدی واقع گشته و به آشوب سختی گرفتار آمده و انسان پس از آن که خویشتن را از خدا و رهنمودهای او بینیاز دانست، بالطبع توانایی علمی و عملی پی ریزی اساس محکمی را که آن را زیربنای اخلاقیات فردی و اجتماعی قرار دهد و ساختمان زندگی بهترو مطلوب بر روی آن استوار گرداند، به طوری که اطمینان آور و رضایتبخش باشد، از دست داده است .
بشر امروزهرگز نتوانسته جوابی روشن و قانع کننده برای سؤالات اساسی در زمینه اخلاق پیدا کند و هم چنین خیر و نیک مطلقی که سزاوار است هدف زندگی انسان باشد و تمام کوششها و کردارهایش بر محور آن بچرخد و میزان سنجش اعمال خیر و شر باشد و بر اساس آن نیک و بد و صحیح و ناصحیح را بشناسد، به دست آورد.
زیرا انسان مغرور وسرکش امروز خواسته این مسائل را به تنهائی و بدون بهره گیری از برنامه هدایت ربانی حل کند،هرچند به زعم خویش راه حلهائی را پیدا نموده ، ولی حقیقت این است موج خطرناک ومهلک انحطاط اخلاقی، که امروز دامنگیر زندگی جوامع بشری شده نزدیک است تمام ارکان تمدن و حیات اورا مورد تهدید قرار دهد و نابود سازد وهمه این مشکلات و نابسامانی ها در زندگی فردی و خانوادگی واجتماعی انسان امروزی چیزی جز عوارض و دستآوردهای اندیشههای سست و افکار باطل بشری و دین گریزی او نیست.
محمد قطب در زمینه نظام اخلاقی اسلام و مقایسه آن با نظام اخلاقی موجود درغرب چنین می گوید: « به اعتقاد ما غرب فاقد اخلاقی حقیقی و اصیل است .زیرا اخلاقی که در معاملات وزندگی روزمره غربیان دیده میشودف اخلاقی سودجویانه است که هدفش جلب منفعت در زندگی دنیوی است وبس. غربیان از تاجران زیرک یهود که در دو قرن أخیر بر مقدّرات اروپا مسلط شده بودند، آموختند که اظهار دوستی و مهربانی با «مشتری»،راستی با وی وامانت در رفتارموجب دوام بیشتر بازار وسودشان می باشدتا فریب و دروغ وخلف وعده و…..
لذا خود را به این اخلاق سود آور عادت دادند و فرزندانشان را هم بااین اخلاق به خوبی بار آوردندکه تلاشی حقیقی، بررسی شده و منظم برای آن به عمل آورده شده و می شود،و عملاً در متن زندگی مردم خوش سیما و نیکو می نماید.
ولی اخلاق در اسلام – در صورت صحیحش – ارزش های حقیقی اصیلی است که نه هدف آن سود مادی است و نه بر اساس آن استوار است. وهدفش تنها وفا به «عهد» بسته شده با خداوند است و بر اصل «عبادت» خدا استوار است. و هم چنین جزو ارزش های اصیل مربوط به تمدن به حساب می آیدچون دارای رنگ «انسانیت» است بدون اینکه به جنس یا رنگی منحصر و محدود شده باشداین اخلاق از انسان به اعتبار اینکه انسان – مؤمنی – است صادر می شودو برای « انسان» است حتی اگر بدان چه مسلمانان به آن ایمان دارند، ایمان نداشته باشد .» (قطب محمد،۱۳۷۹،صص ۲۰۰ – ۲۰۲)
بنابراین می توان با شهامت و قطعیت بر پایه تحقیق و کاوش علمی واعتراف همه روشنفکران منصف ادعا کرد تنها قوانینی که صلاحیت دارند زیربنای تدوین نظام اخلاقی قرار گیرند،تعالیم هدایت بخش اسلام است .
اسلام پاسخهای قانعکنندهای را در بارهی تمام پرسشهای اساسی و اصلی فلسفه اخلاق ارائه کرده وضعف و سستی وتناقضاتی که در پاسخهای پیروان فلسفههای مختلف اخلاقی مشاهده میشود، در هیچکدام از پاسخها و راه حلهای اسلامی وجود ندارد .
اسلام با تدوین نظامی پویا در مورد اخلاق،در پی پایهریزی جامعهای پارسا و با تقوا است که حرکات و سکنات آن برای رسیدن به اوج ارزشهای اخلاقی و مثال گرایی است. جامعهای که بشریت میتواند با دیدن آن پروردگار و خالق خود را بشناسد.
ویژگی های نظام اخلاقی اسلام
قرآن کریم ضمن معرفی مفاهیم و ارزشهای عمومی اخلاق در دو مرز نور و ظلمت مانند؛ خوبی و بدی، حق و باطل، زشتی و زیبایی، تقوی و پرهیزکاری، زهد و پارسائی، عدل و انصاف، استبداد و ظلم، از ویژگیهای اخلاقی اسلام سخن گفته، فرق آن را با مکاتب اخلاقی دیگرتبیین نموده، فهم و درک درست و علم و دانش، کردار نیک و گفتار نیکو، را به عنوان روشهایی که ارزشهای اخلاقی را در جامعه پیاده میکنند معرفی کرده، و به شدت با عناصر ویرانگر اخلاقی چون؛ خواهشات نفسانی، شیطان و اهریمن خرابکار، دنیاپرستی و مادیگری در ستیز است.
ویژگیهای ممتاز نظام اخلاقی اسلام عبارتند از:
الف)شمولیت
نظام ارزشی و اخلاقی اسلام، نظامی فراگیر، عام و شامل است. هر محققی اگر پژوهش ساده ای در میان کتب اخلاقی داشته باشد، به خوبی در می یابد که دایره ارزش ها در بسیاری از مکتب ها تنگ و محدود است و عمدتاً منحصر به ارزش های اخلاقی ای است که در محیط اجتماعی مطرح می شود. در بسیاری از مکاتب یا مسأله ارتباط انسان با خدا مطرح نمی شود و یا منحصراً تمامی ارزش ها را در ارتباط انسان با خدا مطرح می کنند و ارتباط با دیگران را ضد ارزش می دانند. اما در اسلام تمامی ارتباطات مناسب و مفید، مورد نظر قرار گرفته اند، ارتباط انسان با خدا، با خلق، با خود، خانواده، جامعه و حتی روابط بین الملل، ارزش های ثابت و معینی دارند؛ یعنی هیچ مسأله ای از مسائل زندگی انسان نیست که تحت پوشش ارزش های اخلاقی اسلام قرار نگیرد.
بنابراین نظام اخلاقی اسلام همه عرصه های حیات انسان را در بر می گیرد. برخی از ادیان جهان نظام اخلاقی خود را به تنظیم بخشی از روابط انسان محدود کرده اند این ویژگی تکلیف اخلاقی افراد را در عرصه های دیگر نامعلوم می گذارد. در حالی که اسلام به همه ابعاد وجودی انسان توجه دارد و تمامی روابط انسان را تحت پوشش هدایت اخلاقی خود می گیرد.
دکتر قرضاوی اندیشمند معاصر درمورد شمولیت نظام اخلاقی اسلام چنین می گوید: «اخلاق اسلامی نه آن چیزی است که نزد برخی مردم با عنوان «اخلاق دینی» معروف بوده و در به جاآوردن مراسم عبادی، پرهیز از خوردن گوشت خوک و نوشیدن شراب و اینگونه موارد خلاصه میشود و دیگر تمام. بلکه اخلاقی است که تمام زندگی را با جوانب و زمینههای گوناگونش در دورن خود جای میدهد.
اخلاق در اسلام به تک تک جوانب گوناگون زندگی انسانی، اعم از: روحی یا جسمی، دینی یا دنیوی، عقلی یا عاطفی، فردی یا اجتماعی اهتمام جدی ورزیده و پیشروترین شیوه رفتار درست و برخورد والا را برای هرکدام از آن جوانب ترسیم کرده است. آنچه را مردم در زمینه اخلاق به اسم دین، فلسفه یا عرف اجتماعی، پراکنده و جدا ساختهاند، قانون اخلاقی اسلام به صورت هماهنگ و یکپارچه گرد آورده و بر آن افزوده است.
۱- نمونههایی از اخلاق اسلامی مربوط به فرد در تمامی ابعاد زندگی فردی:
(الف) در بعد جسمی که ضرورتها و نیازهای ویژه دارد. مانند این فرموده خداوند:
﴿کُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا﴾ [الأعراف: ۳۱] «بخورید و بیاشامید ولی اسراف و زیادهروی نکنید».
و نیز فرموده پیامبر (ص): «مسلماً بدنت هم بر تو حقی دارد» (رواه بخاری و مسلم)
(ب) در بعد روانی که دارای احساسات، انگیزهها و علاقههای خاص خود میباشد:
﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَاyÇÒÈوَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾ [الشمس: ۹ – ۱۰]
«کسی رستگار و کامیاب میگردد که روان خود را پاکیزه و پیراسته دارد و آن را رشد دهد، و کسی نومید و ناکام میگردد که آن را خاموش و آلوده کند».
(ج) و از نظر فکری که استعدادها و محدودیتهای خود را دارد. قرآن میگوید:
﴿قُلِ انظُرُوا مَاذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ [یونس: ۱۰۱]
«بگو نیک بنگرید و بیندیشید که چه چیزهایی در آسمانها و زمین است».
۲- و برخی دستورات اخلاقی اسلام مربوط به خانواده هستند:
(الف) مانند چگونگی روابط بین همسران:
﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا﴾ [النساء: ۱۹]
«و با زنان خود به طور شایسته (در گفتار و کردار) معاشرت کنید، و اگر هم از آنان (به جهاتی) کراهت داشتید (شتاب نکنید و زود تصمیم به جدایی نگیرید) زیرا که چه بسا از چیزی بدتان بیاید و خداوند در آن خیر و خوبیِ فراوانی قرار بدهد».
(ب) و روابط میان والدین و فرزندان:
﴿وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًاÎ﴾ [الأحقاف: ۱۵]. «ما به انسان دستور میدهیم که به پدر و مادر خود نیکی کند».
(ج) در مورد ارتباط میان نزدیکان و خویشاوندان:
﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَىٰ۴﴾ [النحل: ۹۰].
«خداوند به دادگری، نیکوکاری و بخشش به نزدیکان و خویشاوندان دستور میدهد».
۳- و برخی دستورات اخلاقی اسلام مربوط به جامعه میباشد:
(الف) در مورد روش برخورد و تشریفات اجتماعی، مانند:﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّىٰ تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَىٰ أَهْلِهَا ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ﴾ [النور: ۲۷]. «ای مومنان! واردِ خانههایی غیر از خانههای خودتان نشوید تا آنکه اجازه بگیرید و بر ساکنان خانه سلام کنید؛ این کار، برای شما بهتر است تا پند بگیرید!.»
(ب) در زمینه اقتصاد و داد و ستد جامعه:
﴿وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَÇÊÈالَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَÇËÈوَإِذَا کَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَÇÌÈ﴾ [المطففین: ۱ – ۳]
«وای به حال کاهندگان و خیانتورزان، کسانی که وقتی (در معامله) برای خود میپیمایند (یا وزن و متراژ مینمایند) به تمام و کمال و افزون بر اندازه لازم دریافت میدارند. و هنگامی که (در معامله) برای دیگران میپیمایند یا وزن میکنند (و یا متراژ مینمایند) از اندازه لازم میکاهند».
(ج) در زمینه سیاست و نظام قضایی جامعه:
﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِÄ ﴾ [النساء: ۵۸]
«بیگمان خداوند به شما (مؤمنان) دستور میدهد که امانتها را (اعم از آنچه خدا شما را در آن امین شمرده، و چیزهایی که مردم آنها را به دست شما سپرده و شما را در آنها امین دانستهاند) به صاحبان امانت برسانید، و هنگامی که در میان مردم به داوری نشستید این که دادگرانه داوری کنید».
۴- برخی دستورات اخلاقی اسلام در باره جانوران غیر عاقل مانند حیوانات و پرندگان میباشد. همانطور که در حدیث آمده است:
«در رفتار با حیوانات زبان بسته از خدا بترسید، در بارکشی و سواری، و تأمین خوراک، منصفانه و به طور شایسته با آنها برخورد کنید». و در حدیث دیگری آمده است: «نیکی به هر جانوری دارای پاداشی ویژه میباشد».( القرضاوی،۱۹۸۹م،صص۱۱۷ – ۱۲۰)
بدین ترتیب گستردگی و جامعیت اخلاق اسلامی از لحاظ موضوع و محتوای آن به خوبی آشکار میگردد، اما اگر به فلسفه و مرجع الزامکننده اخلاق اسلامی بنگریم، بازهم با ویژگی «فراگیری» روبرو میشویم.
خداوند اسلام را به عنوان برنامه همگانی و جاویدان قرار داده است، و اسلام برنامه راهگشای خداوند است برای تمام مردم از تمام ملتها، طبقات، افراد و تمامی نسلها. استعدادها، تواناییهای روحی، فکری و وجدانی مردم رنگارنگ و گوناگونند و تمایلات و آرمانها و میزان جدیت انسانها غیر یکسان و متفاوتند. بر این اساس، اندیشه اخلاقی اسلام، آنچه را که گروههای دینی و مکاتب فلسفی – آرمان گرایی و واقعنگری – به صورت گزینشی جدا ساختهاند، در زیر چتر دیدگاه اخلاقی و تفسیر خود از مرجع بایدهای رفتاری، گردآوری نموده است، زیرا همه آنچه این مکاتب و اندیشهها گفتهاند ناصواب و کژ نیست، همچنانکه تماماً درست و پذیرفتنی هم نیست، بلکه عیب هر اندیشهای، یکسویهنگری و غفلت از جنبههای دیگر، و گزینشیبودن دیدگاه آن میباشد؛ و این یکسویهنگری، البته لازمه تفکر انسانی و همدوش با وفای آن است، تفکری که محال است بتواند در مورد هیچ مسألهای رویکردی جامع و فراگیر داشته باشد که تمامی زمانها و مکانها، نژادها و افراد، و شرایط و جوانب را در بر گیرد. این چنین نگرشی البته نیازمند احاطه و توانایی خداوندی است آگاه و حکیم.
پس جامعبودن و فراگیری دیدگاه اسلام، دیگر جای شگفتی ندارد، چرا که نه دیدگاهی بشری بلکه وحی و پیام کسی است که از کم و کیف هر چیزی آگاهی کامل دارد.
بنابراین، خداوند قوانین و حکمتهایی در این دین به ودیعت نهاده است که هر آرزو و اشتیاق سنجیدهای را سیر، هر صاحبنظری را قانع، وبا هر تجدد و پدیده نوینی هماهنگی میکند، لذا آرمان گرایی که به خاطر خودِ نیکی، به نیکیها گرایش دارد، در نظام اخلاقی اسلام چیزهایی خواهد یافت که حس آرمان گرایی وی را اشباع خواهند کرد؛ و آن که به معیار سعادت باور دارد، در اندیشه اسلامی قوانینی خواهد یافت که سعادت خود و جامعهاش را عملی خواهند ساخت، و آن که معتقد به مقیاس منفعت – فردی یا اجتماعی – است، هدف خود را در اسلام محقق خواهد یافت، و کسی که به پیشرفت به سوی کمال ایمان دارد، در آن قوانینی خواهد یافت که مقصودش با آنها عملی خواهد شد، و کسی که دغدغه سازگاری با جامعه را در دل دارد، جامعهگرایی وی هم در اسلام برآورده خواهد شد، حتی کسی که معتقد به اهمیت لذتهای حسی است، میتواند در نعمتهای مادی و حسی که خداوند در بهشت برای مؤمنین تدارک دیده است، مقصود خود را بیابد:
﴿وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ﴾ [الزخرف: ۷۱]
«هرچه دل بخواهد، و هرچه چشم از آن لذت ببرد در بهشت وجود دارد».
و بدین ترتیب گوشها، سرودها و آوازهای محبوبشان را خواهند شنید، و دلها به آرامشی که در آرزوی آن هستند، خواهند رسید.
ب) انسجام درونی
به مجموعه ای «نظام» گفته می شود که تمامی اجزاء و عناصر آن با یکدیگر ارتباط و انسجام داشته و همه آنها هدف واحدی داشته باشند. در بسیاری از مکاتب اخلاقی، چنین انسجام و پیوند درونی مشهود نیست؛ مثلاً در نظام های متفاوت، متغیرهایی از قبیل پول داشتن، علم داشتن، قهرمان بودن و امثال آن را به عنوان ارزش تلقی می کنند، در حالی که بین آنها ارتباط و انسجامی مشهود نیست و تنها یک مجموعه ساختگی است. از طرف دیگر، طرح ارزش های جدید و طرد سایر ارزش ها به طور مداوم و تغییر و تحول پیوسته و همیشگی در این مکاتب، از این واقعیت پرده بر می دارد که مجموعه ارزشی آنها، علاوه بر برخوردار نبودن از انسجام، ملاک معقول و منطقی نیز ندارد، بلکه تابع میل و هوس مردم است، اما بین ارزش های اسلامی آن چنان ارتباط معقول و منطقی وجود دارد که می توان این مجموعه را به صورت درختی ترسیم کرد که دارای ریشه ای قوی و مستحکم و تنه ای قدرتمند است. این درخت دارای شاخه های اصلی و فرعی است و جهت حرکت تمامی آنها نیز به سمت بالا است .(شریفی،۱۳۸۴،ص ۴۵)
ج) میانهروی اسلام در اخلاق:
اسلام میانهرو و معتدل است میان آرمان گرایان و ایدهآلیستهای افراطی که انسان را فرشته یا فرشتهآسا میپندارند، و بر همین اساس ارزشها و روشهای فراتر از توان وی، برایش طرحریزی میکنند، و میان واقعگرایان افراطی که او را حیوان یا شبه حیوان قلمداد میکنند، و بر همین اساس رفتاری فروتر از شخصیت و ارزش وی برایش روا میدارند. دسته اول با حسن ظن به فطرت انسانی آن را خیر و نیکی محض به شمار آوردند و اینان با بدگمانی به آن طبیعت بشر را شر و پلیدی خالص برشمردند. در حالی که نظر اسلام در میان این دو گروه، نظری است میانهرو و معتدل.
انسان در نظر اسلام موجودی است مرکب، دارای عقل، شهوت، غریزه حیوانی و روحانیت فرشتگان که راه خیر و راه شر برای وی روشن و معلوم شده است. و از نظر ساختاری و فطری برای پویش هر دو راه مهیا شده است، هم میتواند راه شکر و سعادت را در پیش گیرد و هم راه کفر و شقاوت، در وی به اندازه استعداد پارسایی، استعداد ناپارسایی هم وجود دارد. مأموریت و وظیفه او مبارزه با نفس و پرورش آن است تا این که تزکیه و پاک و پاکیزه گردد:
﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَاÇÐÈفَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَاÇÑÈقَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَاÇÒÈوَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَاÇÊÉÈ﴾ [الشمس: ۷ – ۱۰]
«و سوگند به نفس آدمی، و به آن که او را ساخته و پرداخته کرده است. سپس بدو گناه و تقوا را الهام کرده است (و راه و چاه و حسن و قبیح را توسط عقل و وحی به او نشان داده است) کسی رستگار میگردد که نفس خویشتن را پاکیزه دارد و بپیراید و کسی ناکام و نومید میگردد که نفس خویشتن را (در میان کفر و شرک و معصیت پنهان بدارد و به معاصی) بیالاید».(القرضاوی،۱۹۸۹م،ص۱۳۸)
تکالیف اخلاقی اسلامی قابل اجراست و از سختگیری های طاقت فرسا به دور است در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «احب الدین الی اللَّه الحنیفهٔ السمعه» «محبوب ترین دین در نزد خداوند دینی است که معتدل و آسان گیر باشد. »
و نیز فرمودند:
«انی ارسلت بحنیفیهٔ سمحهٔ» «من به دینی معتدل آسان گیر رسالت یافتم.»
د) واقعبینانهبودن اخلاق اسلامی:
اخلاق و شیوه برخورد اجتماعی در اسلام، اخلاقی است واقعی که این دین با رعایت میانگین توان عموم مردم، و پذیرش ضعف بشری و به رسمیتشناختن انگیزهها و نیازهای مادی و روانی انسان آن را ارائه کرده است.
(الف) اسلام، پذیرش دین را به چشمپوشی و صرفنظر از ثروت و سرمایه و دستکشیدن از امور معیشتی مشروط نکرده است، آنگونه که انجیل از عیسی (ع) نقل میکند که ایشان به کسانی که میخواستند از وی پیروی کنند میفرمود: ثروتت را به فروش بگذار آنگاه از من پیروی کن!
توجه بدین نکته ضروری است آنچه که اسلام از مردم میخواهد نه ترک نعمتها بلکه استفاده خداپسندانه از نعمات به هنگام استفاده از آنها میباشد. اسلام از ما نخواسته که از نعمتها استفاده نکنید! بلکه دستور اسلام این است که از نعمتاستفاده کنید اما عابدانه و شاکرانه نه خودسرانه و تجاوزگرانه، و سفارش میکند که مال را در کف دست قرار بده نه در دل. به نظر میرسد تکرار عبارتهای انجیل و توصیه به ثروتگریزی و دنیاستیزی تحت عنوان زهد و تقوا که در آثار و اقوال برخی مسلمانان دیده میشود ناشی از نادانی و ضعف است نه از بینش و قوت، چرا که زهد حقیقی، ترک اموری است که فایده اخروی ندارد نه ثروت دنیا.
و قرآن هم انجیلآسا نمیگوید: «سرمایهداران و ثروتمندان به قلمرو آسمانها پای نخواهند گذاشت مگر زمانی که شتر از سوراخ سوزن بگذرد!».
بلکه اسلام نیازمندی فرد و جامعه به ثروت را مد نظر قرار داده، و آن را عامل استواری و پایداری زندگی قلمداد نموده است، و دستور داده که در زمینه رشد و توسعه اقتصادی و پاسداری از ثروت و داراییها اقدام گردد و قرآن در بیش از یک موضع، بینیازی و ثروت را منت و نعمت به شمار میآورد، و خداوند [در مقام ذکر نعمتها و الطاف] به پیامبرش میفرماید:
﴿وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ﴾ [الضحی: ۸] «و تو را نیازمند و تنگدست یافت و ثروتمند و بینیازت کرد».
و به یکی از صحابه فرمود: «چه نیکو و زیبنده است ثروت پاک در دست انسان درستکار».(احمد در مسند خود و طبرانی در الکبیر این حدیث را بسند صحیح روایت نمودهاند.)
(ب) نه در قرآن و نه در سنت گفتههای ذیل که در انجیل از قول عیسی (ع) ذکر گردیدهاند وجود ندارد: «دشمنانتان را دوست بدارید… به آنانی که نفرینتان میکنند، آفرین بگویید،… اگر کسی به گونه راستت سیلی زد، گونه چپت را هم برایش پیش ببر… و اگر کسی پیراهنت را دزدید شلوارت را هم به او بده».
این دستورات شاید در مرحلهای محدود و برای اصلاح وضعیتی ویژه جایز باشند، اما هرگز نمیتوانند به عنوان یک شیوه رفتاری همگانی و همیشگی، برای تمامی مردم در تمامی دورانها، محیطها، و شرایط گوناگون پیشنهاد و تجویز گردند. چرا که درخواست دشمن دوستی و آفرینگویی به بدخواهان و نفرینکنندگان، از یک انسان عادی و معمولی بیتردید است فراتر از توانایی وی و تکلیفی است مالایطاق. از این رو اسلام به درخواست عدالتورزی و دادگری در برخورد با دشمنان اکتفا کرده است:
﴿ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ﴾ [المائده: ۸]
«دشمنانگی قومی باعث نشود که شما رفتار غیر عادلانه در پیش بگیرید، دادگری کنید که به تقوا و پرهیزکاری نزدیکتر است».
بر این اساس واقعگرایی اسلام در تشریع درشتی در مقابل بدی، بدون اجازه تجاوزگری و ستیزهجویی، متجلی و آشکار میگردد. با این کار اسلام عدالت و دفع دشمنی و ستم را تثبیت و برقرار ساخته است، اما گذشت و خویشتنداری و بخشش بدکار را هم مورد تشویق و ستایش قرار داده است، تا آنجا که به عنوان جوانمردی و کاری شرافتمندانه و ستودنی و نه فریضهای الزامی مطرح گردد. این امر در این فرموده خداوند کاملاً آشکار میباشد:
﴿(وَجَزَاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِّثْلُهَا ۖ فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ﴾ [الشوری: ۴۰]
«کیفر هر بدی، کیفری همسان آن است، اگر کسی (به هنگام قدرت برای هدایت گمراهان و استحکام پیوندهای اجتماعی، از بدکار) گذشت کند و صلح و صفا به راه اندازد، پاداش چنین کسی با خداست، خداوند قطعاً ظالمان را دوست نمیدارد».
یا میفرماید:
﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ ۖ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِّلصَّابِرِینَ﴾ [النحل: ۱۲۶]
«هرگاه خواستید (مجرمان و قانونشکنان را) مجازات کنید، تنها بدان اندازه کیفر دهید که به شما تعدی و آزاررسانی شده است (و از حد آن فراتر نروید) و اگر شکیبایی پیشه ساختید (و به خاطر خدا مجازات نکردید) قطعاً این شکیبایی برای شکیبایان بهتر خواهد بود».
(ج) از جمله جلوههای واقع گرایی نظام اخلاقی اسلامی این است که این نظام تفاوتهای فردی و عملی میان مردم را به رسمیت شناخته و مد نظر قرار داده است. چه همه مردم از لحاظ توان ایمانی، پایبندی به فرمانهای خداوند و دوریگزیدن از نواهی او، و نیز از نظر وفاداری به ارزشها و آرمانهای والا در یک سطح نیستند؛ همانگونه که حدیث مشهور جبرئیل اشاره میکند، دینداری دارای سه مرتبه است: مرتبه اسلام، مرتبه ایمان، و مرتبه احسان که بالاترین آنها میباشد. و هر مربتهای طبعاً افراد خود را دارد.
آن چنانکه اسلامپژوهان میگویند هرگاه واژههای ایمان و اسلام هردو به صورت جداگانه در یک جمله آورده شوند، مقصود از ایمان: عمل قلب، شخصیت درونی، جنبه اعتقادی و بینشی و صفات روحی، و مقصود از اسلام: شخصیت برونی، جنبه رفتاری، و عمل اندامهای حتی فرد میباشد و ایمان و اسلام مانند روح و تن هستند.
همچنین در یک تقسیمبندی دیگر، آنگونه که قرآن میفرماید؛ مسلمانان سه دستهاند: آنهایی که به خود ستم میکنند، میانهروان، و پیشتازان در نیکیها.
جفاپیشگان خودستیز آنهایی هستند که کمکاری میکنند، برخی واجبات را ترک میکنند و مرتکب برخی کارهای حرام میگردند.
میانهروان کسانی هستند که به انجام تکالیف و دوری از کارهای حرام اکتفا میکنند، و در عین حال به انجام امور مستحب و دوری از مکروهات بیتوجه هستند.
پیشتاز در نیکی هم کسی است که علاوه بر انجام واجبات، سنتها و مستحبات را هم رعایت میکند، و دوری از امور شبههناک و مکروه را هم به ترک کارهای حرام میافزاید. فراتر از این، چه بسا که به منظور نیفتادن در ورطه حرام و مکروه از برخی کارهای حلال هم چشمپوشی میکند.
این فرمایش خداوند در سوره فاطر به همین دستهبندی اشاره میکند:
﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا ۖ فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ﴾ [فاطر: ۳۲].
«(ما کتابهای پیشین را برای ملتهای گذشته فرستادیم و) سپس کتاب (قرآن) را به بندگان برگزیده خود (یعنی امت محمدی) عطاء کردیم. برخی از آنان به خویشتن ستم میکنند، و گروهی از ایشان میانهروند، و دستهاز ای ایشان در پرتو توفیقات الهی در انجام نیکیها پیش تازند. این (سبقت در خیرات) واقعاً فضیلت بزرگی است».
این آیه ارزشمند، گروههای سهگانه فوق را – با تفاوت مراتب و درجههایشان – جزو آن امتی میشمارد که خداوند از میان بندگانش آن را انتخاب فرموده، و کتاب آسمانی را به آن سپرده است.
(د) نکتهای دیگر در تکمیل این مفهوم، و آن این که نظام اخلاقی اسلام، پارسایان را مکلف نساخته است که همانند فرشتگان، بری از هرگونه عیب و نقص، و معصوم از هر گناهی باشند، بلکه در ارزیابی این نظام، انسان متشکل از گِل و روح است و در این صورت اگر روح گاهی وی را تعالی بخشد؛ گِل نیز هر بار وی را پایین میآورد. و برتری نیک مردان و وارستگان فقط در توبه و بازگشت به سوی پروردگار میباشد [نه در عدم ارتکاب گناه]، همانطور که خداوند در توصیف آنها میفرماید:
﴿وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ﴾ [آل عمران: ۱۳۵]
«(پارسایان) کسانی هستند که چون دچار گناه (کبیرهای) شدند و یا (با انجام) گناهان صغیره) بر خویشتن ستم کردند به یاد خدا میافتند، (و وعده و عید، و عقاب و ثواب و جلالت و عظمت او را پیش چشم میدارند و پشیمان میگردند) و آمرزش گناهانشان را خواستار میشوند – و جز خدا کیست که گناهان را بیامرزد؟ – و آگاهانه کاری را که انجام دادهاند، ادامه نمیدهند و تکرار نمیکنند».
(هـ) و بالاخره از نشانههای واقع گرایی اخلاق اسلامی این است که شرایط اضطراری و استثنایی همانند جنگ را مد نظر قرار داده است، و به خاطر آن کارها و اموری را مجاز اعلام نموده که در حالت صلح و برقراری آرامش غیر مجاز هستند، از جمله: تخریب اماکن و ساختمانها، سوزاندن درختها و…، و نیز دروغگویی و وارونهنمایی به منظور فریب و منحرفساختن افکار دشمن در مورد حقایق لشکر اسلام، شما نفرات، جنگافزارها و تاکتیکهای عملیاتی آن. چرا که جنگ – همانگونه که در حدیث هم آمده است – نیرنگ و ترفند است.(القرضاوی، ۱۹۸۹م،صص۱۶۵ – ۱۶۷)
هـ )وجود مراتب در ارزشهای اخلاقی اسلام
یکی دیگر از ویژگی های نظام اخلاقی اسلام این است که ارزش ها دارای مراحل و مراتبی هستند، در حالی که در بسیاری از مکاتب اخلاقی ارزش را دارای یک مرحله می دانند. یعنی در هر کاری امر دایر است بر این که یا آن کار ارزش دارد و یا ندارد. مثلاً در مکتب کانت، اگر انجام کاری فقط برای اطاعت از حکم عقل و ندای وجدان باشد ارزشمند است، اما اگر اطاعت از حکم عقل، همراه با ارضای عواطف باشد، دیگر ارزشی نخواهد داشت، بنابراین، فداکاری مادر برای فرزندش، از آنجا که برای ارضای عواطف مادر است، عملی بی ارزش است. در حالی که در دین اسلام هر یک از این رفتارها مرحله ای از ارزش را دارا است.
بنابراین، اسلام برای ارزش ها مراحلی را قائل است. دسترس به بعضی از مراحل آن برای عموم میسّر است، اما رسیدن به مراحل بالا و بالاتر برای همه انسان ها میسّر نیست و این منحنی هر چه بیشتر به طرف بالا صعود کند، از بالا روندگان آن کاسته خواهد شد.
مراتب ارزش اخلاقی در مکتب اسلام طیف وسیعی از ارزش ها را شامل می شود که می توان برای آن مراحلی را تا بی نهایت قائل شد، در حالی که ارزش ها در سایر مکاتب، فقط در دو دسته، یا در حد بسیار عالی و محدود یا در حد گسترده و یکسان برای همه، مطرح می شوند؛ به عنوان مثال، ترحم بر کودک یتیم، کمک به نابینا و لبخندی مهربانانه به روی انسانی نیازمند، مرحله ای از ارزش را تشکیل می دهند .(شریفی،۱۳۸۴، ص۷۵ )
و) غایت گرایی
از ویزگیهای دیگرنظام اخلاقی اسلام، غایت انگار است،نه وظیفه گرا. این گفته ممکن است در ابتدا، تعجب انگیزباشد، اما دلیل بر این مدعا این است که در متون دینی ما (اعم از آیات و احادیث نبوی) در مقام تشویق و دعوت به انجام کارهای خیر، بر این نکته تاکید شده است که این کارها موجب سعادت،آسایش، اطمینان، فلاح، فوز و مانند آن می گردد. یعنی اینکه این کارها بایستنی است و انسان باید به انجام آنها اهتمام ورزد، چرا که موجب سعادت او می گردد، و این عین غایت انگاری است. انسان به عنوان موجودی مختار و آگاه در افعال خودغایت داشته هر کاری را به هدفی و برای برآوردن غرضی انجام می دهد.
با توجه به آیات قرآن کریم معلوم می گردد غایت نهایی و مطلوب بالذات انسان در کارهای اخلاقی سعادت، فوزو فلاح نهایی است که اشاره به برخورداری او از بالاترین سرورها و شادابی ها به لحاظ کمی و کیفی دارد.
راستی در مکتب اخلاقی اسلام، غایت چیست؟
با مراجعه به متون دینی استنباط می شود که غایت در این نظام، لذت است، اما نه لذتهای حسی دنیوی که ناپایدار، سطحی و توام با رنجها و آلام فراوان است، بلکه لذتهای پایدار، عمیق و خالی از هرگونه رنج و سختی. با مروری بر آیات کریمه قرآن روشن می گردد که خداوند از انسان خواسته خود را در لذتهای دنیوی که گذرا و همراه با رنجهای فراوان و بسیار پایین مرتبه و دون هستند محدود نساخته وبه آخرت و نعمتهای جاودانه آن نظرتام داشته باشد .
از منظر قرآن، بالاترین لذت و سروری که برای انسان حاصل می گردد، لذت حاصل از انس با خدا، قرب به او ونظر به جمال و جلال الهی است. «و رضوان من الله اکبر.»
ازاین رو می توان گفت: غایت در نظام اخلاقی اسلام قرب الی الله است، یعنی مصداق آن مفهوم غایی، قرب الهی است. باید توجه داشت که نظام اخلاقی اسلام به لحاظ غایی، ثنوی نیست، هدف یک چیز است و آن سعادت نهایی است و این حقیقتی است که مفاهیم عدیده ای بر آن دلالت می کند، مفاهیم متعددی که به عنوان غایت نهایی در نظام اخلاقی یاد می شود،
غایت در اخلاق اسلامی خیر وسعادت اخروی است، نه منافع دنیوی. در قیاس با منافع دنیوی،نظام اخلاقی اسلام غایت گرا نیست، بلکه ارزش گرا وفضیلت خواه و به تعبیری وظیفه گراست .به عبارتی چون نظام اخلاقی اسلام مبتنی برانسان شناسی خاصی است و گستره وسیعی برای حیات وکمالات انسانی می بیند، منافعی که بدان نظر دارد، کمال وسعادت اخروی انسان است که در پرتو قرب الهی حاصل می شود. این غایت، یعنی کمال انسان، با انجام اعمالی که ملایم بانفس متعالی انسان است، تحقق می یابد، ازاین رو، نظام اخلاقی اسلام در مقام توصیه و دستور و ارائه برنامه، همچون وظیفه گرایی که به هیچ غایت مادی و منفعت دنیوی نظر ندارد،توصیه می کند .
به تعبیری دیگر، امانتداری، راستگویی و مانند آن به لحاظ ویژگی های خاص خودشان و با قطع نظر از سود و زیان دنیوی مترتب بر آنها در نظام اخلاقی اسلام خوب و پسندیده اند، چون این افعال با ویژگیهایی که دارند، به گونه ای هستند که گرایشهای متعالی انسان، او را به سوی آنها فراخوانده، آنها را اموری خوب و بایستنی معرفی می کند، در اسلام، انسان اهل فضیلت کسی است که راست بگوید هرچند به زیان او تمام بشود، بخشش کند،هرچند او را در محرومیت قرار دهد، یعنی این امور با قطع نظراز سود و زیان دنیوی مترتب بر آنها ارزش اخلاقی هستندهرچند در هرحال خیر اخروی خود را به همراه می آورند.
ز) عقلانی و وحیانی بودن نظام اخلاقی اسلام
نظام اخلاقی اسلام عقلانی وحیانی است. بدین معنا که هم خرد و اندیشه انسان و هم پیامبران الهی بدان دعوت می کند که از این امر گاهی به فطری بودن دین نیز تعبیر می شود. متکی بر وحی بودن باعث می شود راهنمایی های اخلاقی آن مصون از خطا باشد. احکام اخلاقی در حقیقت راه های تحقق کمال انسان را تبیین می کند یعنی در واقع هر دستور یا رهنمود اخلاقی که بیان می کند با انجام درست آن به کمال وجودی خود نزدیک تر شده ودر صورت ترک فلان عمل اخلاقی زشت از دوری نسبت به کمال خویش مصون می مانیم
تعالیم کلی دین اسلام و احکام اخلاقی آن، باگرایشهای فطری انسان هماهنگ و همنواست. اگراسلام ما را به ترک تعلقات دنیوی و توجه به خدا و آخرت وارزشهای معنوی فرا می خواند، عقل حسابگر نیز، که همواره سود و زیان و مصالح و مضار انسان را در نظر می گیرد و انسان را به انجام کارهایی که بیشترین سود و کمترین زیان را برای اودارد، دعوت می کند، وآن فراخوان وحیانی را تایید می کند.صریحا می توان گفت که اسلام تنها از ما خواسته است که عاقل باشیم و عاقلانه عمل کنیم. انسان عاقل و خردمندهرگز آخرت را به دنیا نمی فروشد و جهان ابدی، لذایذ معنوی و لقای خدا را بالذایذ ناچیز و بی مقدار دنیوی مبادله نمی کند. ازاین روست که می گوییم نظام اخلاقی ما عقلانی – وحیانی است، و البته این امربه هیچ وجه به معنای بی نیازی انسان از وحی برای رسیدن به کمال و کافی بودن عقل نیست، که شرح آن مجالی دیگر را می طلبد
ح) گستردگی وغنای منابع اخلاقی در اسلام
منابع اخلاقی اسلامی غنی و گسترده است، قرآن سرچشمه زاینده معارف اخلاقی است.احادیث و سنت نبوی و سیره عملی زندگی پیامبر اکرم(ص) و شاگردان ممتاز مدرسه دعوت ایشان، تفسیر عملی گویایی بر آیات نورانی قرآن هستند که شرایط و چگونگی تطبیق معارف کلی اخلاقی اسلام رادر موقعیت های گوناگون زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی به ماآموزش می دهند.
ط)قابلیت تطبیق در شرایط زمانی و مکانی مختلف
این ویژگی از برجسته ترین جنبه های اخلاق اسلامی است زیرا هر نظام اخلاقی در صورتی پاینده و برقرار می ماند که به نیازهای اخلاقی انسان بهتر پاسخ دهد. این نیازها در عین ثباتی که در همه زمان ها و مکان ها دارند همراه با شرایط و ویژگی های هر عصر و هر مکان مصادیق و مظاهر گوناگونی می یابند. اخلاق اسلامی به جهت آن که معطوف به نیازهای اخلاقی انسانی است، جنبه ثابت و پاینده ای را در خود دارد و در طی زمانی طولانی توسط بزرگان و علماء متعهد و متخصص دین با شرایط متفاوت اجتماعی و تاریخی تطبیق شده است وجه انعطاف پذیر ظواهر و مظاهر آن نیز شناسایی شده است بنابراین بی آن که به ورطه نسبیت مبتلا شود، می تواند پاسخگوی انسان در همه زمان ها و جوامع باشد.
در فرهنگ اسلامی وجود انسان های ربّانی به عنوان نمونه های عینی و حقیقی انسان مسلمان تجسم واقعی اخلاق اسلامی است. وجود چنین اسوه هایی که در بدترین شرایط تاریخی بر تعهدات اخلاقی خویش پایداری کرده اند امکان پذیر بودن عمل به دستورات اخلاقی اسلام را اثبات می کند. انسان مسلمان با نظر در سیره عملی داعیان و عالمان ربانی در آینه صفحات تاریخ شوق کمال معنوی را در خود می یابد و با امید و اطمینان به امکان پذیر بودن کمالات معنوی روی به تلاش می آورد. افزون بر سنت و سیره اخلاقی پیامبر خاتم (ص)، شاگردان برجسته مکتب ایشان نیز قله های بلند فضایل اخلاقی هستند که به لطف الهی در طول تاریخ سلسله های پرشماری از تربیت یافتگان مکتب اخلاقی اسلام را تشکیل داده اند و در همه زمان ها عالمان و صالحان بزرگ وربانی نمونه های عینی اخلاق اسلامی بوده اند. این نمونه های عینی جان مشتاقان را بر می انگیزد و اطمینان به سرانجام خوش تکاپوی اخلاقی را تقویت می کند. هر یک در روزگار خود ثمره دلپذیر و عینی مکتب اخلاقی اسلامی بوده اند که حرکات و سلوک ایشان خود مدرسه ای از اخلاق و پارسایی بوده است .
ی) همگانی بودن مسیر رشد اخلاقی برای همه انسانها
یکی دیگر از ویژگی های اخلاق اسلامی این است که مسیر رشد اخلاقی را بر همه انسان ها به طور مساوی گشوده می داند این ویژگی ناشی از انسان شناسی اسلامی و تربیت اسلامی است تربیت اسلامی شرایطی سنی و محیطی و معرفتی افراد را در نظر دارد به همین دلیل و پاداش و کیفر هر فرد به تناسب شرایط اوست تناسب پاداش و کیفر با شرایط هر فرد موجب می شود هیچ گاه انسان حرکت به سوی کمال را دیر نمی شمارد و گمان نخواهد کرد به سبب شرایط ویژه ای که دارد به کمال نخواهد رسید. انسان مسلمان با ایمان هیچ گاه نمی تواند شرایط سنی خود را بهانه ای برای سستی در مسیر کمال قرار دهد. همچنین هیچ فرد مسلمانی نباید فقدان امکانات و ابزار مادی را بهانه کند و تکالیف اخلاقی و شرعی خود را ترک کند. در نظام فقهی و اخلاقی اسلام هر فرد در هر شرایطی تکلیف خاص خود دارد که متناسب با امکانات و توانایی های مربوط به همان شرایط است در نتیجه همه انسان ها در هر برهه زمانی و در هر محیط اجتماعی و جغرافیایی می توانند به سوی کمال حرکت کنند و اگر تکالیف اخلاقی خویش را به شایستگی و با خلوص نیت انجام دهند. مراتب بلندی از کمال را در می یابند.
نتیجه گیری:
۱) نظام اخلاقی اسلامی، متکی بر وحی است و این ویژگی باعث می شود راهنمایی های اخلاقی آن مصون از خطا باشد و احکام اخلاقی آن در حقیقت راه های تحقق کمال انسان را تبیین می کند .
۲) دین اسلام مجموعه ای از عقاید و دستورات عملی است که نزول آن در قالب تعالیم وحی از سوی آفریدگار جهان می باشد، و نظام اخلاقی را در آن به عنوان مجموعه آموزه هایی که راه و رسم زندگی کردن به نحو شایسته و بایسته را ترسیم کرده، بایدها و نبایدهای ارزشی حاکم بر رفتار آدمی را تبیین می کند، ودر نتیجه بخوبی به رابطه تنگاتنگ دین اسلام و اخلاق پی خواهیم برد واخلاق را پاره ای ناگسستنی از دین به شمارخواهیم آورد.
۳) به مجموعه ای «نظام» گفته می شود که تمامی اجزاء و عناصر آن با یکدیگر ارتباط و انسجام داشته و همه آنها هدف واحدی داشته باشند. در بسیاری از مکاتب اخلاقی، چنین انسجام و پیوند درونی مشهود نیست
۴) تنها مرجع صحیح برای شناسائی نیک و بد و صحیح و خطای آنچه که انسان به جا میآورد، همانا راهنمائی و ارشاد خداوند است و بس، اما وسائل و مدارک دیگری که انسان برای همین منظور (شناخت خیر و شر) اتخاذ میکند، آنها اگرچه صلاحیت دارند کمک و مؤید مرجع اصلی باشند که به آن اشاره کردیم، ولی به تنهائی صلاحیت ندارند که مرجع و مأخذ برای شناسائی نیک و بد قرار داده شوند.
۵) مرجع اصلی نیروی ضمانت اجرای قوانین اخلاقی تنها خداوند است و بس و تنها چیزی که سزاوار است محرک انسان به سوی اخلاق عالیه و خصال پسندیده و یا مانع از تخلق او به اخلاق پست و صفات رذیله باشد، همانا محبت خداوند و علاقمند شدن انسان به تحصیل رضا و خوشنودی او و یا ترس از خشم و غضب او میباشد.
۶) سیستم اخلاقی که برپایهی نظریات اسلامی به وجود میآید، سیستمی است دامنهدار که تمام سیستمهای مختلف اخلاقی که دانشمندان اخلاق به آنها اشاره کردهاند، تحت این نظریه اسلامی مندرج و هریک از آنها در محل مناسبی برای خود جا باز میکند.
۷) اسلام در پی پایهریزی جامعهای پارسا و با تقوا است که حرکات و سکنات آن برای رسیدن به اوج ارزشهای اخلاقی و مثال گرایی است. جامعهای که بشریت میتواند با دیدن آن پروردگار و خالق خود را بشناسد.
۸) هر جامعهای برای برقراری استقرار و ثبات نیاز به برخی ضوابط و قوانین اخلاقی دارد که ضایع شدن آنها باعث پاره شدن نخی میگردد که افراد جامعه را بهم پیوند داده، قرآن مجموعهای از قواعد و اصول اخلاقی را در این زمینه وضع کرده که هر فطرت و سرشت پاکی در مقابل آنها به پاس احترام خواهد ایستاد.
۹) اسلام به واسطه نظام اخلاقی خویش ،در پی پایهریزی جامعهای پارسا و با تقوا است که حرکات و سکنات آن برای رسیدن به اوج ارزشهای اخلاقی و مثالگرایی است. جامعهای که بشریت میتواند با دیدن آن پروردگار و خالق خود را بشناسد.
۱۰) ارزش های اخلاقی حد نصابی دارند که کمتر از آن از دیدگاه اسلام قابل پذیرش نیست. یعنی افعالی که حقیقتاً تأثیر تام در کمال انسان دارند، افعالی هستند که دارای این شرایط باشند؛ باید از ایمان به خدا و ایمان به روز قیامت سرچشمه بگیرند و در چارچوب تکالیف شرعی انجام گیرند.
۱۱) نظام اخلاقی اسلام همه عرصه های حیات انسان را در بر می گیرد. برخی از ادیان جهان نظام اخلاقی خود را به تنظیم بخشی از روابط انسان محدود کرده اند این ویژگی تکلیف اخلاقی افراد را در عرصه های دیگر نامعلوم می گذارد. در حالی که اسلام به همه ابعاد وجودی انسان توجه دارد و تمامی روابط انسان را تحت پوشش هدایت اخلاقی خود می گیرد.
۱۲) اخلاق اسلامی به جهت آن که معطوف به نیازهای اخلاقی انسانی است، جنبه ثابت و پاینده ای را در خود دارد و در طی زمانی طولانی توسط بزرگان و علماء متعهد و متخصص دین با شرایط متفاوت اجتماعی و تاریخی تطبیق شده است وجه انعطاف پذیر ظواهر و مظاهر آن نیز شناسایی شده است بنابراین بی آن که به ورطه نسبیت مبتلا شود، می تواند پاسخگوی انسان در همه زمان ها و جوامع باشد.
فهـــرست منابع:
۱) قران کریم .
۲) الترمذی، أبی عیسی ، سنن الترمذی،بیروت، دارالفکر،۱۹۸۳م .
۳) الشرباصی احمد، دایرۀ المعارف اخلاق قرآنی، محمد بهاء الدین حسینی،سنندج، انتشارات تازه نگاه،چاپ اول ،۱۳۷۹هـ .ش .
۴) الغزالی مصری محمد،خلق المسلم،دکتر محمود ابراهیمی،تهران،نشر احسان،چاپ اول، ۱۳۷۸ هـ .ش .
۵) القرضاوی یوسف،الخصائص العامۀ للإسلام،بیروت،مؤسسۀ الرسالۀ،الطبعۀ الرابعۀ،۱۴۰۹هـ. .ق – ۱۹۸۹م .
۶) خرم دل مصطفی،تفسیر نور،تهران، نشر احسان،۱۳۷۱هـ .ش .
۷) زیدان عبدالکریم، اصول الدعوۀ، بغداد،بی نا،۱۹۷۵م .
۸) شریفی،احمد حسین، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، قم،مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (ره)، مرکز انتشارات،۱۳۸۴هـ .ش .
۹) عبدالحلیم محمود، فقه الدعوه الی الله،دار الوفاء الطبعه الاولی ۱۴۱۰ هـ .ق- ۱۹۹۰ م.
۱۰) غزالی امام محمد،إحیاء علوم الدین،بیروت،دارالفکر،۱۹۹۵م .
۱۱) قطب محمد،مفاهیم بنیادی اسلام، لقمان محمد پور،تهران، نشر احسان،چاپ اول،۱۳۷۹ هـ .ش .
۱۲) مودودی ابوالأعلی،تئوری اخلاقی در اسلام،غلامرضا سعیدی،تهران،بینا،۱۳۶۴هـ .ش .
لطفا در قسمت منبع موضوع زیر مقاله صفحه دوم اصلاح لازم را اعمال نمایید
با تشکر
معنای لغوی اخلاق
اخلاق در لغت به معنای طبیعت و سرشت است . دکتر عبدالکریم زیدان در این مورد چنین می فرماید: «اخلاق، مجموعه ای از معانی و ویژگی های مستقر و ثابت در نهان انسان است که در پرتو آن، رفتار در نظرش نیک یا زشت نشان داده می شود و از این رو، فرد یا به انجام آن اقدام می نماید یا از انجام آن خودداری می ورزد.» (زیدان عبدالکریم،۱۹۷۵م،ص۷۵)