نقد و اصول آن
نقد و اصول آن
نویسنده: دکتر فتحی یکن
ترجمه: مولود بهرامیان
اشاره: نوشتار زیر نوشتهی استاد فتحی یکن
است که به پدیدهی مدرن “نقد” از زاویه و نگرش سنتی بدان نگریسته است،
نویسنده درصدد است که ضمن تأصیل و ریشهیابی پدیدهی نقد، اصول و ضوابط شرعی
آنرا از متون دینی اسلام، استخراج نماید. بدیهی است؛ منظور دکتر یکن از
“نقد” همان “حسبه” یا “امر به معروف و نهی از
منکر” در سطوح جامعه اسلامی یا افراد جماعت اسلامی میباشد. امروزه تفکر
انتقادی به سان روش تفکر، رویهی آموزشی و مکتبی فکری مورد استفاده، بحث و مداقهی
اندیشمندان، قرار میگیرد. اصولی که یکن در این نوشته برای نقد ذکر نموده است؛
به هیچ وجه، در نقد به معنای مدرن آن، مدخلیتی ندارد. نگرش دکتر یکن نسبت به
نقد نگرشی دروندینی اسلامی است.
در اینکه سطح درک، فهم، اندیشه و توان مردم
با همدیگر متفاوت است و اختلاف نظر در میان انسانها امری طبیعی است، نیاز به هیچ
توضیحی نیست. هر کس اندک تتبعی در تاریخ اسلام داشته باشد به این نتیجه خواهد
رسید که، همهی مسلمانان به صورتی عام و اهل حل و عقد(خبرگان امور) به صورتی خاص
در داوری دربارهی مسائل با همدیگر اختلاف نظر داشتهاند؛ گرچه همهی اجتهادات و
تلاشها در چارچوب شرع و اسلام صورت گرفته است، چرا که اختلاف و تنوع فهمها و
برداشتها، امری ناگزیر است.
بنا بر وجود اختلاف دیدگاهها و تفاوت
اجتهادات دربارهی مسائل و رویدادهای جدید؛ پدیدهای به نام “نقد” به
زبان امروزی و “تواصی به حق” به زبان قرآن، مطر ح شده است.
سفارش یکدیگر به حق یا اصالت نقد
بنا به فرمودهی قرآن: «وَلْتَکُن مِّنْکُمْ
أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ
الْمُنْکَرِ وَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱]» ( باید از شما گروهی باشند که
همواره امر به معروف و نهی از منکر میکنند و آنان رستگارانند) و بنا به احادیث و
عمل به فرمودههای پیامبر که فرموده:”هرگاه کسی از شما کار بدی را دید باید
آن را با دست خویش تغییر دهد و اگر نتوانست با زبان خود آنرا منع کند و اگر
نتوانست با قلبش از آن بدی ناراحت باشد و این ضعیفترین مرحلهی ایمان است” و
نیز “کسی که در مقابل ناحقی ساکت و بیصداست مانند شیطان لال است” یکی
از واجبات اساسی هر مسلمان و فرمانبرداری از کلام الهی هنگام مشاهدهی عیب یا
انحراف از فرد، گروه، دولت یا فرمانروایان است.
احساس نظارت شدید، توجه و رویکرد صادقانه به
خداوند متعال و حسن سفارش به حق در میان مسلمانان آنان را از انحراف بازداشته و
این رویه در طول تاریخ اسلام وجود داشته است. پیامبر صلى الله علیه وسلم میفرماید:
« المؤمن أخو المؤمن لا یدع نصیحته على کل حال». مؤمن برادر مؤمن است و در هر
حالتی، از خیرخواهی و نصیحت وی دست برنمیدارد و همچنین در حدیث دیگری آمده است:
«حق المؤمن على أخیه: أن یبین له الحق إذا احتاج، ویشد عزمه إذا أصاب، وأن یشکر له
إذا أحسن، ویذکِّره إذا نسی، ویرشده إذا ذل، ویصحح له إذا أخطأ، ویجامله فی الحق،
ولا یسایره على الباطل، المؤمن هادٍ ودلیل ومعین وأمین» یعنی: حق مؤمن بر برادر
مسلمانش این است که: هنگام نیاز حق را برایش تبیین و روشن نماید و هنگامی که عزمش
در اثر مصیبتی سست میشود آنرا تقویت نماید و هنگامی که نیکی نمود از وی تشکر به
عمل آورد و در هنگام فراموشی به وی یادآوری نماید و زمانی که دچار ذلت و خواری میشود
راهنماییاش نموده و خطاها و اشتباهاتش را تصحیح نموده و در مسیر حق، مؤدبانه با
وی همراهی نموده در باطل وی را همنوایی و همرهی ننماید؛ مؤمن هدایتگر، راهنما،
یاریکننده و امانتدار است.
شرایط نقد:
زمانی که اسلام “تواصی به حق” را
بر مسلمانان واجب گردانیده شرطهای مشخصی را نیز برای آن قرار داده که باید بر آنها
تأکید شده و نقد به آنها مقید شود؛ از جمله:
۱- حقیقتجویی:
فرد منتقد باید در نقد و پروسهی انتقادی
خویش، به دنبال کشف حقیقت و راستی باشد و در مورد امور، روشنگری و تحقیق نموده و
صحت و درستی شایعهها و گفتهها را دریابد؛ چه بسیار شایعاتی که اصلاً بویی از
حقیقت نبرده و بسا گفتهها که بر اثر کثرت نقل به وسیلهی افراد و بسیار بر سر
زبانهابودن شایع شدهاند؛ در حالیکه در جهت رسیدن به حقیقت نیستند. کافی است در
این موضوع به فرمودهای از پیامبر که میفرماید: «کبرت خیانه أن تحدث أخاک حدیثًا
هو لک مصدق وأنت له کاذب[۲]. خیانتی بزرگ است که به برادر مؤمنت سخنی بگویی و او
نیز (با اعتماد به صداقت تو) تو را تصدیق نماید و در حالیکه تو به او دروغ
بگویی.
بنا بر فرمودهی پیامبر که میفرماید:«
إیاکم والظن فإن الظن أکذب الحدیث»:خود را از گمان دور سازید چرا که گمان؛
دروغترین سخن است. نباید نقد بر اساس شک و گمان استوار باشد؛ بلکه باید بر وجود
قرائن ثابت و دلایل قطعی مبتنی باشد.
۲- پاک ساختن انگیزه و نیت:
لازم است که مسلمان منتقد از انگیزهها و
عللی که وی را وادار به نقد اندیشه یا فردی میکند، آگاهی داشته باشد؛ مبادا سبب
یا انگیزهی نقد، آرزوهای نفسانی از قبیل دشمنی، تلافیجویی، انتقامجویی، تحقیر
دیگران و یا انگیزهی پست دیگری باشد.
در صورتی که فرد منتقد از سویدای درون خویش
و علل یا دلایل نقد خویش آگاهی نداشته باشد و یا تنها علت حسادت بر دیگری وی را
وادار به انتقاد نموده و کسب رضایت خداوند متعال مطرح نباشد، شایسته است فراگرد
انتقادی خویش را متوقف سازد.
چه نیک فرموده است قرآن:{ فَمَن کَانَ
یَرْجُو لِقَآءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلاَ یُشْرِکْ
بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدَا} . هرکس که امیدی به دیدار پروردگارش دارد؛ پس عمل
شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت با پروردگارش شریک نسازد.
۳- انتخاب روش نقد:
در انتقاد از دیگران باید به دنبال بهترین
و محکمترین روش نقد که توأم با بیانی دلسوزانه است بود؛ چرا که شرط سفارش و
توصیه این است که به حق باشد نه باطل چنانکه خداوند میفرماید:{ وَتَوَاصَوْاْ
بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْاْ بِالصَّبْرِ} و همدیگر را به حق و صبر سفارش نمودند.
– بهترین و پسندیدهترین روش نقد آنست که
در خلوت و به صورت مخفیانه و رودررو انجام گیرد؛ چرا که نقد مخفیانه و دونفری
از نقد در ملأعام و آشکار مؤثرتر و امکان نفوذ شیطان و وسوسهاش نیز کمتر میشود.
سخن خلیفهی راشد علی ـ رضی الله عنه- در این باره بجاست که فرموده است:”
نصیحت در میان مردم و به صورت آشکار به منزلهی در هم کوبیدن شخصیت فرد است”.
– شایسته است فرد ناصح و دلسوز با رعایت ادب
و متانت و صدای آهسته، نقد خود را عرضه کرده و کلمات نیکو و عبارات زیبا را برای
بیان مقصودش بکار گیرد. چه بسیار کلماتی که انسان بدون دقت آنها را بکار میگیرد و
سبب ایجاد کینه و دشمنی میگردد و رشتهی برادری دینی را برای همیشه از هم میگسلد.
پس باید مسلمانان مواظب لغزشها و اشتباهات زبانی خویش باشند و فرمودهی پیامبرشان
را بیاد آورند که فرمود: “ایمان بنده راست و کامل نمیشود تا اینکه قلبش راست
شود و دلش راستی نپذیرد تا اینکه زبانش راست نشود.”[۳]
– نیکو ست ناصح مشفق به شیوهای نرم و آرام
برخورد کرده و این سخن خداوند را به یاد داشته باشد که خطاب به پیامبر میفرماید:
{وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ (آل
عمران/۱۵۹)} و اگر تو تندخوی بودی و سنگدل از دور تو پراکنده میشدند. اگر در
ارائهی نقد تندخویی و بیادبی موجود باشد، راه را بر روی دل و شنیدن گوشها خواهد
بست. در حالیکه مدارا و نرمی دلها و روانها را آمادهی شنیدن نصیحت و تأثیر از آن
مینماید. در نتیجه خیر و مصلحتی که “نصح و خیرخواهی” به خاطر آن تشریع
شده است؛ تحقق پیدا میکند.
رسول الله ـ صلى الله علیه وسلم ـ میفرماید:
«إن الله ـ عز وجل ـ لیعطی على الرفق ما لا یعطی على الخرق ـ الحمق ـ وإذا أحب
الله عبدًا أعطاه الرفق.» [۴]
« خداوند عزوجل آنچه را به نرمی و مدارا میدهد
به حماقت نمیدهد و هنگامیکه بندهای را دوست بدارد نرمی و مدارا را به وی هدیت
میدهد.»
۴- موضوعیت داشتن نقد:
ناصح باید نصیحت و نقد خود را با دلیل شرعی
که مبتنی بر اثبات نظرش است، مستدل سازد؛ در بحث و بررسی و در برخورد با برادر
مؤمنش میانهرو بوده و به دور از تندروی و زیادهروی با وی برخورد نماید تا بحث و
گفتگویشان به جدل ناپسندی که مولود هوا و هوس و طبع بشری است؛ تبدیل نشود. در چنین
حالتی شیطان درصدد گسستن پیوندهای نزدیکی آنان به خداوند و انداختن آنان در مصیبتی
بزرگ است؛ و راهکار واقعی همان است که قرآن به آن اشاره فرموده است:{وَمَا
اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِن شَیْءٍ فَحُکْمُهُ إِلَى اللَّهِ …[۵]} اگر در چیزی
دچار اختلاف نظر شدید، پس حکم آن را به خدا (قرآن)ارجاع دهید.
۵- فراخی سینه (شرح صدر)
از مسلمانان نصیحتکننده و نصیحتشونده
انتظار میرود که به زینت شکیبایی و شرح صدر آراسته گردند و هدفشان تنها کسب رضای
خدا و رسیدن به حقّ و التزام به آن باشد نه اینکه- خدای ناکرده- مرادشان، چیرهشدن
بر دیگری و برتریجویی فردی بر شخص دیگر باشد. شایسته است همهی ما، این سخن
گهربار خلیفهی راشد عمر بن الخطاب ـرضی الله عنه- را به گوش جان بشنویم که میفرمود:
“محبوبترین افراد نزد من کسی است که عیب و ایراد مرا به من هدیه میدهد.”
پاورقیها:
———————-
[۱] – آل عمران/۱۰۴
[۲] – رواه البخاری
[۳] – لا یستقیم إیمان عبد حتى یستقیم قلبه،
ولا یستقیم قلبه حتى یستقیم لسانه. رواه أحمد
[۴] – رواه الطبرانی
[۵] – شوری/۱۰
منبع : http://www.islahweb.org