شعر و داستان

چگونه رستگار شدم (لیتا سلبی) ؟!

چگونه رستگار شدم (لیتا سلبی) ؟!

نویسنده:مظفر حلیم با همکاری بتی باومن/مترجم:عبدالعزیز ویسی

در اواخر سال ۱۹۹۳در یک ضیافت نهاری که توسط انجمن ملی زنان مسلمان آمریکا ترتیب یافته بود از یک خانم باوقار،زیبا بلیغ آمریکایی دعوت شده بود تا در آم مراسم به ایراد سخنرانی بپردازد . او در مورد طرحی برای تدریس زبان عربی در مدارس عمومی اطلاعاتی ارائه داد. بعد از این که سخنرانی اش تمام شد گفت : اگر کسی می خواهد این طرح را در مدارس ناحیه خود به اجرا در آوردبنده برای ارائه هر گونه اطلاعات ضروری آماده ام.

زمانی که در صف انتظار بود که با او صحبت کنم، با حالت تعجب با خود اندیشیدم که چگونه این نو مسلمانان مشمول رحمت خداوند قرار گرفته اند که به خاطر رضای او و عمل به دین اسلام دست به چنین کارهایی می زنند. نمی دانستم چگونه او را بستایم، فقط دستش را گرفتم و بوسیدم نشانی منزلم را به او دادم و شماره تلفنش را گرفتم گفت ان شا الله با شما تماس خواهم گرفت.

یک هفته بعد بسته ای پستی از او دریافت داشتم که اطلاعاتی که در مورد طرحش بود مو به مو برای من فرستاده بود . در نامه اش نوشته بود که چگونه سعی کرده است زبان عربی را به عنوان درسی در مدرسه ارائه دهد.

 در اینجا بسایر خرسندم مصاحبه ای را که با این خانم انجام داده ام می نویسم تا در «سفرش به اسلام »سهیم شویم.

چه موقع وچطور به اسلام مشرف شدید؟

من از همان تولد مسلمان بدنیا آمدم اما در سال ۱۹۸۲ میلادی از اسلام به صورت کامل تری آگاهی یافتم. مادرم مرا چنین بار آورده بود که به خدا اعتقاد کامل داشته باشم در روزهایی که به کلیسای «یونایتد متودیست» می رفتم در آن جا بیان می شد که مسیح پیامبر خاص خداوند است و خود خداوند نیست. بسیار شکرگزار خداوند هستم که در همان ابتدا مرا به راه راست هدایت فرمود.

چه عاملی باعث شد که مسلمان شوید؟

سال ۱۹۸۲ بود زمانی که یک مسلمان عراقی به نام عبدالرزاق _ که دوست همسرم بود _ به همسرم تلفن زد و گفت می خواهند یک مسجد جدیدی بسازند. پسر کوچک مان – علی – سه ساله بود وزمانی که علی می خواست تعلیمات رسمی دینی را شروع کند. همسرم  از من پرسید که آیا دوست دارم به مسجد بیایم و من هم بسیار خوش حال شدم. بعد از رفتن به مسجد – که محل تحولات است –  من علاقمند شدم که با مردم نماز بخوانم وزبان عربی یاد بگیرم.برای اولین بار ترجمه انگلیسی قرآن را به من دادند. بدون این که چیزی از اسلام بدانم شروع به مطالعه قرآن کردم و احساس کردم که قرآن کلام خداوند است . قرآن تنها عامل مسلمان شدن من بود.

مهم ترین اعتمادی که اسلام برای زندگی من به ارمغان آورد این بود که من خود مسئول رستگاری خویش شدم. متوجه شدم که نه فقط اعتقاد نظری به خداوند و این که او رحیم است ، ضروری است بلکه باید اعمال و کردارم این را نشان دهد. خداوند  با بندگانش قرار داد می بندد که اگر از او پیروی کنند، به آنها زندگی جاوید و زیبایی می بخشد. هم چنین خداوند بسیار بخشنده  و مهربان است که اگر ما دچار گناه شویم و یا از راهش منحرف شویم و دوباره به او بازگردیم ، ما را خواهد بخشید.

چه مشکلاتی در این راه داشتید؟

تنها مشکل من مشکل زبان بود . خیلی برایم مشکل بود که با زبان بیگانه ای باید نماز می خواندم چون بان عربی را نمی دانستم . نماز هایم را با زبان انگلیسی می خواندم البته بعد از این که عربی یاد گرفتم ، نماز هایم را با زبان عربی می خواندم . فرهنگهای گوناگون اسلامی را آموختم و فهمیدم که خداوند پاداش عظیمی به من عطا فرموده اند.

عکس العمل دوستان و خانواده تان چگونه بود؟

بعد از این که کاملاً اسلام را پذیرفتم با مادرم گاهی اوقات در مورد اسلام و مسیحیت صحبت می کردیم تا امروز ما با هم در دین توافق داریم و مادرم اسلام را می ستاید. در تمام زندگی اش به خداوند  اعتقاد داشته است. و من هیچ وقت او را مجبور نمی کنم که مسلمان شود.

می خواهم در این جا داستانی بگویم : همیشه در این فکر بودم که چگونه مادرم را به مسجد که در یک محل قدیمی در «لامیتا» بود دعوت کنم یک روز با تعجب مدرم را در آن مسجد دیدم. بین کلاس های «مدرسه ساندی» در بیرون ، کنار راه خروجی ماشین ها ایستاده بودم. وقتی بیرون را ناگه کردم که مادرم را ببینم ؛ دیدم که از در خروجی بیرون می آید خدا را شکر، دیگر در مورد مادرم نگران نبودم(چون بعد از مدتی مسلمان شد).

 چه توصیه هایی برای مسلمانان آمریکا دارید؟

به مسلمانان آمریکا و تمام مسلمانان جهان توصیه می کنم که همیشه قرآن را مطالعه کنند و یاد بگیرند که خداوند به این ها چه دستوراتی داده است. کوکورانه از اسلام پیروی نکنند. علم و آگاهی باعث می شود که ما اشتباهی را که نسل گذشته مان انجام داده اند ، انجام ندهیم . برای معرفی اسلام به دیگران و تبلیغ آن لازم است که فرد مسلمان بداند از چه چیزی صحبت می کند و رسومات فرهنگی را از دین جدا کند. من طبق فرهنگ کشور همسرم یعنی عراق رفتار نمی کنم اما واقعاً از غذا و برخی از آداب و رسومشان لذت میبرم.

 در مورد طرحی که میخواهید زبان عربی را در مدارس عمومی ارائه دهید ، برایمان توضیح دهید.

هنوز هم برای یادگیری زبان عربی در کشمکش هستم اما خیلی از موانع را برداشته ام. پسرم باید یک زبان خارجی در مدرسه مطالعه کند. با مدیران مدرسه اش (مدرسه وردس پالوس و تورانس )صحبت کردم که کلاس خصوصی آموزش زبان عربی داشته باشد. پاسخ های مثبتی از طرف مسلمانان دریافت داشتم اما التزام عملی به اجرای آن بسیار ضعیف بود. تا آنجا که اطلاع دارم فقط فرزندم و یک بچه دیگر حدود بیست واحد آموزش زبان عربی داشتند. در دوره اجرای این برنامه ما از قرآن، ویدئو و کتاب های بیشماری استفاده کردیم. امیدوارم که مسلمانان این نظر را بپذیرند و نوجوانان مسلمانی را که می خواهند زبان قرآن را یاد بگیرند حمایت نمایند، تا همزمان این جوانان بتوانند واحد های بهتر مدرسه را نیز دریافت کنند.

——————————-

منبع: اینک خورشید ازغرب طلوع می کند. /ن ویسنده:مظفر حلیم با همکاری بتی باومن/مترجم:عبدالعزیز ویسی / انتشارات: نشراحسان/ نوبت چاپ :اول ۱۳۸۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا