زندگی نامه

نشانه های گرایش سید به حسن البنّا و اخوان

نشانه های گرایش سید به حسن البنّا و اخوان


سید قطب تنها بعد از علاقمند شدن به پایه گذار جماعت اخوان یعنی امام شهید حسن البّنا بود که در ابتدای سال ۱۹۵۳م  به طور رسمی به این جماعت پیوست. سید از این جهت شیفته امام بنا شد که وی ساختمان جماعت اخوان را برروی پایه های سالم بنا کرده و این سلامت زیر بنا در عرصه های مختلف روانی، فکری و تشکیلاتی تجلّی یافته بود، ساختار فکری افراد و جماعت اخوان، متوازن و متعادل بود و فهم تشکیلاتی افراد و واحد های این جماعت هم استوار و رفیع بود.


در مقاله«حسن البنّا . نبوغ بنّایی» درباره شیفتگی خود به وی میگوید: «گاهی اوقات، یک تصادف گذرا چنان دقیق رخ مینماید که گویی نوعی حسابگری قبلی و فلسفه از پیش طراحی شده در کار بوده است… حسن«بنّا»… انتصاب این لقب به وی، فقط ‌، یک اتفاق بوده است… اما چه کسی میتواند بگوید این امر فقط یک اتفاق بوده است، حال آنکه ماهیت اصلی این مرد، سازندگی، نیک بنا کردن و حتی نبوغ بنایی است؟!


اندیشه اسلامی، مبلغان و دعوت گران فراوانی تجربه کرده است. اما ادعا غیر از بنایی و سازندگی است و هر مدعی نمیتواند بنا باشد و هر بنایی هم از این نبوغ شگفت آور در کار سازندگی برخوردار نخواهد بود!!


این بنّای با شکوه… اخوان المسلمین…واقعا تجلی گاه این نبوغ شگفت آور در راه اندازی جماعت هاست… حقا که نبوغ سازندگی در گام به گام این تشکیلات پیداست، از گروه گرفته تا شعبه تا منطقه، تا کانون اداری تا هیات موسس تا دفتر این از ناحیه شکل بیرونی_ که کمترین مظهر این نبوغ است_ اما بنای درونی جماعت واقعا حساس تر و مهمتر است و نبوغ سازندگی و سازماندهی را بیشتر نشان میدهد… بنای روحی و عاطفی!».


اما علاقه مندی سید به بنای رفیعی که حسن البنا برپا کرد یعنی به «اخوان المسلمین» را میتوان در این گفتار سید درباره این جماعت مشاهده کرد: «خداوند اخوان را زنده و پاینده بدارد… آنگاه که مصر میان تنگناها و مشکلات، نومیدانه به هر سو مینگریست و از جهاد نه سخنی در میان بود و نه اقدامی، و از مبارزه نه شور و فریادی بود و نه شهادت و ایثاری، در این هنگام مصر به اطراف نگریست در حالیکه جز جماعت اخوان کسی نبود که برای فعالیت آمادگی داشته باشد، مهیای بخشش مال و جان باشد، پای به میدان مبارزه بگذارد و عزم شهادت و ایثار داشته باشد…


اینان دیگران را در پشت جبهه باقی گذاشتند تا بنویسند و سخنرانی کنند، ‌اما خود عملاً روانه پیکارگاهها و میادین جهاد شدند، دیگران را جا گذاشتند تا مرتباً تجمع تشکیل دهند و اندکی بعد همگی پراکنده شوند، اما خود سلاحهایشان را برداشتند و بدون سروصدا به راه افتادند…».


از دیگر نشانه های سید به اخوان و ستایش وی از جماعت_ که باعث شد عاقبت به عضویت رسمی آن درآید_ میتوان به این گفته های وی درباره اخوان هم اشاره کرد:«به نظر من اخوان المسلمین بستر مناسبی است برای فعالیت اسلامی از طریق یک حرکت احیا گرانه و خیزش فراگیر در سطح وسیع کل منطقه… و جنبشی است که در رویارویی با نقشه های صهونیستی و صلیبی و استعماری، هیچ جنبش دیگری به پای آن نمی رسد».


بعد از سرکوبی اخوان توسط ناصر اظهار داشت:«سیاست طراحی شده از طرف صهونیسم و صلیبی های استعمارگر برای نابود سازی اخوان در این منطقه جهت تحقق منافع آن سازمانها، با موفقیت همراه شد».


با مبارزه عبدالناصر علیه جنبش اخوان و زندانی شدن اعضای آن توسط وی، میدان کاملاً خالی شد و نیروهای فساد و اِفساد، به جامعه مصر حمله ور شدند:«سپس با دیدن پیامد های عملی در جامعه مصر از جمله گسترش هولناک اندیشه های دین_ ستیزانه و فروپاشی اخلاقی به علت نابود شدن جنبش اخوان و متوقف شدن فعالیت های تربیتی آن، این اساس، قویتر و عمیق تر شد! گویی وجود این جماعت همانند سدی بود که ویران شد و بلافاصله بعد از ویرانی آن، حجم عظیم ذخیره آب سرازیر شد!».


«…انسان به راحتی میتواند ارتباط بین این فرود و سقوط را با نابودی جنبش اخوان و ممنوعیت فعالیت آن دریابد. همچنان که میتواند میان سرکوبی این جماعت و توطئه های صهونیسم، صلیبی ها و استعمار علیه آن و علیه کل منطقه ارتباط برقرار سازد».


«من کاملا به ضرورت وجود یک جنبش اسلامی همچون جنبش اخوان در این منطقه و لزوم فعالیت بی وقفه و پیاپی آن، متقاعد شده ام…


صهونیسم، صلیبی ها و استعمار مخالف این جنبشند و د صدد ریشه کنی آن هستند… طرحهای آنها همچنان که از کتابها، اقدامات، گزارش ها و توطئه هایشان پیداست، کاملاً در راستای تضعیف باورهای اسلامی و نابود سازی اخلاق اسلامی است… بیگمان توقف فعالیت اخوان بخش بزرگی از این طرح ها را تحقق بخشید و به گسترش اندیشه های الحادی و فساد اخلاقی مدد رساند…».


 


پیوستن سید به اخوان، زمانی که این جماعت در آستانه یک محنت جانکاه قرار داشت


 


مسئله شگفت آوری که جالب توجه است و آشکارا سرشت و روحیه سید را نشان میدهد، زمانی است که وی برای ورود به جماعت اخوان انتخاب کرده بود!


سید در مرحله کاملاً دشواری به اخوان پیوست، زمانی که آنان در آستانه یک محنت بسیار سخت و دردناک قرار داشتند.


وی پیش از پیوستن به اخوان از مقربان عبدالناصر و سران دولت بود که حکومت، کانون های قدرت، مناصب و اموال را در دست داشتند. او همچنین از نقشه های آنها علیه اخوان و از میزان کینه سیاهی که نسبت به این جماعت در دل داشتند و نیز از توطئه های داخلی و خارجیی که به وسیله نیروهای بیگانه و عوامل داخلی آنها علیه اخوان صورت میگرفت، اطلاع داشت.


آری وی از تمامی اینها مطلع بود… با این همه، دنیا و زخارف موجود در آن را نزد عبدالناصر و سران انقلاب واگذاشت و از پُست و مقام و ثروت و مناصبی که در اختیارشان بود، چشم پوشیده و راه اخوان را در پیش گرفت و به عضویت آن جماعت در آمد، در حالی که از مصایبی که در انتظارشان بود، خبر داشت و محنت ها، رنجها، خون، شکنجه ها و … را تقریباً با چشمان خود میدید، اما با این وجود باز هم به اخوان پیوست! بیگمان پیوست سید به اخوان در چنین مرحله ای نه با منطق «تجارت» علم و هنر فروشی جور در میآید و نه با منطق سلامت گزینی و عافیت طلبی!


اگر سید، فروشنده علم و هنر یا ثروت اندوزی یا بنده پُست و مقام بود، هرگز دست به چنین اقدامی نمیزد! اگر او همانند آن کاسبکاران مزدور علم فروش میبود، قطعاً به عبدالناصر میپیوست و مانند بسیاری از بندگان بَدره و بُرده که اطراف سلطان را گرفته بودند، به شکم چرانی و خوشگذرانی میپرداخت یا دست کم از کانون خطر و میدان رویارویی دوری میگزید، از اخوانِ رو به درد و مصیبت فاصله میگرفت و عافیت طلبانه در کنج خانه اش میخزید!


واقعا ورود سید  به جماعت اخوان در این مرحله نامناسب _البته در منطق مزدوران هنر فروش_ بیانگر پاک نهادی، صداقت، دلاوری، وفاداری و قوت اراده اوست!!


این اقدام سید، یادآور صحابه پیامبر(ص) است که مشتاق پاداش الهی و بهشت بودند، هنگام خطر و محنت اعلام آمادگی کردند و در حالیکه از سختی ها، خارها و مشقات راه کاملا آگاه بودند، همراه با پیامبر(ص) روانه میدان شدند!


این موضع گیری سید همچنین یادآور اقدام دلیرانه و مخلصانه «مُخَیریق »،‌دانشمند صالح یهودی است. وی از ثروتمندترین و بانفوذترین یهودیان شهر مدینه بود که بعدها در شرایطی دشوار و حساس یعنی به هنگام شکست مسلمانان در اثنای نبرد احد ایمان آورد و به رسول خدا(ص) پیوست. مخیریق در آن هنگام ملاحظه کرد که دهها نفر از جمله خود پیامبر(ص) زخمی شده اند و مشرکان هم در میانه میدان، فاتحانه تاخت و تاز میکنند، و شرایط رزمگاه _بنا به معیار های مادی_ چیزی غیر از پیروزی مسلمانان را نشان میداد، اما با این همه وصیت کرد تمامی دارایش را به مسلمانان ببخشد، شهادتین را بر زبان آورد و در کسوت رزمنده ای مسلمان پای به میدان احد نهاد و پس از گذشت چند لحظه، شهید مخیریق شربت شهادت نوشید و پیکرش روی زمین رزمگاه افتاد!


آری، پیوستن به اخوان در آن شرایط تنگ و دشوار، یاد آور مسلمان شدن «مخیریق» دانشمند شهید نبرد اُحُد است!!


———————————————–


منبع : از ولادت تا شهادت


مولف : عبدالفتاح خالد


مترجم : جلیل بهرامی نیا


انتشارات : نشر احسان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا