بیداری اسلامیمطالب جدیدمقالات

جنبش اسلامی و حقوق بشر و حقوق سکولارها در اسلام

جنبش اسلامی و حقوق بشر و حقوق سکولارها در اسلام

نویسنده: استاد مصطفی محمد طحان /مترجم: خالد عزیزی

 

حقوق بشر

حقوق بشر در مفاهیم اسلامی کاملاً روشن و شفاف است

(‏ وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً ‏)[۱] «‏ ما آدمیزادگان را ( با اعطاء عقل ، اراده ، اختیار ، نیروی پندار و گفتار و نوشتار ، قامت راست ، و غیره ) گرامی‌داشته‌ایم ، و آنان را در خشکی و دریا ( بر مرکبهای گوناگون ) حمل کرده‌ایم ، و از چیزهای پاکیزه و خوشمزه روزیشان نموده‌ایم ، و بر بسیاری از آفریدگان خود کاملاً برتریشان داده‌ایم ‏».

(إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ )[۲] « خداوند به دادگری ، و نیکوکاری ، و نیز بخشش به نزدیکان دستور می‌دهد ، و از ارتکاب گناهان بزرگ ( چون شرک و زنا ) ، و انجام کارهای ناشایست ( ناسازگار با فطرت و عقل سلیم ) ، و دست‌درازی و ستمگری نهی می‌کند».

تمام انسان ها اعم از مسلمان و کافر، سفید پوست و سیاه پوست، عرب و عجم و ساکنان مشرق زمین و مغرب زمین نزد خداوند متعال عزیز و محترم بوده و انسان در بهترین شکل آفریده شده است. پروردگار برای اجرای نقش و جایگاه او در آبادانی زمین، تمام آنچه را که در هستی وجود دارد ابزار وی قرار داده است.

بنابراین حقوق بشر، هدیه ی یک انسان و یا حاکمی نیست که اگر خواست بدان منت گذارد و اگر مصلحت ایجاب کرد آن را سلب کند. بلکه حقوق و امتیازی است که خداوند آن را برای بشر، در هر زمان و مکان مقرر داشته است.

شریعت اسلامی، مقاصد و مصالح دینی را به این صورت بیان داشته است:

۱- حفظ دین و دفاع از آزادی دین داری بر اساس اصل (لا اکراه فی الدین …)[۳] «در پذیرفتن دین اجباری وجود ندارد» که به موجب آن قاعده، احترام و ارزش قایل شدن به احساسات و عواطف مسلمانان لازم و ضروری بوده و روا نیست که مسلمان معتقدات و شعائر دینی آنان را مسخره و استهزا بگیرد. لذا هر انسانی در دین اسلام قداست انسانی داشته و از حمایت برخوردار است مگر این که خودش ارزش و حرمت منزلت خود را بشکند و این پرده ی پوشیده و دست نخورده را با ارتکاب جرایم که بخشی از آن مصونیت را از میان می برد، پاره کند. به واسطه ی این کرامت و ارزش انسانی است که اسلام از مخالفان حمایت می کند آن چنان که از منتسبین و دوستدارانش دفاع می نماید. اساس و پایه روابط فیمابین انسان ها، همین کرامتی است که خداوند به هر شخصی ارزانی فرموده است.[۴]

۲- حفظ نفس، یعنی نگهداری و پاسداری از حق زندگانی عزتمند و حمایت از آن در برابر هر تجاوز احتمالی، در واقع حفظ نفس انسانی یعنی حمایت از کرامت انسان در برابر هر تعرض و اهانت (مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً )[۵] «هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل ، یا فساد در زمین بکشد ، چنان است که گوئی همه انسانها را کشته است».

کشتن یک انسان آن قدر جنایت یا گناه بزرگی است که معادل کشتن همه ی انسان ها محسوب می شود.

اسلام فقط حمایت از نفس انسانی را خواستار نیست، بلکه از تمام آنچه که در هستی وجود دارد مثل گیاهان، حیوانات، جمادات حمایت نموده و برای آن ها ارزش و احترام قایل است. در تاریخ درخشان سپاهیان اسلام، نمادهایی در خصوص لزوم احترام به گیاهان و حیوانات و … داریم که سربازان اسلام حامل آن بوده اند از جمله «لا تقطعوا شجره» درختی را قطع نکنید، «دخلت امرئه النار فی هره حبستها فلا هی اطعمتها و لا هی ترکتها تاکل من خشاش الارض» زنی به خاطر گربه ای که آن را حبس کرده بود، وارد جهنم شد زیرا نه آن را غذا می داد و نه آن را رها می کرد که از گیاهان و بعضی حیوانات دیگر بخورد. «و أحد جبل یحبنا و نحبه» احد کوهی است که ما را دوست داشته و ما آن را دوست داریم. تنها اسلام از این ایده و نگرش برخوردار بوده که حقوق همه انسان ها و همه هستی را به رسمیت بشناسد.

گروهی دو مقوله ی حقوق بشر در اسلام و اوضاع نابسامان جهان اسلام را خلط مبحث می کنند (و آن دو را از یکدیگر جدا نمی سازند) در حالی که امکان ندارد هیچ اندیشمند منصفی این دو را عین هم و این وضع نابسامان را ناشی از مبانی و ارزش های اسلام بداند و به سادگی از کنار این بگذرد و یا چنین نظریه ای را تأیید نماید. آیا جز این است که اسلام مسئول این انحطاط و وضع اسفبار نبوده و نیست و در ذات خودش با هر گونه بی احترامی به شأن والای انسان، اعلام جنگ کرده و حقیقتاً اسلام، امروزه از میدان و عرصه زندگی غایب است؟!

۳- حفظ عقل که بیانگر ضرورت تهیه و فراهم نمودن امکانات مناسب آموزشی (و رایگان) برای هر یک از آحاد ملت است.

۴- حفظ مال یعنی برانگیختن (و شعله ور ساختن) نیاز اقتصادی انسان، حمایت از مالکیت خصوصی و ضرورت حمایت و پشتیبانی از کارگران در مقابل استثمار و بهره برداری از آنان.

۵- حفظ نسل که در این موضوع، از مسأله خانواده، ازدواج و حقوق زن و مرد بحث می شود.

مصالح پنج گانه ی فوق بیانگر یک حقیقت اساسی است و آن این که تمام مردم به طور یکسان از ارزش و حرمت برخوردارند «کلکم لآدم و آدم خلق من تراب» همه از آدمید و آدم از خاک.

بنابراین همه مردم در مقابل شریعت اسلامی از حقوق یکسانی برخوردار بوده و از این نکته نتیجه گرفته می شود که هر اندیشه و قانونی که اختلاف و امتیاز را در میان آحاد ملت بر اساس جنس، رنگ، زبان و یا دین جایز بداند در حقیقت با روح اسلام مبارزه کرده است (و اسلام نیز با آن مبارزه می کند).[۶]

تقدم و پیشرفت ایدئولوژی و قانون در خصوص حقوق بشر (امروزه)، به سمت لزوم یکسانی و برابری این حقوق و امتیازات حرکت می کند، بدین صورت که افراد عملاً باید به حقوق خود برسند و دولت ها لاجرم باید وسایل و امکانات ضروری را در جهت تحقق و ایجاد توانایی فرد نسبت به پیگیری حقوقش فراهم آورد و طوری نباشد که از بعد تئوری و نظری به نهادینه کردن آن بپردازد ولی ضمانت اجرایی نداشته باشد. ناگفته نماند همچنانکه بر لزوم یکسانی در حقوق افراد تأکید شده، بایستی هر شخصی به تکالیف و وظایف (شرعی و قانونی) خود عمل نماید.[۷]

جنبش اسلامی و حقوق بشر:

نکته ای که به توضیح و تبیین بیشتر نیازمند است، میزان پایبندی جنبش اسلامی معاصر به «حقوق بشر» می باشد و اینک نکاتی در این مورد:

۱- جنبش اسلامی ضمن حفظ و مراعات حدود تشکیلات خود تا چه اندازه توانسته اعضایش را به پیگیری حقوق شخصی خود وادار سازد؟ طوری که شخص بیندیشد و تدبیر کند و حقوق و مزایایش را دنبال کند و این حقوق، تا چه حد میزانی باید با وظایف و تکالیفش ملازمت و تناسب داشته باشد تا به خاطر اندیشه های خاص و مورد علاقه ی خودش، دچار اذیت و فشار و به علت مخالفتش (با برخی از نظریات و …) کنار زده نشود؟

۲- جنبش اسلامی تا چه حد توانسته موضع گیری هایش را نسبت به دیگران در پرتو حقوق بشر، مشخص و مرزبندی کند؟

۳- جنبش اسلامی در قضاوت و داوریش نسبت به گروه ها، احزاب و سازمان هایی که به حقوق بشر احترام می گذارند، چقدر عادلانه و منصفانه برخورد کرده و در این کار به پیامبر خدا (ص) اقتدا کرده است مانند هنگامی که یاران و اصحابش را به حبشه (که نظامی غیر اسلامی بر آن حاکمیت داشت) فرستاد، زیرا حاکم آنجا عادل بوده و کسی نزد او (و در محدوده ی قلمرو او) مورد ظلم و ستم قرار نمی گرفت؟

کسی که پیگیر جریانات تاریخی و موضع گیری های جنبش اسلامی معاصر باشد درمی یابد که این جنبش مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است و می بیند که جنبش های اسلامی تجارب و اندوخته هایی – درست یا نادرست – کسب کرده و فراز و نشیب هایی را طی کرده و متوجه می شود که تا چه اندازه از خطا و اشتباه (در سلوک و در رفتار) عبرت گرفته که نتیجتاً لحن کلام صاحبان جنبش بهتر و زیباتر و اهتمامشان به حقوق بشر بیشتر شده است.

باور جنبش اسلامی به مسأله حقوق بشر، به معنای نوشتن واژه های بی محتوا در طرح ها و لوایح (و بیانیه های سیاسی) نبوده و نیست بلکه دارای ایده ها و موضع گیری های روشنی است که جنبش اسلامی را در پذیرش مقوله آزادی و حقوق بشر، شاهد و گواه زمانه قرار داده است.

۴- ایده و نگرش جنبش اسلامی نسبت به افراد (تحت تعلیم و تربیتش) با علی رغم اینکه اطاعت مطلق و التزام به ارکان تشکیل دهنده آن، بعد مهمی را در فرآیند تشکیلات شامل می شود، بازتر و واقع بینانه تر شده است.

۵- دیدگاه جماعت «اخوان المسلمین» نسبت به سایر جماعت های اسلامی از درک و فهم (و سعه ی صدر) بیشتری برخوردار است اگر چه هنوز هم در ادبیات آن همچنان کمبودها و کاستی هایی وجود دارد.

۶- امروزه جنبش اسلامی بعد از یک دوره زمانی که همه را به سوی نظام تک حزبی فرا می خواند و کثرت گرایی را نفی می کند، تأسیس و ایجاد گروه هایی را که مردم بدان علاقه داشته باشند، حق قانونی آن ها می داند.

۷- امروزه جنبش اسلامی مخصوصاً در مصر کاملاً از تمام حرکات خشونت آمیز و نادیده گرفتن حقوق دیگران، به دور است. جنبش اسلامی باور دارد به اینکه وظیفه و تکلیف مسلمان فرا خواندن مردم است و نه قضاوت و صادر کردن حکم برای مردم. (همچنین باور دارد که) جز با توسل به بیان متین، لحن شیرین، ارائه الگوهای عالی و دوری از حساسیت های عاطفی به هدف نمی رسد.

آنچه را که در سطور بالا ذکر کردیم، حقایقی است که جنبش اسلامی آن را به مرحله اجرا گذاشته و استراتژی های روشنی که خود را بدان ملتزم ساخته است. با این همه، رهروان دعوت اسلامی هر چند تربیت یافتگان این حرکتند و کتاب های آن را مطالعه کرده اند، هنوز هم مقداری تعصب به خود و حرکتشان دارند و دارای موضع گیری های نسبتاً تنگ نظرانه ای نسبت به مردم، گروه های دیگر و حکومت ها هستند که این مسأله نوشتن ادبیات تازه ای را – که با ادبیات روز تناسب داشته باشد- می طلبد.

من معتقدم که جنبش اسلامی باید موضع گیری های تئوری و عملیش را در خصوص حقوق بشر، در عرصه سیاست های محلی و جهانی تبیین کند و مخصوصاً در مسایلی همچون حق اظهار نظر، حق بیان، آزادی انتقاد و … ایده ها باید کاملاً شفاف باشد و آراء و نظریات و موضع گیری های جنبش اسلامی بر این اساس پایه گذاری شود.

حقوق سکولارها و اقلیت ها در اسلام:

مسأله بسیار مهمی که جنبش اسلامی در قبال آن باید دارای نظریات و استراتژی های شرعی و روشن باشد، مسأله حقوق غیرمسلمانان و افراد سکولار در محدوده ی نظام اسلامی است. حقوقی مانند فعالیت سیاسی، آزادی بیان، حق تشکیل احزاب و گروه ها، حق آن ها در انتخابات به عنوان انتخاب کننده و یا انتخاب شونده. اندیشمندان و نظریه پردازان جنبش اسلامی، نصوص شرعی (کافی) را پیرامون این موضوع در دسترس دارند که بدان تکیه و استدلال کنند، به عنوان مثال در پیمانی که پیامبر خدا (ص) برای تنظیم شئون و احوال و اوضاع دولت اسلامی با یهود و مشرکین مکه در مدینه امضا کرد آمده است: از یهودیانی که در سایه نظام اسلامی زندگی کنند، باید حمایت کرد و نباید در حق آن ها ستم شود و در این مورد کسی را علیه آنان کمک نخواهیم کرد».[۸]

این اصل به مثابه رکنی است که به موجب آن، روابط یکسان و برابری میان مسلمانان و غیرمسلمانان در حیطه دولت اسلامی برقرار می شود. بنابراین «اهل ذمه» نیز همیشه جزء مردمان «دارالاسلام» محسوب می شوند.

برای اثبات این ادعا وجود دیدگاهی واحد در قبال مجوس و اهل کتاب در سوابق حکومت اسلامی، نشانه ای واضح و روشن است و در فتح «سند» هندوستان محمد بن قاسم ثقفی فرمانده لشکر، همین روش را در برخورد با هندوها در پیش گرفت. قرآن کریم، ادعاهای منکران الوهیت، رستاخیز و نیز سخنان مشرکین و منافقین و استدلال های آنان را ذکر کرده و به آن ها پاسخ داده است و پروردگار به ما یاد داده که چگونه با ملحدین، دوگانه پرستان و با تمام ملت ها برخورد کرده ( و رفتارمان را تنظیم نمائیم) و با آنان از روی دلیل صحبت کنیم و همچنین در مورد رویارویی با مشرکان می فرماید: «با مشرکان (با تمام توانی که دارید) با مال، جان و زبانتان جهاد و مبارزه کنید» و حال روشن می شود که با چه کسانی باید به مجادله برخیزیم؟!

اگر در تاریخ دولت های اسلامی وضعیت بدین قرار بوده (که حقوق هر شهروندی مراعات شده است) لذا (شایسته و زیباست) که جریانات اسلامی هم با تمام توان شهروندان، علی رغم اختلافات فکری و عقیدتی، بر پایه تضمین حقوق اجتماعی و سیاسی بشر برخورد کرد. و بدون توجه به تعصبات پوچ و تنگ نظرانه ی محلی و طایفه ای با آن ها رفتار کنند.

در قرآن کریم (روشنگرانه به اهمیت این موضوع پرداخته شده است): (‏ لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ‏ ‏ إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ‏)[۹] « ‏ خداوند شما را باز نمی‌دارد از این که نیکی و بخشش بکنید به کسانی که به سبب دین با شما نجنگیده‌اند و از شهر و دیارتان شما را بیرون نرانده‌اند . خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد . ‏ ‏ بلکه خداوند شما را بازمی‌دارد از دوستی ورزیدن با کسانی که به خاطر دین با شما جنگیده‌اند ، و شما را از شهر و دیارتان بیرون رانده‌اند ، و برای اخراج شما پشتیبانی کرده‌اند و یاری داده‌اند . کسانی که ایشان را به دوستی گیرند ، ظالم و ستمگرند.»

(عَسَى اللَّهُ أَن یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُم مِّنْهُم مَّوَدَّهً وَاللَّهُ قَدِیرٌ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ)[۱۰] « امید است خدا میان شما و میان دشمنانتان ( با توفیق دادن آنان به ایمان و پذیرش اسلام ) پیوند محبت برقرار سازد چرا که خدا بسیار توانا است ، و او آمرزنده مهربان است.»

از این آیات استنباط می شود که پایه و اساس روابط مسلمانان با غیرمسلمانان باید بر اساس صلح و دوستی باشد نه بر اساس اختلاف در دین و عقیده.[۱۱]

جهان معاصر و به ویژه حکومت ها و نظام های فرصت طلب از طرح حقوق بشر بهره برداری کرده و لذا این مسأله را در سرلوحه ی برنامه های خود قرار داده و برای تحمیل ایده های خود بر دیگران و تأمین منافع ویژه خویش استفاده می کنند. نمونه ی عملی این ادعا، تأسیس وزارتخانه ها و یا مؤسساتی است که توسط برخی از نظام های کنونی دنیا صورت گرفته در حالی که عمدتاً عناوینی بیش نیستند. زیرا اعتبار و شخصیت حقوقی هر نظام سیاسی در احترام گذاشتن به ارزش های انسانی، آزادی و برابری میام مردم و امنیتی است که حق طبیعی شهروندان است. جنبش های اسلامی می تواند بنیانگذار نهادهایی باشند که از فهمی بهتر و تفسیری دقیق تر نسبت به حقوق بشر برخوردار بوده و پایبندی بیشتری نسبت به آن داشته باشند زیرا حقوق بشر در نزد این جنبش ها جلوه ای بارز از همان دینی است که خدا را به وسیله آن می پرستد و نه کالایی که بدان تجارت کند؛ همان طور که دیگران از آن به عنوان کالا (در راستای رسیدن به اهداف و آرمان هایشان) استفاده می نمایند.

———————————————————

منبع: چالش های سیاسی جنبش اسلامی معاصر /مؤلف: استاد مصطفی محمد طحان /مترجم: خالد عزیزی

انتشارات: نشر احسان ۱۳۸۱

[۱] – اسراء: ۷۰.

[۲] – نحل: ۹۰.

[۳] – بقره: ۲۵۶.

[۴] – نظرات فی الاسلام – محمد عبدالله دراز ص ۱۶۴.

[۵] – مائده: ۳۲.

[۶] – هشام احمد، قضایا دولیه ۲/۴/۱۹۹۶ م.

[۷] – التجربه السیاسیه للحرکه الاسلامیه المعاصره – محمد فتحی عثمان ص ۲۴.

[۸] – السیره النبویه – ابن هشام.

[۹]– الممتحنه: ۸- ۹.

[۱۰]– الممتحنه: ۷.

[۱۱] – التجربه السیاسیه – محمد فتحی عثمان، ص ۳۵.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا