زندگی نامه

قرضاوی و حسن البناء

قرضاوی و حسن البناء
استاد عصام تلیمه/ مترجمان:ایوب پوزش/ عمرقادری
شیخ قرضاوی دربیش تر مناسبت ها و جای جای کتاب ها یش بیان کرده که از هیچشخصیت زندهای در زندگی خود، به طور زنده به اندازه ی پیشوا ی شهید حسن البنا –رحمه لله – متأثر نشدهاسن. علاقه ی اوبه اما بنا باعث شده که تمام نوشته ها و آثار او را در حافظه اش حفظ نموده و با سینه ی باز به عنوان شاهد به عبارت های او استناد کند. علاقه و محبت او به پیشوای شهید سبب شد تا « اصول بیست گانه»را شرح نماید نه در یک کتاب کوچک یا بزرگ بلکه به طور جدا گانه هر اصل ار در یک کتاب مستقل با حجم های مختلف شرح داده است .
هم چنین شیخ قرضاوی حسن البنا را در یک قصیده ی کامل با عنوان«مرشداً قاد بالإسلام اخواناً»(یعنی ای مرشدی که با اسلام رهبری برادران را به دست گرفتی) مدح می کند و دیوان دوم خود را تحت عنوان «المسلمون قادمون» در قصیده ای که همه ی آن توصیف و مدح اوست ، به ایشان تقدیم کرده و در آن بیان نموده است که دعوت حسن البنا با مرگ او هیچ وقت نمی میرد.
شیخ قرضاوی می گوید:"من در شعر هایم هیچ کس را غیراز حسن البنا مدح نکرده ام. " اما علاقه ی قرضاوی  نسبت به اما بنا باعث نشده که در اظهار نظر و رأی دادن کور کورانه و بدون استقلال عمل کند، یا مخالف رأی اما محبوب خود را ابراز ندارد.
دلیلی روشن تر از موضع او در مورد مسأله « تعدد احزاب در دولت اسلامی»وجودندارد که دیدگاه پیشوای شهید در این زمینه معروف الست . ایشان وجود احزاب را در دولت اسلامی مردود می داند و فکر میکند پیونمد مردم از هم می گسلد. شیخ قرضاوی اما وجود احزاب را با توجه به شرط هایی که بیان می کند ، جایز می داند.[۱]
او بعداز این که رأی خود را بیان می کند توضیحی بر نظر اما بنا می نویسد که نشان از محبت و گرامی داشت او نسبت به ایشان است، هم راه با عدم تعصب می گوید:« من میدانم پیشوای شهید حسن البنا (رح)وجود احزاب و تعددآن را دراسلام انکار میکند. این اجتهاد ایشان درزمان خودش بود؛ زیرا او در زمان خود به وضوح میدید که احزاب باعث تفرقه ی امت در برابر دشمن می شدند. آن ها گروه هایی بودند که دور و بر برخی اشخاص بدون اهداف روشن و برنامه ی حساب شده جمع شده بودند.»
ایشان در بعضی از نوشته هایش پیرامون احزاب و رهبرانشان گفته است:"استعمار باعث جدایی و تفرقه بین آنها شده است و هدف آن ها تنها تشکیل خانه ی استعمار و گرد آوردن آن ها است و بس."
هیچ ایرادی ندارد اگر اجتهاد ما با اجتهاد امام بنا – رحم الله – مخالفت داشته باشد؛ زیرا ایشان آیندگان را مجبور نکرده اند که در آن چه ایشان اجتهاد نموده اند.اجتهاد ننمایند، به ویژه اگر مکان و موقعیت و اوضاع و افکار تغییر کرده باشند. شاید اگر امام بنا امروز زنده بود و آن چه ما می بینیم ، ایشان نیز میدید نظرش را عهوض ی کرد، چون فتوا با تغییر زمان و مکان و و ضعیت تغییر میکند و به ویژه امورسیاسی پیوسته دست خوش تغییر و تحول است.کسانی که امام بنا را می شناسند میدانندکه ایشان متحجر و غیر قابل انعطاف نبود، بلکه افکار و سیاستش  براساس دلایل و مسائل روز مره تغییر می کرد.
شیخ قرضاوی هم چنین در زمینه ی در زمینه ی مسأله ی شورا با پیشوای شهید حسن البنا مخالف است ، آیا این کار رایزنی صرف است یا پایبندی به آرا و مصوبات واجب می باشد شیخ قرضاوی دراین زمینه میگوید : «اما بنا حداقل در زمینه ی تئوری فکر نمیکرد که شورا تابع امام است ، آن طور که بسیاری ازاهلعلم در گذشته و حال این دیدگاه را اشته اند[۲] و این موضوع رادر بیش تر نوشته هایش بیان کرده است و گرنه می بایست در زمینه این اصل مهم قید و بند در عبارت هایش وارد کند، مثلاً می بایست بگوید: درمورد چیزی که نصی در باره ی آن نیامده است، آنچه احتمال چندمعنا می دهد ودر زمینه ی مصالح مرسله و در سیاست جزئی ، کارهای اداری، اجرایی، مسائل روز و امثال آن به رأی و نظر امام یا نماینده ی او عمل می شود. هم چنین دراجتهادات سیاست کلان، مالی، جنگی، و امثال آن اگر مخالف نظر اهل حل و عقد نباشد به آن عمل می شود.
آن چه بدان معتقدم و شرعاً به آن پایبندم این است که امام باید پایبند به رأی اهل حل وعقد باشد، اگر با آنان مشورت نمود و با هم اختلاف پیدا کردند، باید رأی اکثریت ملاک قرار گیرد.
امام بنا هم در «اصول بیست گانه» یادآوری کرده اند که کلام هر کس را می توان تأیید یا مردود شمرد غیراز پیامبر معصوم(ص).[۳]
 این ها مطالبی بودند که شیخ قرضاوی در مخالفت با پیشوای شهید در مورد مسأله شورا و این که آیا شورا فقط برای نظر خواهی است یا پای بندی به رأی آن الزامی میباشد؟ عنوان کرد ، که من (عصام تلمیه) با مخالفت ایشان با پیشوای شهید در این زمینه موافق نیستم ، زیرا فکر می کنم این مسأله که امام بنا به شورا پایبند نبوده ، گمانی بیش نیست . این تصور هم به خاطر عدم دقت در نوشته های پیشوای شهید است. بنا براین نظر شیخ قرضاوی در اینزمینه به دور از صواب و واقعیت است. اگر این مسأله را از شیخ[۴] قبول نکنیم ، ناشایست نیست؛ چون ایشان خود به ما یاد داده است دانش آموختگان اندیشه باشیم ، نه بندگان اسیری که صاحبشان همه چیز را به آنان تلقین می کند. هیچ ایرادی ندارد اگر من نیز با اومخالفت کنم همان طور که ایشان با شیخ خود مخالفت نموده است. نظر امام بنا این بود که تئوری پایبندی به شوری از نظر تئوری و عملی لازم و ضروری است. دلیل بر این مطلب پایبندی به ایشان به اموری است که شورا بر آن ها تصمیم میگرفت. استاد محمود عبدالحلیم این مسأله را در کتاب خود «الاخوان المسلمون احداث صنعت التاریخ»جلد اول روشن کرده اند.
همچنین امام بنا در تنظیم وتأسیس جماعت اخوان المسلمین مکتب ارشاد را در نظر گرفته که اعضای آن تا کنون هم درمورد کارهای دعوت بحث و تبادل نظر می کنند و رأی اکثریت را پس از رایزنی ترجیح و تصویب می نمایند. سند دیگری از میراث امام بنا نقل می کنم، اوهم زمان با این که غیرت مردم را برای جهاد در فلسطین تحریک می کردند، موضوعی را تحت عنوان « معرکه المصحف» مطرح کرد. بعضی از برادران از او خواستند این مبارزه را به بعد از آزادی سرزمین فلسطین از دست اشغالگران موکول کند تا قضیه ی فلسطین را تحت پوشش قرار ندهد. ایشان گفت:« بسیاری ازبرادران در جهت تأیید این پیشنهاد نامه هایی برایم نوشته و آمادگی خود را برای « معرکه المصحف»اعلام کرده اند. درنوشته های خود این مسائل را قید کرده اند :"درموقعیتی که مشغول جنگ با اشغالگران هستیم این موضوع حیاتی در لابه لای غرش توپها و نعره های هواپیماها کم رنگ و خاموش می شود" و از من واسته اند بعداز پایان جهاد فلسطین، به این مسأله بپردازیم. بهتراست همه ما تلاش و نیروی خود را دریک میدان متمرکز کنیم منتظر فرصت باشیم تا بزرگترین پیروزی را به دست آوریم»این کلام زیبا ئ احساسات پاک در خور تقدیر و تشکر است. از آن جا که این توجیه براساس تصمیم های هیئت مؤسسان اخوان است، من به این برادران نویسنده وعده می دهم که مطالب و پیشنهاد ارزشمند آن ها را – انشا الله – در نشست فردای هیئت ارائه دهم، امیدواریم رأی آنان با رأی ایشان هماهنگ شود و همه خود را برای مبارزه ی آزادیبخش مهیا کنند تا به زودی به یاری خداوند پیروز شویم آن گاه «معرکه المصحف» را از نو شروع می کنیم والله المستعان.[۵]
شیخ قرضاوی دربرخی دیگر از آرا با اجتهادات امام بنا مخالفت نموده است؛ازجمله اجتهاد شهید حسن البنا در مورد مسأله زنان که پیشوای شهید در این زمینه شدت سخت گیری به خرج داده است. هم چنین مسأله به کارگیری غیر مسلمانان برای پست های دولت اسلامی ، که پیشوای شهید فکر می کرد آن ها نمیتوانند چنین پست هایی را به دست بگیرند مگر به خاطر ضرورت پیش بینی نشده در حالی که امروزه شیخ قرضاوی هم راه با شروطی آن را مباح میدانند. علاوه برلاین اجتهادهای دیگری وجود دارند که علت اختلاف دلیل و برهان نیست بلکه اختلاف زمان و شرایط است.
پیشوای شهید در زمانی زندگی میکرد که احزاب به جای خدمت و آبادانی باعث تفرقه و ویرانی می شدند و زنان مهارت کارهای اجرایی و ادرای نداشتند، این اجتهاد ها هم به خاطر سد ذریعه بود. در مورد عدم به کار گیری غیر مسلمان در پست های حکومت اسلامی ، به این دلیل بود که آن موقع خیلی از آن ها به وطن خیانت می کردند. همه ی این دلایل مانع نمی شود که شیخ قرضاوی چیزی غیر از آن چه پیشوای شهید در مورد تعدد احزاب ، زن و شوری گفته است، بگوید. بلکه این ها دلیل بر این است جماعت اخوان المسلمین در فکر و اندیشه و نظریات نوگرا هستند نه متحجر و پس گرا.
————————————–
منبع:کتاب: تحلیلی بر افکار و اندیشه های فقهی دکتر یوسف قرضاوی / نویسنده:عصام تلیمه/مترجمان:ایوب پوزش/عمرقادری / انتشارات :احسان/چاپ اول ۱۳۸۳
 
 
 


 «فتاوی معاصره»تألیف دکتر قرضاوی (۲/۶۵۳- ۶۶۵)[۱]
 استاد ابوالاعلی مودودی و شیخ محمد متولی الشعراوی از کسانی هستند که این راگفته اند.[۲]
 کتاب «السیاسیه الشرعیه» تألیف شیخ قرضاوی،ص۱۱۴ [۳]
۴ .همان طورکه قبلاً متوجه شدیم شیخ در کتاب ـ«هفتاد سال دعوت و تربیت وجهاد..» پیرامون پیشوای شهید و موضع ایشان در قبال غرب صحبت کرده اند ، شیخ یک عبارت را ار مجوعه رسائل نقل می کند و بدان استدلال می کند که امام به طور کلی نسبت به غرب دید منفی داشته است . امام بعد ها یک مقاله از میراث امام بنا به دستمان رسید که موضع ایشان را در قبال غرب بیان میکند؛ استفاده از خیر و خوبیهای آن و دوری جستن از آثار سوء آن بوده است
، جای تعجب است که شیخ این مکطلب را قبلاً خوانده بود زمانی که یکیاز برادران آن را به ایشان داد، مثل این است که آن را فراموش کرده بود
 مقاله «معرکه المصحف والقضاء و التشریع و الحکمه من حکم الله» که روزنامه ی الاخوان المسلمون شماره ۶۳۱سالسوم ، پنج شنبه ۲۲رجب ۱۳۶۷ه۲۰ مایو سال ۱۹۴۸، به نقل از کتاب «نظریات فی کتاب الله»اثرشهید حسن البنا [۵]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا