شعر و داستانمطالب جدید

غیرت دینی یک زن مسلمان

غیرت دینی یک زن مسلمان

نویسنده: عبداللطیف ناروئی

در روایات آمده است که رومی ها زنانی از مسلمانان را به اسارت گرفتند و این خبر به رقه رسید، هارون الرشید و منصور بن عمار آنجا بودند، لذا منصور مردم را برای جهاد علیه رومی ها فرا خواند و تشویق کرد، ناگاه مشاهده کردند که پارچه ای بسته شده به نزد منصور آورده شد و نامه ای هم با آن همراه است.

منصور آن را باز کرده خواند، چنین نوشته بود:

من زنی از تبار عرب­ها هستم، خبر اسارت زن­های مسلمان بدست رومی ها به من رسید و من آگاهی یافتم که شما مردم را برای جهاد فرا می خوانی، لذا من دو گیسویم را که گرامی ترین چیز در بدن من بودند برکندم و در این خرقه بستم و اکنون تو را به خدا سوگند می دهم که حتما آن را به اسب یکی از مجاهدان در راه خدا ببندی – تا به میدان جهاد ببرد – و امید است که خداوند مرا در آن حال دیده بر من رحم فرماید.

وقتی این خبر به رشید رسید، گریست و اعلان کرد که به صورت عمومی برای جهاد حرکت کنند.[۱]

عملکرد این زن مسلمان و با غیرت در واقع این درس را به دیگر مسلمانان می دهد که هرگاه مسلمانان مظلوم و ضعیفی در هر جای جهان با مشکلی مواجه شد و یا در بند اسارت دشمن افتاد، باید همه در اندیشه آزادی او بوده در این زمینه از هیچ تدبیری فرو گذار نکنند، زیرا رسول اکرم (ص) مسلمانان را بسان جسد واحدی شمرده است و رنجوری یک عضوی از آن در واقع رنجوری تمامی اعضا را در پی دارد، مسلمانان باید همواره از حال همدیگر خبرگیری کرده، مرهم دردها و رنجوری های همدیگر باشند، همدیگر را تفقد کنند و هیچ گاه همدیگر را فراموش نکنند، آنگاه است که با چنین رویه ای می توانند قدرت مند و متحد گردند و در برابر هر هجومی ایستادگی نمایند.

همچنین عملکرد این زن با غیرت و با ایمان حامل این پیام مهم است که هر مسلمانی در قبال وضعیت مسلمانان دیگر مسئول است و باید به هر نحوی که برای او امکان پذیر است در جهت رفع مشکلات و موانع اقدام کند و بی فکر نباشد که این بی فکری و عدم غمخواری بمثابه ی مردم احساسات درونی و ایمانی اوست. لذا زن و مرد، پیر و جوان و … همه به شیوه های مختلف باید در راستای یاری مسلمانان دیگر حرکت کنند و با تدبیر و خردورزی کشتی اسلام را به کرانه امن و ایمان برسانند.

متأسفانه امروزه بر اثر ضعف ایمان و ناآگاهی از خواسته های دین، مسلمانان برای یاری همدیگر هیچ برنامه موفقی ندارند و اگر دشمن به کشوری از کشورهای مسلمانان حمله کند، کمتر کشوری از کشورهای مسلمانان حاضر به همکاری و غمخواری خواهد بود، بلکه همه فقط به شنیدن اخبار شکست و وضعیت بحرانی آنان بسنده کرده، جرأت اقدامی را ندارند و همین عملکردشان سبب گردیده که دشمنان روز به روز با جسارت هر چه بیشتر دست طمع به کشورهای اسلامی دراز کرده، به قتل و غارت مسلمانان می پردازند و از هیچ ظلم و جنایتی دریغ نمی کنند.

این شیر زن مسلمان با امید به رحمت خداوندی گرامی ترین چیز در بدن خود را فدا می کند و به میدان جهاد می فرستد، تا شاید با چنین تدبیری رضایت خداوند را بدست آورد، گر چه می داند که این گیسوهای بریده، نه دشمن را عقب می رانند و نه درد دیگری دوا می کنند، اما باعث تسکین قلب بیدار و دردمند او شده، شاید رحمت های خداوندی را بر او نازل کند.

 امروزی مسلمانان نه تنها در چنین مواردی عزیزترین چیز را فدا نمی کنند، بلکه دادن مال و جان به جای خود، حاضر نیستند قدری به اندیشه فرو رفته، دستی برای دعا بردارند. همه چیز را می بینند و می شنوند، اما گویا خوابی و خیالی بیش نبوده است. کاش همه مسلمانان مانند این زن باایمان برای مسلمان دیگر دردمند و رنجور شده راه حلی را جستجو می کردند، زیرا دردمند شدن بدون این که در صدد راه حلی باشند نیز ثمربخش نخواهد بود و امروزه نیز ممکن است بعضی از مسلمانان برای مسلمانان مظلوم و ستمدیده در جاهای دیگر دردمند باشند، اما و اقعیت آن است که کمتر در صدد یافتن راه حلی برای نجات آنان و غمخواری با آنان می باشند. و امری که در این واقعه قابل تأمل و تدبر است آن که این زن حداقل راه حلی را که به ذهنش رسید انتخاب کرده، به مرحله اجرا گذاشت و گیسوهای خود را بریده و فرستاده و همین امر که در ظاهر هیچ دردی را دوا نمی کند، توانست حمیت دینی رشید و اطرافیانش را بیش از پیش بیدار کرده، به جرکت جدی وادارد، تا آن که برای خروج عمومی دستور صادر کرد.

پس هنگامی که اندیشه و فکر و راه حل یک زن – که در ظاهر بسیار معمولی می نماید – می تواند لشکری را آماده کند و همت و غیرت مردان بزرگ را تحریک کند و آنان را برای دفاع از کیان اسلام و یاری ستمدیدگان وادار سازد، پس چرا دیگر مسلمانان چنین نکنند؟ و در صدد چنین راه حل هایی برای مشکلات نباشند؟

———————————————————-

منبع: داستان های ایمانی / مؤلف: عبداللطیف ناروئی / انتشارات: آوای اسلام تربت جام ۱۳۹۰



[۱] – بن جوزی، صفه الصفوه ۴/۱۷۰، الجلیس الصالح الکافی ۴/۲۵.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا