تربیت فرزندانمطالب جدید

درک کودکان از مفهوم بهشت و دوزخ

درک کودکان از مفهوم بهشت و دوزخ

نوینسده : ناصر باهنر

تصور کودک درباره ی خویش این است که همواره زنده خواهد بود و این فکر که روزی او هم می میرد، برایش دشوار است. عقاید و افکار کودک، پیرامون مرگ بسیار محدود است و به زحمت می تواند از شنیدن خبر مرگ کسی بفهمد که بر سر او چه آمده است، مگر آن که خود صحنه ی مرگ و دفن او را ببیند. برای کودکان سه ساله فهم معنای مرگ مشکل است و دیدن صحنه ی به خاک سپاری فردی، ذهن او را مغشوش و دچار ابهام و تعجب می سازد. پیدایش عقاید خاص درباره ی مرگ به سنین حدود پس از پنج سالگی مربوط می شود و در این سنین است که به عنوان مثال با مرگ پدر یا مادر خویش احساساتی از او بروز می کند. کودک خردسال معمولاً مرگ را برای بزرگسالان می پندارد و تصور او این است که افراد باید پیر شوند و بمیرند. اندیشه ی عمومیت مرگ و این که گاهی کودکان و نوجوانان را هم دربر می گیرد، برای غم انگیز و ناراحت کننده است.

کودک از چگونگی و چیستی بهشت و دوزخ آگاهی ندارد و صرفاً بر پایه ی شنیده ها این تصور در او پدید آمده است که مثلاً بهشت، باغ زیبایی است و در آن انواع خوردنی ها و اسباب بازی ها برای آنان وجود دارد. در آن جا می توان دوچرخه سواری و تاب بازی کرد، زیرا حیاط آن برای هر نوع بازی وسیع است و درختانی که در آن وجود دارند، محیط مناسبی را برای قایم موشک بازی پدید آورده اند. تصور کودک از جهنم، مقداری آتش بر روی هم انباشته است. او هرگز گمان نمی کند که او نیز ممکن است روزی در این آتش جای داشته باشد و یا گمان کند که می تواند در هر صورت خود را از آن خلاص کرده و یا سوزشش را به طریقی متحمل شود.

با این حال شوق دیدار بهشت و زندگی در آن و گریز از آتش دوزخ، گاهی او را به خود مشغول می سازد. به خاطر بهشت حاضر است فرمان های پدر و مادر را گوش کند و اگر بداند که نافرمانی از آن، سبب ورودش به آتش جهنم می شود، از آن می گریزد. اگر دریابد که عملش خطا و گناه بوده و عقوبت آتش را در پی دارد، برای آن نگران می شود و گاه اشک می ریزد. ترس از جهنم او را وامی دارد که جداً راستگو باشد و نافرمانی نکند و طمع بهشت هم سبب می گردد که جداً به دنبال اطاعت فرمان های خداوند و صحبت های پدر و مادر خود باشد و البته این مسأله مجوز این نیست که هر دو طریق به صورت یکسان در تعلیم و تربیت کودکان به کار گرفته شوند، بلکه تأکید بیشتر باید متوجه تذکر بهشت و نعمت های زیبای آن گردد.

 

تأثیر برخی عوامل در درک دینی

یکی از مباحث مهمی که باید به آن توجه نمود، تأثیر برخی عوامل در درک دینی کودکان است. پیش از این بیان گردید که سن عقلی از درجه ی اهمیت بیشتری نسبت به سن تقویمی در زمینه ی درک دینی برخوردار است، به این دلیل که تفکر نقش مؤثری در درک دینی دارد، به جز در مورد قضاوت اخلاقی که سن تقویمی به واسطه ی عامل تجربه ی اجتماعی و تعداد قضاوت های بیشتر مهمتر می باشد. در عین حال عوامل محرکه ی دیگری ممکن است دخالت کرده، عامل سن عقلی را تحت الشعاع خود قرار دهد، مانند آن که اگر کودکی در خانواده ای پرورش یافته باشد که دین به صورت عملی تجربه می شود و معارف و موضوعات دینی به طور مرتب مورد بحث قرار می گیرد، تفکر دینی او نسبت به کودکان بی بهره از چنین محیطی رشد و تکامل بیشتری خواهد داشت.

از جمله ی این عوامل که به طور محدود مؤثر است، ارتباط کودک با مساجد که در آن ها مراسم عبادی برگزار می گردد. هر چه میزان شرکت کودک و فعالیت او در محیط ها بیشتر باشد، به نگرش های دینی والاتری دست خواهد یافت. نکته ی جالب دیگر در این زمینه آن است که میزان علاقه مندی کودک به محیط های مقدس نیز با میزان مشارکت او و ارتباط و فعالیتش در این محیط ها رابطه ی مستقیمی دارد، از این رو در میان آنان که بیشتر در این مکان ها حضور دارند، تعداد علاقه مندان افزونتر و نسبت به بی علاقگی کمتر است.

یکی دیگر از این گروه عوامل، ارتباط والدین با محیط ها و مراسم دینی و اشتغال آن ها به اعمال و تکالیف مذهبی است که این امر سبب حمایت و تقویت درک دینی کودکانشان می شود. پدر و مادری که با مسجد و مراسم عبادی سر و کار بیشتری دارند، فرزندان آن ها نیز از خود آمادگی و واکنش مثبت بیشتری نسبت به تفکر پیرامون دین، مسجد، عبادات و سایر معارف دینی نشان می دهند.

عامل دیگری که در رشد مفاهیم دینی در نزد کودکان تا حدودی مؤثر است، میزان عمل کودک و رعایت آداب و سنت های دینی توسط او است که به طور عمده در رفتن به مسجد، تلاوت قرآن، دعا، نماز و سایر عبادات نمودار می گردد. نتایج تحقیقات در این زمینه نشان می دهد، آن دسته از کودکانی که به طور منظم و مرتب به این سنت ها و تکالیف دینی می پردازند، نسبت به کودکانی که این ترتیب و تداوم در عمل آن ها وجود ندارد، یا اصولاً تقیدی به آن ندارند، از درک نسبتاً بالاتری از مفاهیم دینی برخوردار می باشند. همچنین بین تلاوت قرآن و ترجمه از سوی کودکان و بالا رفتن سطح بینش دینی آنان نسبت به ماهیت این کتاب الهی و داستان های آن ارتباط نسبی وجود دارد، البته تنها خواندن قرآن، سبب ضروری بالا رفتن بینش نخست به معانی مورد بحث در آن نمی شود و حتی صرف خواندن آن ممکن است سبب تقویت خامی در تفکر شود، مگر آن که آموزش مناسب به آن ضمیمه گردد. و اما ارتباط بین عمل به عبادات و پرداختن به دعاها با ارتقای بینش نسبت به دعا و قدرت الهی در فحوای نیایش ها از درجه ی پایین تری برخوردار است. در این میان نمی توان تأثیر اختلاف جنسیت کودکان را در درک مفاهیم دینی عامل قابل توجهی به شمار آورد.

آشنا بودن کودکان با شخصیت ها و وقایع داستان های قرآنی در نگرش کودکان به این داستان ها مؤثر است. این امر ممکن است از طریق فیلم ها، نمایشنامه ها و یا از این قبیل میسر شده باشد. البته این مسأله نمی تواند نظریه ای را تأیید کند که بر طبق آن باید هر چه زودتر این داستان ها را به کودکان آموخت.

————————–

منبع: آموزش مفاهیم دینی همگام با روانشناسی رشد / مؤلف: ناصر باهنر / انتشارات: شرکت چاپ و نشر بین الملل ۱۳۹۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا