مشارکت زنان در جامعه اسلامی – 2
مشارکت زنان در
جامعه اسلامی – ۲
(در عرصه سیاست
وجنگ، جهاد، هجرت، خدمات اجتماعی ، تعلیم و تربیت )
تهیه و تدوین :
شهلا جنگی / فوزیه خدامرادی
در عرصه سیاست
وجنگ:
زن عنصر لطیفی است
که جزدر وقت ضرورت جایز نیست که بجنگد و جنگیدن برای او یک وظیفه ی غیر طبیعی است
امّا زمانی که دشمن سرزمین مسلمانان را اشغال کرد واقتضی نمود زنان مسلمان نیز
وارد میدان جنگ می شوند.
۱-صفیه دختر عبد
المطلب:از سلا له بنی هاشم بود وعلاوه بر این که قریشی بود از لحاظ نسب از موقعیت
بسیار والایی برخور دار بود او عمه رسول خدا بود ومادرش هاله نیز خواهر آمنه مادر
رسول خدا بود.
حمزه آن شیر میدان
برادر صفیه وحضرت زبیر که حزو عشره مبشره بود فرزند این بزرگوار بود.وقتی که به
اسلام مشروف گردید به همراه مهاجرین به مدینه هجرت کرد اواز رسول خدا احادیث زیادی
را حفظ کرده است که در کتب حدیث شاهد روایات منقول او از حضرت هستیم.او در حهاد از
شجاعت وافری برخوردار بوده ودر سختی ها ومشکلات از پر جرأت ترین زنان بوده است.
او در جنگ احد
همراه سپاه اسلام به میدان نبرد شتافت ومانند دیگر زنان مشغول مداوای مجروحین بود
ووقتی اثار شکست بر سپاه اسلام هویدا شد وسپاه مسلمین را دید که عقب نشینی می کنند
نیزه خود را برداشت و مسلمانانی را که از میدان نبرد متواری می شدند مانع می شد
وبا زدن به سر وصورت سربازان اسلام آنها رابه میدان نبرد بر می گرداند رسول خدا متوجه
کار او گردید وزبیر رانزد او فرستاد تااو را تسکین دهد وکاری کند که مادرش جسم مثه
شده حمزه را نبیند واین بزرگ شیر میدان مبارزه حق علیه باطل به فرزندش فرمودبرادرم
درراه خدا مثه شده و وماباید راضی باشیم از آنچه در راه خدا بر سرمان می آید.
او با شهامت تمام به جگر پاره پاره برادرش می
نگریست وچنین می فرمود :صبر پیشه میکنم وبه مشیت الهی راضی ام .
در جنگ خندق به
تعقیب جاسوس یهودی پرداخت وتوانست در یک موقعیت حساس جاسوس را از پای در آورد سپس
سر او را از تن جدا کرد واز بالای دیوار قلعه آن را به میان جمعی از یهودیان پرتاب
کردیهودیان با مشاهد ه این وضعیت پا به فرار گذاشتند وکودکان وزنان که در داخل
قلعه بودند از شر آنها امان یافتند .
۲-ام عماره:من در
احد دیدم که کنار پیامبر خالی است وبیشتر از ده نفر دوروبر اونیستند ودر حالی که
مردم در بحبحه وگیر ودار جنگ فرار می کردند من همراه دوفرزند وهمسرم از پیامبر(ص)
حمایت می کردیم پیامبر مردی را دید که سپری را در دست داشت به او گفت سپرت را به
کسی بده که می جنگد ومن آن را برداشتم وبه وسیله آن پیامبر را حمایت کردم.مردی از
روی اسب با شمشیر به من حمله کرد وبا سپره خود حمله او را دفع کردم وزمانی که به
عقب برمی گشت پاشنه اسبش را زدم وبه پشت افتاد پیامبر فرزندم را صدا زدوبه من
اشاره می نمود ومی فرمود مادرت مادرت وپسرم آمد ومرا یاری داد تا اورا از پای
درآوردیم.
۳-ام عطیه:گفته
است:در هفت جنگ پیامبر را همراهی می کردم برای مجاهدان مسلمان غذا می پختم ومن را
پیش وسایل وتدرکات می گذاشتند ومجروحان را امداد وبیماران را پرستاری می کردم .
در عرصه جهاد:
زنان مسلمان بار
سنگین رسالت اسلام را همواره بر دوش کشیده
است .زن مسلمان ندای ایمان را اجابت کرده وپیام های آن را همچون مردان مسلمان
متحمل شده است ،وهر گونه رنج وظلم وستمی را که متوجه مردان بوده است زنان مسلمان
نیز با آنها در گیر بوده اند با وجود این،بر ایمان خود پایداری کرده اند ووظایف
خویش را به جای آورده اند وبه بهترین وجه از عهده آن بر آمده اند.
زنانی که با تحمل
آزار واذیت وشکنجه های فراوان بر عقیده خود پا فشاری کرده اند به نمونه هایی از
آنها نظری می گذرانیم:
۱-سمیّه بنت خیاط:
وی مادر عمار یاسر،وهفتمین زنی بود که اسلام آورد.ابو جهل اورا بسیار شکنجه داد
وبلاخره او را به ضرب سر نیزه از روبرو کشت وی اولین زن شهید در اسلام بود.
یاسر همسر او برده ابوحذیفه بود. ابو حذیفه سمیه
را به همسری او در آورد وپس از آنکه سمیه عمار را به دنیا آورد یاسر را آزاد
کرد.یاسر وهمسر وپسرش از نخستین کسانی بودند که اسلام آوردند .
ابن اسحاق در مغازی
می گوید:افرادی از خاندان عمار یاسر برای من نقل کردند که خاندان بنی مغیره سمیه
مادر عمار را به خاطر اسلام آنقدر شکنجه دادند تا او را کشتند؛اما او از اسلام دست
بر نداشت .
رسول خدا(ص)وقتی که
از کنار عمار ومادر وپدرش می گذشتند در حالی که آنان را در بیابانهای گداخته مکه
با سیخ های داغ شکنجه می کردند می فرمودند:(صبرا
آل یاسر،موعدکم الجنه)[۱]
«وای آل یاسر
صبرکنید که خداوند بهشت را به شما وعده داده است .»
مجاهد گوید:نخستین
کسانی که در مکه اسلام اختیار کردند هفت تن بودند رسول خدا (ص)
،ابوبکر،بلال،جناب
وصهیب،عمار ،یاسر وسمیه.
هنگامی که ابو جهل
در جنگ بدر کشته شد پیامبر اکرم(ص)به عمار فرمودند(خداوند قاتل مادرت را کشت).
۲-زنیره رومی: وی
یکی از زنان پیشگام در اسلام واز جمله مسلمانانی بود که در صدر اسلام شکنجه می
شدند .ابو جهل اورا شکنجه دادویکی از هفت نفری بود که ابوبکر صدیق آنان را خرید
واز شکنجه وآزار مشرکان نجات داد.واقدی به روایت از حسان بن ثابت آوردن است که وی
گفت:به حج رفته بودم پیامبر اکرم (ص)در آنجا مردم را به اسلام دعوت می فرمود .در
حالی که یارانش شکنجه می شدند از جمله در برابر عمر ایستادم در حالی که او کنیز
بنی عمربن مؤمل را شکنجه می داد.آنگاه مشاهده کردم که وی زنیره را شکنجه می داد وی
می افزاید زنیره رومی اسلام آوردواندکی بعد بینایش را ازدست داد .مشرکان به او
گفتند:لات عزی اورا نابینا کردند!زنیره گفت:آری من به لات وعزی کافر شده ام
.خداوند نیز در تکریم او وتکذیب ادعای مشرکان
بینایش را به اوباز گردانید.
۳-اسما ءدختر
ابوبکر صدیق :وقتی رسول خدا (ص)به همراه ابوبکر صدیق عزم به هجرت نمود
اسماء(رض)۲۵سال بیش نداشت آن حضرت نزد
ابوبکر صدیق آمده واو را از برنامه هجرت خود آگاه نمود .ابوبکر با اشتیاق پذیرفت
آن دو مخفیانه از مکه خارج شدند ودر غار ثور موقتا مخفی شدند .سران قریش از نبود
پیامبر وابوبکر آگاه شدند وبرای سر آنها ا جایزه تعین کردند نکته مهم اینکه اسماء
درچنین جوی باید ادای وظیفه می نمود چون رسول خدا اورا موظف کرده بود که از طریق
زنان قریش به جمع آوری اطلا عات بپردازند واز دور رسول خدارا از اوضاع واحوال مکه
باخبر سازند علاوه بر این او وظیفه داشت که توشه وآب وغذای آن دو بزرگ مرد را به
آنها برساند واین در حالی بود که او حامله
بود .
واما تاکتیکی که
اسماء در نظر گرفته بود این بود که خود از طریق ارتباط با زنان قریش وعبدلله
برادرش که کودکی بیش نبود با رفت وآمد میان مردان واستراق سمع،اطلاعاتی رااز اوصاع
واحوال دشمنان جمع آوری می کردند وبا مقداری آب وغذا به سوی غار ثور می رفت .رفتن
او با خطراتی مواجه بود به همین خاطر آنها از خدمتکارشان درخواست کردند تا گله
گوسفندان خود را به طرف مورد نظر آنها روانه کنند.آنهادر میان گوسفندان با تحمل
مشکلات فراوان خودرابه غار می رساندن
سه روز گذشت واسماءبه مأموریت های که به او واگذار می شد با کمال میل وشهامت تمام
از عهده آنها برمی آمد.
قریشی ان که از
گشتن خسته شده بودند به خانه حضرت ابوبکر رفتندواز اسماءپرسیدن پدرت کجا ست واو
گفت نمی دانم .ابوجهل ناراحت شد وسیلی محکمی را بر صورت آن بزرگوار نواخت
اماهیچ رنج وزحمتی
مانع انجام وظیفه اسماءنشد .بعد از آن بدون کم و کاست به انجام مأموریت خود پرداخت
بار وبنه را برروی شتر گذاشت وخواست با چیزی آن را ببندد وچیزی نیافت ومجبور شد
پارچه ای را که به کمر بسته بود نصف کند که نصفی را به کمر بست وبا نصف دیگر بار
وبنه را بست .درآنجا که بار شتر را پایین آورد
ودر همان حال رسول خدا متوجه کار او شد وفرمود)خداوند تو را در قبال نطاقی که این چنین نمودی در بهشت دو نطا
قی بدهد )
واین چنین بود که
به «ذات نطاقین »ملقب گردید.واو همیشه به این لقب افتخار می کرد ومردم اورا نیز
بدان می خواندند.
بعداز چند روز تلاش
طاقت فرسای اسماءرسول خدا (ص)به همراه ابوبکر صدیق از غار بیرون آمدندوعازم مدینه
شدند واو با خاطری جمع به مکه برگشت که بعدا همراه خواهر وبرادرش(عایشه وعبدلله)با
کاروانی رهسپار مدینه شدند
در عرصه هجرت:
بانوانی که برای
رسیدن به رضا وخوشنودی خداوند همراه همسرانشان هجرت کردند،نیز برای راه انداختن
وپیش بردن همسرانشان به سوی شکوه وعظمت وبرای رضای خدای سبحان ، غربت ودور افتادن
از مال ومنال وخانه وکاشانه وخویشاوندان را تحمل کردند .بانوان مسلمان به حبشه
ومدینه هجرت کردند، تنها به خاطر اینکه شوهرانشان راتأیید وتقویت کرده باشند ورتبه
دینی واجتماعی آنان را بالا ببرند.
به نمونه های بارزی
از آنها اشاره می کنیم
۱-اسماء بنت عمیس:
وی دو بار هجرت کرد و به سمت دو قبله نماز گذارد.
اسماء بنت عمیس
حثعمی معروف به «بحری حبشی »به خاطر آنکه در راه خدا به سفرهای دریای تن در داد
همسر نخبگان امت وبانوی بر گزیدگان عالم اسلام بود.
نمونه های رهبری و
مایه های سروری وپیشوایی در وجود اسماءظاهر واشکارا بود وعقل وخرد کامل یک انسان
مؤمن وجرأت وبی باک یک دعوتگر مسلمان در گفتار ورفتار اونمایان بود
او بخاطر حفظ دینش
از مکه گریخت وبرای همسرش در جهت پیشبرد
دعوت اسلام یار ویاور بود،وهنگام مهاجرت شوهرش به حبشه ومدینه تکیه گاه او،ودر جنگ
وجهاد پشتیبان او بودودر میان جامعه نوپای اسلامی خدمتگذاری کاردان وشایسته
بود.وظیفه اش را خوب می شناخت ،بسیاری از
سنگرهای خالی را در راستای تبلیغ وترویج اسلام پر می کرد.
طی ماجرایی اسماء
پیش پیامبر آمد وگفت که عمر به من گفته که مااز شمادر هجرت پیشی گرفته ایم ما به رسول خدا نزدیکتروسزاوار تریم پیامبر
فرمودند که (اونزدیکتر وسزاوار تر از شما نیست!اوواطرافیانش فقط یکبار هجرت کردند
اما شما ای سر نشینان کشتی دو بار هجرت کرده اید.)
۲-ام المؤمنین
سوده:سوده زنی مسلمان ووالا مقام وبلند همت بود که اعتقادات محکم واستوار داشت و
به فرما یش پیغمبر بزرگوار اسلام همراه با هفت نفر دیگر به سمت حبشه روانه شدند تا
آیین وعقیده را در مقابل فشار مشرکین حفظ کنند تا مقام دو دنیارا به دست آورند .
پیامبر اکرم (ص)در
فرمایشاتشان این هشت نفر را توصیف کرده وفرموده اند:که چگونه از سرزمینشان کوچ
کردند ومال وثروتشان را به جای گذاشتند وگرسنگی ها وتشنگی ها را تحمل کردند
وبسیاری از مشکلات را در روی زمین و بر آب دریا ،برای سفر به حبشه متحمل شدند تا
بلکه دینشان راحفظ کنند آنها به سرزمینی رفتند که آیین مسیحیت در آنجا رواج داشت و
آیین مسیحیت از لحاظ زبان وروشهای دینی وسنتی با آیین اسلام تفاوتهایی داشت …
بعد از مدتی اتفاقی
بسیار ناگوار برای سوده پیش آمد شوهر سوده (سکران) وفات یافت ودر آن دیار غربت
سوده را تنها گذاشت بعد از مدتها هنگامی که مهاجران از حبشه باز گشتند پیامبر خدا
اراده فرمود تا نیکی ای در حق بنی آمر بخصوص سوده انجام دهد که در راه اسلام شکنجه
های فراوانی را متحمل شده بود.پیغمبر خوله دختر حکیم سلمی را برای خواستگاری از او
فرستاد اول سوده پیشنهاد را رد کرد اما بعد با توجه به نظر پدرش راضی به ازدواج شد
و این طور بود که سوده در خانه پیغمبر خدا آرام گرفت .سوده تا زمان خلافت حضرت عمر
در قید حیات بود وبعد از آن فوت کرد.
۳-ام کلثوم دختر
عقبه بن ابی معیط: وی دختر کسی بود که دشمن رسول خدا بود .خانواده او یکسره با
رسول خدا(ص)دشمنی می ورزیدند.اما اوحق را شناخت ودر راه حق همه چیز را فدا کرد.
ام کلثوم در مکه
اسلام آورد وپس از هجرت بیعت نمود ونخستین زنی بود پس از هجرت رسول خدا(ص)به مدینه
مهاجرت کرد .وی در مدت قرارداد صلح حدیبیه به مدینه هجرت کرد ازربیعه بن عثمان
وقدامه روایت شده است:که می گفتند ما هیچ زن قریشی راجز ام کلثوم نمی شناسیم که از
نزد پدر ومادرش به عنوان مهاجر گریخته باشد.
ام کلثوم بعداز طی
پنج شبانه روز به مدینه رسید به خانه ام المؤمنین(ام سلمه)رفت وقتی پیامبر را دید
که من به خدا ایمان آورده ام مرا پناه ده وبه اقوامم تحویل مده.که دیری نپاییدکه
برادران ام کلثوم آمدند ونز د رسول خدا رسیدن وآنها خطاب به پیامبر گفتند:ای محمد
یکی از مفاد صلح نامه حدیبیه این است که اگر کسی از قریش به مدینه متواری شد او را
تحویل دهی.اکنون خواهر ما را که اسلام آورده وبه اینجا آمده به ما تحویل بده که
آیه ۱۰سوره ممتحنه نازل شد:
«ای مؤمنان هنگامی
که زنان مؤمن به سوی شما مهاجرت کردند ایشان را بیا زمایید.خداوند از ایمان آنان
آگاه تر است تا شما.هر گاه ایشان را مؤمن یافتید آنان را به سوی کافران بر
نگردانید.این زنان برای آن مردان وآن مردان برای این زنان حلال نیستند.»
بعد از نزول این
آیه رسول خدا(ص)خطاب به برادران ام کلثوم فرمود :خداوند مهر باطل بر قرارداد مورد
نظر شما زد وهم اکنون اعلام داشت که این قرار داد اجرا نگردد.رسول خدا طبق دستور
خداوند ام کلثوم را امتحان کرد وخطاب به او فرمود تورا به خدا سوگند می دهم جز
راست نگویی.ایا صرفا به خاطر ایمان به اسلام خویش مهاجرت کرده ای؟آیا هیچ عمل
دیگری جز این باعث هجرت نشده است؟
ام کلثوم عرض
کردخدا را گواه می گیرم که جز محبت به شما وخدای شما مرا بر این هجرت مصمم نکرده
است .آری من فقط به خاطر اسلام اهل ودیارم را ترک گفته ام بدین ترتیب ام کلثوم به
یاران رسول خدا پیوست وبرادران او نا کام به مکه باز گشتند
درعرصه خدمات
اجتماعی:
مشارکت زنان در فعالیتهای
اجتماعی در جهت منافع ومصالح امت اسلامی متناسب با شرایط و موقعیت او واجب است
ودین راستین اسلام همان طور که این امر را بر مردان واجب وحتمی گردانیده بر زنان
نیز فرض وواجب نموده است اسلام راستین رسالت ومسؤلیت مرد وزن رادر انجام عبادات
وکیفر وپاداش عمل یکسان قرار داده است.
حال به زنان با
ایمانی که با کارهای ارزندی خود خدمات زیادی را برای جامعه اسلامی انجام داده
انداشاره می کنیم:
۱-
زینب جحش اسدی:وی ام المؤمنین ،همسر
پیامبر اکرم (ص)بود.در راه خدای سبحان بسیار صدقه می داد.
رسول خدا فرمود: (در
آن یک از شما که دستش از همه بلند تر است،سریع تر از دیگران به من خواهد پیوست)به
همین جهت همسران پیامبردستهای خود را بیشتر دراز می کردند تا ببینند که دست کدام
یک بلند تر است.عایشه می گوید: دست زینب
از همه ما بلند تر بود زیرا او با دستها یش کار می کردو از دسترنج خود صدقه می
داد.
در روایت دیگری
آمده است که عایشه می گفت: پس از وفات پیامبر اکرم (ص)هر گاه در خانه یکی از
همسران آن حضرت جمع می شدیم دست هایمان را روی دیواردر کنار دیگر دراز می کردیم
وهر یک از ما می کوشید دستش را دراز تر کند تا اینکه زینب بنت جحش وفات یافت او
زنی کوتاه قد بود دستهایش بلند تر از دستهای ما نبود با مرگ وی دانستیم که مراد
پیامبر(ص)از دراز دستی در صدقه دادن بود .زینب (رضی الله عنها)ام المومنین است
وهمسر رسول خدا موظف به تأمین مخارج نیست اما او دوست دارد که از دست رنج خویش
صدقه بدهد.
او زنی عابد وپاک
دامن بود اما هیچ گاه عبادت هایش مانع کار کردن وصدقه دادن او نمی شداو به خاطر
فقر ودرماندگی کار نمی کرد بلکه تنها به خاطر عقیده وتوجهی که به بازتاب اعمال
داشته ونیز به خاطر تقوای الهی به عشق پاداش وثواب آخرت کار می کرد .
از محمد بن کعب
روایت شده است که بعداز وفات پیامبر مستمری زینب از بیت المال دوازده درهم بود اما
بیش از یکسال آن را نگرفت وهمه آن را نیز به مستمندان ودرماندگان انفاق می کردومی گفت از این پس این دارایی را به من
نده،زیرا سرگرم کننده وباز دارانده است!آنگاه در میان کسانی که سزاوار و نیازمند
بودند تقسیم نمود .خبر این کار او به عمر رسید وحضرت عمر به نزد او رفت به او گفت
که هزار درهم دیگر می فرستم آن را برای خود نگه دار اما وی به همان شیوه عمل کرد
وان هزار درهم را نیز میان بینوایان ومستمندان تقسیم کرد.
عایشه پس از وفات
زینب می گوید:(زنی ستوده خصائل وزاهد وعابد از میان ما رفت ،یتیمان وزنان بیوه
ودرماندگان در مرگ او شیون وبی تابی کردند .)
ام کجّه:وی زنی از
انصار بود که قوانین دوران جاهلیت را تغییر داد.در دوران جاهلیت به کودکان خرد سال
ارث نمی دادند همسرش عبدالرحمان برادر حسان بن ثابت ،از دنیا رفت وپنج دختر_به
روایتی دو دختر_با مادر شان ام کجّه از او باقی ماندند مردان زور مند آمدندوتمام
اموال وی را گرفتند وبرای همسر ودخترانش چیزی نگذاشتند. ام کجه در برابر ظلم وبی
عدالتی سکوت نکرد وبه محضر پیامبر اکرم (ص)شرف یاب شد،وبا کلام فصیح وبرهان ودلیل
با آن حضرت صحبت کرد.گفت ای رسول خدا اینان دختران عبدالرحمان اند .او دررکاب شما
در جنگ احد کشته شد وعموی اینان همه دارایی اورا گرفت واز مال ودارایی او هیچ چیز
را برای این دختران نگذاشت،چه می گویید ای رسول خدا !به خدا سوگند،این دختران هرگز
نمی توانند ازدواج کنند مگر مال ومکنتی داشته باشند .عموی آن دختران گفت:دختران
اسب سوار نمی شوند،بار زندگی را به دوش نمی کشند،وبادشمن درگیر نمی شوند!رسول خدا
فرمود «خداوند در این قضیه داوری خواهد نمود.»آنگاه خداوند سبحان آیه۱۱ سوره نساء
را نازل فرمود : «خداوند شما را در کار فرزندانتان چنین سفارش می کند که هر فرزند
پسر باید دوبرابر فرزند دختر ارث ببرد؛حال اگر باشند وبیش از دو نفر باشند دو سوم
ما ترک را به ارث می برند».
رسول
خدا(ص)فرمودند:آن زن وطرف دعوایش را نزد من فرا خوانید وبه عموی آن دو دختر
فرمودند :به آن دو دختر دوسوم بده وبه مادرشان یک هشتم بده باقی مانده را هر قدر
بود برای خودت نگه دار.
آری این بزرگ زنان
هر کدام به نوعی در اجتماع خو دخدمت کرده اند ودر برابر ظلم وستم وفقر ساکت ننشته
وبه نوبه خود نقشی ایفا کرده اند.
در عرصه تعلیم
وتربیت:
زن دعوت گر مسلمان
در حو زه آموزش وپرورش نهال ایمان را در دلهای گلهای آینده و جگرگوشه های امت اسلامی که در آینده بار نهضت اسلامی را
بر دوش آنان خواهد بود ، می کارد بعضی از زنان صحا به آنان که توانای معلمی ومربی
گری را داشتند ،با ایفای این نقش ارزنده به پا خاستند ،تادر قیام وجنبش امت اسلامی
ونجات مسلمین از تاریکی های جهالت ونادانی ونشر هدایت ،وتبلیغ رسالت وتربیت نسلی
که بتواند آیین اسلام را فرا گیرد ،وتبلیغ آنرا به همه مردم اعم از زن ومرد به
عهده گیرد سهیم شوند .
حال نمونه های از
زنانی که در تعلیم تربیت وآموزش در صدر اسلام مفید واقع شده اند :
۱-شفاء دختر
عبدالله عدوی :وی پیش از هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه اسلام آورد واز نخستین زنان
مهاجر بود . با پیامبر اکرم بیعت نمود یکی
از داناترین وبا فضیلت ترین زنان بود رسول خدا هراز گاهی به دیدار وی می رفت ودر
منزل او به استراحت نیم روزی می پرداخت .رسول خدا به شفاء فرمودند :«به حفصه
خواندن ونوشتن بیاموز !» او نیز به حفصه خواندن ونوشتن آموخته همچنین پیامبر به او
فرمودند(علمها رقیه النمله )«به حفصه رقیه نمل را آموزش بده» شفا ءدر دوران جاهلیت
با این رقیه محل گزیدگی مورچه را معالجه می کرد. پیامبر خدا فرمودند آن را به من
نشان بده ،رقیه می گوید آنها را نشان دادم.
«رقیه نمل» به
روایت ابو نعیم چنین بوده است:«باسم الله،صلو صلب ،خیر یعود من افواهها ولایضر
احدا،اکشف البّا ربّ الناس.»ابونعیم می گوید شفاءاین رقیه را بر روی چوب کرکم می
نوشت با آن معا لجه می کرد.پیامبر(ص)این رقیه را تأیید کردند وفرمودند:«اقی بها و علّمیها
حفصه»«همچنان با این رقیه معا لجه کن وآن را نیز به حفصه آموزش بده.» رسول خدا
خانه ای را در محله حکالین در مدینه به او بخشیده بودند واو با پسرش سلیمان در آن
خانه سکونت گزیده بود.بعداز وفات پیامبر هنگام نظر خواهی وی را مقدم می شمردند وبه
او پسرش احترام می گذاشتند،واورا نسبت به دیگران برتری می دادند،وچه بسا برخی از
امور بازار را به اوواگذار می کردند نوادگان او،ابوبکر وعثمان فرزندان سلیمان بن
ابی حثمه ،ودیگران احادیث نبوی را از او روایت کرده اند.
۲-
روضه کنیز رسول اکرم (ص): رسول اکرم
(ص)کنیزی به نام روضه داشت،وی احکام
قرآن را به
مسلمانان تعلیم می داد.وقتی این کلام وحکم حق تعالی نازل شد:
(یا ایها الذین
امنوا لا تدخلو بیو تا غیر بیو تکم حتی تستأنسواوتسلموا علی اهلها)[۲]
«ای آن کسانی که
ایمان آورده اید ،در خانه هایی که خانه ی خود شما نیستند وارد نشوید،مگر آنگاه که
با اهل آن خانه ها ارتباط بر قرار کنیدوبراهل آن خانه ها سلام کنید.»
مردی آمد وبر
آستانه در خانه پیامبراکرم(ص) ایستاد واجاز خواست وگفت:آیا داخل شوم؟پیامبر اکرم
به کنیز خود روضه فرمودند:بر خیزو برو وبه
او بیاموز وبگو اینگونه اجاز خواستن درست نیست وباید بگویید:سلام علیکم،أأدخل؟سلام
بر شما می توانم داخل شوم ؟آن مرد سخنان روضه را شنید وشیوه استیذان را فرا گرفت
وهمان گونه اجازه خواست وداخل شد.در این کلام پیامبر اکرم(ص) جواز تعلیم وآموختن
زنان را به مردان صادر شده است،چنانکه برخی از علمای اسلامی از برخی از زنان عالم
وعارف مسلمان علم وفقه وحکمت را آموخته اند.
نکته هایی که از زندگی
این بزر گواران برداشت می شود:
به راستی که اسلام
کاملترین برنامه ای است که زنان می توانند درآن مسیر رشد وتعا لی وتکامل شخصیتی
خود را بپیمایند واین راز موفقیت زنان صدر اسلام در زند گیشان است و آنها به این
معرفت واقف بودند وخویش تن را تسلیم برنامه های انسان ساز آن کردند.
در نتیجه این
اسطوره های راستین به عنوان ستارگانی در صفحات تازیخ درخشیدن واسمشان ماندگار
ماند.
راهشان بر دوام واز
خداوند متعال بالا ترین درجات فردوس اعلی را برایشان خواستاریم.
وآخر دعوی ودعوانا الحمد لله رب العالمین و صلی
الله علی رسوله محمد وآله وخلفائه واصحابه و اتباعه وامّته اجمعین الی یوم الدین.
منابع :
۱-
زنان نامدار اسلام /دکتر یوسف قرضاوی
/
۲-
خط مشی سیاسی در سیره نبوی / منیر
محمد غضبان /عمر قادری / نشر احسان
۳-
بانوان صحابه الگوهای شایسته
۴-
ویژگی های کلی اسلام / دکتر یوسف
قرضاوی / جلیل بهرامی نیا / نشر احسان
۵-
نقش قرآن درهدایت انسان / فرید وجدی
/ ابوبکر حسن زاده / نشر احسان
۶-
بانوان در عرصه دعوت وتبلیغ / دکتر
توفیق یوسف الواعی / نرگس پروازی ایزدی / نشر احسان
۷-
بانوان شایسته الگو های راستین /