اندیشه

پیام اجتماعی اسلام

پیام اجتماعی اسلام
دکتر طارق رمضان
پیش از آنکه بر تعهد اجتماعی مسلمانان بیشتر تأمل کنیم، ضروری است اصول مهمی را شرح دهیم که مسلمانان برای زندگی همساز با اعتقادات خود می توانند از آن ها الهام گیرند. فکر می کنیم معنای این الهام به اندازه کافی روشن است: الهام راه را نشان می دهد؛ انتخاب ها، راهبردها و اولویت های یک کنش اجتماعی در یک جامعه مشخص را به هیچ وجه مطرح نمی کند. این با شهروندان است که در متن واقعیت های خود، انتخاب های خود را مشخص کنند، مراحل را تعیین نمایند و اصلاحات واقعگرایانه و عقلانی را در هر یک از جوامعی که زندگی می کنند، پیشنهاد دهند.
قلمرویی که در آن رعایت اصول اساسی جهانشمول اسلام نیازمند مراقبت لحظه به لحظه است، قلمرو اجتماعی است. آموزش اسلام در همه ی سطوح، هم سطح عبادت و هم سطح وسیع زندگی روزانه، ساحت جمعی و اجتماعی دارد. تا آنجا که می توان گفت عمل واقعی دینی بدون نیرو گذاشتن شخص در جماعت انسانی وجود ندارد. آرامش تنهایی ما در برابر خداوند، فقط حاصل رابطه ی هر روز نوشونده ی ما با همنوعان است. پس می فهمیم که اگر بر هر فرد، در برابر خداوند، مسئولیتی سنگینی کند، مراجعه به جماعت و در حقیقت جامعه یک ضرورت تعیین کننده است. جامعه فضایی است که در آن سرنوشت فرد تعیین می شود. در واقع ضروری است که شرایط مطلوبی برایشان فراهم آید که به خواست های معنوی، اخلاقی و انسانی آن ها پاسخ دهد. در بخش اول یادآوری کردیم که انسان پیش از هر چیز یک موجود مسئول در برابر خداوند، مردم و همنوعان خود است. هر انسانی باید در پی زیستن، تغذیه کردن و معنا دادن به چیزی که انسانیت او را می سازد، باشد؛ به حقیقت نزدیک تر شود، برای تحقق نیکی، ارزش های خود را قوت بخشد، برای حفظ بهتر احترام خود و مورد احترام قرار گرفتن گوش دهد و مشارکت کند. دعوت پیامبر به جست و جوی علم( جست و جوی علم بر هر زن و مرد مسلمان واجب است)؛ ضرورت قرآنی نیکوکاری نسبت به جامعه (به نیکی امر و از بدی منع کنید)؛ و بالاخره کل توصیه ها به میانه روی و ملاطفت که در قرآن و سنت یافت می شود («به نحو احسن با آن ها سخن گویید»،«بخشندگی، احسان و ملاطفت را نسبت به یکدیگر فراموش نکنید») آشکارا در همین راستاست. در نتیجه تصور جامعه ای که از فرد،که باید برای اصلاح خود تلاش کند، آغاز نمی کند ناممکن است. این دقیقا” معنای این آیه است که بسیار تکرار شده است:[…]خدا حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند[…]قرآن ۱۱/۱۳».
عبور از مفرد مردم به جمع افراد که آن را تشکیل می دهند جای هیچ تردیدی در اهمیت این کلمه باقی نمی گذارد. ساحت اجتماعی از سرچشمه آگاهی هر موجود، و تلاش های همگان معنا می گیرد. برای کسی که ایمان دارد، این درک و دریافت با دغدغه ی مداوم تعادل به دست می آید:«و با آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن، و همچنانکه خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و در زمین فساد مجوی که خدا فسادگران را دوست نمی دارد(قرآن ۷۷/۲۸)».
همچنین جامعه باید این امکان را به هر کس دهد که «سهم خود را از دنیا»فراموش نکند. جامعه باید به فرد بیندیشد و به او امکان دهد که با ضرورت های طبیعت بشری اش زندگی کند. گفتیم که فرد نیز مسئولیت هایش را باید بشناسد و بر عهده گیرد. در پیام اسلام، رکنی از عبادت اسلامی نیست – از نماز تا زیارت مکه –که بر بعد جمعی تأکید نورزد و اولویت نبخشد. دین ورزی، مشارکت در پروژه ی اجتماعی است و در آن آگاهی دینی نمی تواند بدون اخلاق اجتماعی وجود داشته باشد. آگاهی دینی اخلاق اجتماعی را الهام می بخشد و جهت می دهد. مسلما” این برداشت ذهن مسلمانان را در غرب شکل می دهد. کسی که در برابر خدای خود و کل آفرینش مسئول است،باید در زمینه ی اجتماعی به هر کس امکان ایفای مسئولیت هایش را بدهد و از حقوقش حمایت کند. بدین ترتیب، پیام اجتماعی اسلام موجب می شود که هر کس از تکالیف خود آگاه شود تا در عرصه ی عمومی به طور اساسی از حقوق همگان حمایت کند. در اینجا می توانیم به هفت نوع حقوق اشاره کنیم که رعایت آن ها ضروری است، بی آنکه آن ها را تحلیلی جامع بکنیم.
حق زندگی و حداقل زندگی بخش: در بالا پنج اصل را خاطر نشان کردیم که مجموعه ی احکام اسلامی حول آن ها می چرخد و روشن است که شرط نخستین کاربرد آن ها احترام به زندگی است. هر انسانی در هر جامعه ای باید حق حداقل خوراک را داشته باشد تا بتواند زندگی کند. منظور «زندگی کردن» است و نه فقط زنده ماندن. تمام منابع اسلام، انسان را به طور کلی و مسلمان را به طور خاص دعوت می کند که همانند یک انسان با شرافت و با احترام به خویش و به دیگری«زندگی کند».یک نظام اجتماعی که به اعضای خود این حداقل را نمی دهد به شرافت آن ها لطمه وارد می کند، این اعضای مخلوق باید در برابر خالق حساب پس بدهند.مسئول بودن اساسا” داشتن امکان انجام مسئولیتی است که برعهده داریم. در نبود مسئولیت بی گناهان، «گناهکار» می شوند. وضعیت یک چهارم جهان در جوامع غربی مانند میلیون ها آمریکایی یا اروپای که در زیر خط فقر زندگی می کنند،دادگاهی دائمی است که نظام های گناهکار را محکوم می کند که این چنین زندگی ها و اندیشه های انسانی را قربانی می کنند.

حق تشکیل خانواده: هر کس باید از زندگی خانوادگی بهره مند شود و از این رو جامعه به واسطه مسئولان سیاسی باید برای همه امکان زندگی در خانواده را در محیطی پاک فراهم آورد. از این رو لازم است به ساختارهای محلی مناسب اندیشیده شود. زندگی کردن پنج یا هشت نفر در یک اتاق، مانع تشکیل خانواده می شود، این چیدمان یک زندان است، خفگی است… گسست های آینده، تنهایی و حاشیه نشینی را ایجاد می کند. در وضعیتی که به حال خود رها شده ایم، حومه ها و شهرک ها به هیچ وجه پذیرفتنی نیست. از والدینی که دیگر نمی توانند فرزندان خود را اداره کنند، گله و شکایت می شود، گفته می شود«آن ها را ترک می کنند»، زیرا امکانات زیست به آن ها داده نشده است فقط به عنوان مادر یا پدر به رسمیت شناخته می شوند.

حق مسکن: اظهار این حق به طور مستقیم ناشی از آن چیزی است که هم اکنون گفتیم. مسکن شرط نخست زندگی خانواده است و اسلام بر تقدس فضای خصوصی تأکید می کند. یک جامعه باید به هر یک از اعضای خود یک سقف بدهد؛ این مسئولیت اولی است که برعهده اوست.یک انسان بدون خانه، شهروند نیست، یک طرد شده و یک قربانی است. نطق و کلام این وضعیت را تغییر نخواهد داد. شرایط انسان بودن را از انسان گرفتن و او را آواره کردن بی عدالتی مضاعف است. لازمه ی در برابر خدا بودن«در خویش»، در«خانه ی خویش» بودن است؛هم به معنای حقیقی و هم مجازی.

حق آموزش: بر این مسئله، به ویژه در دوران ما، باید بسیار تأکید کرد. توانیی خواندن و نوشتن، آموزش راه های کسب هویت و شأن انسانی ضروری است. مسلمان بودن با«دانستن» همراه است و طبیعتا” رفتن به سوی بیشترین شناخت. قرآن در این مورد بسیار صریح است:دانستن، رسیدن به قرائت نشانه ها و بازشناسی عمیق خالق است. این چیزی است که پیامبر همواره تأیید کرده است:«برای هر زن و مرد مسلمان جست و جوی دانش یک وظیفه است». مقصود تمام علوم است و لذا ضرورت آموزش و پرورش مقدماتی مسلم است. نخستین آیه قرآن«بخوان، به نام پروردگارت که خلق کرده»است و به همین دلیل در قصه ی خلقت خداوند به آدم نسبت به فرشتگان برتری می دهد. جامعه ای که به این حق عمل نمی کند معنای اولویت هایش را از دست می دهد.
روشن تر آنکه جامعه ای که بیسوادی، نانویسایی –مطلق یا کارکردی –را تولید می کند، شأن اعضای خود را ریشخند می کند. این جامعه اساسا” «غیرانسانی» است. یک مسلمان در غرب نمی تواند از ناکارآمدی های نظام آموزشی آگاه نباشد که ، همزمان با گزینش بیشتر، بیش از پیش افراد بیسواد کارکردی تولید می کند.

حق کار: انسان باید بتواند نیازهایش را برآورده کند. از این رو، کار مانند آموزش از حقوق مسلم موجود اجتماعی است و هر کس باید جایگاه خود را در جامعه ای که در آن زندگی می کند، بیابد. اگر، از نظر اسلام، انسان عمل و کار است، روشن است که جامعه ای که مانع از کار می شود به قرار داد اجتماعی ابتدایی عمل نمی کند. سخنان پیامبر را می شناسیم:« از میان شما یکی با طناب به کوه رود و بر پشت خود دست های چوب برای فروش بیاورد بهتر است تا از اشخاص صدقه گدایی کند». کار،یک مطالبه ی مقدس است که از چارچوب عمل عبادی فراتر می رود، به عنوان یک وظیفه به نظر می رسد. مبارزه بر ضد هر نوع بیکاری باید یک اولویت سیاسی باشد. این مبارزه ضروری است…«بشر دوستانه» است.

حق عدالت: از نظر اسلام، همین که عدالت ضرورت عمده شیوه های رفتار است، مبنای زندگی در جامعه است . در قرآن می خوانیم:«در حقیقت، خدا به دادگری فرمان می دهد(۹/۱۶)». این اصل عدالت برای همه، اغنیا و فقرا،روسا و شهروندان، مسلمانان و غیرمسلمانان، به کار می رود. هشت آیه از سوره ی نساء وحی شده است تا یک یهودی را تبرئه کند و مسئولیت عمل او را متوجه یک مسلمان کند. آیه، ایمان را به عدالت ربط می دهد و آن را به صراحت بیان می کند:« ای کسانی که ایمان آورده اید، پیوسته به عدالت قیام کنید و برای خدا گواهی دهید، هر چند به زیان خودتان یا [به زیان]پدر و مادر و خویشاوندان[شما]باشد. اگر[یکی از دو طرف دعوا] توانگر یا نیازمند باشد، باز خدا به آن دو[از شما] سزاوارتر است؛ پس، از پی هوس نروید که [ در نتیجه از حق] عدول کنید. و اگر به انحراف گرایید یا اعراض نمایید، قطعا” خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است(۱۳۵/۴)». نظام اجتماعی باید الزاما” حقوق هر کس را با دل مشغولی دو چندان تضمین کند. البته، باید سعی کرد که قوه ی قضاییه قوانین را برای هر یک از اعضای جامعه با عدالت به کار برد، نیز مهم است که جامعه تلاش کند تا به مجموع مطالبات سازمانی که حقوق را اجرا می کند – که پیش از این ذکر کردیم- پاسخ دهد. اندیشیدن به عدالت اجتماعی، تعیین یک پروژه، مشخص کردن اولویت ها، و تدارک یک پویش، بر طبق مراجع اصلی، به کنش سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جهت می دهند. یک فقیر در غرب از همان عدالتی بهره مند نیست که یک ثروتمند بهره مند است؛ یک سیاه پوست در ایالات متحده آمریکا سریع تر از یک سفید پوست مجرم شناخته می شود… و این قابل پذیرش نیست.

حق همبستگی: وقتی می توان جهان دینی اسلام را درک کرد که وظیفه ی همبستگی را در متن ایمان قرار دهیم. در برابر خدا مسئول هستیم. سومین رکن اسلام، مالیات اجتماعی(زکات) است، که دقیقا” در مرکز محور عمودی و افقی اعمال مذهبی و اجتماعی قرار دارد. این سومین رکن باید در برابر خدا به حق الناس انسان ها پاسخ دهد. قرآن وقتی به مؤمنان راستگو اشاره می کند، شفاف است:« و در اموالشان برای سائل و محروم حقی[معین] بود(۱۹/۵۱)». حکم صریح قرآن در اینجا با قدرت طنین می افکند:«هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و از هر چه انفاق کنید[…]۹۲/۳)».
مسئولیت هر کس مشارکت فعال در  زندگی اجتماعی است. از این رو،پرداخت زکات، بخشی از برداشتی گسترده تر از همبستگی اجتماعی است.

بدیهی است که تعهد در زمینه های شخصی و خانوادگی باید با توجه به همسایگان، زندگی محله، دل مشغولی های ملی و بین المللی همراه باشد.
البته اسلام برای مبارزه با فقر به وسیله زکات به یک پشتیبانی نهادی اندیشیده است،اما روشن است که این راه حل ماهیت ساختاری ندارد، مربوط به آگاهی و اخلاق است. قدرت این اندیشه ی برادری و همبستگی انسانی، سرچشمه ی زنده ی مبارزه بر ضد بی عدالتی اجتماعی، فقر و بینوایی است. هر کس ایمان دارد این تعهد را دارد؛ هر کس ایمان دارد حق مطالبه آن را می داند.
حق های متفاوت فوق الذکر کل مؤلفه های حیطه ی فردی و اجتماعی را شامل نمی شود، بلکه ایده های کاملا” روشن از جهت گیری های اصلی کنش اجتماعی می دهد. در متن و بطن این تفکر، با بازشناسی خداوند خالق، اهدافی را می یابیم که حول مفهوم عدالت قرار دارند.«راه وفاداری»[شریعت] در عرصه ی اجتماعی راهی است که ما را باید هر روز کمی بیشتر به آرمان عدالت نزدیک سازد. عدالت واجب است، مقدم است، و کل فعالیت انسان، در تمام مراحلش، باید این خصیصه را حفظ کند. برای این کار لازم است موقعیت ها مورد به مورد تحلیل شود و نه این که قوانین بدون در نظر گرفتن موقعیت ها اجرا شود، زیرا در نهایت بستر اجتماعی می تواند مشروع ترین یا منطقی ترین قانون را ناعادلانه یا منسوخ کند و در حقیقت این قانون مشروع و منطقی از آنچه قرار بود دفاع کند، دیگر دفاع نمی کند.
   ——————————————————-
منبع: مسلمانان غرب و آینده اسلام
مؤلف: طارق رمضان
مترجم: امیر رضایی
انتشارات :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا