ادعای عدم ارتباط اسلام با حکومت
ادعای عدم ارتباط
اسلام با حکومت
استاد عبدالقادر عوده
/ مترجم: محمود عباسی
برخی از روشنفکران
فرهنگ اروپایی ادعا می کنند که اسلام دین است، و دین رابطه ای است بین انسان و
پروردگارش و ارتباطی با حکومت و دولت ندارد؛ لیکن اگر از آنها بپرسی آیا این نظر
در قرآن و سنت است رنجیده می شوند، مبهوت می گردند و از پاسخ در می مانند، زیرا
سندی برای استناد به آن جهت اثبات ادعای خویش ندارند، مگر آن چه در فرهنگ اروپایی
آموخته اند. اینان نمی دانند که نظام های اروپایی بر پایه ی جدایی دولت و کلیسا
استوار می باشند، بلکه به گونه ای از این آموخته های خویش متأثر می باشند. که گمان
می کنند آموخته های آنان باید منطبق با واقعیت های همه جوامع باشد و باید به همه ی
جوامع تعمیم داده شود. لیکن اگر بیشتر اندیشه نمایند در می یابند که نظامهای عرفی
و فرهنگ اروپایی نمی توانند شایستگی مبنای استدلال واقع شدن در مورد این مسأله را
داشته باشند، چه تنها دلیل غیر قابل رد در این مورد ، خود نظام اسلامی است. اگر
نظام اسلامی بین دین و دنیا فرق می نهاد، ادعای آنها صحیح بود اما اگر نظام اسلامی
بین دین و دنیا جمع نماید و عبادت را با رهبری در آمیزد و مسجد و دولت را با
یکدیگر در یکجا در برگیرد، ادعای آنها باطل بوده بلکه افتراء و جعل است.
چند سال پیش با برخی
از جوانانی که درس حقوق را در مصر تمام کرده بودند، در مجلسی گردهم آمده بودیم، و
در مورد اسلام و قانون و اسلام و حکومت سخن می گفتیم، پس از آن دریافتم که اینان
معتقدند که بین اسلام با حکومت و دولت ارتباطی وجود ندارد، بدین دلیل تصمیم گرفتم
که برای آنها نادرست بودن این اندیشه را روشن نمایم. به ایشان گفتم، شما رجال
حقوقی هستید و بر طبق اسلام حکم می کنید، بدین ترتیب بین دین و دولت نمی توان بدون
دلیلی از اسلام جمع کرد. لیکن یکی از آنها سخنم را قطع نمود و گفت: دلیلی از قرآن
برای ما بیاورید، فقط از قرآن تا دلالت بر این نماید که اسلام بین دین و دولت جمع
می کند. منظور او را دریافتم و به او گفتم: آیا نصی از سنت ترا راضی نمی کند گفت :
نه، قرآن قانون اساسی اسلام است. نگاهی به دوستانش کردم و همه را با او هم زبان
یافتم. از این جوانان تعجب نمودم اینان کسانی هستند که بیشترین ایمان را به قرآن
دارند و در عین حال کمترین آگاهی نسبت به آن برخوردار هستند و نسبت به حال این
مسلمانان تأسف خوردم که چگونه جهل آنان به قرآن موجب انکار دو حکم روشن شده
است(اول: اسلام دین و دولت را با همدیگر در می آمیزد(و دوم) سنت پاک بر هر مسلمانی
چه مردو چه زن حجت است.همانگونه که قرآن برای همه مسلمانان اعم از زن و مرد حجت می
باشد.
این جوانان مومن به
قرآن نمی دانند که قرآن در این آیات تصریح به مجازات قاتل و محارب و سارق و زانی و
قاذف نموده است که یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ
فِی الْقَتْلَى » «ای اهل ایمان حکم قصاص کشتگان بر شما واجب گشت»و نیز این بیان
که :« وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَئاً وَمَن قَتَلَ
مُؤْمِناً خَطَئاً فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُّؤْمِنَهٍ وَدِیَهٌ مُّسَلَّمَهٌ إِلَى
أَهْلِهِ »
«هیچ مؤمنی را نسزد که
مؤمن دیگری را بکشد مگر از روی خطا . کسی که مؤمنی را به خطا کشت باید که برده
مؤمنی را آزاد کند و خونبهائی هم به کسان کشته بپردازد»
نیز این آیه که می
فرماید:
«إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ
وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَاداً أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ
یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ
یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ»
«کیفر کسانی که ( بر
حکومت اسلامی میشورند و بر احکام شریعت میتازند و بدینوسیله ) با خدا و پیغمبرش
میجنگند ، و در روی زمین ( با تهدید امنیّت مردم و سلب حقوق انسانها ، مثلاً از
راه راهزنی و غارت کاروانها ) دست به فساد میزنند ، این است که ( در برابر کشتن
مردم ) کشته شوند ، یا ( در برابر کشتن مردم و غصب اموال ) به دار زده شوند ، یا (
در برابر راهزنی و غصب اموال ، تنها ) دست و پای آنان در جهت عکس یکدیگر بریده شود
، و یا این که ( در برابر قطع طریق و تهدید ، تنها ) از جائی به جائی تبعید گردند»
و نیز بیان این آیه
که:
« وَالسَّارِقُ
وَالسَّارِقَهُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا»مائده/۳۸
«دست مرد و زن سارق را
قطع کنید»
همچنین آیه:
« الزَّانِیَهُ
وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَهَ جَلْدَهٍ»نور/۲
« ( از جمله احکام
سوره ، یکی این است که ) هر یک از زن و مرد زناکار ( مؤمن ، بالغ ، حرّ ، و ازدواج
ناکرده ) را صد تازیانه بزنید»
و نیز این آیه که می
فرماید:
« وَالَّذِینَ
یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاء
فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَهً»نور/۴
«کسانی که به زنان
پاکدامن نسبت زنا میدهند ، سپس چهار گواه ( بر ادّعای خود ، حاضر ) نمیآورند ،
بدیشان هشتاد تازیانه بزنید،»
در قرآن نصوص بسیاری
است که گروه زیادی از جرائم را تحریم نموده و مستحق مجازات قرار داده است، خواه با
مجازات های مشخص و معین مانند ارتداد، و خواه با مجازات های تعریزی یعنی مجازات
های غیر معین مانند مجازات دشنام و خیانت در امانت.
اینها جرائمی است که قرآن ارتکاب آنها را حرام
نموده و اعمال مجازات بر آنها را واجب کرده است . بدیهی است که تحریم جرائم و وجوب
اعمال مجازات، نه آنگونه که گمان کرده اند صرفا” مسأله ای دینی، بلکه مسأله
ای از مسائل حکومتی است. بدین ترتیب اگر اسلام دین و دولت را در نمی آمیخت با چنین
آیاتی نازل نمی شد،چه برای اجرای آنها لازم و ضروری است که حکومت و دولتی تشکیل
گردد تا مراقب اجرای این نصوص باشد. و برپایی آن چه گفته شد بر عهده ی چنین دولت و
حکومتی معتبر و شرعی است.
قرآن، از گذشته های
دور، حکم شورایی را واجب نموده است، آنگاه که خداوند می فرماید:
«وَأَمْرُهُمْ شُورَى
بَیْنَهُمْ»شوری/۳۸
«و کارشان به شیوه
رایزنی و بر پایه مشورت با یکدیگر است»
«و شاورهم فی الامر»«و
در کارها با آنها مشورت کن»
بدیهی است که برپا
داشتن حکم شوری نیازمند برپایی حکومت و دولت اسلامی است و اگر اسلام بین دین و دولت
قائل به جدائی بود، متعرض شکل حکومت و نوع آن نمی گردید.
قرآن واجب نموده است
که اجرای حکم بین مردم بر اساس عدالت و طبق آن چه خداوند نازل کرده است باشد. به
همین دلیل است که می فرماید:
«إِنَّ اللّهَ
یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُم
بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ»نساء/۵۸
« بیگمان خداوند به
شما ( مؤمنان ) دستور میدهد که امانتها را ( اعم از آنچه خدا شما را در آن امین
شمرده ، و چه چیزهائی که مردم آنها را به دست شما سپرده و شما را در آنها امین
دانستهاند ) به صاحبان امانت برسانید ، و هنگامی که در میان مردم به داوری نشستید
این که دادگرانه داوری کنید .»
و نیز می فرماید:
« وَأَنِ احْکُم
بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ»مائده/۴۹
« و ( به تو ای پیغمبر
فرمان میدهیم به این که ) در میان آنان طبق چیزی حکم کن که خدا بر تو نازل کرده
است »
و نیز این بیان که:
«وَمَن لَّمْ یَحْکُم
بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ»مائده/۴۴
«هرکس برابر آن چیزی
حکم نکند که خداوند نازل کرده است ( و قصد توهین به احکام الهی را داشته باشد ) او
و امثال او بیگمان کافرند.»
بدیهی است که قضاوت
حکومت بین مردم از مهمترین اموری است که به دولت اختصاص دارد، قرآن بین دین و
حکومت جمع نموده و مقرر داشته است که دولت و نظام سیاسی بر اساس آنچه از طرف
خداوند آمده است، حکم نماید.
هم چنین قرآن امر به
معروف و نهی از منکر را واجب نموده است، آنگاه که می فرماید:
« وَلْتَکُن مِّنکُمْ
أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ
عَنِ الْمُنکَرِ»آل عمران/۱۰۴
« باید از میان شما
گروهی باشند که ( تربیت لازم را ببینند و قرآن و سنّت و احکام شریعت را بیاموزند و
مردمان را ) دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند »
منظور از معروف همه ی
آن چیزهایی است که دین به آنها امر نموده است. و منظور از منکر همه ی چیزهایی است
که دین آنها را حرام نموده است. پس هنگامیکه بین مسلمین واجب شد، افراد و گروههایی
باشند که برای برپایی آنچه اسلام بدان امر نموده قیام کنند و از آنچه اسلام از
آنها نهی نموده، مانع شوند، در نتیجه واجب می شود که دولتی اسلامی وجود داشته
باشد، زیرا اگر دولت اسلامی نباشد نصوص قرآن معطل و بی نتیجه خواهد ماند. چنین است
که قرآن امور دینی را با امور دنیوی در می آمیزد.
در نصوص متفرقه ی
دیگر، قرآن دین و دنیا را در هم می آمیزد و پژوهشگر حتی در یک نص و آیه جمع بین
امور دینی و اخلاقی با امور دنیوی و امتزاج برخی را با برخی دیگر در می یابد. یکی
از این نمونه ها این سخن خداوند بزرگ است که می فرماید:
« قُلْ تَعَالَوْاْ
أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئاً
وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَکُم مِّنْ إمْلاَقٍ
نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ
مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ
بِالْحَقِّ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»انعام/۱۵۱
«بگو : بیائید چیزهائی
را برایتان بیان کنم که پروردگارتان بر شما حرام نموده است . این که هیچ چیزی را
شریک خدا نکنید ، و به پدر و مادر ( بدی نکنید و بلکه تا آنجا که ممکن است بدیشان
) نیکی کنید ، و فرزندانتان را از ترس فقر و تنگدستی ( کنونی یا آینده ) مکشید (
چرا که ) ما به شما و ایشان روزی میدهیم ( و روزیرسان همگان مائیم ؛ نه شما ) ،
و به گناهان کبیره ( از جمله زنا ) نزدیک نشوید ، خواه ( آنها در وقت انجام برای
مردم ) آشکار باشد و خواه پنهان ، و کسی را بدون حق ( قصاص و اجرا فرمان الهی )
مکشید که خداوند آن را حرام کرده است . اینها اموری هستند که خدا به گونه مؤکّد
شما را بدانها توصیه میکند تا آنها را بفهمید و خردمندانه عمل کنید .»
در این آیه، شرک، آزار
والدین، مثل ارتکاب زشتیهای پنهان و آشکار حرام اعلام گردیده، و بیش از این نمی
توان به آمیختگی دین و دنیا قائل شد.
قرآن بر نظم
سیاسی(دولت) اقامه ی امور دینی و دنیوی را واجب نموده است.آنگاه که خداوند بزرگ می
فرماید:
« الَّذِینَ إِن
مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ
وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ»حج/۴۱
« ( آن مؤمنانی که خدا
بدیشان وعده یاری و پیروزی داده است ) کسانی هستند که هرگاه در زمین ایشان را قدرت
بخشیم ، نماز را برپا میدارند و زکات را میپردازند ، و امر به معروف ، و نهی از
منکر مینمایند»
آیه ی مذکور صراحت
دارد که یک دولت نمونه، دولتی است که اتباع خویش را به انجام نماز و پرداخت زکات
برانگیزد و خود به آنچه امر نموده، اقدام و از آنچه که نهی نموده منع نماید. البته
برای اجرای این وظایف، نظام سیاسی باید دینی و اسلامی باشد و امور حکومت و سیاست
را براساس اسلام مورد تدبیر قرار دهد.
در آیات بسیاری از
قرآن که امکان بیان همه ی آنها در این مقال نیست احکام ویژه ای راجع به آشوب ها و
فتنه های داخلی و درگیریهای بین دولتها و صلح و جنگ و معاملات واحوال شخصیه آمده
است. قرآن در اموال ثروتمندان وحقوقی را برای مستمندان مقرر نموده و بیت المال،
حقوقی را برای یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان تعیین نموده است. قرآن چیزی از
احکام امور دنیوی و عبادی و اعتقادی را که بدانها فراخوانده است فرو گذار ننموده و
امور دنیوی را براساس دین و اخلاق بنیان نهاده است و از دین و اخلاق به عنوان
وسیله ای برای در اختیار گرفتن امور نظام سیاسی و هدایت زیر دستان و زبردستان
استفاده نموده و بعد از این دیگر سخن از امتزاج و در آمیختگی دین و دولت نیست،
بلکه دولت در اسلام همان دین و دین همان دولت است.
این جوانان مسلمان
مؤمن به قرآن آگاه نیستند که قرآن کردار رسول اکرم(ص) را به منزله ی قانون لازم
الرعایه برای مسلمین به رسمیت شناخته است، آنگاه که مقصود از آن کردار قانونگذاری
و تشریع بوده است. و بر مسلمین اطاعت از او و عمل به اوامر و دستورات ایشان را
واجب نموده است. حتی اگر نص صریحی از قرآن مبنی براینکه پیامبر طبق هوای نفس سخن
نمی گوید و جز از آنچه که خداوند به او وحی نموده سخنی به میان نمی آورد، وجود نمی
داشت.« وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَىإِنْ هُوَ
إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى »نجم/۳-۴
«و از روی هوا و هوس
سخن نمیگوید . آن ( چیزی که با خود آورده است و
با شما در میان نهاده است ) جز وحی و پیامی نیست که ( از سوی خدا بدو ) وحی و پیام
میگردد .»
آیات وارده راجع به
لزوم اطاعت از پیامبر بسیار می باشند که از آن جمله است آیات زیر:
« یَا أَیُّهَا
الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ»نساء/۵۹
« ای کسانی که ایمان
آوردهاید ! از خدا ( با پیروی از قرآن ) و از پیغمبر ( خدا محمّد مصطفی با تمسّک
به سنّت او ) اطاعت کنید»
«مَّنْ یُطِعِ
الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ»نساء/۸۰
«هر که از پیغمبر
اطاعت کند ، در حقیقت از خدا اطاعت کرده است»
« قُلْ إِن کُنتُمْ
تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ»آل عمران/۳۱
«بگو : اگر خدا را
دوست میدارید ، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را
ببخشاید.»
«وَمَا آتَاکُمُ
الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا»حشر/۷
«چیزهائی را که پیغمبر
برای شما ( از احکام الهی ) آورده است اجراء کنید ، و از چیزهائی که شما را از آن
بازداشته است ، دست بکشید .»
«فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ
یُؤْمِنُونَ حَتَّىَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ
فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیماً»نساء/۶۵
«امّا ، نه ! به
پروردگارت سوگند که آنان مؤمن بشمار نمیآیند تا تو را در اختلافات و درگیریهای
خود به داوری نطلبند و سپس ملالی در دل خود از داوری تو نداشته و کاملاً تسلیم (
قضاوت تو ) باشند .»
و نیز آیه ی:
« لَقَدْ کَانَ لَکُمْ
فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ
الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً»الاحزاب/۳۱
« سرمشق و الگوی
زیبائی در ( شیوه پندار و گفتار و کردار ) پیغمبر خدا برای شما است . برای کسانی
که ( دارای سه ویژگی باشند : ) امید به خدا داشته ، و جویای قیامت باشند ، و خدای
را بسیار یاد کنند .»
_______________________
غفلت مسلمین و غربت
حقوق اسلامی
نویسنده:
عبدالقادرعوده
مترجم: محمود عباسی
انتشارات:مؤسسه
انتشارات بعثت