رمضان

صدای پای رمضان!

صدای پای رمضان!

«شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِ لَ فِیهِ القُزآنُ هُدیً لِلنّاسِ البَیِّناتٍ مِنَ الهُد ی وَ الفُرقان»

صدای پای  آمدنم ترنّمی است آرام که تنها دلهای ناب آن را می شنوند.آهسته می آیم و پا به درون دالان های دل آدمیانی می گذارم که دیر زمانی است چشم به راه آمدنم بوده اندو برای آمدنم خانه ی دل خویش را تکانده اند و خس و خاشاک خودستایی،خود پرستی،خود خواهی ،خود بینی ،غرور،تکبر و…را  از لایه لایه های درون خود و بند بند تن خویش سترده اند و با آب ایمان و عشق و دوستی ،جای آن ها را شسنه اند و ناب و زلال ساخته اند.

صدای پای آمدنم  آهنگ دیرینی است که در معبد دل ساخته شده و هر ساله نوای آن و صدای تارهای

ان،دلهایی را واله و شیدای خود کرده که خود را با چرکابِ دشمنی،حسادت،آزمندی،فزون خواهی،دنیا پرستی و…نیالوده اند.

آری،این شیدایان بوده اند که هر ساله سرود آمدنم را سر می دادند و امسال نیز صدای  پای آمدنم، همان آهنگ دیرین است برای این دلهای آشنا.

منم رمضان که اینک به سوی شما پر گشوده ام .به پیشوازم بشتابید ای شیدایان سرمست و نهان خانه ی دلهای خویش را آذین ببندید که من اینک  پا به درون خواهم نهاد.

در ها را بگشایید،چشمهارا بگشایید،گوشها را بگشایید،دلها را بپیراییدو جان ها و روح ها  را در

 رودخانه ی ایمان بشویید که من خواهم آمد،من پا به درون خانه ی دلتان خواهم نهاد و همراه شما

و ره توشه ی شما در سفر دراز زندگی خواهم بود.

من آمده ام تا تو را از برخی چیزها باز گیرم ،درست بسان  کودکی که او را از شیر مادر باز می گیرند

تا بتواند خوراکی های بهتری را بخورد و تجربه کند و تن وجود خود را تنومند و ستبر سازد .

باز گزفتن کودک از شیر هر چند دشوار می نماید و مادر وکودک را چند روزی با تلخی ها و فرو نهادن

آنچه بدان خو گرفته بودند ربرو می کند ،اما با خود شیرینی ها و امید های تازه ای دارد :

چون جنین بُدآدمی، بُد خون غذا                             از نجس پاکی برد مؤ من کذا

وز فطام لقمه لقمانی شود                                    طالب آشکار، پنهانی شود

                                    (مثنوی معنوی ،دفتر سوم ابیات ۵۰_۵۲)

من نیز آمده ام تا تو را از برخی از آنچه که بدانها خو گرفته ای باز گیرم ،تا در راهی نو گام نهی

و ناب تر  و زلال تر شوی و زنگار از آیینه ی دلت ز دوده شود :

آیینت دانی چرا غماز نیست                                   زانک زانگار از رُخش ممتاز نیست

زدمدن زنگار از آیینه دل تنها با نو شدن  صیقل یافتن شدنی است .شاید صیقل زدن ،اندکی صفحه ی دل را بخراشد و به درد  آورد ،اما و بیگمان حاصلی هنگفت با خود همراه دارد و آن غماز و تابناک شدن ایینه ی دل است.پس مرا تاب بیاور تا آیینه ی دلت را غماز و  تابناک کنم و لکه های کور را از آن بزدایم .

چند صباحی از خوردن و آشامیدن باز بیا ،که من نوید بزرگی برایت دارم

با آمدن من اهریمن درونت به زنجیر  کشیده شده است . آتش شهوتها و کام جوییها خاموش شده است. هوس ها دیگر هیچ توان و سلطه ای بر تو ندارند و تویی و تنها تو ،با خواست خودت و راهی که

فرا پیش خود می بینی.پس خود را دریاب و برای تلاطم خیزابه های بزرگ این راه ،خود را مسلح کن

تا اهریمن  نتوتند تو را از پای در آورد و کششها و خواسته های تلخ و زود گذر نتوانند مهار تو را در دست گیرند و پیکر درمانده ات را به هر سو که بخواهند بکشانند .

با نخوردن ونیاشامیدن ،ارادهد ات را نیرو ببخش تا در دالانهای پر پیچ و خم  زندگی ،خودت باشی ،آنگونه که هستی  وخود بر قلمرو جان خویش فرمان برانی و اهریمن وتفس و کششهای تلخ و زود گذر را درآن سهمی نباشد.

پس چند صباحی از خوردن و آشامیدن باز بیا، تا عطش درونت برای جستن آب گوارای ایمان، ملتهب تر شود و گرمای وجودت ،خنکای زیستن در سایه سار معنا را بهتر دریابد .

پس یک چند اگر در زیر ستیغ آفتاب ،خنکای چشمه ساری تو را به خود کشید و اگر در اوج خواهش شکم ،بوی مست کننده ی خوراکی لذیذ  به مشامت رسید،پا پس بنه  و مهار نفس را فرو بکش

و خواسته ی آن ذاتِ مطلق لایتناهی  را بر خواسته ی خودِ کوچک فانی ،ترجیح بده.

 اما این تنها کاری نیست که تو بایستی برای ضبط نفس خود انجام دهی:

{بایستی زبانت ،گوشت ،چشمت،دستهایت،پاهیت،خواطر ذهنت وجولان های اندیشه ات نیز در این راه تو را یاری کنند وجز آنچه بایسته ی  یک پاک دینِ پاک دل است بر زبان میاور ،

{جز به آنچه نیکوست،گوش مسپار و خود را با شنیدن سخنان گنه آلود (غیبت ،دروغ،تهمت و…)

آلوده مکن.

{تنها زیبای ها را تماشا کن و نظاره گر نشانه های خدا در هستی باش و پلشتی ها ،آلودگی ها و

نا با یسته  ها را منگر .

{با دستانت به یاری ستمدیده ای بشتاب ونا توانی را یاری کن و هیچگاه دستانت را به هرزگی و گناه

آلوده مکن.

{در راه گناه ،ستم،دزدی و آزار دل های رنجیده پا مگذار و گام های استوارت را تنها برای پیکار با سیاهی ها و تلخی ها و دشمنی های جباران بردار،

{ برای ذهن و اندیشه ات مرزی تعیین کن و وسوسه ها ،اندیشه های گناه آلود و تصورات پوچ را مگذار که در ذهن و مغزت آشیانه بسازند و هر روز چیزی را برای تو بیارایند که نا خرسندی خداوند و خسران سرای باز پسین را با خود در پی داشته باشد .

این همه  از آن روست که آن سرور پیام آوران فرمود:

«کسی که از سخن دروغ و عمل کردن به آن فرو گذار نکند ،خداوند نیازی به آن ندارد که وی خوردن

آشامیدن خود را رها کند .»            (بخاری)

و فرمود :

«هر گاه کسی از شما روزه بود با زن خود آمیزش نکند و فریاد نزند (و کسی را ناسزا نگوید )،

اگر کسی او را دشنام داد  یا با او حنگید ،بایستنی بگوید :من روزه ام .»(روایت بخاری و مسلم)

افزون بر آن،

{همان گونه که هر روز پنج بار خود را در رودخانه ی نماز می شویی،اکنون نیز با روزه در ستردن

روح خود از پلشتی  گناهان ،بیشتر خود را ناب زلال کن .

{پاسی از شب را به نجوا و راز و نیاز با آفریدگار با شکوه خود ،اختصاص بده.

{نیاز های روح و ملالت های درون خویش را به درگاه او عرضه بدار ،تا هم تو را بی نیاز  گرداند

و هم سبکی و چالاکی به تو ببخشد و هم حان تو را فربه و مشتاق گرداند و حرارتی در درون تو بدمد

که جز با دست  نیاز برافراشتن  به درگاه بلند او ،فرو ننشیند،

{پس شب های رمضان را با یستی در یافت که شب بلند سرنوشت (لیلهالقدر) در ان است و هزار ماه با این یک شب فرخنده برابری نمی کند.

پیام آور بزرگ آدمیان و سرور رسولان ،در دهه ی اخیر کمر برمی بست و به نماز و نجوا و بر خواندن کتاب آسمانی می پرداخت و خانواده اش را نیز بیدار می کرد تا در کنار او از این چشمه سار زلال آسمانی جرعه سر کشند و عطش درون خود را خاموش کنند .

در کنار این ها ،خوردن افطاری و سحری به هنگام غروب آفتاب و به تنگ آمدن دل های هجران دیده از معشوق و به هنگام خلوت سحرگاهان ،آن هنگام که شب واپسین لحظات خود را به آغازین لحظه های روز می دهد و خداوند در آسمان دنیا از بندگان خالص خود می خواهد که از او بخواهند ،آری این خود قصه ای دیگر دارد که لطف و زیبایی آن برای روزه داران نا گفتنی و توصیف ناشدنی است.

پس بیاید ماه روزه را در وجود خود جان ببخشیم و تن وجود خود را به خنکای نسیم آن بسپاریم و از نو زنده شویم .تا آنهنگام که روزه پایان پذیرفت و ما جان تازه ای گرفتیم و به پیشواز عید فطر،پای کوبیدیم،

رندانه به سان حافظ سردهیم:

روزه یک سو شد و عید آمد و دل ها برخاست      می ز خمخانه به جوش آمدو می باید خواست

نوبۀ زهد فروشان گران جان بگذشت                وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

 

{خدایا،تویی همان تو،یگانه ای و بی همتا ،بزرگی و باشکوه،پاکی و مهربان،راه گشایی و دلنواز،تو را

 می ستایم و دست نیاز به سوی تو می گشایم،مرا برهان،دستم را بگیر و از این وانفسای کشنده

به فراخنای وصال خود برکش.

خدایا،تویی همان تو،مهربانی و بنده نواز،مرا بنواز،خوان کرمت را در برابرم بگشا،روح گرسنه ام را به گرمای ایمان سیر کن و لبان تفتیده و وجود عطشناکم را به جرعه ای از آب گوارای چشمه سار یقین

سیراب کن،تا من ،بی خود و فرامش از خود در دریای وجود و حضور تو گم شوم.

خدایا ،تویی همان تو،بی نیازی و بزرگوار ،دارایی وبخشنده،نیازم را به درگاه بی نیازی و بزرگواری تو می آورم،مرا بنواز  واز دریای  مواج و سرشار کرمت به من ارزانی کن،عشق ،دوستی،آرامش،یقین،ایمان،

مهر،خلوص،بک دلی و دریا دلی ،همه را بر سرسرای وجودم بپاش و لبریز کن.

خدایا ،تویی همان تو،تویی بی نهایت بزرگ و منم بی نهایت کوچک،به بزرگی لایتناهی خود،کوچکی لایتناهی ام را جبران کن،لایه لایه ی وجودم و زیستنم با کوتاهی،گریز پایی،خودستایی و ناخالصی آمیخته است،خلاصم کن،ناب و شفافم کن،آیینه ی وجودم را به صیقل درگاهت پاک کن،تا به نور تو ،

نور شوم و قطره ی کوچک هستیم به دریای بیکرانه ات بپیونددو گم شود.

خدایا، تویی همان تو،فرازانه ای و دانا،به دانایی خود نادانی ها و کجروی هایم را بردار ،راهت را به من بنما تا من رهرو راه تو و سالک طریقت تو،هیچ گاه به ببراهه  نروم  و در برهوت زندگی سرگشته نشوم.به فرزانگیت این ماه را ارزانی کرده ای،تا من فرصتی بیابم،گام های لرزانم را استوار کنم،

زنگارهای زندگیم را بزدایم و دباره تو را فریاد آورم.

خدایا،به من توان رفتن و دانه بر گرفتن از پهنای این ماه فرخنده عنایت کن .با فرارسیدن پاییز طبیعت،

گویی این ماه بهار دل ها است،دلم را بهاری کن تا غنچه های عشق و راستی و خلوص در آن برویند

و ریشه های علفهای هرز غرور،دروغ،شکم پرستی،خودخواهی،ریا و نفاق خشک شود و برای ابد از بین بروند.

منبع : تحفه ی  ماه مبارک رمضان

نوشته شده :توسطHADI در تاریخ ۲۴مرداد۱۳۸۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا