سياسي اجتماعيمطالب جدیدمقالات

کردها، ترکها و آموزش زبان مادری

کردها، ترکها و آموزش زبان مادری

نویسنده : صلاح الدین خدیو

چند سالی است که دوم اسفند روز جهانی زبان مادری، مناسبتی برای یادآوری یکی از اصول معطل مانده قانون اساسی شده است.

 در رژیم گذشته هر گونه خواست آموزشهای زبانهای غیرفارسی با مشت آهنین پاسخ داده می شد.

از اینرو پس از انقلاب در تدوین قانون اساسی جدید تلاش شد، به نوعی به این خواست دیرینه پاسخی محدود داده شود.

اصل پانزده قانون اساسی بر استفاده از زبانهای قومی و محلی در رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی تصریح دارد.

علیرغم صراحت نسبی این اصل موافقان و مخالفان آن تلاش می کنند با تاویلهای حداکثری و حداقلی منویات خود را جای مقصود قانونگذار قرار دهند.

مناقشه امروز البته عمدتا بر سر بخش دوم این مقوله یعنی تدریس زبانهای غیرفارسی در مدارس است.

چه در رژیم گذشته هم به صورت محدود امکان بکارگیری زبانهای قومی در وسایل ارتباط جمعی صوتی و تصویری وجود داشت.

مخالفان که طیفی از اعضای فرهنگستان زبان فارسی و برخی ایرانشهرگرایان را تشکیل می دهند، اجرای این اصل را تهدیدی برای زبان فارسی و وحدت ملی می دانند.

آنها با استناد به مذاکرات زمان تدوین قانون اساسی و اصول دیگر آن که ناظر به جایگاه ممتاز زبان و خط فارسی است، سعی در اهمیت زدایی از اصل پانزده دارند.

استدلال دیگر این دسته این است که خواست آموزش زبانهای محلی مطالبه ای عمومی نبوده، بلکه ” آگاهی کاذبی ” است که نخبگان قومی سعی در پراکندن آن میان توده ها دارند.

در میان اقلیتهای قومی اما پرشورترین مدافعان اجرای اصل مذکور در میان ترکها و کردها قرار دارند.

هویت خواهی آذری که چند سالی است با شور و حرارت به میدان آمده، پویایی اصلی خویش را از مساله زبان می گیرد.

موقعیت عالی شهروندی و سهم برابر ترکهای آذری در تمامی ساختارهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی موجود، تفاوت زبانی را به یگانه مکانیزم هویت بخش قومی برای آنها مبدل نموده است.

به نظر می رسد که پاسداشت روز جهانی زبان مادری نخستین بار در میان ترکها انجام و سپس به کردها و برخی قومیتهای دیگر تسری پیدا کرد.

تقاضا برای رسمی شدن زبان ترکی در کنار زبان فارسی به تاسی از تجربه ممالک فدرال و یا چندفرهنگ گرا، اوج مطالبه گری در این حوزه است که در سنت سیاسی قومیتهای ایرانی مسبوق به سابقه نیست.

زبان در جنبشهای هویت خواهی کردهای ایران نیز از جایگاهی والا برخوردار است. شان هویت سازانه آن البته به اندازه همتای ترکی آن نیست.

هویت خواهی کردی در ایران جدای از زبان، از تجربه تاریخی و حافظه جمعی مشترک و تفاوت مذهبی و احساس تبعیض در حوزه های گوناگون حیات اجتماعی نیز تغذیه می کند.

دست برقضا در سالهای آغازین دهه شصت که جنبش اجتماعی نیرومندی در کردستان وجود داشت، ایجابی ترین پاسخی که از طرف حاکمیت دریافت شد، در حوزه زبان و فرهنگ بود.

بدون آنکه در سایر حوزه ها تغییری معنادار در فرودستی ساختاری کردها بوجود بیاید، سپاه پاسداران با همکاری جمعی از ادبا و نویسندگان کرد اقدام به تشکیل مرکز نشر و فرهنگ ادبیات کردی در ارومیه نمود.

این مرکز نقشی بی بدیل در آموزش و تربیت طیفی بزرگ از کردی نویسانی داشت که در سالهای بعد در کانون فعالیتهای فرهنگی کردستان ایران قرار گرفتند.

با این وجود گرچه هویت خواهیهای  کردی و ترکی در مساله آموزش زبان مادری به نقطه وصل می رسند، اما بعلت  استقرار در موقعیت های شهروندی نابرابر که از جایگاه ساختاری به شدت متفاوتشان ناشی می شود، از توان و امکان همکاری و هم افزایی با هم برخوردار نیستند.

نگارنده این سطور قبلا در یادداشتی مجزا برای تفکیک این موقعیتهای متضاد از اصطلاحات قومیت و شبه قومیت بهره برده است.

قومیت و شبه قومیت در وضعیتی آنتاگونیستی نسبت بە هم قرار دارند.

از اینرو در یک چشم انداز راهبردی آموزش زبان مادری نمی تواند اولویت درجه اول کردها باشد.

 بلکه برای آنها این مساله می تواند در قالب بسته ای از مطالبات در حوزه های مختلف مطرح شود که هدف نهایی آن ارتقای موقعیت شهروندی آنان است.

مساله ای که برای هویت خواهان ترک اولویتی بی بدیل محسوب می شود.

از اینرو تلاش برای ایجاد اینهمانی با اقوام سهیم در قدرت در این زمینه و نیز کوشش برای برجسته سازی این مساله با مقاصد هویت خواهانه صرف، به تقلیل گرایی و فروکاهندگی بیفایده ای منجر می شود که فرودستیهای چند لایه و پیچیده کنونی را نادیده می گیرد.

طبیعتا تامل در این مهم برای دولت هم ضروری است.

به نظر می رسد دولت فعلی دستکم در قیاس با اسلاف خود اراده جدیتری  برای اجرایی کردن این اصل دارد.

تصویب مقطع کارشناسی زبان و ادبیات کردی و ترکی در برخی دانشگاهها و اغماض نسبت به تدریس محدود زبانهای قومی ذیل سرفصل ادبیات بومی برخی مقاطع تحصیلی نمونه ای از  تحولات ایجابی در این حوزه  است.

صد البته تا اقدام اساسی در راه تحقق این ایده راهی دراز در پیش است.

همانگونه که پیشتر هم گفته شد، هرگونه اقدامی  در این زمینه بدون مساله شناسی درست و بدون نگاه راهبردی به هموار کردن موقعیتهای شهروندی قرین موفقیت نخواهد بود.

به فرض مثال اگر دولت زمانی لایحه ای در اینباره به مجلس تقدیم نماید و تدریس زبان مادری در مقطع ابتدایی اجرایی شود، فرودستیهای ساختاری در جایی مانند آذربایجان غربی ممکن است وضعیت پیچیده ای ایجاد کند.

مثلا ممکن است در جاهایی چون مرکز و شمال آذربایجان غربی اساسا امکان آموزش زبان کردی باوجود موقعیت ساختاری فعلی وجود نداشته باشد.

جان کلام اینکه بدون امکان دسترسی برابر به منابع اقتصادی و سیاسی موجود و ایجاد تعادلهای ساختاری در رسیدن به منزلتهای حاصل از قدرت و ثروت، فروکاستن مطالبات به آموزش زبان مادری نمی تواند حلال مشکلات موجود باشد.

برای ترکها این مساله به گونه ای دیگر است. تحقق این مطالبه با وجود درهم تنیدگی تاریخی آنها در ساختارهای فرهنگی و اجتماعی موجود، نیاز به گفتمانی معتدل و زبانی میانه رو دارد.

زبان و گفتار مدنی نیاز به گفتمانی شهروندمدار دارد تا بدور از خاص گراییهای غیرضروری و خط کشیهای هویتی، در پی تحقق حقوق شهروندی برای همه صرف نظر از زبان و قومیت باشد.

دست برقضا آذربایجان غربی می تواند الگویی شایسته برای این مهم شود.

تعدیل فرودستیهای موجود و ارتقای حقوق شهروندی تمام ساکنان آن نه تنها الگویی در سطح ملی خواهد شد، بلکه ظرفیتهای بزرگی برای تعامل و همکاری در این راستا هم خلق خواهد نمود.

مطالب مرتبط:

روز جهانی زبان مادری از کجا آمد؟

مطالب مرتبط: اهمیت‌ زبان مادری و روز جهانی زبان مادری

———————-

منبع : شارنامه

یادداشتهای تلگرامی صلاح الدین خدیو

https://t.me/kurdname1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا