سياسي اجتماعيمطالب جدیدمقالات

اهمیت‌ زبان مادری و روز جهانی زبان مادری

اهمیت‌ زبان مادری و روز جهانی زبان مادری

نویسنده: حیدر غلامی

در ۲۱ فوریه‌ی سال ۱۹۵۲ میلادی، تعداد زیادی از دانشجویان بنگالی‌زبان، در اعتراض به تحمیل زبان اردو به‌عنوان زبان رسمی ‌و با هدف به رسمیت شناساندن زبان مادریِ مردم سرزمین‌شان (زبان «بنگلا»‌یا «بنگالی») در محوطه‌ی دانشگاه داکا تظاهرات کردند؛ که توسّط‌ ماموران به رگبار بسته شدند. تداوم مبارزات مردم و فعّالان‌ سیاسی و فرهنگی بنگالی‌زبان باعث شد که در سال ۱۹۷۱ میلادی، بنگلادش از پاکستان جدا شده و استقلال بگیرد. پس از آن در ۲۱ فوریه‌ی هر سال، مراسم روز ملّیِ‌ زبان مادری در بنگلادش با شکوه خاصّی برگزار می‌شد. در ۱۷ نوامبر ۱۹۹۹ میلادی سازمان آموزشی، علمی ‌و فرهنگی ملل متّحد‌ (یونسکو) پیشنهادِ رسمی‌‌کشور بنگلادش برای اعلام ۲۱ فوریه به‌عنوان «روز جهانیِ زبان مادری» را پذیرفت و ۱۸۸ کشورِ عضو‌ یونسکو از جمله جمهوری اسلا‌می‌ ایران، به آن رأی مثبت داده و آن را تأئید‌ کردند.

پس از آن برای اولین بار مراسم روز جهانی زبان مادری در فوریه‌ی سال ۲۰۰۰ میلادی در پاریس با حضور نمایندگان کشورهای مختلف جهان، زبان‌شناسان و دبیرکل سازمان‌ یونسکو  برگزار شد. از آن تاریخ به بعد، در بسیاری از کشورها به همین مناسبت، مراس‌می‌برگزار می‌شود.

بنا به آخرین گزارش ‌یونسکو، در جهان ۶۰۰۰ زبان وجود دارند؛ که نود درصد از مردم به ۳۰۰ زبان و بقیه به ۵۷۰۰ زبان دیگر سخن می‌گویند؛ که سهم ایران در این میان ۷۴ زبان می‌باشد.[۱] متأسّفانه‌ با گذشت زمان از تعداد این زبان‌ها کاسته ‌می‌شود و تعداد زیادی از آن‌ها در معرض خطر و نابودی قرار دارند. «خطر، زبان‌هایی را که از پشتوانه‌ی تاریخی، متن مکتوب (علمی)، غنای واژگان و کثرت گویشور و حمایت سیاسی برخوردار نیستند، تهدید ‌می‌کند.» [۲] ‌یکی از زبان‌های اصیل و ریشه‌دارِ ایرانی که به علت قلّتِ‌ گویشوران و عدم حمایت سیاسی در معرض خطر ‌می‌باشد، زبان هه‌ورا‌می‌‌ می‌باشد. نگارنده در این‌ یادداشت‌ با محفوظ دانستنِ حقِ همسانِ تمام زبان‌های مادری، بیشتر زبان هه‌ورا‌می ‌را مدنظر قرار داده و مثال‌ها و پیشنهادهایش درباره‌ی آن ‌می‌باشد.

اهمّیّت‌ زبان مادری:

به گفته‌ی بسیاری از زبان‌شناسان و روان‌شناسان، انسان از بدو تولد، جهان و هستی را در قالب زبان مادری شناخته و درک ‌می‌کند و تفکر وی نیز با آن انجام ‌می‌گیرد. زبان‌های دیگر پس از ترجمه به زبان مادری، فهم ‌می‌شوند؛ که در صورت تکرار مداوم این ترجمه، به‌خصوص در دوران کودکی، فشار روانی زیادی به فرد وارد ‌می‌شود و احساس رنج و الم خواهد کرد و بسیار اتّفاق‌ ‌می‌افتد که از بیان مطالب و خواسته‌هایش به زبان دیگر، ضعیف و ناتوان باشد. عواطف، احساسات، هیجانات، عشق و بسیاری از خواسته‌های درونی دیگر آن‌گونه که باید، تنها با زبان مادری، بیان شده و منتقل ‌می‌شوند و زبان‌های دیگر از انجام این مهم عاجزند. ‌می‌توان گفت: انتقال عواطف و احساسات، مفاهیم و مهارت‌ها و هم‌چنین ‌یادگیری و رشد تحصیلی به‌خصوص در سال‌های اولیه‌ی‌ تحصیل، در قالب زبان مادری، بیش از هر زبان دیگری مؤثّر‌ و کارا خواهد بود. «فاز صفر توسعه در هر کشوری در دوران کودکی، در دبستان و پیش‌دبستان شکل ‌می‌گیرد. هر چه ما برای آینده‌ی کشورمان ‌می‌خواهیم، باید بذر آن را در این سنین بکاریم. ما در طول هفتاد سال گذشته فرزندانِ نزدیک به نیمی ‌از جمعیت کشور،‌ یعنی اقوام غیرفارسی‌زبان کشورمان را مجبور کرده‌ایم که از سال اول دبستان، زبان فارسی بیاموزند و به زبان فارسی آموزش ببینند. [با این کار] آنان را با‌ یک توقّف‌ چندساله در حسّاس‌ترین‌ سال‌های عمر در فرایند اجتماعی‌شدن‌شان روبه‌رو می‌کنیم. در همان سنین کودکی، تکامل زبان درونی و زبان تفکر آنان را متوقّف‌ ‌می‌کنیم و آنان با تحمل فشارهای روانی و روحی زیادی و با چند سال تاخیر، سرانجام ‌می‌توانند به زبان تحمیلی جدید، تفکر کنند و سخن بگویند. اما آنچه در این میان از دست رفتهاست فرصت های تکامل ابعاد پرورشی و وجودی آنهاست که توانایی های ارتباطی و توسعه‌آفرینانه آن‌ها را شکل ‌می‌دهد. زبان ابزار تکاملی فهم ماست و انقطاع زبانی نوعی انقطاع در فرآیند تکاملی اندیشگی کودکان ایجاد ‌می‌کند. این که ۶۷ درصد مردودی دانش‌آموزان پایه‌ی ‌یک و دوی دبستان، متعلق به ۹ استان دو زبانه‌ی کشور است، مؤیّد‌ چنین مشکلی است.» [۳]

روزی دختر کوچولوی سه‌ونیم ساله‌ام مشغول تماشای برنامه‌ی کودک به زبان فارسی بود. در ضمنِ تماشا مرتب سوال می‌کرد: بابا! چی گفت؟ مادر! عباراتی را که بیان کرد، به چه معناست؟ و… کانال را عوض کرده و مشغول تماشای برنامه‌ی کودک به زبان کردی (سورانی) شد، اما متأسّفانه‌ باز همان پرسش‌ها را تکرار می‌کرد. رنج و دردی را که دخترم می‌کشید، حس کرده و جای خالی برنامه‌ای با زبان مادریش (هه‌ورا‌می‌) را با تمام وجود لمس کردم. آه از نهادم برخاست و با خود گفتم: چه می‌شد اگر این همه‌ی کانال‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای سراسری و استانی به اندازه‌ی ‌یک درصد برنامه‌ها و ترانه‌های آن‌چنانی و… برنامه‌ا‌ی هم به زبان هه‌ورا‌می‌ حداقل برای کودکان می‌داشتند؟[۴]

محرومیت دانش‌آموزان هه ورا‌می ‌از آموزش زبان مادری به‌خصوص در دوره‌ی پیش‌دبستانی و دبستان و ‌یا محرومیت آن‌ها از مشاهده‌ی فیلم‌های کارتونی ‌یا سینمایی و برنامه‌های تلویزیونیِ دیگر با زبان مادری خود، در هر کجا و تحت هر عنوانی که باشد، پایمال شدن حقوق زبانی آن‌ها و ظلم و ستم ‌می‌باشد. تفاوتی ندارد که این ستم در اروپا، آمریکا، ایران، عراق ‌یا اقلیم کردستان باشد.

آسیمیلاسیون (همسان‌سازی) زبانی:

آنچه که بیش از هر چیز فرهنگ و زبان اقلّیّت‌ها را تهدید ‌می‌کند، آسیمیلاسیون (همسان‌سازی) فرهنگی و زبانی است؛ که پدیده‌ای مدرن و وارداتی است. ناسیونالیسم اروپایى، به‌خصوص فرانسه، در قرن نوزدهم با شعار‌ یک ملت و‌ یک زبان، این سیاست را اعمال کرد و بسیارى از دولت‌هاى دیگر نیز آن را دنبال کردند؛ که متأسّفانه‌ هنوز هم در برخی مناطق و کشورها این سیاست، آثار و نتایج ناگوارِ آن، کم تا بیش مشاهده مى‌شود.

در این سیاست، دولت هیچ‌گونه حقوقِ فرهنگی را برای اقلّیّت‌ قائل نبوده و خواهان همانندسازیِ فرهنگیِ (زبان و …) اقلیت با اکثریت ‌می‌باشد. « همانندسازی با دو شیوه‌ى خشونت‌آمیز و مسالمت‌آمیز انجام مى‌گیرد. شیوه‌ى خشونت‌آمیز نیز با دو روشِ استفاده از ابزارهاى نظامى، به هدف امحای فیزیکى ‌یا بیولوژیکى گروه ‌یا گروه‌هاى اقلیت، و‌ یا منع استفاده از زبان آن‌ها در گفت‌وگو، ممنوعیت چاپ کتب، روزنامه و… و ‌یا ممنوعیت آموزش آن انجام مى گیرد. در شیوه‌ى مسالمت‌آمیز تمامى نهادهاى فرهنگى دولتى در خدمت گسترش فرهنگ رسمى قرار مى گیرد و هیچ‌گونه امکاناتى در اختیار ترویج زبان و فرهنگ گروه‌هاى [اقلّیّت] قرار نمى گیرد؛ این نوع همانندسازی بسیار خزنده و نامحسوس انجام ‌می‌شود. ‌یکى از اثرات شیوه‌ى اخیر (مسالمت‌آمیز) ایجاد روحیه‌ی حقارت فرهنگى در میان اقلّیّت‌هاى فرهنگی و زبانى است؛ به‌گونه‌اى که ترکِ زبان و فرهنگِ خود و استفاده از زبان و فرهنگِ اکثریت، بسیار طبیعى جلوه مى‌نماید و دولت [نیز] از نظرگاه افکار عمو‌می‌ گروه اقلّیّت‌، به نابودی فرهنگ اقلّیّت‌ها متّهم‌ نمی‌شود. [۵]

همانندسازی و هر نوع تلاش و اقدا‌می ‌در راستای تضعیف‌ یا حذف فرهنگ و زبان اقلّیّت‌ها، به‌مثابه‌ی محاربه با آیات و نشانه‌های الهی بوده و گناهی بزرگ ‌می‌باشد؛ که با هیچ بهانه و توجیهی قابل پذیرش نیست. وجود اقوام، ملّت‌ها، فرهنگ‌ها و زبان و ادیان مختلف در ممالک اسلامی، خود بزرگترین گواه و دلیل نفی آسیمیلاسیون و تعارض آن با آموزه‌های اسلا‌می ‌‌می‌باشد؛ اما با این وجود، متأسّفانه‌ در گذشته و هنوز نیز در برخی از کشورهای جهان و منطقه این سیاست و آپارتاید زبانی و… را شاهد هستیم. [۶]

به‌عنوان نمونه برخی از خانواده‌های ترک، کُرد و… بدون اجبار و فشار، به خاطر همین احساس حقارت، در منزل با فرزندانشان با زبان فارسی سخن ‌می‌گویند و زبان خویش را به تدریج از دست داده‌ یا تغییر داده‌اند. از نمونه‌های دیگر ‌می‌توان به کاهش حوزه‌ی جغرافیایی زبان هه‌ورا‌می ‌پس از افول حکومت اردلانی ها در کردستان اشاره کرد. در کرمانشاه، سلیمانیه، سنندج، اطراف مریوان، منطقه‌ی «ڕێژاو» و… خانواده‌هایی اصالتاً هه‌ورا‌می‌زبان وجود دارند که تا چند دهه‌ی پیش به زبان مادری خود (هه ورا‌می‌) سخن ‌می‌گفتند؛ اما به علت عدم آموزش زبان هه‌ورا‌می ‌و تضعیفِ آن ‌یا احساس حقارت فرهنگی و زبانی از سوی گویشوران این زبان، با فرزندانشان در منزل به زبان سورانی سخن ‌می‌گویند و فرزندانشان نیز بنا به عللی که ذکر شد، حاضر‌ یا قادر به سخن گفتن به زبان مادری خود نیستند و از هه‌ورا‌می ‌نامیدن خود ابا ‌می‌ورزند. حتی کار به جایی رسیده است که در روستاهای صددرصد هه‌ورا‌می‌نشینِ «بیارێ» و «ته‌وێڵێ» در اقلیم کردستان عراق، سخنرانانِ هه‌ورا‌می‌زبان در مراسم و خطبه‌های نماز جمعه و… برای مخاطبین هه‌ورا‌می‌ زبانِ خود، به زبان سورانی سخن ‌می‌گویند!!! آیا همگی انگشت به دهان نمی‌مانیم اگر فردِ سورانی‌زبانی در سلیمانیه ‌یا مهاباد برای مخاطبین سورانی زبانش، به زبان عربی ‌یا فارسی سخنرانی نماید؟ ‌یا در شهر نودشه‌ یا نوسود، سخنران هه‌ورا‌می‌زبان به زبان سورانی ‌یا فارسی سخنرانی نماید؟

آیا مایه‌ی تأسّف‌ نیست که در شهر پاوه و… مربیان مهد کودک‌ها و پیش‌دبستانی‌ها، از دانش‌آموزان پیش‌دبستانی ‌می‌خواهند که به جای واژه‌ی شیرین «دادێ»‌یا «دێدێ» آن‌ها را «خاله» بخوانند؟ آیا نشانه‌ی احساس حقارت فرهنگی نیست که تعداد قابل توجهی از خانم‌های ما، از این‌که‌ اقوام و فامیل، با زبان مادری خود، آن‌ها را «مه‌تی»‌یا «دێذێ» بنامند، احساس انزجار ‌می‌کنند؟ و…

لزوم و ضرورت آموزش زبان مادری:

زبان ‌یکی از نمادهای بارز فرهنگ و هویت ملی ‌می‌باشد. در قران کریم به صراحت بیان شده که وجود و تنوع زبان‌‌ها از آیات و نشانه‌های خداوند علیم و حکیم ‌می‌باشد: وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ ﴿روم/۲۲﴾؛ «آفرینش آسمان‌ها و زمین و اختلاف زبان‌ها و رنگ‌هایتان از نشانه‌های خداوند ‌می‌باشند؛ بی‌گمان در آن‌ها دلایل و نشانه‌هایی برای فرزانگان و دانشمندان وجود دارد. [۷]

بنابراین «هر فرد و ملتی نه تنها این حق را دارد که خصوصیات ملی خود مانند زبان و… را حفظ نماید، بلکه وظیفه دارد که در غنی کردن آن‌ها بکوشد؛ چون با این کار نشانه‌ای از نشانه‌های پروردگار را بیش از پیش واضح و آشکار کرده است.» [۸]

حقوق زبانی و مطالبات گروه‌های زبانی اقلّیّت‌ را ‌می‌توان در موارد ذیل خلاصه کرد: [۹]

۱ ـ حق صحبت کردن به زبان مادری در روابط خصوصی بین اعضای گروه

۲ ـ حق استفاده از زبان مادری در عرصه‌ی عمو‌می‌ و نهادهای اداری

۳ ـ حق آموزش و‌ یادگیری زبان مادری

۴ ـ حق برخورداری از رسانه‌ها به زبان مادری

نکته‌ی قابل توجه این است که «مسأله‌‌ی‌ مهم در آموزش زبان مادری، انتقال آن به نسل‌های آینده و جلوگیری از انحطاط و زوال آن است. این انتقال صرفاً به واسطه‌ی گفتار نمی‌تواند صورت بگیرد؛ بلکه نیازمند نوشتار نیز هست. آموزش گفتار و نوشتار به زبان مادری در منزل ممکن نیست؛ بلکه ضرورتاً باید در مدرسه و با توسّل‌ به ادبیات و کتاب‌های عمو‌می ‌تدوین شده از جانب متخصّصین‌ این حوزه صورت گیرد.» [۱۰]

به اعقتاد بسیاری از کارشناسان حقوق بین‌الملل و مسائل آموزشی و زبانی «سال‌های اولیه‌ی آموزش دارای اهمیت بنیادین در آموزش کودک ‌می‌باشد. تحقیقات آموزشی نشان ‌می‌دهد که آموزش در کودکستان و دوره‌های پیش‌دبستانی و ابتدایی ‌می‌بایست به زبان مادری کودک باشد. بخش مهمی‌از تحصیلات مقطع متوسطه نیز باید به زبان اقلیت باشد؛ اما در این دوره لازم است که آموزش به زبان رسمی‌ گسترش ‌یابد. در این راستا دولت بایستی معلمان دارای تخصّص‌ لازم را آموزش دهد؛ همچنین لازم است که امکان تدریس در دانشگاه به زبان گروه اقلیت نیز فراهم گردد.» [۱۱]

به گفته‌ی دکتر رنانی: «شاید مناسب باشد که در استان‌های دو زبانه، در سه سال اول دبستان، با استفاده از زبان مادری، پرورش کودکانمان را از جنبه رشد توانایی‌های زیستی و شخصی و تکامل توانایی‌های ارتباطی و اجتماعی در دستور کار قرار دهیم. در این دوره آنان همچنین می‌توانند فرهنگ و ادبیات زبان مادری خویش را بیاموزند تا فرصت‌ یابند به مرزهای شکوفایی زبان درونی و زبان تفکر خویش نزدیک شوند. آن‌گاه از سال چهارم با شیبی ملایم، آموزش زبان فارسی آغاز شود، به‌گونه‌ای که تا پایان سال ششم دبستان این کودکان خواندن و نوشتن به زبان فارسی را هم آموخته باشند و با ورود به دبیرستان بتوانند آموزش‌های علمی‌ خود را به صورت کامل به زبان فارسی فراگیرند.» [۱۲]

در‌یک جامعه‌ی دارای تنوّع‌ زبانی همچون ایران، مردم جهت ارتباط و تعامل با همدیگر، علاوه بر زبان مادری، نیازمند زبان رسمی ‌و مشترکی هستند؛ که همگی آن را فرا گیرند.

با توجه به ضرورت وجود زبان رسمی ‌مشترک و همچنین اهمّیّت‌ و جایگاه زبان مادری در آموزه‌ای اسلا‌می ‌و حقوق بشر، قانون اساسی جمهوری اسلا‌می ‌ایران در همان اصلی که فارسی را به‌عنوان زبان رسمی‌کشور معرفی کرده، زبان‌های محلّی‌ و قو‌می‌ (مادری) را نیز مورد توجه ویژه قرار داده است.

در اصل ۱۵ قانون اساسی کشورمان آمده است: «زبان و خط رسمی ‌و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی ‌و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد؛ ولی استفاده از زبان‌های محلی و قو‌می‌ در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است ». براساس شرح مذاکرات مجلس خبرگان بررسی قانون اساسی در مورد اصل پانزدهم،‌ یکی از نمایندگان مجلس خبرگان، مرحوم مولوی عبدالعزیز، از دکتر بهشتی سوال می‌کند: «اگر کسی بخواهد عربی بخواند آیا دولت برای او معلم عربی می‌گیرد ‌یا خیر؟ و‌ یا اگر کسی بخواهد زبان بلوچی بخواند آیا دولت ملزم است که برای او ملعم بلوچی بگیرد‌ یا خیر؟ نایب رئیس (بهشتی) ـ بلی، دولت موظف است؛ ‌یعنی وقتی آنها حق داشتند این زبان را تدریس کنند دولت موظف است چیزی را که آنها حق دارند برایشان تهیه کند. مولوی عبدالعزیز :‌یعنی هم کتاب و هم معلم باید تهیه بکند؟ نایب رئیس (بهشتی): بلی، من متن را‌ یک بار دیگر ‌می‌خوانم تا نسبت به آن رأی گرفته شود:« اصل ۲۱ (اصل پانزدهم) زبان و خط رسمی ‌و مشترک مردم ایران فارسی است…».

پرواضح است که این اصل هم «آموزشِ زبان مادری» و هم «آموزش به زبان مادری» در مدارس را شامل ‌می‌شود.

در اوایل سال ۱۳۸۸ ه.ش هم اعلام شد: طبق مصوبه شورای‌ عالی انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌های مناطقِ اقوام‌نشین واحدهای زبان و ادبیات مردم این مناطق تدریس می‌شود. در قانون برنامه پنجم توسعه نیز آمده است: آموزش‌ و‌ پرورش باید در حدود مقرر در اصل ۱۵ قانون اساسی، گویش‌های محلی و ادبیات مردم بو‌می‌ را در مدارس تدریس و تقویت کند.

رییس‌ دولت تدبیر و امید در بند ۴ بیانیه‌ی انتخاباتی خود تحت عنوان حقوق ادیان، اقوام و مذاهب در نهم خردادماه سال ۹۲ ۱۳ ه.ش وعده داد: آموزش زبان مادریِ ایرانیانِ غیر فارسی ‌زبان اعم از کردی، آذری، عربی و… را در سطح مدارس و دانشگاه‌ها برای اجرای کامل اصل پانزدهمِ قانون اساسی عملی کند. ایشان در زمان معرفی وزیر کنونی آموزش ‌و ‌پرورش هم بر این وعده تأکید‌ کرد و گفت: ما باید اصل ۱۵ را اجرایی و عملیاتی کنیم و این کار از دبستان آغاز شده و در مراحل مختلف تا پایان دوره متوسطه ادامه پیدا می‌کند. در بیست و نهم آذرماه ۱۳۹۵ متن کامل منشور حقوق شهروندی در همایش قانون اساسی و حقوق ملت با حضور رئیس جمهوری و جمع زیادی از وکلا، حقوق دانان و اساتید و کارشناسان رونمایی و به امضای آقای روحانی رسید. در ماده‌ی ۱۰۱ این منشور، در ذیل حق دسترسی و مشارکت فرهنگی آمده است: «شهروندان از حق‌یادگیری و استفاده و تدریس زبان و گویش محلی خود برخوردارند».

با توجه به آنچه که ذکر شد، آموزش زبان مادری در کنار زبان رسمی، حقی انسانی، شرعی و قانونی ‌می‌باشد و هرگونه کارشکنی، مقاومت ‌یا ممانعت در این زمینه هم گناه ‌می‌باشد و هم مخالفت صریح با قانون اساسی جمهوری اسلا‌می‌ایران. به موجب اصل نهم قانون اساسی «هیچ مقا‌می ‌حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، آزادی‌های مشروع را هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.»

«کسانی که مانع از عملیّاتی‌شدن این اصول شده و آشکارا با آن مخالفت ‌می‌کنند، علاوه بر اینکه عدم اعتقاد و التزام خود به قانون اساسی را اثبات ‌می‌کنند و نشان ‌می‌دهند؛ بلکه مرتکب جرم نیز ‌می‌شوند و قابل پیگرد قضایی هم هستند؛ زیرا در قانون مجازات اسلا‌می‌آمده است: «هر‌یک از مقامات و مامورین وابسته به نهادها و دستگاه‌های حکومتی که بر خلاف قانون، آزادی شخصی افراد ملت را سلب کند ‌یا آن را از حقوق مقرّر‌ در قانون اساسی جمهوری اسلا‌می ‌ایران محروم نماید، به مجازات‌های مقرر در این قانون محکوم خواهد شد.» [۱۳]

عدّه‌ای با متوسّل‌ شدن به تئوری توهّمِ توطئه و بهانه‌های واهی تضعیف زبان فارسی، حفظ امنیّت‌ ملی، مبارزه با جدایی‌طلبی، حفظ تمامیت ارضی کشور و… با آموزش زبان مادری در مدارس مخالفت ‌می‌کنند.

آموزش زبان مادری و تحقّق‌ حقوق زبانی به خلاف آنچه دارندگان توهم توطئه ‌می‌گویند: باعث اعتماد و ایجاد امنیت روانی، احساس تعلّق‌ به این مرز و بوم، حفظ و تقویت مرزهای کشور و افزایش وحدت و همگرایی خواهد شد. علاوه بر این به علت وحدت ریشه‌ای اکثر این زبان‌ها با فارسی، ‌می‌توانند پشتوانه‌ی محکمی‌ جهت تقویت آن باشند. سال‌هاست در مدارس ما دو زبان عربی و انگلیسی در کنار زبان فارسی تدریس ‌می‌شوند و کمترین آسیبی به زبان فارسی نزده و آن را تضعیف نکرده‌اند.

اتّخاذِ‌ سیاست‌های انحصارطلبانه و تمامیت خواهانه در مقام نفیِ تنوع زبانی و تحمیل ‌یک زبان خاص به قیمت تضعیف‌ یا حذف زبان‌های مادری، همان‌گونه که ذکر شد کاری غیرشرعی و غیرقانونی بوده و ظلمی ‌بزرگ ‌می‌باشد. این کار سبب ایجاد نفرت و نارضایتی در میان اقلّیّت‌های زبانی، نسبت به فرهنگ و زبان حاکم و غالب ‌می‌شود و به‌‌سان میهمانی ناخوانده به آن ‌می‌نگرند که برای رفتنش لحظه‌شماری ‌می‌کنند. ممکن است این خواسته‌های فرهنگی به خواسته‌های سیاسی تبدیل شوند. در صورت ادامه‌ی این ظلم فرهنگی و زبانی و تهدید نمادهای بارز هویتی اقلّیّت‌‌ها، «وابستگی مورد تهدید (از رنگ پوست گرفته تا مذهب، زبان و طبقه‌ی اجتماعی) تما‌می‌ هویت را به خود اختصاص ‌می‌دهد و مرد‌می‌که در آن وابستگیِ مورد تهدید مشترک‌اند، همبستگی پیدا ‌می‌کنند و بسیج ‌می‌شوند تا با طرف مقابل خود مبارزه کنند؛ در چنین حالتی زنده نگه داشتن آن هویتِ مورد تهدید، به صورت عملی شجاعانه و آزادی‌بخش جلوه ‌می‌کند.» [۱۴]

نتایج این سیاست‌ها باعث کاهش تعلّقِ‌ خاطرِ اقلّیّت‌های مظلوم به کشور و ایجاد‌‌ یا افزایش میل جدایی‌طلبی شده و تمامیت ارضی کشور با تهدید مواجه ‌می‌شود. همان‌گونه که ذکر شد آموزه‌های اسلامی، قانون اساسی، اصول مشترک حقوق بشر و مصلحت کشور اقتضا ‌می‌کند که: دولتمردان و سیاست‌گزاران متوجه شوند «انسان‌ها در هر جامعه‌ای دارای هویّت‌های چندگانه‌ای هستند که هویت مرتبط با زبان مادری ‌یکی از هویّت‌های چندگانه‌ی انسانی به‌ویژه در جوامع چند فرهنگی-زبانی است. دولت‌ها برای مدیریت مسائل هویت و وحدت ملی باید زمینه‌ها و فرصت‌هایی را فراهم آورند که این چندگانگی هویتی در قالبی قانونی و با نظر به حقوق برابر شهروندان مورد حمایت و تضمین واقع شود.» [۱۵] وجود کشورهایِ چند فرهنگی-زبانی که توانسته‌اند در عین رعایت حقوق فرهنگی-زبانیِ اقلّیّت‌ها، وحدت ملی خود را نیز به خوبی حفظ کنند، گویای ممکن و درست بودنِ چنین سیاستی است؛ برای نمونه در سوئیس هم‌زمان سه زبان رسمی ‌و در آفریقای جنوبی ‌یازده زبان رسمی ‌وجود دارد. واقعیت این است که: کشور ایران رنگین‌کمانی است از اقوام، مذاهب و زبان‌ها که هر اندازه رنگ‌های آن واضح و مشخّص‌تر باشند، زیباتر و فرح‌بخش‌تر جلوه ‌می‌کند و به میزان کم‌سو شدنِ رنگ‌های آن ‌یا حذف تعدادی از آن‌ها، از زیبایی رنگین‌کمان کاسته شده ‌یا رو به نابودی ‌می‌رود. پس چه بهتر که با تحقّق‌ حقوق زبانی از کم‌سو شدن ‌یا نابودی رنگین‌کمان ایرانی جلوگیری نماییم.

پیشنهادات و راهکارهایی جهت حفظ و تقویت زبان هه‌ورامی:

۱ ـ تدریس و آموزش زبان هه‌ورا‌می ‌(در مدارس پاوه، شهرها و روستاهای اورا‌‌می‌نشین ا‌طراف) در کنار زبان فارسی

۲ ـ کسب مجوز و انتشار روزنامه، مجله، گاهنامه و… به زبان هه‌ورامی

۳ ـ تدریس دو واحد درسی اختیاری زبان هه‌ورا‌می ‌در دانشگاه پیام نور پاوه (مرکز اورامانات) در راستای اجرای مصوبه‌ی شورای عالی انقلاب فرهنگی مبنی بر تدریس دو واحد درسی زبان و گویش‌های محلی در دانشگاه‌ها

۴ ـ برگزاری کلاس‌ها و دوره‌های آموزش زبان اورامی.

۵ ـ اهتمام دانشجویان رشته‌های مرتبط با زبان، به نوشتن پایان‌نامه‌های تحصیلی درباره‌ی حوزه‌های مختلف زبان اورامی

۶ ـ دایر کردن فرهنگستان زبان و ادب زبان هه‌ورامی.

۷ ـ تأسیس‌ شبکه‌ای تلویزیونی و رادیویی به زبان هه‌ورا‌می ‌در پاوه.

۸ ـ تشکیل کانون‌ها، انجمن‌ها و… که در زمینه‌ی زبان و ادب هه‌ورا‌می‌ فعالیت داشته باشند.

۹ ـ ضبط صدای متکلّمین‌ قدیمی ‌و فصیح به زبان هه‌ورامی.

لازم به ذکر است که در سال‌های اخیر تلاش‌ها و فعّالیّت‌های چشمگیری در زمینه‌ی حفظ و تقویت این زبان انجام شده‌اند‌ ( بندهای ۲، ۴، ۵، ۸ و ۹ ). هرچند این تلاش‌ها‌ و فعّالیّت‌ها‌ لازم و مفید‌اند؛ اما به هیچ عنوان کافی ‌نمی‌باشند.

نوشته‌ام را با این شعار زیبا و پرمحتوای ‌یونسکو به پایان ‌می‌رسانم که: «جنگ و صلح در ذهن ما اتّفاق‌ ‌می‌افتد و در دست ما جاری ‌می‌شود»[۱۶]

امید که مجریان قانون حقوق اقلّیّت‌های‌ قومی، مذهبی و زبانی و نتایج پربار رعایت آن‌ها‌ را شناخته و درک نمایند تا شاهد تحقّق‌ آن ها‌ باشیم.

پاوه، حیدر غلا‌می‌ – ۱/۱۲/۱۳۹۵

مطالب مرتبط:

روز جهانی زبان مادری از کجا آمد؟

منابع:

۱ ـ پایان تک‌زبانی، اصغر زارع کهنمویی، نشر موغام، چاپ اول ۱۳۹۴، گفت‌وگو با دکتر محرم‌ آقازاده، صفحه‌ی ۱۰۵ و ۱۰۹

۲ ـ گفتارهایی درباره‌ی زبان و هویت، حسین گودرزی، انتشارات تمدن ایرانی، چاپ اول ۱۳۸۴، صفحه‌ی ۱۵۰

۳ ـ پیام محسن رنانی به دومین همایش توسعه عدالت آموزشی، ۲۹ آذر ۱۳۹۵

۴ ـ به بهانه‌ی روز جهانی زبان مادری، حیدر غلامی، ۳/۱۲/۱۳۸۸، سایت کومه‌کال

۵ ـ حمایت از اقلّیّت‌ها ‌‌در حقوق بین‌الملل، دکتر ستار‌ عزیزی، ناشر نورعلم، چاپ اول ۱۳۸۵، صفحه‌ی ۱۶۰

۶ ـ سیاستی که براساس آن‌ یک زبان از زبان دیگر برتر دانسته ‌می‌شود و به‌وسیله‌ی حاکمان، زبان اقلیت تضعیف ‌یا حذف ‌می‌شود.

۷ ـ سوره‌ی روم، آیه‌ی ۲۲

۸ ـ بررسی ناسیونالیسم از دیدگاهی تاریخی و اسلامی، حیدر غلامی، نشر افق علم، چاپ اوا ۱۳۸۴، صفحه‌ی ۹۷

۹ ـ حمایت از اقلّیّت‌ها‌ در حقوق بین‌الملل، دکتر ستار عزیزی، ناشر نورعلم، چاپ اول ۱۳۸۵، صفحه‌ی ۲۸۵ ـ ۲۸۶

۱۰ ـ پایان تک‌زبانی، اصغر زارع کهنمویی، نشر موغام، چاپ اول ۱۳۹۴، گفت‌وگو با دکتر فرامرز تقی لو، صفحه‌ی ۱۶۴

۱۱ ـ حمایت از اقلّیّت‌ها در حقوق بین الملل، دکتر ستار عزیزی، ناشر نورعلم، چاپ اول ۱۳۸۵، صفحه‌ی ۳۰۴

۱۲ ـ پیام محسن رنانی به دومین همایش توسعه عدالت آموزشی، ۲۹ آذر ۱۳۹۵

۱۳ ـ پایان تک زبانی، اصغر زارع کهنمویی، نشر موغام، چاپ اول ۱۳۹۴، گفتگو با اکبر اعلمی، صفحه‌ی ۹۵ ـ ۹۶

۱۴ـ اقلّیّت‌ها، محمد رضا خوبروی پاک، نشر شیرازه، چاپ اول ۱۳۸۰، صفحه‌ی ۸۸

۱۵ ـ پایان تک‌زبانی، اصغر زارع کهنمویی، نشر موغام، چاپ اول ۱۳۹۴، گفت‌وگو با دکتر فرامرز تقی‌لو، صفحه‌ی۱۶۰

۱۶ ـ پایان تک‌زبانی، اصغر زارع کهنمویی، نشر موغام، چاپ اول ۱۳۹۴، گفت‌وگو با دکتر محرم آقازاده، صفحه‌ی ۱۳۱

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا