نفس ، خوشبختی در آرامش نفس است
نفس ، خوشبختی در آرامش نفس است
نویسنده: دکتر حسان شمسی پاشا / مترجم خال ایوبی نیا
بدون شک آرامش نفس اولین سرچشمه ی خوشبختی است، زندگی به ما آموزد آن هایی که بیشتر دچار پریشانی و اضطراب هستند، کسانی هستند که از نعمت ایمان و خنکی یقین محروم می باشند.
این آرامش_ چنان که شیخ یوسف قرضاوی در کتاب با ارزش خویش به نام ( الایمان و الحیاه) می گوید_ روحی است از جانب خداوند و نوری است که انسان ترسیده در کنار آن به آرامش می رسد و از پریشانی و اضطراب، اطمینان حاصل می کند و انسان ناراحت و محزون بدان تسلی می یابدو انسان خسته و کوفته به آسایش و راحتی دست می یابد، انسان ضعیف، با آن قوی و انسان سرگردان ، با آن هدایت می یابد.
انسان های با انصاف می دانند که بهترین، نزدیک ترین و با امن ترین راه برای دستیابی به آرمش، راه وحی الهی است که از هیچ جهت دچار لغزش و اشتباه نمی شود…. بی گمان همان راه است که انسان رااز شک در هم شکننده و اضطراب و بی تابی ترساننده نجات می بخشد، خداوند می فرماید:
” فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ”
“پس به آنچه به سوى تو وحى شده است چنگ د رز ن که تو بر راهى راست قرار دارى”
شعور و اعتقاد انسان به این که بر حق است آشکار است و این که او بر راه راست است، احساسی است که غیر مؤمن از آن بر خوردار نیست.
تنها راه رسیدن به یقین در خصوص قضایای بزرگ در جهان هستی، وحی آسمانی است و بدون وحی هیچ یقینی حاصل نمی شود و بدون یقین هیچ آرامش و اطمینانی به دست نمی آید وبدون آرامش و اطمینان هیچ سعادت و خوشبختی حاصل نخواهد شد. یکی از گذشتگان می گفت : ” من بهشت و دوزخ را حقیقتا” دیده ام! از او پرسیدند، چگونه دیده ای حال آن که “هنوز نمرده ای و در دنیا هستی؟ گفت رسول خدا (ص) آن ها را دیده است ، پس من نیز به چشمان آن حضرت دیده ام ، دیدن من با چشمان رسول خدا (ص) چشمان رسول خدا (ص) از دیدن با چشمان خودم بهتر است، چرا که چشمم گاهی دچار انحراف یا سرکشی می شود اما چشم رسول خدا (ص) هیچ کاه دچار سرکشیو انحراف نمی شود….”
با این ایمان آرامش بخش است که انسان ایمان دار لغزش های بزرگ هستی را حل می کند، آن گاه که که مبداء و مقصد، هدف و وظیفه اش را شناخت ، گره های شک از دل او باز کرده می شود و علامت های پرسشی بزرگ از حیات او زایل می گردد.
غم و اندوه های زیادی انسان های بی ایمان را فرا می گیرد و اهداف مختلفی به او روی می آورند و او از بین غرایز خود و راضی کردن جامعه ای که در آن زندگی می کند سرگردان است! … در حالی که مؤمن از این همه راحت شده و همه هدف هایش را در یک هدف منحصر شده که بر آن حریص و برای به دست آوردن آن تلاش می کند و آن رضایت خداوند است و در کنار آن به رضایت مردم یا خشم آنان اهمیت نمی دهد.
مؤمن تنها یک هدف دارد و آن، عبارت است از پیمودن راهی که در آن به رضایت خداوند دست یابد، راهی که در هر نمازی از درگاه خداوند دعا می کندکه او را به آن راهنمایی کند:
” اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ ” ( فاتحه :۶)
” ما را به راه راست هدایت فرما”
وآن تنها راهی است که کجی و پیچیدگی در آن نیست چنان که خداوند می فرماید:
” این راه ( که من برایتان ترسیم و بیان کردم ) راه مستقیم من است و ( منتهی به سعادت هر دو جهان می گردد پس) از آن پیروی کنید و ازراه های ( باطلی که شما را از آن نهی کرده ام ) پیروی نکنید که شما را ( منحرف و ) پراکنده می سازد . این ها چیزهایی است که خداوند شما را بدان توصیه می کند تا پرهیز گار شوید ( و از مخالفت آنها بپرهیزید). “
معیار اخلاقی در نزد مؤمن واضح و ثابت است و این معیار منحصر در رضایت پروردگار ، فرمن برداری از خداوند و پرهیز از منهیات او می باشد و انسان مؤمن به این اعتقاد دارد که سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت او و خیر همه بشریت در آن است.
در این جهان هیچ کسی مانند انسان ایمان دار سینه ای گشاد و قلبی بزرگ ندارد آن جا که قلب او گسترش هر دو جهان ؛ یعنی جهان منظور و غیر منظور دارد و سینه ی هیچ کس به اندازه سینه ی ملحد و شک کننده تنگ و کوچک نیست، خداوند می فرماید:
” فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقَى *وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى” ( طه ۱۲۳_۱۲۴)
” هر که از هدایت و رهنمودم پیروی کند، گمراه و بدبخت نخواهد شد. و هر که از یاد من روی بگرداند ( و از احکام کتاب های آسمانی دوری گزیند ) ، زندگی تنگ ( و سخت و گرفته ای) خواهد داشت؛ و روز رستاخیز او را نابینا ( به عرصه قیامت گسیل و با دیگران در آن جا ) گرد می آوریم)”
اگر برخی از کسانی که از راه راست منحرف شده اند، در بحبوبه ی زندگی مادی و نعمت های حسی دیدی، نباید این وضعیت، شما را از حقیقت حال انان فریب دهد چرا که تنگی و سختی حقیقی در نفس و درون آنان است. و هر وقت نفس دچار تنگی شود، کل زندگی سخت و بر انسان تنگ می شود و بر عکس هر وقت نفس انسان گسترده و فراخ شد، زندگی بر او گسترده و فراخ می شود.
چه آرامشی انسان را در بر می گیرد آن گاه که د رلحظه تنگی و روز سخت به پرودگارش پناه می برد و او را با عباراتی که پیامبر (ص) قبلا” خداوند را با آن به فریاد خوانده بود، به فریاد می طلبید: ( اللّهُمّ ربّ السّمواتِ السَّبِع و ربّ العرش العظیم، ربنا و رب کل شیء فالق الحَبّ و النوی، و منزل التوراه و الانجیل و الفرقان، أعوذ بک من شر کل دابه أنت آخذ بناصیتها، أنت ألاول فلیس قبلک شیء، وأنت الآخر فلیس بعد ک شیء، و أنت الظاهر فلیس فوقک شی ء، و أنت الباطن فلیس دونک شی ء، اقض عنی الدّین و أغننی من الفقر )
” الهی! پروردگار آسمان ها و زمین، پروردگار عرش بزرگ، پروردگار ما و همه چیز، شکافنده ی دانه و هسته، و فرود آوردنده ی تورات و انجیل و فرقان، از شر هر جنبنده ای که پیشانی اش در دست تو است به تو پناه می برم ، الهی! توی اول، قبل از تو چیزی نیست، و توی آخر، بعد از تو چیزی نیست. تو آشکاری، و هیچ چیز آشکارتر از تو نیست. تو پنهانی و هیچ چیز پنهان تر از تو نیست، الهی! وام های ما را ادا کن، و ما را از تنگ دستی به غنا و توانگری برسان. “چه آرامشی بود که در قلبحضرت محمد (ص) جای گرفت آن روزی که با پاهای خون آلود از طائف بر می گشت ، در حالی که به خاطر بد رفتاری قوم خود دل شکسته بود، تنها کاری که انجام داد این بود که دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و با این کلمات زنده و پرتوان درهای آسمان را کوبید و پرورگار را به کمک طلبید که سبب خنکی دل و آرامش درون او گردید؛ (خداوندا! گلایه ضعف وتوان، گمی چاره اندیشی و خواری در نزد مردم را به نزد تو و به ( بارگاه ) رحمت تو می آورم. ای پروردگار جهانیان! تو پروردگار بینایی و تو پروردگارمنی، مرا به چه کسی وا می گذاری؟ به [ آشنای] دوری که با من ترشرویی می کند؟ و یا دشمنی که بر من مسلط می کنی؟ [ با این وجود ] اگر از من عصبانی نباشی، پروایی نیست ولی آمرزش تو وسیع تر از گناهان من است. به نور تو که از تاریکی ها را روشن و امور دنیا و آخرت را به صلاح آوردهن، [ توسل کرده و] از تو می خواهم مرااز این که مورد خشم تو و یا محل نزول عذابت قرار گیرم،[حفظ نمایی] ملامت کردن حق توست مگر رضایت تو کسب شود و هیچ دگرگونی و قدرتی جز از ناحیه تو نیست.”
یکی از مهم ترین عوامل اضطراب و پریشانی که سبب می شود انسان آرامش و رضایت درون را از دست بدهد، حسرت خوردن بر گذشته، خشم گرفتن بر زمان حاضر و ترس از آینده است؛ برخی از مردم هنگامی که مصیبتی ب آنان نازل می شود، ماه ها بلکه سال ها درد و رنج آن مصیبت را با خود به دنبال می کشند و و خاطرات قدیم را تجدید می کنند و همیشه ای کاش چنین می کردم و ای کاش چنان نمی کردم را بر زبان می رانند.
به همین خاطر است که روان پزشکان و مصلحان اجتماعی و کارشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت، توصیه می کنند که انسان باید دردها و رنج های دیروزش را فراموش فراموش کند و در واقعیت امروزش زندگی کند، چرا که زمان گذشته باز نمی گردد.
این مطلب را یکی از استادان آمریکایی که روشی بسیار زیبا برای دانشجویانش به تصویر کشید آن جا که از آنان پرسید ؛ چه کسی از شما چوبی را اره کرده است تا ببیند خاک اره چگونه پدید می آید؟ بسیاری از دانشجویان دستشان را بلند کردند، سپس از انان پرسید: کدام یک از شما خاک اره را اره کرده است؟ هیچ کس دستش را بلند نکردآن گاه استاد گفت: طبیعتا” برای کسی ممکن نیست که خاک اره را اره کند؛ چرا که آن پخش و متلاشی شده است… حال وضع گذشته هم چنین است ، هنگامی که به خاطر امور گذشته خودتان را دچار غم و اندوه می کنید مانند این است که تلاش می کنید خاک اره را اره کنید.
این طور بیان را دیل کارنگی از قول برخی از اندیشمندان آورده است ؛ به این نتیجه رسیده ام که نگرانی و پریشانی به خاطر گذشته هیچ سودی در بر ندارد هم چنان که آرد کردن آرد و اره کردن خاک اره سودی نمی بخشد.آری، تنها فایده ای که این گونه نگرانی ها دارد این است که گره های روی پیشانی شما ایجاد کند یا زخمی در نعده ی شما پدید آورد. نگرانی و پریشانی هر انسانی به نسبت برخورداری او از سعادت و خوشبختی است و این حالت به خاطر تعدادی از اسبای جایی در زندگی انسان ایمان دا ر نداردکه در رأس این اسباب توکل انسان مؤمن بر خداوند است . توکل بر خداوند نگرانی انسان نسبت به آینده را بر طرف می کند و سبب می شود که او به تقسیم خداوند راضی باشد و اعتقاد داشته باشدکه حکم خداوند در حال و آینده ی او حکمی عادل است، چرا که خداوند حاکم و عادل است. بعد از بیان این مطلب، هیچ مجوزی برای پریشانی و نگرانی انسان ایمان دار وجود ندارد که سبب از بین رفتن سعادت و خوشبختی او شود.
سعادت و خوشبختی انسان به سبب محبت با خداوند و محبت در راه خداوند ، سعادتی است که ریشه های آن از همه چیز عمیق تر است که تنها ایمان داران راستگو طعم آن را می چشند و جایگزینی برای آن ندارند.
پیامبر (ص) می فرماید:” سه خصلت که در هر کس وجود داشته باشند، به سبب حلاوت ایمان را می یابد: [ نخست] آن کس که خدا و پیامبر برای او از هر چه غیر خدا و پیامبر است، محبوبتر باشند. [ دوم ] آن کس که شخصی را دوست داشته باشد، جز به خاطر خدا [ برای چیز دیگر] او را دوئست نداشته باشد. [ سوم]آن کس که پس از این که خداوند او را از کفر نجات داده _ دوست نداشته باشد به کفر گردد هو چنان که دوست ندارد در آتش انداخته شود”
استاد نشآت مصری در کتابش به نام ” النبی باسمآء” می گوید:
در الفاظ ما که در بیان حال پرهیزگاران گفته می شود چنین شایع است که می گوییم: چهره ی فلانی نورانی است، این نور، آمیزشی است از احساس زضایت و لبخند پیوند خورده بر چهره اش، چرا کهانسان مژمن نگرانی ها و غم و اندوه را کوچک می شمارد حال آن که غم و اندوه ، ااهل دنیا را به خود مشغول نموده و از راه صواب منحرف ساخته است. مؤمن با اعتماد به افریدگارش یا هر حادثه ای که ربای او پیش می آیدروبرو می شود و به جمع کسانی در نمی آید که به نفس خود . دیگران ستم می کنند، پس در حالی زندگی می کند که از نفس خویش راضی است، احساس رضایت از دیگران او را فرا می گیرد و به رضایت خداوند و تقرب جستن به سوی او مشتاق و علاقه مند است.
—————————–
منبع: رازهای خوشبختی / مؤلف: دکتر حسان شمسی پاشا / مترجم خال ایوبی نیا